نگاهی به فیلم «آخر شب با شیطان»؛ کابوسی که شیطان را به پخش زندۀ تلویزیونی میآورد
فیلم «آخر شب با شیطان» (Late Night with the Devil) یک تجربه سینمایی جذاب و متفاوت است که در آن، دنیای پرهرجومرج برنامههای زنده تلویزیونی به بستری برای روایت یک داستان ترسناک تبدیل میشود. این فیلم، ساختهی برادران کرنز، موفق شده است تا با ترکیبی از کمدی، استرس و وحشت، مخاطبان خود را به دنیایی پرتنش و در عین حال سرگرمکننده ببرد.
فرادید| داستان فیلم حول شخصیت جک دلروی (با بازی فوقالعادۀ دیوید دستمالچیان) میچرخد که مجری یک تاکشوی شبانه به نام «جغدهای شب» است. این برنامه که روزگاری محبوبیت زیادی داشته، اکنون در آستانه لغو شدن قرار دارد و جک که تحت تأثیر مرگ همسرش نیز قرار دارد، تصمیم میگیرد برای کسب دوبارۀ جایگاهش، یک ویژهبرنامۀ هالووینی متفاوت و پرهیجان ترتیب دهد.
به گزارش فرادید؛ او برای این برنامه دختر نوجوانی را دعوت میکند که ادعا میشود توسط شیطان تسخیر شده است. در کنار دختر نوجوان، یک ذهنخوان ماهر و یک فرد شکّاک که منکر هرگونه پدیدۀ ماورائی است نیز دعوت شدهاند. مهمان شکاک برنامه تلاش میکند تا به بینندگان نشان دهد که هر چیزی که دربارۀ تسخیر شیطانی یا چیزهایی از این جنس گفته میشود حقهبازی و دروغ است؛ اما اوضاع از یک جایی به بعد تغییر میکند؛ آن هم به شکلی غیرمنتظره و البته بسیار جذاب. در واقع این فیلم ماجرای یک برنامۀ زندۀ تلویزیونی را به ما نشان میدهد که قرار است به یک کابوس زنده با حضور شیطان تبدیل شود.
یکی از نقاط قوت این فیلم، نمایش دقیق فضای پشت صحنهی یک برنامه زنده تلویزیونی است که باعث میشود هر چیزی که میبینیم کاملا طبیعی و واقعا «زنده» جلوه کند. حرکات دوربین، جزئیات صحنه و وقفههای تبلیغاتی، بهخوبی تضاد میان ظاهر بینقص برنامه و هرجومرج پشت صحنه را نشان میدهند. کارگردانان توانستهاند این فضای پرتنش را طوری به تصویر بکشند که مخاطب کاملاً درگیر آن شود.
دیوید دستمالچیان در نقش جک دلروی نیز نقطۀ قوت دیگری برای فیلم است. او بهخوبی توانسته است ترکیبی از جذابیت، شوخطبعی و اضطراب یک مجری تلویزیونی را به نمایش بگذارد. در پس لبخندهای مصنوعی و شوخیها، غم و ناامیدی عمیقی در شخصیت او دیده میشود که لایههایی از پیچیدگی را به داستان اضافه میکند. بازی او، بهویژه در مواجهه با مهمانان عجیب و اتفاقات غیرمنتظره، جذاب و بهیادماندنی است.
اما مهمترین نکتهای که فیلم را از سایر آثار ژانر ترسناک متمایز میکند، عدم استفادۀ آن از صحنههایی است که مخاطب را فقط با یک صدا یا ظاهر شدن ناگهانی چهرهای ترسناک از جا بپرانند. این فیلم به جای استفاده از این ترفندهای کلیشهای برای ترساندن ناگهانی مخاطب، او را وارد یک فضای پرتعلیق و در عین حال پرهیاهو و گاهی حتی طنزآمیز میکند؛ فضایی که احساس اضطراب و انتظار برای فوران وحشت، ذره ذره در آن به اوج میرسد.
فیلم در ابتدا با حالتی عمدتا طنزآمیز آغاز میشود، اما در نیمه دوم، مخاطب را بهسرعت وارد دنیای تاریک و وحشتناک خود میکند. این تغییر ناگهانی در لحن، هوشمندانه و شوکهکننده است. صحنههای تسخیر شیطانی و لحظات خونین، با جزئیات دقیق و ترسناک طراحی شدهاند و تا مدتها در ذهن مخاطب باقی میمانند.
در کنار داستان ترسناک، فیلم بهطور هوشمندانهای به نقد فرهنگ شهرت و فشارهای رسانههای جمعی نیز میپردازد. جک دلروی، حتی در اوج آشفتگی و وحشت، ذهنش درگیر آمار مخاطبان و بقای برنامهاش است. این موضوعی است که فیلم را علاوه بر جذابیتش به یک اثر تاملبرانگیز نیز تبدیل میکند.
«آخر شب با شیطان» در مجموع فیلمی است که مخاطب را به خنده، استرس و ترس وامیدارد. این اثر نهتنها یک فیلم ترسناک عالی است، بلکه تصویری خیرهکننده از جنون و استرس پشت صحنهی شهرت را ارائه میدهد.