(عکس) 10 بداههپردازی بازیگران که تبدیل به دیالوگ های ماندگار فیلمها شد
داستانهای پشت صحنهی نحوهی بداههپردازی این نقل قولهای مشهور هم به خودی خود سرگرمکننده است. شاید این داستانهای پشت صحنهای به اندازهای جذاب نباشند که تبدیل به فیلم شوند، اما چیزهای جالبی راجعبه روند ساخت فیلم آشکار میکنند. گاهی اوقات چیزی به طور طبیعی در صحنه اشتباه پیش میرود، اما بازیگر موفق میشود در شخصیت باقی بماند و لحظهای حتی بهتر از آن چیزی بسازد که در فیلمنامه آمده.
این اتفاق برای بازیگران بسیار پیش میآید که در صحنههای فیلمبرداری دست به بداههپردازی بزنند، اما تنها تعداد کمی از دیالوگهای بداههی آنها سریعاً به شهرت میرسند و تبدیل به دیالوگ ماندگار میشوند. دیالوگهای ماندگار بسیاری در تاریخ سینما وجود دارد که توسط بازیگران به طور آنی ساخته شده است و نشاندهندهی استعداد نادر آنهاست.
این موضوع ثابت میکند که آنها شخصیت و فیلم را به خوبی درک کردهاند و توانستهاند دیالوگی را خارج از فیلمنامه پیدا کنند که هم با شخصیت و هم با فیلم هماهنگ باشد و به اندازهی کافی جالب باشد تا در میان تماشاگران محبوب شود. در برخی موارد نادر، برخی عبارات معروف به این دلیل که در یک فیلم گفته شدهاند، به شهرت رسیدهاند.
داستانهای پشت صحنهی نحوهی بداههپردازی این نقل قولهای مشهور هم به خودی خود سرگرمکننده است. شاید این داستانهای پشت صحنهای به اندازهای جذاب نباشند که تبدیل به فیلم شوند، اما چیزهای جالبی راجعبه روند ساخت فیلم آشکار میکنند. گاهی اوقات چیزی به طور طبیعی در صحنه اشتباه پیش میرود، اما بازیگر موفق میشود در شخصیت باقی بماند و لحظهای حتی بهتر از آن چیزی بسازد که در فیلمنامه آمده. در برخی دیگر از مواقع، بازیگران یک دیالوگ اضافی را وارد متن میکنند یا آن را به کارگردان پیشنهاد میدهند، که نشاندهندهی فرآیند همکاریای است که به تولید فیلمهای درخشان و ماندگار کمک میکند.
۱۰- «جانی اومده!» – جک تورنس در فیلم «درخشش» (The Shining)
- سال انتشار: ۱۹۸۰
- کارگردان: استنلی کوبریک
- بازیگران: جک نیکلسون، شلی دوال، لوییس برنز و…
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸.۴ از ۱۰
- امتیاز منتقدان راتن تومیتوز: ۸۳ از ۱۰۰
فیلم «درخشش» از بسیاری جهات به عنوان یکی از بهترین فیلمهای ترسناک تاریخ شناخته میشود و عمدهی این شناختهشدن به دلیل بازی کابوسوار و بینظیر جک نیکلسون است. تحت تأثیر نیروهای ماوراء طبیعی در هتل اورلوک، جک با تبر به دنبال همسر و پسرش میافتد. وقتی وندی در حمام را به روی او قفل میکند، جک درِ حمام را تا حدودی میشکند و از میان آن داخل میشود و به طرز ترسناکی میگوید: “جانی اومده!” گفته شده که نیکلسون این جمله را هنگام فیلمبرداری به طور بداهه گفته است و همین بداههپردازی، بعدها به دیالوگ ماندگار فیلم تبدیل شده است و یادآور عکس معروفیست که از این فیلم در ذهن همه نقش بسته.
با این حال، تیم فیلمبرداری نمیدانست که این لحظهی پیشبینینشده قرار است به شهرتی بیمثال برسد. گزارشها حاکی از آن است که استنلی کوبریک کارگردان، ابتدا این دیالوگ “جانی اومده!” را درک نکرد و نزدیک بود آن را از فیلم حذف کند. فیلم «درخشش» میراث بیسابقهای است. این در حالی است که برخی از نابغههای خلاق نتوانستند آن را به درستی درک کنند یا به آن انتقاد کردند. به عنوان مثال، استیفن کینگ به طور مشهوری از این اقتباسی که از رمان ترسناکش شده متنفر است. با این حال، نیکلسون در آن روز فیلمبرداری لحظهای ترسناک بینظیری خلق کرد که در تاریخ سینما به یادگار مانده است.
۹- «این دیگه بوی چیه؟» – کاپیتان استیون هیلر در فیلم «روز استقلال» (Independence Day)
- سال انتشار: ۱۹۹۶
- کارگردان: رولاند امریش
- بازیگران: ویل اسمیت، بیل پولمن، جف گلدبلوم و…
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷ از ۱۰
- امتیاز منتقدان راتن تومیتوز: ۶۸ از ۱۰۰
با توجه به استعدادهای ویل اسمیت و جف گلدبلوم، فیلم «روز استقلال» توانست به یک بلاکباستر تابستانی عالی تبدیل شود که بر اساس یک موقعیت ساده از حملهی بیگانگان به شکلی کمدی ساخته شده بود. نویسنده و تهیهکننده دین دوولین بخش زیادی از آنچه که در فیلم نهایی دیده میشود را به بداههپردازیهای بازیگران نسبت میدهد. با اینکه «روز استقلال» معمولاً به عنوان یک کمدی شناخته نمیشود، لحظهی بداههپردازیشدهی مشهور آن، دیالوگ خندهدار اسمیت است. او در این دیالوگ، در حالی که بدن یک بیگانه را در دشتهای نمک یوتا میکشد، میگوید: «این دیگه بوی چیه؟»
این یک واکنش کاملاً واقعی و غیرارادی از جانب اسمیت بود. دشتهای نمک واقعاً بوی بدی دارند زیرا میلیونها میگوی نمکزار که در آنجا زندگی میکنند، وقتی میمیرند به ته دریاچه میافتند و تجزیه شده و بوی بدی ایجاد میکنند. استیون هیلر به طور کلی از وضعیتش کلافه است، و این اجازه را به اسمیت میدهد که دیالوگی خندهدار دربارهی چیزی دیگر که او (و احتمالاً همهی افراد حاضر) در روز فیلمبرداری را آزار میدهد، اضافه کند.
۸- «یه قایق بزرگتر لازمه» – مارتین برودی در فیلم «آروارهها» (Jaw)
- سال انتشار: ۱۹۷۵
- کارگردان: استیون اسپیلبرگ
- بازیگران: ریچارد درایفس، روی شایدر، رابرت شا و…
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸.۱ از ۱۰
- امتیاز منتقدان راتن تومیتوز: ۹۷ از ۱۰۰
سه شخصیت اصلی که برای شکار کوسهای که ساحل امیتی را به وحشت انداخته به بیرون میروند، هیچ ایدهای ندارند که برای شکار چه چیزی به دریا زدهاند و تنها میتوانند دربارهی آن حدسهایی بزنند. برودی در حال انداختن گوشت خونآلود به آب است که ناگهان کوسه ظاهر میشود و او را میترساند. وقتی که متوجه میشود با چه چیزی روبرو است، وحشت برش میدارد. او به آرامی عقبنشینی میکند و دیالوگ مشهورش به کوئینت را میگوید: «یه قایق بزرگتر لازمه»، گفتن این دیالوگ باعث ساختهشدن لحظهای نسبتاً خندهدار میشود.
«آروارهها» یک فیلم کلاسیک و مهیج است که یکی از عوامل سرگرمکنندگی آن، تعاملات خشک میان سه کاراکترش است. علاوه بر این، دیالوگ مشهور «آروارهها» نوعی شوخی درونی هم است که به مشکلات تولید فیلم اشاره دارد. «آروارهها» در طول تولید با مشکلات زیادی از جمله تجهیزات و منابع مواجه شد؛ گفته شده است که روی شایدر دیالوگ مشهور را بر اساس وضعیتی بداههپردازی کرده است که در آن، تهیهکنندگان قایقی با اندازهی نامناسب برای ذخیره تجهیزات خریداری کرده بودند.
۷- «دارم راه میرم اینجا» – رتسو ریزو در «کابوی نیمهشب» (Midnight Cowboy)
- سال انتشار: ۱۹۶۹
- کارگردان: جان شلزینجر
- بازیگران: داستین هافمن، برندا واکارو، سیلویا مایلز و…
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۸ از ۱۰
- امتیاز منتقدان راتن تومیتوز: ۸۹ از ۱۰۰
به عنوان فیلمی که طی آن دو بازیگر در حال تبدیل شدن به ستارههای صنعت سینما هستند، منطقی است که «کابوی نیمهشب» شامل برخی بداههپردازی ها باشد که تعاملات طبیعی را ممکن میسازند. با این حال، مشهورترین لحظهی فیلم به رتسوی داستین هافمن مربوط میشود. در طول سالها، در مورد اینکه آیا این صحنه بداههپردازی شده است یا خیر بحثهای زیادی شده است، اما طبق توضیح اخیر جان وویت دربارهی لحظهی مشهور «کابوی نیمهشب»، شواهد به نفع بداههپردازی هافمن است.
طبق گفتهی وویت، تیم تولید قرار بوده تاکسیها را در حالی که در وسط خیابان شلوغی در نیویورک فیلمبرداری میکردند، متوقف کنند. در یک نقطه، یک رانندهی تاکسی از انتظار خسته میشود و با سرعت از مقابل صحنه عبور میکند و این کارش باعث این میشود که هافمن بگوید: «دارم راه میرم اینجا!» این بداههپردازی او تبدیل به دیالوگ ماندگار فیلم «کابوی نیمهشب» شد.
۶- «من خود واقعیم هستم» – موری در فیلم «بیسرنخ» (Clueless)
- سال انتشار: ۱۹۹۵
- کارگردان: امی هکرلینگ
- بازیگران: آلیشیا سیلورستون، پال راد، بریتانی مرفی و…
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۹ از ۱۰
- امتیاز منتقدان راتن تومیتوز: ۸۱ از ۱۰۰
نویسنده و کارگردان این فیلم، امی هکرلینگ، در مصاحبهای به طور نامطمئن گفت که فکر میکند جملهی «من خود واقعیم هستم» از قبل هم در فیلمنامهی «بیسرنخ» وجود داشته است، اما بازیگر این نقش، یعنی دونالد فایسون طور دیگری فکر میکرد: «من این جمله رو از همسایهام شنیدم. یک بچه توی محلهام گفت، ‘فقط خودت واقعیت باش. فقط مطمئن شو که واقعاً خودت باشی.’ و من گفتم، ‘اوه. این جملهایه که بچهها الان به هم میگن؟’ و بنابراین خودم آن را به فیلمنامه اضافه کردم […].» فایسون نقش موری، دوست بهترین دوست شخصیت اصلی «بیسرنخ» را بازی میکند.
۵- «داری با من صحبت میکنی؟» – تراویس بیکل در فیلم «راننده تاکسی» (Taxi Driver)
- سال انتشار: ۱۹۷۶
- کارگردان: مارتین اسکورسیزی
- بازیگران: رابرت دنیرو، مارتین اسکورسیزی، جودی فاستر و…
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸.۲ از ۱۰
- امتیاز منتقدان راتن تومیتوز: ۸۹ از ۱۰۰
مدت کوتاهی پس از همکاری موفقیتآمیزشان در «خیابانهای پایین شهر»، کارگردان افسانهای مارتین اسکورسیزی و رابرت دنیرو با درام جنایی دیگری که ممکن بود در مسیر حرفهایشان تأثیرگذار باشد، یعنی فیلم «راننده تاکسی»، بازگشتند. در زمان ساخت این فیلم، این دو قبلاً با هم کار کرده بودند و اعتماد خلاقانهای برای لحظات بداهه به دست آورده بودند. اسکورسیزی به هالیوود ریپورتر گفت که دنیرو دیالوگ مشهور «داری با من صحبت میکنی؟» را زمانی که شخصیتش، تراویس بیکل، در حال تمرین درگیری در مقابل آینه است، بداههپردازی کرده است.
اسکورسیزی همچنین گفت که در زمان فیلمبرداری، تهیهکنندگان از او عصبانی بودند زیرا آنها از برنامهی تولید عقب بودند. با این حال، در حالی که تهیهکنندگان «در حال کوبیدن درِ اتاق» بودند، کارگردان فقط آنها را منتظر نگه داشت و به تشویق دنیرو برای ادامهی عملش پرداخت و کاملاً به آنچه که در حال فیلمبرداری بود اعتماد داشت. این به توانایی اسکورسیزی در کار با بازیگران بزرگ و بینش او به ارزش این صحنه و گرفتن چند برداشت بیشتر برای محصول نهایی گواهی میدهد.
۴- «من پادشاه جهانم» – جک داوسون در فیلم «تایتانیک» (Titanic)
- سال انتشار: ۱۹۹۷
- کارگردان: جیمز کامرون
- بازیگران: کیت وینسلت، لئوناردو دیکاپریو، بیلی زین و…
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۹ از ۱۰
- امتیاز منتقدان راتن تومیتوز: ۸۸ از ۱۰۰
در پادکست «فیلمهایی که مرا ساختند»، جیمز کامرون گفت که دیالوگ «من پادشاه جهانم!» در حین فیلمبرداری به ذهنش رسیده. لئوناردو دیکاپریو چندان از این دیالوگ خوشش نیامده و در نهایت، به اجبار حاضر شده که آن را بگوید. این دیالوگ که کمی هم کلیشهای است، بیشتر از هر دیالوگ دیگری «تایتانیک» را به یاد مخاطبان میآورد. «تایتانیک» کشتی در حال غرقشدن را به عنوان نماد امید به تصویر میکشد، که مردم را به آمریکا میبرد تا زندگیهای جدیدی را آغاز کنند و این مهاجرت برایشان به عنوان یک سفر بینظیر در زندگی معرفی میشود.
جک فقط چند دقیقه قبل از شروع حرکت کشتی، بلیت تایتانیک را برنده میشود و به سختی قبل از بستهشدن در، وارد کشتی میشود. افرادی که فیلم را تماشا میکنند و میدانند تاریخ چگونه پیش میرود، میدانند که این بدترین شانس در دنیا است. با این حال، در آن لحظه، جک از این که به کشتی وارد شده، از دیدن منظره، از سفر به آمریکا و احساس این که بر روی قله دنیا است، غرق در شادی است.
۳- «من مرد آهنی هستم» – تونی استارک در فیلم «مرد آهنی» (Iron Man)
- سال انتشار: ۲۰۰۸
- کارگردان: جان فاورو
- بازیگران: رابرت داونی جونیور، جان فاورو، جف بریدجز و…
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۹ از ۱۰
- امتیاز منتقدان راتن تومیتوز: ۹۴ از ۱۰۰
جملهی سادهی «من مرد آهنی هستم» از زمانی که تونی استارک برای اولین بار آن را بر زبان جاری کرد تا امروز، بیشتر و بیشتر ابعاد نمادین پیدا کرده. رابرت داونی جونیور با گفتن این جمله، تغییری بنیادی در جهان سینمایی مارول به وجود آورد. او این دیالوگ ماندگار را بداههپردازی کرد و با این کارش، خیلی زود آن را به یکی از ماندگارترین جملات جهان سینمایی مارول تبدیل کرد. پایان اولیهی فیلم «مرد آهنی» به طور دقیق مشخص نیست اما چیزی که قطعی است آن است که تونی قرار نبوده در آن هویت خودش را به عنوان مرد آهنی لو بدهد. این دیالوگ که در تمام فیلمهای بعدی جهان سینمایی مارول تکرار شد، نمادیست از یک ابرقهرمان که مسئولیت ابرقهرمانبودنش را گردن میگیرد.
«مرد آهنی» اولین فیلم از مجموعهی طولانی جهان سینمایی ماورل است. رابرت دانی جونیور در نقش تونی استارک ایفای نقش میکند. تونی استارک مردیست که وقتی متوجه میشود تروریستها در حال استفاده از اسلحههای ساخت شرکت استارک هستند، تبدیل به مرد آهنی میشود.
۲- «تفنگ رو ول کن، کانولی رو بردار» – کلمنزا در فیلم «پدرخوانده» (Godfather)
- سال انتشار: ۱۹۷۲
- کارگردان: فرانسیس فورد کاپولا
- بازیگران: آل پاچینو، مارلون براندو، جیمز کان
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۹.۲ از ۱۰
- امتیاز منتقدان راتن تومیتوز: ۹۷ از ۱۰۰
فیلم «پدرخوانده» روایتگر زندگی تبهکارانهی خانوادهی کورلئونه است و نشان میدهد که آنها چگونه زندگی تبهکارانهشان را با روزمره در آمیختهاند. سکانس آغازین این فیلم، دون ویتو کورلئونه را در حالی نشان میدهد که در روز عروسی دخترش مشغول انجام معامله است و پایان فیلم، مایکل را در مراسم غسل تمعید برادرزادهاش نشان میدهد، در حالی که دیگران مشغول انجام دستورات او در جایی دیگر هستند. دیالوگ ماندگار «کانولیها رو بردار» هم به نوعی دیگر دارد همین همزمانی زندگی معمولی با زندگی خلافکارانه را نشان میدهد. جملهای که بازیگر آن نقش بداههپردازی کرد و تبدیل به دیالوگ ماندگار شد.
کلمنزا در حال ترک خانه برای کشتن یکی از خائنین به خانواده است که همسرش به او یادآوری میکند که در راه برگشت کانولی بخرد. پس از آنکه کلمنزا و روکو، پائولی خائن را میکشند، کلمنزا به روکو میگوید که اسلحه را همانجا رها کند و کانولی را بردارد. او با وجود اینکه یک قتل انجام داده، مأموریتی که همسرش به او داده را فراموش نمیکند. چرا که این هم بخشی از زندگیاش است. آردل شریدان، همسر واقعی ریچارد کاستلانو نقش همسر کلمنزا را بازی میکند و دیالوگ «کانولیها رو بردار» را او پیشنهاد کرد. کاستلانو برای قسمت بعدی «پدرخوانده» بر نگشت. چرا که با پیشنهادش مبنی بر اینکه دیالوگهایش را همسرش بنویسد موافقت نشد.
۱- «میدونم» – هان سولو در فیلم «جنگ ستارگان: امپراطوری ضربه میزند» (Star Wars: The Empire Strikes Back)
- سال انتشار: ۱۹۸۰
- کارگردان: اروین کرشنر
- بازیگران: مارک همیل، هریسون فورد، کری فیشر
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸.۷ از ۱۰
- امتیاز منتقدان راتن تومیتوز: ۹۵ از ۱۰۰
جرج لوکاس احتمالاً در زمان تولید «امپراطوری ضربه میزند» هنوز نمیدانست که لوک و لیا قرار است خواهر و برادر باشند. اما فیلم با وجود این عدمآگاهی، تمرکزش را بر روی لیا و هان به عنوان یک زوج قرار میداد. این تبدیل به یک افسانه شده که هریسون فورد یکی از مهمترین صحنههای این فیلم را که تبدیل به دیالوگ ماندگار شده، بداههپردازی کرده. اما این افسانه تا حدودی اشتباه است. برای صحنهی خشکشدن هان، فیلمنامه در اصل اینگونه بود که لیا به او میگفته: «دوستت دارم. قبلاً نمیتونستم این رو بهت بگم. ولی حقیقت داره.» و هان هم در پاسخ میگفته: «دوستداشتنت رو یادت بمونه. چون من قراره برگردم.»
در حقیقت، فورد دیالوگش را قبل از شروع فیلمبرداری و در زمان کار بر روی فیلمنامه به همراه کارگردان پیشنهاد داده. این اتفاق برای «جنگ ستارگان» یک خوششانسی بود. چرا که این بداههپردازی به یک دیالوگ ماندگار در کل مجموعه تبدیل شد و پویایی عشق میان هان و لیا به یکدیگر را تثبیت کرد. در فیلمسازی، مقدار مشخصی از انعطافپذیری همیشه مفید است و اجازه میدهد که چنین لحظههای ماندگاری خلق شود.
منبع: خبرآنلاین