قاتلی که پنج بار نامزد جایزه صلح نوبل شد

قاتلی که پنج بار نامزد جایزه صلح نوبل شد

این سیاه‌پوست قاتل، ۲۴سال تمام به انتظار فرا رسیدن زمان مرگش زندانی بود اما این ضرباهنگ شمارش معکوس مرگ، از او آدم دیگری ساخت تا جایی که استانلی از یک جانی آدمکش، به یک فعال اجتماعی تبدیل و حتی پنج بار نامزد جایزه صلح نوبل شد!

کد خبر : ۱۳۷۰۵۱
بازدید : ۱۰۴

داستان زندگی استانلی توکی ویلیامز - قاتل مشهور آمریکایی - ساده و در عین حال عجیب است. او که زمانی رهبر بزرگ‌ترین گروه خلافکاران خیابانی آمریکا به نام «کریپس» بود، به خاطر سال‌ها جنایت، در سال ۱۹۸۱ میلادی به اعدام محکوم شد.

این سیاه‌پوست قاتل، ۲۴سال تمام به انتظار فرا رسیدن زمان مرگش زندانی بود اما این ضرباهنگ شمارش معکوس مرگ، از او آدم دیگری ساخت تا جایی که استانلی از یک جانی آدمکش، به یک فعال اجتماعی تبدیل و حتی پنج بار نامزد جایزه صلح نوبل شد!  

کمتر پیش می‌آید که مردم آمریکا به حمایت از یک قاتل - آن هم یک قاتل سیاه‌پوست - با هم متحد شوند و به نشانه اعتراض به اعدام مردی که زمانی تمامی کشور از نام و آوازه او به وحشت می‌افتاد، روزهای متوالی به خیابان‌ها بیایند.

کریپس پا می‌گیرد

 ویلیامز استانلی توکی در سال ۱۹۶۹ - زمانی که فقط ۱۶ سال داشت‌-  برای اولین‌بار با ریموند واشینگتن - یکی از خلافکاران معروف آن زمان - در قسمتی از محله‌های جنوبی لس‌آنجلس آشنا شد و دیگر از او جدا نشد.

ریموند که در آن زمان میان خلافکارهای آمریکا و گنگسترها برای خودش اسم و رسمی به هم زده بود، همیشه در فکر تشکیل یک باند خیابانی از خلافکاران سیاه‌پوست بود.

برای همین هم خیلی زود به ویلیامز پیشنهاد تشکیل چنین گروهی را داد.  ویلیامز هم که چندان دل‌خوشی از سفیدپوست‌ها نداشت، زود با پیشنهاد ریموند موافقت کرد و به این ترتیب گروه خیابانی کریپس شکل گرفت.

کریپس خیلی زود به یکی از مشهورترین باندهای خیابانی آمریکا تبدیل شد. کم‌کم خیلی از باندهای کوچک محله‌های دیگر لس‌آنجلس هم جذب کریپس شدند. کار به جایی رسید که کریپس و اعضای سیاه‌پوستش به دغدغه روز و شب ماموران اف‌بی‌آی تبدیل شدند!  

قتل‌های بی‌هدف

اولین مقتول این خلافکار آمریکایی، فردی به نام داریل - از دوستان ویلیامز - بود. ظاهرا آنها بر سر پول اختلاف داشتند. یک شب ویلیامز به خانه داریل رفت تا حساب‌هایشان را تسویه کنند اما گویا جر و بحثشان بالا گرفت تا جایی که ویلیامز، یکدفعه با اسلحه‌ای که همراه داشت به مغز داریل شلیک کرد.

دومین قتل ویلیامز چند روز بعد در یک مسافرخانه اتفاق افتاد. ویلیامز یک تایوانی مهاجر را به همراه همسر و دخترش در دفتر یک مسافرخانه کشت و فرار کرد.

انگیزه او در این قتل فقط دزدی اعلام شد نه هیچ چیز دیگر! بعدها تفنگی که داریل با آن به قتل رسیده بود، در خانه ویلیامز پیدا شد و بررسی گلوله‌های اصابت کرده به مقتولان تایوانی، ارتباط ویلیامز با این قتل‌ها را هم روشن کرد.

اما دستگیری ویلیامز به این راحتی‌ها نبود. او چندبار از تله‌هایی که پلیس برایش گذاشت فرار کرد تا دست آخر در خانه یکی از اعضای باندش دستگیر شد. ویلیامز در زمان بازجویی هم دست از خلاف برنداشت و حتی به گارد پلیس هم حمله کرد.

او در دادگاه هیچ کدام از اتهاماتش را نپذیرفت و زمانی که هیات منصفه او را گناهکار دانست به آنها فحاشی کرد. با این اوصاف، دادگاه او را نه به خاطر جنایت‌هایی که فرمانشان را داده بود بلکه فقط به خاطر همین چهار فقره قتل به اعدام محکوم کرد و این تازه اول ماجرا بود!  

92

روزهای روشن تغییر

ویلیامز در سال‌های اولی که وارد زندان شد رفتاری بسیار خشن داشت. او با دیگر زندانی‌ها درگیر می‌شد و همیشه سعی داشت در داخل زندان هم باند درست کند. حتی یک‌بار یک ماده شیمیایی به صورت پلیس زندان پاشید و به خاطر این بدرفتاری‌ها چندین‌بار به سلول انفرادی فرستاده شد.

اما این جنایتکار مخوف زمانی که در سال ۱۹۹۳ به بند محکومین به اعدام زندان کالیفرنیا فرستاده شد، رفتارش به یکباره تغییر کرد و تبدیل به یک فعال ضدخشونت شد. اول همه فکر می‌کردند که ویلیامز فقط تظاهر می‌کند اما شواهد چیز دیگری می‌گفت.

ویلیامز طی ۲۴سال دوران زندانش نه کتاب نوشت؛ از جمله «رستگاری سیاه» و «ادبیات خشونت» که به پرفروش‌ترین‌های آمریکا تبدیل شدند. او در همین حال چند کتاب برای بچه‌ها نوشت و در فعالیت‌های داوطلبانه زیادی برای جلوگیری از پیوستن جوانان به باندهای جنایتکار هم شرکت کرد.

در سال ۲۰۰۴ مقاله‌ای در مبارزه با گنگ‌های آمریکا نوشت که به «پروتکل توکی برای صلح» معروف شد؛ طوری که هنوز هم این اساسنامه در کاخ سفید نگهداری می‌شود. 

فعالیت‌های استانلی ویلیامز تا جایی ادامه پیدا کرد که او پنج بار نامزد جایزه صلح نوبل شود اما این مرد صلح دوست که زمانی یک جنایتکار حرفه‌ای بود، هیچ‌گاه به این جایزه نرسید.  

او را اعدام نکنید

هرچند که برملا شدن جنایت‌های ویلیامز واکنش‌های زیادی را در زمان خودش به همراه داشت اما بعد از گذشت ۲۴ سال و تغییر رفتار این قاتل سیاه‌پوست، مردم نسبت به او بسیار مهربان شده بودند تا آنجا که همان روزها خواستار لغو حکم اعدام و آزادی ویلیامز شدند. در آن زمان بحث‌های زیادی در مورد حذف حکم اعدام از قوانین ایالتی کالیفرنیا وجود داشت ولی هنوز هیچ لایحه‌ای به تصویب قطعی نرسیده بود.

۳۲ هزار امضا در اعتراض به اجرای حکم اعدام ویلیامز جمع شد، تجمعات بسیاری روبه‌روی زندان بر پا شد، حتی سازمان عفو بین‌الملل و شخص ریچ هالپرین - رئیس این سازمان در آمریکا – هم خواستار لغو حکم اعدام ویلیامز شدند.

اما براساس قوانین ایالتی کالیفرنیا، تنها کسی که می‌توانست حکم اعدام را لغو کند یا حداقل به تعویق بیندازد، فرماندار این ایالت بود؛ یعنی آرنولد شوارتزنگر، هنرپیشه قدیمی آمریکا! مردم هر روز ملاقات‌های متعددی با او داشتند اما شوارتزنگر درنهایت بدون توجه به همه فعالیت‌های ویلیامز اعلام کرد که این دلایل برای او قانع‌کننده نیست و به این ترتیب، حکم اعدام ویلیامز به دست فرماندار امضا شد.  

مراسم اعدام

یک دقیقه بعد از نیمه شب، ویلیامز را از باند محکومان به اعدام زندان ایالتی کالیفرنیا، به اتاق مخصوص اعدام بردند. در آن سال اعدام‌ها از طریق تزریق مواد سمی‌کشنده و قوی به فرد محکوم، انجام می‌شد.

بیرون زندان شلوغ بود و حدود ۲هزار نفر با پلاکارد ایستاده بودند، شعار می‌دادند و خواهان توقف اعدام بودند. آنها هنوز امیدوار بودند در آخرین لحظات، فرماندار کالیفرنیا دستور لغو اعدام را بدهد.

همه معتقد بودند که ویلیامز تاوان گناهانش را داده و دیگر نباید اعدام شود اما مراسم سر زمان مقرر اجرا شد. او به اتاق مخصوص اعدام رفت و روی تخت دراز کشید.

مجری اعدام نمی‌توانست رگ ویلیامز را پیدا کند ولی او با خونسردی سرش را بلند کرد و گفت: «هنوز نتوانسته‌اید پیدایش کنید؟» بعد خودش با ضربه به دستش رگ را پیدا کرد و به پزشک زندان در تزریق ماده سمی کمک کرد و این پایان کار رهبر باند کریپس بود که در دهه ۱۹۷۰ نامش تن‌ها را به لرزه می‌انداخت. 

منبع: همشهری

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید