عناوینی که نمی‌دانستید اقتباسی هستند

عناوینی که نمی‌دانستید اقتباسی هستند

در ازای هر عنوان اوریجینال و جذابی که عرضه می‌شود، فیلم‌های اقتباسی فوق‌العاده‌ای نیز ساخته می‌شوند که مسئولیت ارائه‌ی کیفیت و وفاداری به نسخه‌ی ادبی خود را نیز به عهده دارند.

کد خبر : ۲۰۴۶۲۶
بازدید : ۳۳

آثار بیشماری وجود دارند که همه آنها را تحسین می‌کنند اما هیچکس نمی‌داند که اقتباس هستند. این آثار یکی از دو مورد را برای کسانی که آنها را تماشا می‌کنند ارائه می‌دهند؛ یا عنوانی خارق‌العاده و جذاب بودند که به منبع اقتباس خود احترام می‌گذارند، یا جمله‌ی معروف “کتاب آن بهتر است!” به حقیقت می‌پیوندد.

گاهی اوقات طرفداران به جای اثری اوریجینال، به دنبال تماشای نسخه‌ی سینمایی و زنده‌ی کتاب یا کمیک محبوب خود هستند. در مقاله‌ی قبلی به ۶ اثری نگاه کردیم که معمولاً مورد بحث هستند اما هیچوقت به اقتباس بودن آنها اشاره نمی‌شود. مشاهده‌ی داستانی ادبی که به بهترین شکل ممکن به جهان سینما منتقل می‌شود لذت‌بخش است.

البته فیلم‌هایی چون Twilight نیز وجود دارند که باعث می‌شوند آرزو کنیم که کتاب آنها هیچوقت نوشته نمی‌شد. همانطور که قبلاً گفته بودم، آثاری که کتابشان پس از نسخه‌ی سینمایی آمده یا از اثری ادبی الهام گرفته‌اند در این لیست قرار نخواهند گرفت. پس انتظار عناوینی چون Batman Dark Knight Trilogy یا فیلم‌های مارولی شرکت فاکس را نداشته باشید.

بهترین اثر یکی از سلاطین سینما اقتباسی بود: فیلم Psycho (1960)

34

داستانی وحشتناک و خارق‌العاده که توسط یک نابغه کارگردانی شد

نه، اشتباه نخواندید. بزرگ‌ترین عنوان ساخته شده توسط سلطان تعلیق، آلفرد هیچکاک، اقتباس از کتابی با همین نام است. رابرت بلاک، در سال ۱۹۵۹، رمانی با نام Psycho نوشت که تنها یک سال پس از انتشار به فیلمی با همین نام تبدیل شد. البته داستان کتاب به جزئیات بسیار بیشتری اشاره می‌کند.

یکی از جوانبی که در کتاب بیشتر از فیلم به آن پرداخته شده، رابطه‌ی میان نورمن بیتز و مادر پلید و بی‌رحم اوست. اشارات پنهان و زیادی نیز به پیچش داستانی حاضر در انتهای داستان وجود دارند. با وجود تفاوت‌های یاد شده، شباهت‌های داستانی بسیار بیشتر هستند. صحنه‌ی نهایی فیلم نیز به بهترین شکل ممکن و با انتقال مستقیم از کتاب به فیلم بازسازی شده است. آنتونی پرکینز نیز توانست تا نسخه‌ای بی‌نقص از شخصیت نورمن بیتز را به ارمغان بیاورد.

با نگاه کردن به وقایع نزدیک به انتشار کتاب، نقاط الهام آن را می‌توان به سادگی مشاهده کرد. در ماه نوامبر ۱۹۵۷ بود که اِد گاین برای قتل دو زن در ایالت وسکانسین دستگیر شد. آلفرد هیچکاک نیز نام شخصیت مری را به ماریون تغییر داد. دلیل این تغییر، حضور شخصی به نام مری در محل وقوع فیلم بود. بخش بعدی حاوی اسپویلرهایی برای فیلم Psycho 1960 خواهد بود.

پس از بررسی منزل اِد گاین، پلیس‌ها لوازم منزل و لباس‌هایی را مشاهده کردند که از جنس پوست انسان بودند. با بررسی‌های انجام شده توسط روانشناسان این کیس، گاین قصد داشته تا لباس پوستی زنانه‌ای برای خود درست کند تا بتواند در نقش مادر خود ظاهر شود. با نگاه کردن به این دو داستان (یکی واقعی و دیگری با الهام از واقعیت)، می‌توانید شباهت‌های بیشماری را مشاهده کنید.

از تعداد قتل‌های انجام شده تا علاقه‌ی قاتل پرونده به ایفای نقش مادر خود. البته نسخه‌ی رابرت بلاک به وحشتناکی واقعیت نیست. بلاک سال‌ها بعد با مطالعه‌ی اخبار مربوط به اِد گاین، شباهت داستان خود به این وقایع باورنکردنی را مشاهده کرد. با وجود شباهت‌های بیشمار، به نظر می‌رسد که این نویسنده از این وقایع الهام نگرفته بود.

انیمیشنی خوشمزه که با اقتباس از داستانی فراموش شده ساخته شد: انیمیشن Cloudy with a Chance of Meatballs (2009)

35

پدربزرگی مهربان که برای نوه‌های خود داستان‌های جالب و عجیبی می‌گفت

آیا آماده‌ی داستانی که از داستانی میان یک داستان اقتباس کرد هستید؟ داستان کتاب Cloudy with a Chance of Meatballs با نسخه‌ی سینمایی خود شباهت‌های چندانی ندارد. در نسخه‌ی کتابی، خبری از فلینت لاکوود و ماجراجویی‌های وی نیست. جودی بارت داستانی ساده و معمولی نوشته بود. Cloudy with a Chance of Meatballs روی یک پدربزرگ مهربان تمرکز دارد. پدربزرگ داستان ما، با گفتن داستانی جذاب درباره‌ی شهری به نام Chewandswallow، قصد سرگرم کردن نوه‌‌های خود را دارد.

همه چیز از اشتباه او هنگام درست کردن صبحانه شروع می‌شود. در داستان اوریجینالی که در کتاب Cloudy with a Chance of Meatballs وجود دارد، دستگاه تولید غذای جادویی هیچ جایگاهی ندارد. شهر Chewandswallow آب و هوایی عجیب دارد که به شکلی غیرمنطقی باران غذا را برای شهروندان خود به ارمغان می‌آورد. در نهایت و با به وجود آمدن فجایع طبیعی، مردم این شهر مجبور می‌شوند تا نقل مکان کنند. انتهای داستان، نوه‌های پدربزرگ را نشان می‌دهد که از خواب بیدار شده‌اند و با دیدن کوه‌های برفی به یاد پوره‌ی سیب‌زمینی و کره‌ی آب شده می‌افتند.

دنباله‌‎ی کتاب، با عنوان Pickles to Pittsburgh، داستان متفاوتی را بیان می‌کند. دو نوه‌ی داستان اول کارت پستالی از پدربزرگ خود می‌گیرند. پدربزرگ نیز باری دیگر قصد سرگرم کردن آنها را دارد. او ادعا می‌کند که بازمانده‌ها و خرابه‌های شهر Chewandswallow را پیدا کرده و در حال گشت و گذار در این شهر است. دو نوه‌ی خلاق و بلندپرواز داستان، تصور می‌کنند که در کنار پدربزرگ خود هستند. همانطور که مشاهده می‌کنید، داستان Cloudy with a Chance of Meatballs 2 کوچک‌ترین شباهتی به ادامه‌ی نسخه‌ی کتابی خود ندارد.

Cloudy with a Chance of Meatballs و دنباله‌ی آن، به نام Pickles to Pittsburgh، در سال ۱۹۷۸ و ۱۹۹۷ منتشر شدند. این در حالی‌ست که قسمت سوم این سری پس از موفقیت فیلم‌های اقتباسی این مجموعه نوشته و منتشر شد. Planet of Pies در سال ۲۰۱۳ منتشر شد و این بار روی رویاهای پدربزرگ داستان تمرکز کرد. شما را نمی‌دانم اما ساختار ساده و کودکانه‌ی کتاب‌ها بسیار دلگرم‌کننده به نظر می‌رسند. بد نیست روزی نسخه‌ای که به داستان اوریجینال وفادارتر است را بسازند.

جایی برای اقتباس‌ها نیست، داستان کتابی که سرنوشتش اقتباس بود: فیلم No Country for Old Men (2007)

36

داستانی که به بهترین شکل ممکن یک ذهن بیمار و روانی را به تصویر کشید

اینطور که به نظر می‌رسد، برخی از بهترین آثاری که در تاریخ سینما خلق شدند، اقتباس بودند. چه کسی‌ست که ایفای نقش سرد، بی‌روح و ترسناک خاویر باردم را در No Country for Old Men به خاطر نداشته باشد؟ همه چیز از سال ۲۰۰۵ و نویسنده‌ای به نام کورمک مک‌کارتی آغاز شد. این نویسنده داستان خود را ابتدا به شکل فیلم‌نامه نوشت.

نکته‌ای که بسیار عجیب بوده، نفرت طرفداران مک‌کارتی از این کتاب است. ریشه‌های متفاوت این کتاب به عنوان یک فیلم‌نامه و سادگی شکل نوشتار آن به خاطر همین موضوع، نارضایتی منتقدین و طرفداران بسیاری را که سبک پیچیده‌ی نوشتار مک‌کارتی را دوست داشتند به همراه داشت.

برادران کوئن تا حدی باورنکردنی به داستان نسخه‌ی اوریجینال وفادار بودند. نکات اصلی و وقایع کلیدی همگی حضور دارند و تغییراتی که ایجاد شده برای منطقی شدن داستان در ساختار فیلم صورت گرفته‌اند. صدای تامی لی جونز و صحنه‌های فیلمبرداری شده، استایل نوشتار مک‌کارتی را تا حدودی بی‌نقص به مخاطب منتقل می‌کنند.

یکی از نکاتی که برادران کوئن با استفاده از قدرت تخیل خود به آن پرداختند، شخصیت شیگور است. با وجود تمرکز بالای داستان روی این کاراکتر، تنها توصیف ظاهری او به چشم‌های آبی و اندام لاغرش اشاره می‌کند. بسیاری از روانشناسان، شخصیت شیگور را بهترین تصویر ممکن از یک کاراکتر روانی می‌دانند. باری دیگر با عنوانی رو در رو هستیم که از نسخه‌ی اوریجینال خود پیشی گرفت و توجه همه را به خود جلب کرد. زمانی که حرف از تغییر می‌‎شود، دو صحنه به خاطر می‌آیند.

یکی از آنها مرگ کارسون ولز است. این شخصیت خلاف نسخه‌ی فیلمی خود، در لحظات نهایی، با خواننده‌ی کتاب ارتباط احساسی برقرار می‌کند. افکار نهایی او در لحظه‌ی مرگ باعث می‌شوند تا مخاطب برای او دلسوزی کند. البته دلیل پاک شدن این صحنه از فیلم، ذات توصیفی و ادبی آن است. شما در کتاب می‌توانید افکار شخصیت خود را نشان دهید اما در فیلم، این قابلیت از سازنده گرفته می‌شود. قسمت حذف شده‌ی دوم، صحنه‌ی قتل کارلا جین است؛ که با جزئیات کامل توصیف شده است و در فیلم با آن جزئیات نمایش داده نمی‌شود.

کریسمسی بودن یا نبودن، مسئله این است: فیلم اقتباسی Die Hard (1988)

37

داستانی بسیار متفاوت‌تر و عجیب‌تر که شخصیتی پیرتر را به تصویر می‌کشد

آیا واقعاً کسی در دنیای سینمای اکشن امروزی باقی مانده که نام Die Hard یا حداقل جان سخت را نشنیده باشد؟ Die Hard اثری بود که بروس ویلیس را تا ابد در ذهن‌‎ها و قلب‌های سینما‌گران و دوست‌داران سینما حکاکی کرد. ریشه‌ها و حقایق پنهان در پس این فیلم حقیقتاً جذاب و بعضاً باورنکردنی هستند.

اگر بخواهم خلاصه بگویم، داستان Die Hard از روی کتابی به نام Nothing Lasts Forever اقتباس شده است. کتاب مذکور نیز دنباله‌ای‌ست برای رمانی دیگر با نام The Detective. رمان The Detective نیز به فیلمی با بازی فرانک سیناترا تبدیل شد. پس با در نظر گرفتن نکات و جزئیات، فیلم The Detective می‌تواند پریکوئلی برای عنوان Die Hard باشد. این در حالی‌ست که فاصله‌ی میان ساخت دو فیلم ۲۰ سال است. قبل از پرداختن بیشتر به Die Hard و Nothing Lasts Forever باید به این موضوع اشاره کنم که هیچ یک از دنباله‌های عجیب و تخیلی این سری ارتباطی با کتاب اوریجینال ندارند.

داستان کلی و وقایع کلیدی این دو اثر با هم یکی هستند اما تغییرات بسیاری نیز وجود دارند که باعث می‌شوند شما تصور کنید فیلم از کتاب تنها الهام گرفته است. اولین تغییری که متوجه آن خواهید شد، نام شخصیت اصلی داستان است. بله، در کتاب، خبری از جان مک‌کلین نیست و نام اصلی این کاراکتر جو لیلند بود.

هانز گروبر نیز نامی بسیار ساده‌تر (تونی) داشت. حتی ناکاتومی نیز در کتاب وجود ندارد. نام واقعی این شرکت، کمپانی نفتی کلاکسون بود. در کتاب، قهرمان داستان سنی دارد که بروس ویلیس، بدون شک، نمی‌توانست منعکس کند. اگر بخواهیم جو لیلند یا همان جان مک‌کلین را شبیه به کتاب درست کنیم، بروس ویلیس امسال باید نقش این شخصیت را بازی کند.

بله، جان یا جو در کتاب ۶۹ سال سن دارد! حالا سعی کنید تمامی صحنه‌های اکشن فیلم را با یک پیرمرد ۷۰ ساله تصور کنید. در کتاب، شخصیت جو یا جان می‌تواند آلمانی صحبت کند. دلیل این دانش، حضور این کاراکتر در جنگ جهانی دوم است.

در کتاب، همسر جو سال‌ها پیش فوت کرده و زنی که با او قرار دیدار دارد، دخترش است. نوه‌های کوچک او نیز در مهمانی خطرناکی که تمرکز داستان است حضور دارند. در کتاب، شخصیت منفی‌های داستان پیچیدگی بسیار کمتری داشتند. آنها گروهی از آنارشیست‌ها بودند که تنها می‌خواستند به دنیا حکومت کنند.

به نظر کمی کلیشه‌ای می‌آید و هر کسی که فیلم‌های قدیمی جیمز باند را تماشا کرده، از این تغییر خوشحال خواهد شد. دیدار جان و هانز یا همان جو و تونی در کتاب وجود خارجی ندارد. نسخه‌ی کتابی جان بسیار بی‌رحم‌تر است و در یکی از صحنه‌ها، ۳ زن جوان که عضو گروه تروریستی تونی هستند را بدون لحظه‌ای درنگ به قتل می‌رساند. در نهایت نیز هیچ پایان خوشی در کار نیست… جو نمی‌تواند دختر خود را نجات دهد.

عنوانی دلگرم‌‌‎کننده با غولی مهربان و کشتی کچ‌کار: فیلم اقتباسی The Princess Bride (1987)

38

فیلمی لذت‌بخش، خوشحال‌کننده و جذاب که تا ابد در ذهن مخاطب می‌ماند

اگر حس خوب و دلگرم‌کننده‌ی آثار کمدی قدیمی، سادگی داستان و شخصیت‌هایی ماندگار و دوست‌داشتنی که تا ابد با شما می‌مانند را دوست دارید، The Princess Bride عنوانی طلایی‌ست که برای شما ساخته شده است. محبوبیت و شهرت این فیلم تا حدی‌ست که سال‌ها بعد و طی قرنطینه‌ی کرونا، بازیگران معروف امروزی آن را بازسازی کردند. ویدئوی مذکور توانست تا به ۱ میلیون و ۳۰۰ هزار بازدید دست پیدا کند. داستان فیلم به شدت به داستان نسخه‌ی اوریجینال وفادار است.

این موضوع در حالی‌ست که سبک نوشتار نویسنده بسیار عجیب بود. نویسنده‌ی داستان از شخصیتی دیگر به عنوان نویسنده‌ی اثر یاد می‌کند و طوری داستان را می‌نویسد که انگار داستان‌هایی که برای او گفته شده بود را بازگو می‌کند. حتی این بخش از داستان نیز در فیلم قرار دارد. اما طبق معمول، هیچ فیلمی نمی‌تواند صد در صد به منبع اقتباس خود وفادار بماند. این فیلم تا حدی به نسخه‌ی ادبی خود پایبند است که پیدا کردن نکات تغییر یافته از سخت نیز سخت‌تر است. دیالوگ‌های عاشقانه‌ی کتاب به مراتب از فیلم بیشتر هستند. یکی از دیالوگ‌ها به شرح زیر است:

اگر عشق یک دانه شن بود، عشق من می‌تواند یک جهان پر از ساحل را از شن لبریز کند.

برای کسانی که طرفدار جهان Star Wars هستند، حذف شدن دیالوگ‌های عاشقانه و افتضاح که به شن اشاره دارند تنها یک رویاست. در کتاب، زخم‌های اینیگو بسیار عمیق‌تر هستند و در هر دو طرف صورت وی قرار دارند. شخصیت Andre the Giant نیز در اصل ترکی بود و نه فرانسوی. اما چه کسی حاضر است بخاطر اصلیت یک کاراکتر، فرصت همکاری با غولی مهربان به نام Andre the Giant را رد کند؟!

نسخه‌ی کتابی باترکاپ تا حدی بی‌مغز است که نسخه‌ی فیلمی در مقایسه با او از سطح IQ نابغه برخوردار است. شاهزاده بسیار قدرتمندتر و عضلانی‌تر توصیف شده بود. وزلی در کتاب اصلاً مشکلی با زدن باترکاپ ندارد. راوی داستان نیز چندین بار در نقاط کلیدی و مهم استراحت کرده و مخاطب را در کنار کودک و در حالت تعلیق رها می‌کند.

خوشبختانه ۷۲ صفحه‌ای که ما یادگیری آداب باترکاپ را در آنها مشاهده می‌کنیم از فیلم به طور کامل حذف شده‌اند. صحنه‌های مختصر و کوتاه مثل اسب‌های غول مهربان داستان، بک استوری‌های طولانی و پیچیده‌ای دارند. در نهایت فقط می‌توانم تماشای این فیلم را به شما پیشنهاد کنم. با وجود تمامی تفاوت‌های آن با اثر اوریجینال، تجربه‌ای دلنشین و خوشحال‌کننده برای مخاطب به ارمغان می‌آورد.

سربازی که روح خود را در میدان جنگ فراموش کرد: فیلم اقتباسی First Blood (1982)

39

سربازی که روح خود را در اعماق PTSD گم کرده و به یک قاتل بی‌رحم تبدیل می‌شود

قبل از هر چیز، برای کسانی که با نام اصلی این اثر آشنایی ندارند، First Blood به خاطر شهرت شخصیت اصلی آن در ایران با نام Rambo معروف شد. داستان این فیلم به سربازی که از جنگ بازگشته می‌پردازد. شاید برایتان جالب باشد که دیوید مورل نام کاراکتر رامبو را از روی نوعی سیب که همسرش در حین نوشتن داستان برای او می‌آورد، انتخاب کرده است. نکته‌ی آزاردهنده‌ای که طرفداران این کتاب را اذیت می‌کند، دنباله‌های بیشماری‌ست که پس از قسمت اول ساخته شدند.

کتاب First Blood هیچ دنباله‌ای نداشت! چگونه می‌توان کتاب Rambo First Blood Part II را نوشت وقتی که رامبو در کتاب اول می‌میرد!!! پروسه‌ی ساخت فیلم تقریباً ۱۰ سال طول کشید و در این بازه‌ی ۱۰ ساله، ۱۸ فیلم‌نامه‌ی مختلف نوشته شدند. دلیل این تاخیر طولانی، نفرت مردم آمریکا از تمامی داستان‌هایی بود که به ماجرای جنگ ویتنام اشاره داشتند. با مشاهده‌ی خلاصه‌ی داستان فیلم و کتاب، به نظر می‌رسد که اقتباس بی‌نقصی صورت گرفته است. اینجاست که با دقت به جزئیات، متوجه می‌شوید که رامبوی کتاب و فیلم دو موجود کاملاً متفاوت هستند.

اولین نکته‌ی قابل اشاره، اهمیت بالای شخصیت تیزل است. در کتاب، این شخصیت تقریباً نصف داستان را به خود اختصاص می‌دهد. هدف نویسنده‌ی اصلی قرار دادن مخاطب در شرایطی بود که شخصیت منفی و مثبت کامل مشخص نباشند. دیوید مورل قصد داشت تا داستانی بسازد که بیشتر خاکستری‌ست تا سیاه و سفید.

رامبوی حاضردر کتاب بینهایت بی‌رحم‌تر است. از صفحات اول درگیری‌های رامبو گرفته تا خطوط آخر کتاب، جان رامبو تک تک دشمنان خود را به بی‌رحمانه‌ترین شکل ممکن به قتل می‌رساند. رامبو تمامی پلیس‌ها را می‌کشد. او هیچکس را زنده نمی‌گذارد. این در حالی‌ست که رامبوی حاضر در فیلم تمام تلاش خود را می‌کند تا هیچ پلیسی را به جمع مردگان اضافه نکند. اصلاح کردن رامبوی فیلم، که هیچ ریشی ندارد، اصلاً منطقی به نظر نمی‌‎رسد.

باری دیگر می‌توانیم ببینیم که برخی از بهترین آثار سینما که تا ابد در تاریخ این هنر بزرگ حکاکی شده‌اند، از یک هنر دیگر وارد جهان ما شدند. پس از رامبو و خون‌های ریخته شده تا صدای جیغ شاهکار آلفرد هیچکاک، داستان‌هایی که از داستان‌های دیگر اقتباس شده‌اند بیشمار هستند. امیدوارم که از این مطلب لذت برده باشید. در صورتی که به مطالعه‌ی قسمت اول علاقه دارید، روی این لینک کلید کنید.

منبع: گیمفا

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید