بوی "کلپتوکراسیِ ترامپ" به مشام میرسد!

کد خبر :
۳۰۱۷۹
بازدید :
۷۲۳۷

فرادید | در سیاست اصطلاح "دزد سالاری یا کلپتوکراسی" به دولتی اشاره دارد که عامه مردم را فدای افزایش ثروت و قدرت سیاسی شخصی طبقه حاکم میکند. دزد سالاری معمولا با اختلاس در بودجههای دولتی همراه است. حال بوی کلپتوکراسیِ ترامپ به مشام میرسد! گزارش جوناتان چِیت در این ارتباط را بخوانید.
به گزارش فرادید به نقل از نیویورک مگزین، یکی از صحنههای سورئال مناظرههای ریاست جمهوری آمریکا ماه ژانویه بین جمهوریخواهان رخ داد. در آن مناظره از دونالد ترامپ پرسیده شد که آیا پس از پیروزی در انتخابات آمریکا همان اقدام متداول بلایند تراست یا "تولیت چشم بسته" [1] را در قبال داراییهای شخصیاش انجام میدهد؟
ترامپ در ابتدا از جواب دادن به سوال طفره رفت و فقط گفت که کشورش برای او از شرکتش مهمتر است. اما زمانی که از ترامپ خواسته شد تا پاسخ واضحی به سوال بدهد، او پاسخ داد: «داراییهایم را بلایند تراست خواهم کرد اما نمیدانم اگر ایوانکا، دان و اریک آن را مدیریت کنند، آیا باز هم بلایند تراست حساب خواهد شد! واقعا نمیدانم که آیا زیر مجموعه آن حساب میشود یا خیر. اما احتمالا بچههایم را مدیر شرکتهایم کنم. به هر حال، خودم به هیچ وجه در امور شرکتهایم دخالت نخواهم کرد. دیگر هیچ چیزی جز کشورم برای اهمیت ندارد.»
استخراج یک پاسخ شفاف از میان جملات زیگزاگی ترامپ کاری بس دشوار است. آیا ترامپ فقط داشت وانمود میکرد که معنای واژه بلایند تراست را نمیداند؟ (یعنی اینکه یک نهاد مجری ثروت شخص را بدون آگاهی و کنترل وی سرمایهگذاری میکند تا نفع شخصی بر تصمیمات اتخاذ شده، تاثیری نگذارد.) آیا او واقعا معنای بلایند تراست یا تولیت چشم بسته را نمیدانست؟ یا آیا قصد داشت به ما بفهماند که حتی در مقام رئیسجمهوری نیز شخصا کنترل کسب و کارش را عهدهدار خواهد بود؟ تجارت ترامپ چه در ایالات متحده و چه در تمام 18 کشوری که در آن کار میکند، در دوران انتخابات ریاست جمهوری به شدت متضرر شده بود و حتی انگ فساد نیز به آن خورده بود.
دیری نپایید که آن پرسش مهم به فراموشی سپرده شد که البته دو دلیل اساسی داشت: اول اینکه جنجالهای پیرامون ترامپ تمامی نداشت و باعث شد کسی دیگر به آن سوال توجه نکند، و دوم اینکه آمریکاییها نتوانستند عمق قول اولیهی ترامپ را درک کنند: ضمیمه شدن ریاست جمهوری به تجارت املاك و مستغلات و برندینگ ترامپ. کشورهای در حال توسعه پر است از خاندان سلطنتی که از "کشور" برای کسب سرمایههای هنگفت و البته پنهانی استفاده میکنند. پیش از این، کسی فکرش را نمیکرد که چنین اتفاقی در ایالات متحده رخ دهد. ولی حالا شاهد هستیم که یک اتفاق سو رئال رنگ واقعیت به خود گرفته است.

کلپتوکراسی یا حکومت دزدها!
چند روز پس از پیروزی ترامپ در انتخابات، چند دیپلمات در گفتگو با واشنگتن پست در مورد سفر به واشنگتن و اقامت در هتل ترامپ اظهار نظر جالب و کنایه آمیزی کردند. یکی از دیپلماتها گفت: «چرا در هتل ترامپ که تنها چند ساختمان تا کاخ سفید فاصله دارد، اقامت نکنم؟ از این طریق میتوانم به رئیس جمهور جدید بگویم که عاشق هتل جدیدت هستم!» دیپلمات دیگر نیز گفت: «آیا زشت نیست به این شهر [واشنگتن] بیاییم و بگوییم که در خانه رقیبت خواهیم ماند؟»
ترامپ، پیش از پیروزی در انتخابات با رویکردی حق بهجانب گفت که فرزندانش امور شرکتهایش را به دست خواهند گرفت و او شخصا امور کشور را؛ در این صورت نیز احتمال فساد دور از ذهن نیست. (گویی یک قدم فاصله گرفتن ترامپ از تجارتش، باعث خواهد شد تا او تمام داراییهایش را فراموش کند! یا حتی افراد سودجو دیگر حاضر نباشند به خاطر ترامپ به فرزندانش امتیاز دهند!)
اما حتی این تظاهر بیاستفاده نیز دیگر کارایی ندارد. فرزندان ترامپ در تیم انتقال قدرت حضور دارند. در ملاقات رسمی ترامپ با روسای جمهور ژاپن و آرژانتین، ایوانکا حضور داشت. در همین حال، رئیس جمهور منتخب ایالات متحده با شرکای تجاری هندیِ خود در مورد توسعه کسب و کار مذاکره داشته و با یک سیاستمدار بریتانیایی بر سر مخالفت با طرح نیروگاههای بادی لابی کرده است زیرا یکی از آن نیروگاهها چشمانداز زمین گلف ترامپ را برهم خواهد زد.
استفاده گستاخانه ترامپ از قدرتش برای مصارف شخصی یک پیامد نگران کننده دارد که از یک دولت کلپتوکراتیک یا دزدسالارانهی چهار ساله یا بیشتر نیز بدتر است. این امر نشان میدهد که دولت جدید تمایل به کنار زدن اصول دارد و موانع جدی هم در مقابل خود نمیبیند. این انتظار که تمام روسای جمهور منتخب ایالات متحده پیش از ورود به کاخ سفید سوگند یاد کنند تا مبادا داراییهای مادی بر تصمیمشان اثر نگذارد، از دههها پیش به یک توافق بلامنازع در نظام دوحزبی آمریکا درآمده است. جیمی کارتر حتی از نهاد مجریِ بلایند تراستش خواست تا همان مزرعه بادام زمینی که خودش ساخته بود را از او اجازه کند تا مبادا هرگونه تصمیم مبتنی بر طرفداری از بازار بادام زمینی بر تصمیمات دفتر ریاست جمهوری اثر سو بگذارد. کارتر حتی اجازه داد تا از او توسط یک دادستان ویژه یک بازجویی طولانی به عمل آید تا از بیبهره شدن از بازار اطمینان حاصل شود.
اما اصل یا هنجار با قانون فرق دارد؛ همان نکتهای که ترامپ نیز به آن تکیه کرده است. وی در گفتگو با نیویورک تایمز عنوان کرد: «قانون کاملا پشت سر من است، بدان معنا که رئیس جمهور نمیتواند تعارض منافع [2] داشته باشد.» متاسفانه چنین عبارتی کاملا وجهه قانونی دارد. قوانین سخت فدرال در مورد تعارضهای منافع مالی نسبت به شخص رئیس جمهور قابل اجرا نیست، زیرا انگیزههای وی نسبت به اجتناب از منافع شخصی به سادگی مفروض شده است. هیچ ساز و کار قانونی که به شفافیت یا پاسخگویی وی بپردازد نیز وجود ندارد. در حقیقت، ترامپ به ما پیشنهاد میکند که ما، و نه او، وارد بلایند تراست شویم: او قول میدهد که هرگز از قدرتش سو استفاده نکند، و ما هم . . . امیدواریم او راست بگوید.

ترامپ نه اظهارنامه مالیاتی منتشر کرد و نه از بلایند تراست استفاده کرده است - او حتی با برخی شرکای تجاری خود پس از پیروزی در انتخابات آمریکا مذاکره داشته است
سو استفادههایی که تا به امروز افشا شده (برخی از آنها از طریق رسانههای خارجی منتشر شدهاند، چرا که خبرنگاران آمریکایی نسبت به مکالمات ترامپ مطلع نشدهاند) نشان میدهد که آینده میتواند به یک چاه بدون انتهای فساد بدل شود. از آنجایی که ترامپ هنوز حاضر نشده اظهارنامه مالیاتی خود و یا اعضای خانوادهاش را منتشر کند، ممکن است صاحبان مشاغل و یا دیکتاتورها موافقتنامههای صدور مجوز بیش از حد سخاوتمندانهای را به اعضای خانواده وی اعطا کنند و یا حتی در ازای دریافت امتیازات دولتی به آنها اختیار خرید سهام و یا پول نقد بدهند. با توجه به اخلاق تجاری ترامپ، از امتناع از پرداخت به پیمانکاران و پیشنهاد اجرای شکایت به آنها گرفته تا تاسیس یک دانشگاه جعلی برای کلاهبرداری از طرفدارانش در جهت استفاده از "بنیاد" برای اهدای کمک مالی غیرقانونی به یک سیاستمدار، چندان تعجب آور نخواهد بود که او سرانجام به درخواست رشوه خواری آشکارا پاسخ منفی دهد.
هنگامی که فساد به یک اکوسیستم سیاسی معرفی شود، سرعت شیوع آن باورنکردنی خواهد بود. همین فسادِ سیستمی میتواند سیاستگذاران خارجی، که در آن شرکای خارجی ترامپ قصد کسب بهره از دولت ترامپ را دارند، و همچنین سیاستگذاران داخلی، که در آن ترامپ و متحدانش میتواند یک حلقه ذینفع را تشکیل دهند تا به کمک قدرتْ رقبای سیاسی و اقتصادیشان را کنار بگذارند، را آلوده کند. رئیس جمهور منتخب، به طرز حیرت انگیزی، مفهوم حرمت دولت را به عنوان پدیدهای مهمل برآورد میکند. ترامپ اخیرا در حساب توییتری خود نوشت که مسئله استفاده شخصیاش از قدرت توسط آرای مردم [حداقل آرای الکترال، زیرا کلینتون در آرای مردمی جلوتر است] حل و فصل شده است. وی همچنین نوشت: «همه پیش از انتخابات نسبت به علاقه من به داراییهایم در سراسر جهان آگاهی داشتند. وقتی رسانههای دروغگو هستند که این مسئله را بزرگ جلوه میدهند!» ترامپ حتی ابراز بیگناهی هم نمیکند و پرسش در این مورد را خط قرمز خود میداند.
جنجال پیرامون اظهارنامه مالیاتی ترامپ در اوایل سال جاری میلادی بالا گرفت تا مشخص شود این درام چه سرانجامی خواهد داشت. ترامپ در ابتدای کمپین انتخاباتی، واکنشهای غیرمنسجم و متناقضی نسبت به انتشار اظهارنامههای مالیاتیاش داشت و اکثر روزنامهنگاران فرض را بر این گذاشتند که او بالاخره پیش از انتخابات آنها را بیرون خواهد داد. بسیاری از محافظهکاران نیز چنین درخواستی از او داشتند. برای مثال، سرمقاله وال استریت ژورنال عنوان کرد که این کار «موجب افزایش اعتبار او خواهد شد.» اما ترامپ در عین سادگی از انجام آن امتناع ورزید. سپس تقدیرگرایی وارد میدان شد و آن مسئله به کمک رسانهها و مخالفانش دیگر به آن موضوع نپرداختند.
تاکنون واکنش جنجالی نسبت به حق ترامپ نسبت به تعارض منافع مالی صورت نگرفته است. سرمقاله وال استریت ژورنال به عنوان مشاوری دلسوز از ترامپ خواسته تا منافع تجاریاش را واگذار کند تا "یک مرد صادق از هر گونه سوء ظن غیرمنصفانه مبرا بماند." ترامپ با «خطر سیاسی» و «خسارت سیاسی» مواجه شد و اگر اجازه دهد تجارت خانوادگیاش به یک هدف سیاسی روزمره تبدیل شود، "مخاطرات ریاست جمهوری برای آقای رئیس جمهور بیش از حد بالا خواهد بود." حتی یک جمله این گزارش به این موضوع اشاره نکرد که شاید دونالد ترامپ از قدرتش به عنوان اهرمی برای پیشبرد اهداف شخصی استفاده کند. اگر قرار باشد ترامپ چنین بازخوردی را از محافظهکاران دریافت کند، پس باید گفت که او به درستی گفته میتواند از پس آنها برآید.

اتفاقی که در برخی کشورهای جهان سومی مرسوم بود، حالا در ایالات متحده در حال رخ دادن است: روی کار آمدن یک خاندان سلطنتی!
حال سوال اینجاست که ترامپ دیگر چه اصول و نُرمهایی را میتواند تخریب کند. روشهای سو استفادهی حزبی که دولت را در دست دارد، بیشمار است. تعقیب مستقیم دشمنان سیاسی به کمک وزارت دادگستری، ایجاد موانع در حق رای، استفاده از مقررات احتیاطی برای مجازات شرکتهای به لحاظ سیاسی خصمانه و پاداش به شرکتهای سازگار از جمله آن موارد است. ترامپ چند ماه پیش تهدید کرد که از طریق سیاستهای مالیاتی و تنظیمی جف بزوس، مالک آمازون، را تنبیه خواهد کرد زیرا وی یک روزنامه (واشنگتن پست) دارد که گزارش آن به کام ترامپ خوش نیامده بود.
البته تمام این اهرمهای قدرت قانونی هستند. حال به انتخابات بعدی ریاست جمهوری فکر کنید. میدانید اگر کاندیدایی بیشتر آرای مردمی یک ایالت را کسب کند، آرای الکترال آن را کسب کرده است. اینطور نیست؟ این هم یک نُرم است. برخی از قانونگذاران ایالتی میتواند آرای الکترال خود را به هر نحوی که دوست داشته باشند، واگذار کنند؛ مشکل اینجاست که اکثر آن قانونگذاران جمهوری خواه هستند.
درست است که تمام این سناریوهای ترسناک فرضی هستند، اما وضعیت امروز آمریکا نیز از نگاه مردم یک سال پیش کاملا غیر قابل تصور بود. (ربودن آرای الکترال سابقه دارد: در سال 2000 پس از اعلام بازشماری آرای ایالت فلوریدا، قانونگذاران جمهوریخواه فلوریدا کاملا آشکارا به فکر اعطای تمام آرای الکترال این ایالات صرفنظر از نتایج بازشماری به جورج بوش بودند، اما دیوان عالی ایالات متحده این کار را غیرضروری دانست.) رفتار ترامپ، اگر موفقیتآمیز باشد، میتواند اثبات این موضوع باشد که او میتواند آزادانه اصول را زیر پا بگذارد. ترامپ پیشتر دو گاردریل دوقلو که مانع کلپتوکراسیِ ریاست جمهوری میشود را برچیده است: انتشار اظهارنامه مالیاتی و بیبهره ساختن از منافع شخصی. این اتفاق برای مردی که هنوز دو ماه با در دست گرفتن قدرت فاصله دارد، دستاوردی قابل توجه و البته تکان دهنده به شمار میرود.
پینوشتها
[1] بلایند تراست (Blind Trust) یا "تولیت چشم بسته" به معنای آن است که یک فرد اختیار کامل (تولیت) دارایی خود را به یک نهاد مجری و فعال اقتصادی میسپارد و آن موسسه یا نهاد، درآمد و منافع حاصل از این دارایی را مطابق با قرارداد فیمابین و در زمانهای مشخص به وی عودت میدهد. شرط اصلی این فرآیند این است که صاحب اصلی داراییها و ذینفع سود حاصل از این داراییها، نباید از جزئیات فعالیت اقتصادی با خبر باشد و در واقع باید چشم خود را به روی جزئیات کار ببندد و آنها را در اصطلاح چشم بسته بپذیرد. در متون تخصصی در توضیح بلایند تراست چنین آمده است: «تولیت چشم بسته یا «بلایند تراست»، تولیتی است که ایجاد میشود تا مالک یا مالکان از جزئیات تحولات مربوط به داراییها اطلاع زیادی نداشته باشند. کارکنان دولت عموما تولیت چشمبسته را میپسندند تا از تعارض انجام وظایف اداری خود و معاملات مالی شخصیشان جلوگیری شده باشد.» بلایند تراست بین مقامات بسیاری از کشورهای پیشرفته اجرا میشود. در فارسی معادل دقیقی برای آن تعریف نشده است.
[2] تعارض منافع (Conflict of interest) به وضعیتی اطلاق میشود که شخص یا اشخاصی وجود داشته باشند که از یک طرف در مقام و موقعیت محتاج به اعتماد قرار میگیرند و از طرف دیگر، خود دارای منافع شخصی یا گروهی مجزا و در تقابل و تعارض با مسئولیت مورد نظر قرار دارند.
منبع: NY Magazine
ترجمه: وبسایت فرادید
مترجم: سبحان شکری
به گزارش فرادید به نقل از نیویورک مگزین، یکی از صحنههای سورئال مناظرههای ریاست جمهوری آمریکا ماه ژانویه بین جمهوریخواهان رخ داد. در آن مناظره از دونالد ترامپ پرسیده شد که آیا پس از پیروزی در انتخابات آمریکا همان اقدام متداول بلایند تراست یا "تولیت چشم بسته" [1] را در قبال داراییهای شخصیاش انجام میدهد؟
ترامپ در ابتدا از جواب دادن به سوال طفره رفت و فقط گفت که کشورش برای او از شرکتش مهمتر است. اما زمانی که از ترامپ خواسته شد تا پاسخ واضحی به سوال بدهد، او پاسخ داد: «داراییهایم را بلایند تراست خواهم کرد اما نمیدانم اگر ایوانکا، دان و اریک آن را مدیریت کنند، آیا باز هم بلایند تراست حساب خواهد شد! واقعا نمیدانم که آیا زیر مجموعه آن حساب میشود یا خیر. اما احتمالا بچههایم را مدیر شرکتهایم کنم. به هر حال، خودم به هیچ وجه در امور شرکتهایم دخالت نخواهم کرد. دیگر هیچ چیزی جز کشورم برای اهمیت ندارد.»
استخراج یک پاسخ شفاف از میان جملات زیگزاگی ترامپ کاری بس دشوار است. آیا ترامپ فقط داشت وانمود میکرد که معنای واژه بلایند تراست را نمیداند؟ (یعنی اینکه یک نهاد مجری ثروت شخص را بدون آگاهی و کنترل وی سرمایهگذاری میکند تا نفع شخصی بر تصمیمات اتخاذ شده، تاثیری نگذارد.) آیا او واقعا معنای بلایند تراست یا تولیت چشم بسته را نمیدانست؟ یا آیا قصد داشت به ما بفهماند که حتی در مقام رئیسجمهوری نیز شخصا کنترل کسب و کارش را عهدهدار خواهد بود؟ تجارت ترامپ چه در ایالات متحده و چه در تمام 18 کشوری که در آن کار میکند، در دوران انتخابات ریاست جمهوری به شدت متضرر شده بود و حتی انگ فساد نیز به آن خورده بود.
دیری نپایید که آن پرسش مهم به فراموشی سپرده شد که البته دو دلیل اساسی داشت: اول اینکه جنجالهای پیرامون ترامپ تمامی نداشت و باعث شد کسی دیگر به آن سوال توجه نکند، و دوم اینکه آمریکاییها نتوانستند عمق قول اولیهی ترامپ را درک کنند: ضمیمه شدن ریاست جمهوری به تجارت املاك و مستغلات و برندینگ ترامپ. کشورهای در حال توسعه پر است از خاندان سلطنتی که از "کشور" برای کسب سرمایههای هنگفت و البته پنهانی استفاده میکنند. پیش از این، کسی فکرش را نمیکرد که چنین اتفاقی در ایالات متحده رخ دهد. ولی حالا شاهد هستیم که یک اتفاق سو رئال رنگ واقعیت به خود گرفته است.

کلپتوکراسی یا حکومت دزدها!
ترامپ، پیش از پیروزی در انتخابات با رویکردی حق بهجانب گفت که فرزندانش امور شرکتهایش را به دست خواهند گرفت و او شخصا امور کشور را؛ در این صورت نیز احتمال فساد دور از ذهن نیست. (گویی یک قدم فاصله گرفتن ترامپ از تجارتش، باعث خواهد شد تا او تمام داراییهایش را فراموش کند! یا حتی افراد سودجو دیگر حاضر نباشند به خاطر ترامپ به فرزندانش امتیاز دهند!)
اما حتی این تظاهر بیاستفاده نیز دیگر کارایی ندارد. فرزندان ترامپ در تیم انتقال قدرت حضور دارند. در ملاقات رسمی ترامپ با روسای جمهور ژاپن و آرژانتین، ایوانکا حضور داشت. در همین حال، رئیس جمهور منتخب ایالات متحده با شرکای تجاری هندیِ خود در مورد توسعه کسب و کار مذاکره داشته و با یک سیاستمدار بریتانیایی بر سر مخالفت با طرح نیروگاههای بادی لابی کرده است زیرا یکی از آن نیروگاهها چشمانداز زمین گلف ترامپ را برهم خواهد زد.
استفاده گستاخانه ترامپ از قدرتش برای مصارف شخصی یک پیامد نگران کننده دارد که از یک دولت کلپتوکراتیک یا دزدسالارانهی چهار ساله یا بیشتر نیز بدتر است. این امر نشان میدهد که دولت جدید تمایل به کنار زدن اصول دارد و موانع جدی هم در مقابل خود نمیبیند. این انتظار که تمام روسای جمهور منتخب ایالات متحده پیش از ورود به کاخ سفید سوگند یاد کنند تا مبادا داراییهای مادی بر تصمیمشان اثر نگذارد، از دههها پیش به یک توافق بلامنازع در نظام دوحزبی آمریکا درآمده است. جیمی کارتر حتی از نهاد مجریِ بلایند تراستش خواست تا همان مزرعه بادام زمینی که خودش ساخته بود را از او اجازه کند تا مبادا هرگونه تصمیم مبتنی بر طرفداری از بازار بادام زمینی بر تصمیمات دفتر ریاست جمهوری اثر سو بگذارد. کارتر حتی اجازه داد تا از او توسط یک دادستان ویژه یک بازجویی طولانی به عمل آید تا از بیبهره شدن از بازار اطمینان حاصل شود.
اما اصل یا هنجار با قانون فرق دارد؛ همان نکتهای که ترامپ نیز به آن تکیه کرده است. وی در گفتگو با نیویورک تایمز عنوان کرد: «قانون کاملا پشت سر من است، بدان معنا که رئیس جمهور نمیتواند تعارض منافع [2] داشته باشد.» متاسفانه چنین عبارتی کاملا وجهه قانونی دارد. قوانین سخت فدرال در مورد تعارضهای منافع مالی نسبت به شخص رئیس جمهور قابل اجرا نیست، زیرا انگیزههای وی نسبت به اجتناب از منافع شخصی به سادگی مفروض شده است. هیچ ساز و کار قانونی که به شفافیت یا پاسخگویی وی بپردازد نیز وجود ندارد. در حقیقت، ترامپ به ما پیشنهاد میکند که ما، و نه او، وارد بلایند تراست شویم: او قول میدهد که هرگز از قدرتش سو استفاده نکند، و ما هم . . . امیدواریم او راست بگوید.

ترامپ نه اظهارنامه مالیاتی منتشر کرد و نه از بلایند تراست استفاده کرده است - او حتی با برخی شرکای تجاری خود پس از پیروزی در انتخابات آمریکا مذاکره داشته است
هنگامی که فساد به یک اکوسیستم سیاسی معرفی شود، سرعت شیوع آن باورنکردنی خواهد بود. همین فسادِ سیستمی میتواند سیاستگذاران خارجی، که در آن شرکای خارجی ترامپ قصد کسب بهره از دولت ترامپ را دارند، و همچنین سیاستگذاران داخلی، که در آن ترامپ و متحدانش میتواند یک حلقه ذینفع را تشکیل دهند تا به کمک قدرتْ رقبای سیاسی و اقتصادیشان را کنار بگذارند، را آلوده کند. رئیس جمهور منتخب، به طرز حیرت انگیزی، مفهوم حرمت دولت را به عنوان پدیدهای مهمل برآورد میکند. ترامپ اخیرا در حساب توییتری خود نوشت که مسئله استفاده شخصیاش از قدرت توسط آرای مردم [حداقل آرای الکترال، زیرا کلینتون در آرای مردمی جلوتر است] حل و فصل شده است. وی همچنین نوشت: «همه پیش از انتخابات نسبت به علاقه من به داراییهایم در سراسر جهان آگاهی داشتند. وقتی رسانههای دروغگو هستند که این مسئله را بزرگ جلوه میدهند!» ترامپ حتی ابراز بیگناهی هم نمیکند و پرسش در این مورد را خط قرمز خود میداند.
جنجال پیرامون اظهارنامه مالیاتی ترامپ در اوایل سال جاری میلادی بالا گرفت تا مشخص شود این درام چه سرانجامی خواهد داشت. ترامپ در ابتدای کمپین انتخاباتی، واکنشهای غیرمنسجم و متناقضی نسبت به انتشار اظهارنامههای مالیاتیاش داشت و اکثر روزنامهنگاران فرض را بر این گذاشتند که او بالاخره پیش از انتخابات آنها را بیرون خواهد داد. بسیاری از محافظهکاران نیز چنین درخواستی از او داشتند. برای مثال، سرمقاله وال استریت ژورنال عنوان کرد که این کار «موجب افزایش اعتبار او خواهد شد.» اما ترامپ در عین سادگی از انجام آن امتناع ورزید. سپس تقدیرگرایی وارد میدان شد و آن مسئله به کمک رسانهها و مخالفانش دیگر به آن موضوع نپرداختند.
تاکنون واکنش جنجالی نسبت به حق ترامپ نسبت به تعارض منافع مالی صورت نگرفته است. سرمقاله وال استریت ژورنال به عنوان مشاوری دلسوز از ترامپ خواسته تا منافع تجاریاش را واگذار کند تا "یک مرد صادق از هر گونه سوء ظن غیرمنصفانه مبرا بماند." ترامپ با «خطر سیاسی» و «خسارت سیاسی» مواجه شد و اگر اجازه دهد تجارت خانوادگیاش به یک هدف سیاسی روزمره تبدیل شود، "مخاطرات ریاست جمهوری برای آقای رئیس جمهور بیش از حد بالا خواهد بود." حتی یک جمله این گزارش به این موضوع اشاره نکرد که شاید دونالد ترامپ از قدرتش به عنوان اهرمی برای پیشبرد اهداف شخصی استفاده کند. اگر قرار باشد ترامپ چنین بازخوردی را از محافظهکاران دریافت کند، پس باید گفت که او به درستی گفته میتواند از پس آنها برآید.

اتفاقی که در برخی کشورهای جهان سومی مرسوم بود، حالا در ایالات متحده در حال رخ دادن است: روی کار آمدن یک خاندان سلطنتی!
البته تمام این اهرمهای قدرت قانونی هستند. حال به انتخابات بعدی ریاست جمهوری فکر کنید. میدانید اگر کاندیدایی بیشتر آرای مردمی یک ایالت را کسب کند، آرای الکترال آن را کسب کرده است. اینطور نیست؟ این هم یک نُرم است. برخی از قانونگذاران ایالتی میتواند آرای الکترال خود را به هر نحوی که دوست داشته باشند، واگذار کنند؛ مشکل اینجاست که اکثر آن قانونگذاران جمهوری خواه هستند.
درست است که تمام این سناریوهای ترسناک فرضی هستند، اما وضعیت امروز آمریکا نیز از نگاه مردم یک سال پیش کاملا غیر قابل تصور بود. (ربودن آرای الکترال سابقه دارد: در سال 2000 پس از اعلام بازشماری آرای ایالت فلوریدا، قانونگذاران جمهوریخواه فلوریدا کاملا آشکارا به فکر اعطای تمام آرای الکترال این ایالات صرفنظر از نتایج بازشماری به جورج بوش بودند، اما دیوان عالی ایالات متحده این کار را غیرضروری دانست.) رفتار ترامپ، اگر موفقیتآمیز باشد، میتواند اثبات این موضوع باشد که او میتواند آزادانه اصول را زیر پا بگذارد. ترامپ پیشتر دو گاردریل دوقلو که مانع کلپتوکراسیِ ریاست جمهوری میشود را برچیده است: انتشار اظهارنامه مالیاتی و بیبهره ساختن از منافع شخصی. این اتفاق برای مردی که هنوز دو ماه با در دست گرفتن قدرت فاصله دارد، دستاوردی قابل توجه و البته تکان دهنده به شمار میرود.
پینوشتها
[1] بلایند تراست (Blind Trust) یا "تولیت چشم بسته" به معنای آن است که یک فرد اختیار کامل (تولیت) دارایی خود را به یک نهاد مجری و فعال اقتصادی میسپارد و آن موسسه یا نهاد، درآمد و منافع حاصل از این دارایی را مطابق با قرارداد فیمابین و در زمانهای مشخص به وی عودت میدهد. شرط اصلی این فرآیند این است که صاحب اصلی داراییها و ذینفع سود حاصل از این داراییها، نباید از جزئیات فعالیت اقتصادی با خبر باشد و در واقع باید چشم خود را به روی جزئیات کار ببندد و آنها را در اصطلاح چشم بسته بپذیرد. در متون تخصصی در توضیح بلایند تراست چنین آمده است: «تولیت چشم بسته یا «بلایند تراست»، تولیتی است که ایجاد میشود تا مالک یا مالکان از جزئیات تحولات مربوط به داراییها اطلاع زیادی نداشته باشند. کارکنان دولت عموما تولیت چشمبسته را میپسندند تا از تعارض انجام وظایف اداری خود و معاملات مالی شخصیشان جلوگیری شده باشد.» بلایند تراست بین مقامات بسیاری از کشورهای پیشرفته اجرا میشود. در فارسی معادل دقیقی برای آن تعریف نشده است.
[2] تعارض منافع (Conflict of interest) به وضعیتی اطلاق میشود که شخص یا اشخاصی وجود داشته باشند که از یک طرف در مقام و موقعیت محتاج به اعتماد قرار میگیرند و از طرف دیگر، خود دارای منافع شخصی یا گروهی مجزا و در تقابل و تعارض با مسئولیت مورد نظر قرار دارند.
منبع: NY Magazine
ترجمه: وبسایت فرادید
مترجم: سبحان شکری
۰