ملخ در تاریخ
ظاهرا باستانیترین تصویر از یک ملخ مهاجر، تصویری رنگی روی دیوار مقبره یکی از فراعنه مصر متعلق به ۴۴۰۰ سال پیش است.
کد خبر :
۶۹۴۱۶
بازدید :
۲۷۴۵۳
کاوه فیضاللهی | ملخهای مهاجر دشمنان باستانی کشاورزی در ایران هستند و از زمانهای دور توجه انسان را به خود جلب کردهاند. مهمترین دانشنامههای باستانی جانورشناسی در خاور نزدیک، که به دوران سومریها و اکدیها در هزاره سوم پیش از میلاد بازمیگردند، گونههای مختلفی را فهرست کردهاند که ملخ مهاجر نیز در میان آنهاست. این دانشنامهها روی مجموعهای از لوحهای گلی خام نوشته شدهاند.
در لوح شماره ۱۴ از این مجموعه که بیش از ۱۲۰ حشره را نام برده، درباره «ملخ دریایی» (Marine Locust) نوشته شده که ظاهر منظور همان ملخ بیابانی (Schistocerca gregaria) است که این روزها به ایران نیز حملهور شده است.
در این دوره برای دور نگه داشتن ملخ از محصول دعاهای ویژهای خوانده میشد. در بابل، اجارهداران زمین موظف بودند که ملخها را بیرون برانند و در زمینهای بزرگ نگهبانانی مخصوص ملخ استخدام میشدند. ظاهرا باستانیترین تصویر از یک ملخ مهاجر، تصویری رنگی روی دیوار مقبره یکی از فراعنه مصر متعلق به ۴۴۰۰ سال پیش است.
در این دوره برای دور نگه داشتن ملخ از محصول دعاهای ویژهای خوانده میشد. در بابل، اجارهداران زمین موظف بودند که ملخها را بیرون برانند و در زمینهای بزرگ نگهبانانی مخصوص ملخ استخدام میشدند. ظاهرا باستانیترین تصویر از یک ملخ مهاجر، تصویری رنگی روی دیوار مقبره یکی از فراعنه مصر متعلق به ۴۴۰۰ سال پیش است.
نخستین دادهها درباره تولیدمثلی تودهای ملخهای مهاجر و نابودی کشتزارها توسط آنها به مصر، لیبی و فلسطین مربوط میشود و تاریخ آنها ۱۴۹۰ تا ۹۰۴ پیش از میلاد است. منابع باستانی دیگر نیز ویرانی و قحطی ناشی از حمله ملخ مهاجر را در چین، ارمنستان، سوریه و میانرودان (شامل غرب ایران) ثبت کردهاند.
آفریده اهریمن
در منابع ایرانی، به ملخ مهاجر در اوستا (حدود قرن دهم تا شش پیش از میلاد)، در کتاب وندیداد (فرگرد هفتم، بند ۲۶)، اشاره شده که در آن گفته میشود ملخ نتیجه تخطی از محرمات خلوص در عبادت است. در این بخش زرتشت از اهورامزدا میپرسد که آیا کسی که مردار چرکینی را در آب یا آتش بیفکند و آنها را بیالاید، میتواند دوباره پاک شود؟
آفریده اهریمن
در منابع ایرانی، به ملخ مهاجر در اوستا (حدود قرن دهم تا شش پیش از میلاد)، در کتاب وندیداد (فرگرد هفتم، بند ۲۶)، اشاره شده که در آن گفته میشود ملخ نتیجه تخطی از محرمات خلوص در عبادت است. در این بخش زرتشت از اهورامزدا میپرسد که آیا کسی که مردار چرکینی را در آب یا آتش بیفکند و آنها را بیالاید، میتواند دوباره پاک شود؟
و او پاسخ میدهد که «نه! نمیتواند! او از دوزخیان است. از آن مردمانی است که ... پشهها و ملخها را افزونی میبخشند ... و خشکسالی نابودکننده گیاهان را افزونی میبخشند.» در دین زرتشت، ملخ نیز همچون مورچه و سایر حشرات و جانداران دوزیست، ازجمله خرفستران است، موجوداتی اهریمنی که کشتنشان شایسته است.
بندی از وندیداد که بعدها تفسیر شد اشاره به ملخ دارد (فرگرد یکم، بند ۵) میگوید انگره مینیو (اهریمن) بلایی را به سوی سرزمین سغد فرستاد که جانوران و گیاهان را میکشد. با ترجمه ابراهیم پورداوود: «دومین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، جلگه سُغد بود.
بندی از وندیداد که بعدها تفسیر شد اشاره به ملخ دارد (فرگرد یکم، بند ۵) میگوید انگره مینیو (اهریمن) بلایی را به سوی سرزمین سغد فرستاد که جانوران و گیاهان را میکشد. با ترجمه ابراهیم پورداوود: «دومین سرزمین و کشور نیکی که من - اهوره مزدا - آفریدم، جلگه سُغد بود.
پس آنگاه اهریمنِ همه تن مرگ بیامد و به پتیارگی، خرفستری به نام سکیتیه را بیافرید که مرگ در گله گاوان افکند.» در اوستایی «سکیتیه» (Skatay) به معنای ملخ است. (نک. «واژهنامه موضوعی زبانهای باستانی ایران»، جلد ۱، حسن رضایی باغبیدی، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ۱۳۹۰.) با این حال، از دوره هخامنشیان تصویری روی یک جام نقره به دست آمده که ملخ را در حال تغذیه از انگور نشان میدهد.
کلمه ملخ در اوستا «مذخه» تلفظ شده که احتمالا ریشه سُغدی (آسیای میانه) دارد و در زبان سغدی (زبان قدیم سمرقند) تبدیل «ذ» به «ل» رایج است. دکتر محمد معین در مقدمه برهان قاطع (صص. هفده تا هیجده) به ریشه کلمه ملخ در فارسی پرداخته است.
کلمه ملخ در اوستا «مذخه» تلفظ شده که احتمالا ریشه سُغدی (آسیای میانه) دارد و در زبان سغدی (زبان قدیم سمرقند) تبدیل «ذ» به «ل» رایج است. دکتر محمد معین در مقدمه برهان قاطع (صص. هفده تا هیجده) به ریشه کلمه ملخ در فارسی پرداخته است.
او مینویسد «سه نام مختلف برای ملخ در زبانهای ایرانی وجود دارد: اول مذخ (madhax) یا مذخه که مختص زبان شمال ایران، یعنی اشکانی است ... دوم میگ (maig) متعلق به زبان پارسی به معنی اخص، یعنی لهجه جنوب غربی ... سوم لغتی که در زبان فارسی کنونی نیز استعمال میشود، ولی قطعا دخیل (=واردشده) است، ملخ (malax) است که از لغت باستانه مذخه آمده. کلمه ملخ بر همان شکل اصلی ارمنی مرخ (marax) استوار است.»
جالب اینکه کلمه جنوبی «میگ» هماکنون نیز در کلمه میگو، که با وجود تعلق به سختپوستان گاه به اشتباه ملخ دریایی نامیده میشود، به کار میرود.
ارجاعات متنی بعدی در منبعی زرتشتی از دوره ساسانیان و پس از ساسانیان به نام بندهش، و در ترجمه وندیداد به پهلوی هستند. بندهش به نقل از وندیداد مینویسد که «همواره ملخ گیاه بخورد. گوسپندان و گاوان را مرگ رسد.» و باز بندهش از ملخسردگان به عنوان یکی از نتایج افسونی نام میبرد که علیه منطقه سیستان به کار گرفته شده است: «یازدهم، هیرمند باشکوه فرهمند، سیستان، بهترین (سرزمین) آفریده شد. او را پتیاره جادوئی بیش آمد. او را نشان از این پیدا است که هر مردم از آنجای بیایند، کُندائی (=جادوگری) چنان کنند که از آن جادوان و رمالان برف، تگرگ، تنند (=عنکبوت) و ملخ افتد.»
تاریخ طبیعی ملخ
بندهش، در قسمتی زیر عنوان «درباره چگونگی خرفستران» از بخش نهم، ملخ را آفریده اهریمن میداند و مینویسد «گوید در دین که اهریمن هنگامی که در تاخت، واخش (=روح) خرفستران ...، چون مار و کژدم و کربسو (=مارمولک) و مور و مگس و ملخ و دیگر از اینگونه، به بسیار شمار، با آب زمین و گیاه درآمیخت.» و در تقسیمبندی خرفستران زمینی مینویسد «دیگر ملخ سردگاناند، آنکه مردم کُشد.»
کمی بعد در همین بخش، درباره دشمنی میان آفریدههای خیر و شر، زیر عنوان «درباره همه چیز که به چه گونهای آفریده شده و ایشان را چه دشمنی آمد»، پرندگان را عامل کنترل بیولوژیک ملخ مهاجر معرفی میکند: «کاسکین مرغ ملخ را کشد و به دشمنی آن آفریده شده است.» مرغ کاسکین در بعضی منابع همان زاغی (Pica pica) معرفی شده، در حالی که به نظر میرسد بندهش برای زاغی از کلمه «سارگر» یا «ساریگر» استفاده میکند.
به گفته برهان قاطع: «کاسکینه مرغی باشد سبزرنگ به سرخی مایل و آن را سبزک نیز گویند. تاجی بر سر دارد مانند هدهد و به عربی شقراق خوانند.» این پرنده همان سبزقبا است که دو گونه از آن در ایران حضور دارد: سبزقبای وراج (Coracias garrulus) در همه جای ایران جز جنوب و سبزقبای هندی (Coracias benghalensis) در جنوب ایران. استان خوزستان تنها بخشی از کشور است که هر دو گونه را با هم دارد.
جزئیات توصیفی درباره ملخها را میتوان در تلمود بابلی یافت که متنهای آن از اواخر دوره اشکانیان ارمنستان (بین ۲۵۰ پیش از میلاد تا ۲۲۶ میلادی) تا دوره ساسانی نوشته شدهاند. تلمود حشرات آفت گوناگونی از جمله اربه، یعنی ملخ مهاجر بیابانی، را فهرست کرده است.
ارجاعات متنی بعدی در منبعی زرتشتی از دوره ساسانیان و پس از ساسانیان به نام بندهش، و در ترجمه وندیداد به پهلوی هستند. بندهش به نقل از وندیداد مینویسد که «همواره ملخ گیاه بخورد. گوسپندان و گاوان را مرگ رسد.» و باز بندهش از ملخسردگان به عنوان یکی از نتایج افسونی نام میبرد که علیه منطقه سیستان به کار گرفته شده است: «یازدهم، هیرمند باشکوه فرهمند، سیستان، بهترین (سرزمین) آفریده شد. او را پتیاره جادوئی بیش آمد. او را نشان از این پیدا است که هر مردم از آنجای بیایند، کُندائی (=جادوگری) چنان کنند که از آن جادوان و رمالان برف، تگرگ، تنند (=عنکبوت) و ملخ افتد.»
تاریخ طبیعی ملخ
بندهش، در قسمتی زیر عنوان «درباره چگونگی خرفستران» از بخش نهم، ملخ را آفریده اهریمن میداند و مینویسد «گوید در دین که اهریمن هنگامی که در تاخت، واخش (=روح) خرفستران ...، چون مار و کژدم و کربسو (=مارمولک) و مور و مگس و ملخ و دیگر از اینگونه، به بسیار شمار، با آب زمین و گیاه درآمیخت.» و در تقسیمبندی خرفستران زمینی مینویسد «دیگر ملخ سردگاناند، آنکه مردم کُشد.»
کمی بعد در همین بخش، درباره دشمنی میان آفریدههای خیر و شر، زیر عنوان «درباره همه چیز که به چه گونهای آفریده شده و ایشان را چه دشمنی آمد»، پرندگان را عامل کنترل بیولوژیک ملخ مهاجر معرفی میکند: «کاسکین مرغ ملخ را کشد و به دشمنی آن آفریده شده است.» مرغ کاسکین در بعضی منابع همان زاغی (Pica pica) معرفی شده، در حالی که به نظر میرسد بندهش برای زاغی از کلمه «سارگر» یا «ساریگر» استفاده میکند.
به گفته برهان قاطع: «کاسکینه مرغی باشد سبزرنگ به سرخی مایل و آن را سبزک نیز گویند. تاجی بر سر دارد مانند هدهد و به عربی شقراق خوانند.» این پرنده همان سبزقبا است که دو گونه از آن در ایران حضور دارد: سبزقبای وراج (Coracias garrulus) در همه جای ایران جز جنوب و سبزقبای هندی (Coracias benghalensis) در جنوب ایران. استان خوزستان تنها بخشی از کشور است که هر دو گونه را با هم دارد.
جزئیات توصیفی درباره ملخها را میتوان در تلمود بابلی یافت که متنهای آن از اواخر دوره اشکانیان ارمنستان (بین ۲۵۰ پیش از میلاد تا ۲۲۶ میلادی) تا دوره ساسانی نوشته شدهاند. تلمود حشرات آفت گوناگونی از جمله اربه، یعنی ملخ مهاجر بیابانی، را فهرست کرده است.
جالب آنکه توصیف ملخهای کوشر (حلال) در تلمود نشاندهنده شناخت دقیق ریختشناسی این حشرات در گذشته است: «ملخ (یا ملخ مهاجر) باید چهار پای متحرک و دو پای جهنده و همچنین چهار بال داشته باشد. این بالها باید سطح بدن را از طول و عرض کاملا بپوشانند.» علاوه بر این به حضور یا عدم حضور دم (اندام تخمگذار) و شکل سر (کشیده، گرد، یا قوزی) نیز اشاره میکند.
فردوسی در شاهنامه گفته که سرزمینهای ملخزده و دچار خشکسالی، هر دو از پرداخت مالیات معاف هستند: «به جایی که باشد زیان ملخ/ و گر تف خورشید تابد به شخ. مخواهید باژ اندر آن بوم و رُست/ که ابر بهاران به باران نشُست.»
فردوسی در شاهنامه گفته که سرزمینهای ملخزده و دچار خشکسالی، هر دو از پرداخت مالیات معاف هستند: «به جایی که باشد زیان ملخ/ و گر تف خورشید تابد به شخ. مخواهید باژ اندر آن بوم و رُست/ که ابر بهاران به باران نشُست.»
در نزهتنامه علائی، اثر شهمردان بن ابیالخیر رازی در قرن پنجم هجری، به زیبایی به رفتار عبور ملخهای مهاجر از حجمهای آبی اشاره شده است: «ملخ خرد از صحرا خواهد که به آبادانی آید و رود آب در پیش باشد یکدیگر را پُل سازند و در هم آویزند و بر پهنای آب بگذرند.» در «قاموس کتاب مقدس» که توسط جیمز هاکس جمعآوری شده (طهوری، ۱۳۴۹) نیز شرح جذابی از این رفتار ملخها ارائه شده است: «چون به نهر آب رسد، آن را مملو نماید و بعضی در بالای لاشه بعضی دیگر روند و اگر به دریا رسند تماما غرق میشوند لکن، چون لاشه ایشان به کنار دریا افتد مورث وبا گردد.»
جانورشناسی در ایران در ابتدای دوره اسلامی، از دوره خلفا تا ابتدای استیلای مغول (۶۳۵ هجری خورشیدی)، عمدتا عبارت از توجه به خصوصیات و خاصیتهای هر گونه جانوری، برای گرفتن درسهای اخلاقی و معنوی از آن بود، و تمایلی به توصیف جانورشناختی در آن دیده نمیشود. اما مسائل عملی پزشکان و داروشناسان ایرانی را واداشت که توجه ویژهای به کاربرد جانوران و از جمله ملخ در درمان انسان و حیوانات اهلی داشته باشند.
نویسندگان قرون وسطا ظاهرا از زیستشناسی ملخهای مهاجر مطلع بودند. برای مثال، در سال ۶۴۲ خورشیدی ذکریای کمونی قزوینی در «عجایب المخلوقات» به دو گروه از ملخها (و ملخهای مهاجر) اشاره و زیستشناسی آنها را توصیف میکند: «او را ملخ گویند و آن دو صنف است: سوار و پیاده. سوار آن بود که در هوا پرد و پیاده آن بود که جهد.
در بهار گیاه خورند و قوت گیرند و زمینی طلب کنند که خاک آن خوش بود و آنجا بیضه نهند و چنین گویند که، چون بیضه نهادند بروند و بعضی از ایشان را مرغان صید کنند و بعضی باز ماند به سرما تلف شوند و، چون فصل ربیع بود آن بیضهها را که در زیر خاک پنهان کرده باشند، بچه از آن برآیند و آن زمین را بخورند و، چون قوت گرفتند، به زمینی دیگر شوند و دگر بار آن جا بیضه بنهند. دایما چنین باشد.»
کنترل بیولوژیک در عهد باستان
قزوینی در «عجایب المخلوقات» از قول صاحب الفلاحه (=نویسنده کتابی درباره کشاورزی)، یعنی ابو زکریا بن العوام اشبیلی در قرن ششم هجری، مینویسد: «اگر ملخ به دهی رسد و در آن دیه کسی نبود، از آنجا بگذرد.» این راهحل کودکانه پنهان شدن برای منصرف کردن ملخ بسیار جالب است: «هنگامی که کشاورزان میبینند که ملخها دارند به روستایی نزدیک میشوند، ساکنان روستا خودشان را از چشم ملخها پنهان میکنند، تا هیچکس دیده نشود.
جانورشناسی در ایران در ابتدای دوره اسلامی، از دوره خلفا تا ابتدای استیلای مغول (۶۳۵ هجری خورشیدی)، عمدتا عبارت از توجه به خصوصیات و خاصیتهای هر گونه جانوری، برای گرفتن درسهای اخلاقی و معنوی از آن بود، و تمایلی به توصیف جانورشناختی در آن دیده نمیشود. اما مسائل عملی پزشکان و داروشناسان ایرانی را واداشت که توجه ویژهای به کاربرد جانوران و از جمله ملخ در درمان انسان و حیوانات اهلی داشته باشند.
نویسندگان قرون وسطا ظاهرا از زیستشناسی ملخهای مهاجر مطلع بودند. برای مثال، در سال ۶۴۲ خورشیدی ذکریای کمونی قزوینی در «عجایب المخلوقات» به دو گروه از ملخها (و ملخهای مهاجر) اشاره و زیستشناسی آنها را توصیف میکند: «او را ملخ گویند و آن دو صنف است: سوار و پیاده. سوار آن بود که در هوا پرد و پیاده آن بود که جهد.
در بهار گیاه خورند و قوت گیرند و زمینی طلب کنند که خاک آن خوش بود و آنجا بیضه نهند و چنین گویند که، چون بیضه نهادند بروند و بعضی از ایشان را مرغان صید کنند و بعضی باز ماند به سرما تلف شوند و، چون فصل ربیع بود آن بیضهها را که در زیر خاک پنهان کرده باشند، بچه از آن برآیند و آن زمین را بخورند و، چون قوت گرفتند، به زمینی دیگر شوند و دگر بار آن جا بیضه بنهند. دایما چنین باشد.»
کنترل بیولوژیک در عهد باستان
قزوینی در «عجایب المخلوقات» از قول صاحب الفلاحه (=نویسنده کتابی درباره کشاورزی)، یعنی ابو زکریا بن العوام اشبیلی در قرن ششم هجری، مینویسد: «اگر ملخ به دهی رسد و در آن دیه کسی نبود، از آنجا بگذرد.» این راهحل کودکانه پنهان شدن برای منصرف کردن ملخ بسیار جالب است: «هنگامی که کشاورزان میبینند که ملخها دارند به روستایی نزدیک میشوند، ساکنان روستا خودشان را از چشم ملخها پنهان میکنند، تا هیچکس دیده نشود.
اگر ملخها هیچ انسانی آنجا نبینند، از آن روستا عبور میکنند و هیچکدام فرود نمیآیند.» اگر این راه جواب نداد، راهحل بعدی آن است که تعدادی از ملخها را بسوزانند تا «از رایحه او ملخهای دیگر بگریزند، و اگر نه بمیرند از رایحه آن.»
عبدالعلی بیرجندی، نویسنده کتاب «معرفت فلاحت» در قرن دهم هجری، نیز همین را تکرار کرده: «و اگر بعضی از ملخ را بسوزاند دیگران بگریزند، چون دود به آنها رسد.» او اشاره میکند که «از جمله مضرات ملخ و غنجه (؟) و سایر حیوانات دیگر است که به مزروعات و اشجار ضرر رسانند.»
عبدالعلی بیرجندی، نویسنده کتاب «معرفت فلاحت» در قرن دهم هجری، نیز همین را تکرار کرده: «و اگر بعضی از ملخ را بسوزاند دیگران بگریزند، چون دود به آنها رسد.» او اشاره میکند که «از جمله مضرات ملخ و غنجه (؟) و سایر حیوانات دیگر است که به مزروعات و اشجار ضرر رسانند.»
البته چند راهحل دیگر نیز در این کتاب برای دفع شر ملخ پیشنهاد شده است: «شاخ چپ گاو ماده با سرگین گاو دود کنند ملخ بگریزد ... و اگر از پوست خارپشت کلان (=تشی؟) غربال سازند، هر تخم که از آن غربال کنند از آفت ملخ محفوظ ماند ... و اگر باقلی مصری که آن را ترمس گویند با حنظل در آب بجوشند و آن آب بر زرع یا در درخت پاشند از ملخ سلامت ماند ... و اگر موش را زنده بر درخت بلند بندند ملخ از آن موضع برود ... و اگر ملخ پرنده نباشد گرداگرد مزرعه یا باغ حفر کنند و آب در آن اندازند ملخ از آن آب نتواند گذشت.»
از رشیدالدین فضلالله همدانی (۶۲۹ تا ۶۹۶ خورشیدی) کتابی با عنوان «آثار و احیاء» باقی مانده که از ۲۴ بخش تشکیل شده و به مسائلی همچون کشاورزی، درختکاری، پرورش زنبور عسل، مبارزه با حشرات موذی، دامپروری و مانند آنها میپردازد و نخستین کتاب کشاورزی به قلم یک نویسنده ایرانی به شمار میآید.
از رشیدالدین فضلالله همدانی (۶۲۹ تا ۶۹۶ خورشیدی) کتابی با عنوان «آثار و احیاء» باقی مانده که از ۲۴ بخش تشکیل شده و به مسائلی همچون کشاورزی، درختکاری، پرورش زنبور عسل، مبارزه با حشرات موذی، دامپروری و مانند آنها میپردازد و نخستین کتاب کشاورزی به قلم یک نویسنده ایرانی به شمار میآید.
ظاهرا فصل چهاردم این کتاب به کنترل ملخ میپردازد، اما متاسفانه در نسخهای از کتاب که توسط منوچهر ستوده و ایرج افشار تصحیح شده (۱۳۶۸) حذف شده است.
با این حال، در بخشی از کتاب که شیوهای برای کاشت گندم در کنار رودخانه را معرفی میکند، مینویسد: «و آن را خاصیتی دیگر میباشد که، چون نعوذبالله در بعضی سالها ملخ بازدید آید و موسم ملخ بزرگ شدن معین است، آن غله پیشتر از آن قوی شده باشد و خشک گشته ملخ به آن مضرت کمتر تواند رسانید.»
با این حال، در بخشی از کتاب که شیوهای برای کاشت گندم در کنار رودخانه را معرفی میکند، مینویسد: «و آن را خاصیتی دیگر میباشد که، چون نعوذبالله در بعضی سالها ملخ بازدید آید و موسم ملخ بزرگ شدن معین است، آن غله پیشتر از آن قوی شده باشد و خشک گشته ملخ به آن مضرت کمتر تواند رسانید.»
رشیدالدین و پسر شانزدهسالهاش در توطئهای به قتل رسیدند و مردم سر وی را به جرم داشتن نیاکان یهودی تا چند روز در بازار میگرداند. سپس بستگان و خویشاوندانش را به قتل رساندند و اموالشان را غارت کردند. دانشگاهی که با نام ربع رشیدی در تبریز ساخته بود نیز به تاراج رفت.
تا دهه ۱۳۰۰ خورشیدی تلاشهای ایرانیان برای مقابله با ملخهای مهاجم بسیار ابتدایی بود. برای مثال، هنگامی که تودههای ملخ از راه میرسیدند، کشاورزان دنبال آب چشمه مشهوری به نام «آب ملخ» میگشتند.
تا دهه ۱۳۰۰ خورشیدی تلاشهای ایرانیان برای مقابله با ملخهای مهاجم بسیار ابتدایی بود. برای مثال، هنگامی که تودههای ملخ از راه میرسیدند، کشاورزان دنبال آب چشمه مشهوری به نام «آب ملخ» میگشتند.
این آبشار در ۶۰ کیلومتری سمیرم در استان اصفهان قرار دارد و هنوز این اعتقاد عامیانه وجود دارد که ترکیبات خاصی در آب آن وجود دارد که موجب از بین رفتن ملخهای مهاجم میشود و به همین دلیل از آب این آبشار به عنوان یک آفتکش طبیعی برای آبیاری مزارع استفاه میشد.
در گذشته این تنها روش مبارزه با ملخ به شمار میآمد، زیرا تصور میشد که این آب نوعی پرنده شکارچی ملخ را به سوی خود جلب میکند. ژان شاردن، بازرگان و جهانگرد قرن هفدهم میلادی، به این شیوه دفع ملخ در خاطرات خود اشاره کرده است. غیر از این کشاورزان چارهای نداشتند جز آنکه دعا کنند و امیدوار باشند که ملخها از زمینشان بگذرند و پایین نیایند.
* در نوشتن متن فوق از منابع بسیاری ازجمله مدخل ملخ در دانشنامه ایرانیکا نوشته سیروس ابیوردی استفاده شد.
* در نوشتن متن فوق از منابع بسیاری ازجمله مدخل ملخ در دانشنامه ایرانیکا نوشته سیروس ابیوردی استفاده شد.
منبع: سازندگی
۰