نقد فیلم Heart Eyes؛ ملغمه یک کشتار

فیلم Heart Eyes یا چشم قلبی فیلم در سبک اسلشر و کمدی-رومانتیک به کارگردانی «جاش روبن» که به تازگی منتشر شده و در سینماها به اکران رسیده است. در این فیلم بازیگرانی همچون «اولیویا هولت»، «میسون گودینگ» و «جوردانا بروستر» به ایفای نقش پرداختهاند.
فیلم چشم قلبی در واقع با استفاده از سبک پرداختی خود سعی کرده است هَجو و نقبی به زیرژانرها و سبکهای مختلف داشته باشد، البته با این فرمان که آثار سرآمد این سبکها را نیز به سخره بگیرد، اما در حقیقت کاری که میکند ساخت یک ملغمه از ناخنکزنی به سبکهای مختلف و آثار فولکلور و زبانزدِ فرهنگ عامه به خصوص فرهنگ ایالات متحده میباشد. البته که این ناخنکزنیهای سطحی و بی در پیکر متاثر از هشتگزدگیِ روز هم میباشد و نوعی دهنکجی به سنتها یا باورهای شکل گرفته در فرهنگ آمریکایی است؛
فیالمثل فیلم با یک صحنه عاشقانه آغاز میشود که پسر قرار است با یک حلقه از دختری خواستگاری کند، البته که لحظه، لحظهی طنزآمیزی هست و خنگ بودن پسر و ذوقزدگی اغراقآمیز دختر را نشان میدهد اما در ادامه چه میشود این دو که نماد کلیشه و سنت عاشقانه در فرهنگ آمریکایی هستند (خواستگاری کردن سنتیِ پسر با حلقه و دختری که تمام آمال و آرزوهایش ازدواج است) به دست قاتلِ سریالیِ فیلم به شکل خونریزانهای کشته میشوند. در واقع فیلم با این کشتار بهطور زیرپوستی انزجار خود را از سنتهای شکل گرفته در فرهنگ آمریکایی نشان میدهد.
در ادامه کاراکترهای ریز و درشت فرعی به ما معرفی میشوند که زوج اصلی فیلم گل سرسبد آنهاست، «اِلی» دختری زیباروی که در آستانهی از دست دادن شغلش است و «میسون» پسری که قرار است جایگزین جایگاه شغلی اِلی بشود. آشنایی این دو نیز ابتدا در یک کافه و سپس در محل کارشان اتفاق میافتد اما چیزی که هست این دو کارکتر نه در شخصیت پردازی که در حرافیها و موقعیتپردازیها به مخاطب معرفی میشوند.
ابتدای آشناییشان که بسان کلیشههای ژانری در قالب ارتباطات تینیجری شکل میگیرد البته با هزلپردازیهای رفتاری (صحنه را خنده دار کردن) برای فرار از همان کلیشهها! در ادامه مُشتی حرافی برای آشنایی که مهمترینشان در دیدارشان در رستوران صورت میگیرد که آنجا نویسندگان عزیز از کاراکتر «الی» استفاده ابزاری کرده و او را بلندگوی شعارها و درکل نماینده نظرات هشتگزدهشان قرار میدهند که بله ″عشق″ هیچ فایدهای ندارد، مانع زندگانی است و فلان است و بیسار! جالب اینکه در سکانس بعد همین «الی» برای کمنیاوردن در مقابل نامزدِ سابقش رو به حرکت عاشقانهای با «میسون» میآورد! یعنی همینقدر مضحک و متناقض! کاراکتری که دو دقیقه قبل در حال شمارش مانیفست تَجردگراییاش بود حال برای نامزدِ سابقش که پیش از این اصلا در فیلم حضور نداشت قپیِ عاشقانه میآید!
از قاتلِ اصلیِ فیلممان که دیگر نگوییم! از قاتل بودن تنها یک ماسک با چشمان قلبیشکل دارد و البته خونبازیهای رایانهای، سازندگان به طور ویژه روی این کاراکتر حساب باز کردهاند! البته باید گفت حسابی در بانکِ ″نمادها″ و از نوع قرضالمضحکهی ولنگارطور! قاتلی لنگ در هوا که کارگردان هر وقت دلش خواسته او را به صحنه آورده یا از صحنه خارج کرده است و به خیال خام خود چون فیلم کمدی دارد پس ولنگار بودن قاتل سریالیِ فیلم نیز قابل توجیه است! (تقلیدی دمدستی از قاتل زنجیرهای فیلم کشتار با اره برقی)
چشم قلبیِ فیلم نمادِ گیوتینِ نگاه مستبدانهی دستاندرکارانِ این فیلم علیه سنتهای شکل گرفته در دل فرهنگ امریکا و هالیوود است. قاتلی که علیه کلیشههای عاشقانه قرار میگیرد و زوج فیلم هم که میبایست اعلام برائت خود را از رفتارهای عاشقانه اعلان کنند (در زمانهایی که چشم قلبی به دنبال کشتنشان است) تنها زمانی هم میتوانند عاشقانه رفتار کنند که کاملا علیه سنتها و کلیشهها قرار گیرند که گلسرسبد این خلاف موج شنا کردن در صحنه پایانی فیلم و حلقه دادن دختر (الی) به پسر (میسون) است [خواستگاری کردن دختر از پسر]
این کلیشهزدایی به خودیِ خود بد نیست اما زمانیکه فیلم کاملا در قصهپردازی ناتوان و افلیج است پس تلاشهای اثر برای رفتارهای نو و بدیع چیزی جز خود را به در و دیوار کوبیدن نمیتواند باشد، بالاخص که فیلم سعی میکند کلیشههای ژانری را هم مورد تمسخر قرار دهد که گلسرسبدشان مجموعه فیلمهای جیغ (Scream) هست اما دقت کنید که چقدر قاتلهای پشت ماسک تهی از شخصیت هستند! یک زوج که هیچ علتِ حتی سطحی پشت آدمکشیشان نیست و حتی از بلندگوهای شعاری نویسندگان نیز عقب تر ایستادهاند.
در مجموع فیلم چشم قلبی اثری فاقد ارزش سینمایی و داستانی است که شاید نهایتا به صرف هزلپردازیها در به سخره گرفتن کلیشه ها عدهای از مخاطبان هم با صحنههایش بخندند اما امیدوارم نسبت به خندیدنهایشان خودآگاهی داشته باشند که بفهمند این خنده از سرِ یک سیرِ داستانپردازیِ درست شکل نگرفته است و طنزِ اثر در حد کمدیهای سخیفِ داخلی خودمان است که مثلا با اشارات مستقیم و غیرمستقیم به تابوهای فرهنگی میخواهند جلب توجه کنند، البته که گدایی توجه عبارت کاملتری است.
منبع: گیمفا