"خانه کاغذی"، عشق با طعم روزنامه نگاری
حرفه خبرنگاری همیشه جای ثابتی در فیلمها داشته؛در سینمای خودمان کم و بیش میتوان رد رسانه و خبرنگار را در فیلمها و سریالها دید. گاهی فقط از آنها نامی برده میشود، گاهی در حاشیه داستان هستند و در مواردی درام بر پایه انها شکل گرفته است.
کد خبر :
۴۸۱۳۶
بازدید :
۱۶۶۷
در سینمای خودمانها کم و بیش میتوان رد رسانه و خبرنگار را در فیلمها و سریالها دید. گاهی فقط از آنها نامی برده میشود، گاهی در حاشیه داستان هستند و در مواردی درام بر پایه انها شکل گرفته است. «خانه کاغذی» بعد از «یک روز بخصوص» دومین فیلم اکران امسال است که سوژه اش را از خبرنگارها وام گرفته.
حرفه خبرنگاری همیشه جای ثابتی در فیلمها داشته؛ از «تک خال در حفره»ی «بیلی وایلدر» تا «اسپات لایت» ساخته «توماس مک کارتی» که سال ۲۰۱۵ ساخته شد و جایزه بهترین فیلم آکادمی اسکار را به دست آورد. در سینمای خودمانها کم و بیش میتوان رد رسانه و خبرنگار را در فیلمها و سریالها دید. گاهی فقط از آنها نامی برده میشود، گاهی در حاشیه داستان هستند و در مواردی درام بر پایه انها شکل گرفته است.
«خانه کاغذی» بعد از «یک روز بخصوص» دومین فیلم اکران امسال است که سوژه اش را از خبرنگارها وام گرفته. مناسبت مطلبی که پیش رو دارید، خانه کاغذی مهدی صباغ زاده است که به تازگی روی پرده رفته. این فیلم را خسرو نقیبی به همراه علی مسعودی نیا نوشته اند که خودشان روزنامه نگارند و چم و خم این حرفه را خوب میشناسند.
علی که همکار خودمان است و خسرو هم با وجود این که به طور حرفهای سراغ فیلمنامه نویسی رفته، روزنامه نگاری را کنار نگذاشته است. تینا پاکروان، تهیه کننده و بازیگر فیلم، سومین نفر از عوامل خانه کاغذی است که سابقه روزنامه نگاری داشته. تاثیر این سه نفر در باورپذیری فضای کلی فیلم مشهود است ما فیلم ایرادهایی هم دارد که در گفت و گو با پاکروان و نقیبی به آنها پرداخته ایم. در بخشی از مطلب عیار پنج فیلم را که درام آنها براساس فعالیت خبرنگاری بنا نهاده شده است، محک زده ایم.
علی که همکار خودمان است و خسرو هم با وجود این که به طور حرفهای سراغ فیلمنامه نویسی رفته، روزنامه نگاری را کنار نگذاشته است. تینا پاکروان، تهیه کننده و بازیگر فیلم، سومین نفر از عوامل خانه کاغذی است که سابقه روزنامه نگاری داشته. تاثیر این سه نفر در باورپذیری فضای کلی فیلم مشهود است ما فیلم ایرادهایی هم دارد که در گفت و گو با پاکروان و نقیبی به آنها پرداخته ایم. در بخشی از مطلب عیار پنج فیلم را که درام آنها براساس فعالیت خبرنگاری بنا نهاده شده است، محک زده ایم.
روایت «خسرو نقیبی» از مسیری که طی شد تا فیلمنامه «خانه کاغذی» نوشته شد. با او درباره نقاط قوت و ابهامات فیلم گفت و گو کرده ایم.
حرفه اصلی خسرو نقیبی روزنامه نگاری است، اما تا پیش از «خانه کاغذی» فیلمنامهای که صد در صد به این حرفه بپردازد، ننوشته بود. این سابقه انتظارمان را برای دیدن فیلمی که انعکاس کامل و واقعی از عالم روزنامه نگاری باشد، بالا میبرد.
در قیاس با فیلمهایی که درامشان براساس حرفه روزنامه نگاری شکل گرفته، خانه کاغذی چندگام جلوتر است، اما باز هم شاهد نقطه ضعفهایی هستیم. نقیبی در این باره توضیح داده و به سوالهای دیگری درباره فیلم پاسخ داده است. در کارنامه او فیلمنامههای «چه کسی امیر را کشت؟»، «طهران، تهران»، «عین، شن، قاف»، «یه تیکه زمین» و «سالهای ابری» دیده میشود.
بعد از چند فیلمنامهای که نوشتید، این بار در خانه کاغذی به طور پررنگ به «روزنامه نگاریم پرداخته اید که درواقع حرفه اصلی تان است. طرح خودتان بود یا از طرف مهدی صباغ زاده دعوت به همکاری شدید؟
از طرف مهدی داوری و علی باذل که در «پل چوبی» با هم همکاری داشتیم، ماجرای خانه کاغذی مطرح شد. مهدی صباغ زاده فیلمنامهای داشت و آقای داوری گفته بود خسرو نقیبی میتواند این قصه را به سرانجام برساند.
یعنی فیلمنامه مهدی صباغ زاده آماده بود؟
بله، چند بار با آقای حسین قلی زاده نوشته بودند، ولی به نتیجه دلخواه نرسیده بودند، چون یک طرف قصه مسئله روزنامه نگاری و طرف دیگر عشق مطرح است و آقای داوری میدانست من قبلا در این زمینه کار کرده ام، به آقای صباغ زاده پیشنهاد داده بودند.
بعد از چند فیلمنامهای که نوشتید، این بار در خانه کاغذی به طور پررنگ به «روزنامه نگاریم پرداخته اید که درواقع حرفه اصلی تان است. طرح خودتان بود یا از طرف مهدی صباغ زاده دعوت به همکاری شدید؟
از طرف مهدی داوری و علی باذل که در «پل چوبی» با هم همکاری داشتیم، ماجرای خانه کاغذی مطرح شد. مهدی صباغ زاده فیلمنامهای داشت و آقای داوری گفته بود خسرو نقیبی میتواند این قصه را به سرانجام برساند.
یعنی فیلمنامه مهدی صباغ زاده آماده بود؟
بله، چند بار با آقای حسین قلی زاده نوشته بودند، ولی به نتیجه دلخواه نرسیده بودند، چون یک طرف قصه مسئله روزنامه نگاری و طرف دیگر عشق مطرح است و آقای داوری میدانست من قبلا در این زمینه کار کرده ام، به آقای صباغ زاده پیشنهاد داده بودند.
ما صحبت کردیم و متن قبلی که یک فیلمنامه صد صفحهای بود، خواندم. تم فیلمنامه، داستان پدر و دختر روزنامه نگاری بود که به خاطر هم تن به ازدواج نمیدهند.
ماجرای عشقی قدیمی وجود نداشت بلکه همسایهای بود که باعث میشود این روزنامه نگار قدیمی دل به زندگی ببندد و از آن طرف، دختر ماجراهای دیگری داشت و رابطه اش با سردبیران این قدر پررنگ نبود. من با علی مسعودی نیا صحبت کردم و کار شروع شد.
علی مسعودی نیا پیشنهاد شما بود؟
بله، روزهای شلوغ روزنامه سینما بود، با علی صحبت کردم و داستان را به دو عاشقانه جوان و پیر تقسیم کردیم. عشق قدیمی و رازهایی که سر باز میکنند، تم مورد علاقه من است و این بار هم روی آن کار کردیم. زحمت نگارش خلاصه سکانس و فیلمنامه برعهده علی بود.
علی مسعودی نیا پیشنهاد شما بود؟
بله، روزهای شلوغ روزنامه سینما بود، با علی صحبت کردم و داستان را به دو عاشقانه جوان و پیر تقسیم کردیم. عشق قدیمی و رازهایی که سر باز میکنند، تم مورد علاقه من است و این بار هم روی آن کار کردیم. زحمت نگارش خلاصه سکانس و فیلمنامه برعهده علی بود.
علی نسخه اولیه را نوشت و براساس شناخت و سلیقه و انتظاری که آقای صباغ زاده از سناریو داشت، آن را بازنویسی کردم و تحویلشان دادم. بعد هم که آقای داروی کنار رفت و تینا پاکروان که ابتدا مجری طرح بود، به عنوان تهیه کننده، کار را تحویل گرفت.
دلبستگی مهدی صباغ زاده به فیلم «خانه خلوت» در فیلمنامه خانه کاغذی هم مشهود بود یا در اجرا این قدر پررنگ شد؟
آقای صباغ زاده چند بار خیز برداشته بود برای این که فیلمی در ادامه یا شبیه خانه خلوت بسازد که مهمترین آن «صبحانهای برای دو نفر» است. قصه خانه کاغذی را که خواندم؛ پیشنهاد دادم ادامه خانه خلوت باشد.
آقای صباغ زاده چند بار خیز برداشته بود برای این که فیلمی در ادامه یا شبیه خانه خلوت بسازد که مهمترین آن «صبحانهای برای دو نفر» است. قصه خانه کاغذی را که خواندم؛ پیشنهاد دادم ادامه خانه خلوت باشد.
در شروع قصه، صحبت درباره یک نویسنده بودکه او را میشناختیم و فکر کردم چرا امیرعلی شعله نباشد که مرده است و در این سالها که ننوشته، چه اتفاقی برای او رخ داده و حالا شاگرد او در شرایط مشابه ۲۰ سال بعد چه سرنوشتی دارد و این طور فیلم ادامه خانه خلوت شد.
اسم فیلم هم به این مفهوم دامن زده. از اول همین بود؟
نه، اسمی که آقای صباغ زاده انتخاب کرده بود «فصل سرد» نام داشت؛ علی مسعودی نیاز خانه کاغذی را پیشنهاد داد. کاری که امیرعلی توی خانه کاغذی انجام میدهد، با دغدغهها و شرایط امروز رسانه چندان همخوان نیست. یک روزنامه قدرت و تاثیرگذاری سابق را ندارد و از آن سو برای نویسندههای ممنوع الکار امکانهای تازه در فضای تلگرام و امثال آن پیش آمده. داستان را نمادین گرفته بودید؟ زمان روایت قصه را عقب برده اید؟
فیلمنامه دو سال قبل نوشته شده و در این مدت ماجرای تلگرام و فضای مجازی خیلی فرق کرده. این قدر سرعت بالاست که هرچه هم سریع باشی، جا میمانی. از آن سو آدمی در حد و قواره امیرعلی برای من در اندازه علی مسعود بهنود است.
اسم فیلم هم به این مفهوم دامن زده. از اول همین بود؟
نه، اسمی که آقای صباغ زاده انتخاب کرده بود «فصل سرد» نام داشت؛ علی مسعودی نیاز خانه کاغذی را پیشنهاد داد. کاری که امیرعلی توی خانه کاغذی انجام میدهد، با دغدغهها و شرایط امروز رسانه چندان همخوان نیست. یک روزنامه قدرت و تاثیرگذاری سابق را ندارد و از آن سو برای نویسندههای ممنوع الکار امکانهای تازه در فضای تلگرام و امثال آن پیش آمده. داستان را نمادین گرفته بودید؟ زمان روایت قصه را عقب برده اید؟
فیلمنامه دو سال قبل نوشته شده و در این مدت ماجرای تلگرام و فضای مجازی خیلی فرق کرده. این قدر سرعت بالاست که هرچه هم سریع باشی، جا میمانی. از آن سو آدمی در حد و قواره امیرعلی برای من در اندازه علی مسعود بهنود است.
تو فکر کن بهنود الان مقالههای افشاگرانه درباره چهرههای سیاسی دهه ۶۰ در یک روزنامه بنویسد. به هر حال سر و صدا خواهد کرد و فضای مجازی را تحت تاثیر قرار میدهد. کما اینکه وقتی مطالب این پدر و دختر چاپ میشود در شبکههای خارجی بازتاب دارد.
ما سال هاست نویسندهای در قد و قواره امیرعلی ابراهیمی نداریم وگرنه هنوز وقتی یک نویسنده معتبر درباره یک مسئله مهم مینویسد، اتفاق پرسر و صدایی رقم میخورد و فضای مجازی را پر میکند. ما سعی کردیم اتفاقات تا حد امکان براساس آنچه در جامعه رخ میدهد، باشند. شاید علت منتقل نشدن این مفهوم مهم، مدل اجرا و بازی اغراق آمیز پرویز پرستویی باشد.
امیرعلی خانه کاغذی یک روزنامه نگار حرفهای و آرمان خواه دهه ۶۰ است با همه شکل و شمایلی که از این نسل میشناسیم. دو سال پیش که تجربه کار با فریدون جیرانی به عنوان سردبیر را به دست آوردم، این حساسیتها را دیدم.
امیرعلی خانه کاغذی یک روزنامه نگار حرفهای و آرمان خواه دهه ۶۰ است با همه شکل و شمایلی که از این نسل میشناسیم. دو سال پیش که تجربه کار با فریدون جیرانی به عنوان سردبیر را به دست آوردم، این حساسیتها را دیدم.
مدل روزنامه نگاری فریدون جیرانی هیچ ربطی به مدل روزنامه نگاری نسل ما ندارد؛ همچنان همه حساسیتها سرجایش است و نکاتی برایش اهمیت دارد که برای خیلی از بچههای نسل جدید مهم نیست. به عنوان سند مکتوب به آن نگاه میکند نه این که فقط تعدادی مطلب چاپ شود.
این نسل، نسل کمال گراتری هستند و سعی این بوده این مفهوم در بازی آقای پرستویی و کاراکتری که طراحی شده، منتقل شود. به نظرم این معنا در بازی ایشان هست و من اغراق نمیبینم. به نظرم بازی پرویز پرستویی اجرای درستی است از چیزی که نوشته شده بود.
شما در فیلمنامههایی که نوشته اید دنیایی میسازید که الزاما با عالم واقعی انطباق ندارد. میگویید شخصیتی که من خلق کردم این مدلی است. اگر این را بپذیریم میتوانیم همراه شویم در غیر این صورت، مجبوریم روی همان حرف که در سوال قبل مطرح شد، بمانیم و بگوییم رفتار کاراکتر امیرعلی و بازی پرستویی توأم با اغراق است.
خوشبختانه علی مسعودی نیا در این زمینه با من هم سلیقه است و باعث شد نتیجه دلخواه در خانه کاغذی به دست بیاید. ایده شخصی من این است که سینما، سینماست و جهان واقعی، جهان واقعی و اصولا این رئالیسم اجتماعی را که سینما باید آینه اجتماع باشد، نمیپسندم.
شما در فیلمنامههایی که نوشته اید دنیایی میسازید که الزاما با عالم واقعی انطباق ندارد. میگویید شخصیتی که من خلق کردم این مدلی است. اگر این را بپذیریم میتوانیم همراه شویم در غیر این صورت، مجبوریم روی همان حرف که در سوال قبل مطرح شد، بمانیم و بگوییم رفتار کاراکتر امیرعلی و بازی پرستویی توأم با اغراق است.
خوشبختانه علی مسعودی نیا در این زمینه با من هم سلیقه است و باعث شد نتیجه دلخواه در خانه کاغذی به دست بیاید. ایده شخصی من این است که سینما، سینماست و جهان واقعی، جهان واقعی و اصولا این رئالیسم اجتماعی را که سینما باید آینه اجتماع باشد، نمیپسندم.
بله، من دوست دارم جهانی خلق شود که در آن آدمها شبیه آدمهای کوچه و بازار حرف نزنند و دیالوگهای خودشان را داشته باشند؛ دیالوگهایی که در ذهن مخاطب بماند؛ دیالوگهایی نه این قدر اغراق شده شبیه کاری که سعید نعمت الله میکند بلکه با کلماتی که ارزش دیالوگ دارند، حرف بزنند و حرفها صرفا ساده و روتین نباشد. من سعی میکنم این جهان را بسازم.
کارگردان هم به دنیای ساخته شده فیلمنامه مقید است. با صباغ زاده شرط و شروطی داشتید؟
شانس خیلی بزرگ من این بوده که مهدی صباغ زاده وفادار به فیلمنامه است. خواسته هایش را قبل از ساخت میگوید و متن نهایی را جلوی دوربین میبرد. چیزی که ساخته شده نهایتا ۱۰ درصد با متن نوشته شده فرق دارد و این اتفاق خوبی است. نتیجه نهایی را که روی پرده است، خیلی دوست دارم، چون تفاوتی با چیزی که نوشته شده، ندارد.
اگر بخواهید به عنوان خسرو نقیبی منتقد، خانه کاغذی را نقد کنید، چه ایرادی از آن میگیرید؟
کلا کار سختی است. من اصولا به تئوری فیلم خوب و فیلم بد معتقدم. فیلم خوب یعنی فیلمی که من را با خود همراه کند و قصهای تعریف کند که حواسم به چیزهای دیگر نباشد. در این مقیاس خانه کاغذی فیلم خوبی است. شتاب زدگیهایی در اجرا و نگارش متن هست، اما نتیجه مطلوب است.
«تینا پاکروان» تهیه کننده و بازیگر فیلم خانه کاغذی از تلاش هایش برای نمایش چهره یک خبرنگار امروزی میگوید .
کارگردان هم به دنیای ساخته شده فیلمنامه مقید است. با صباغ زاده شرط و شروطی داشتید؟
شانس خیلی بزرگ من این بوده که مهدی صباغ زاده وفادار به فیلمنامه است. خواسته هایش را قبل از ساخت میگوید و متن نهایی را جلوی دوربین میبرد. چیزی که ساخته شده نهایتا ۱۰ درصد با متن نوشته شده فرق دارد و این اتفاق خوبی است. نتیجه نهایی را که روی پرده است، خیلی دوست دارم، چون تفاوتی با چیزی که نوشته شده، ندارد.
اگر بخواهید به عنوان خسرو نقیبی منتقد، خانه کاغذی را نقد کنید، چه ایرادی از آن میگیرید؟
کلا کار سختی است. من اصولا به تئوری فیلم خوب و فیلم بد معتقدم. فیلم خوب یعنی فیلمی که من را با خود همراه کند و قصهای تعریف کند که حواسم به چیزهای دیگر نباشد. در این مقیاس خانه کاغذی فیلم خوبی است. شتاب زدگیهایی در اجرا و نگارش متن هست، اما نتیجه مطلوب است.
«تینا پاکروان» تهیه کننده و بازیگر فیلم خانه کاغذی از تلاش هایش برای نمایش چهره یک خبرنگار امروزی میگوید .
سارا ابراهیمی روزنامه نگاری از نسل جدید است که با پیشینه پدر روزنامه نگارش کنار نیامده است و راه خودش را میرود؛ این خلاصهای از نقش تینا پاکروان در فیلم «خانه کاغذی» است. پاکروان که خود در ابتدای فعالیتش روزنامه نگاری در حوزه سینما را تجربه کرده، پس از سالها فعالیت در عرصه سینما، از برنامه ریزی، دستیاری کارگردان تا بازیگری و کارگردانی، فرصتی برایش پیش آمد تا در تازهترین کاری که تهیه کنندگی اش را انجام داده به عنوان بازیگر هم حاضر بشود و نقش یک خبرنگار را بازی کند. اکران خانه کاغذی بهانهای شد تا سراغش برویم و درباره متن و حاشیه فیلم با او گپ بزنیم.
خانه کاغذی سعی میکند به زندگی روزنامه نگاران بپردازد. خود شما در گذشته تجربه کار در این حوزه را داشته اید. انتخاب این سوژه از پیشینه کاری شما سرچشمه میگیرد یا کار درباره روزنامه نگاران برحسب اتفاق برایتان پیش آمد؟
زمانی که فیلمنامه خانه کاغذی را خواندم، بسیار خوشم آمد، چون دیدم حرفی را بدون هیچ ترس و و اهمهای سرراست بیان میکند. پیشینه روزنامه نگاری من بسیار در این کار مهم بود، چون به راحتی با کاراکترها همذات پنداری میکردم.
از طرفی در آن دورانی که روزگار تلخی برای روزنامه نگاران این مملکت پیش آمده بود، من در سن جوانی بودم و در این حوزه کار میکردم، البته بیشتر در زمینه روزنامه نگاری سینمایی فعالیت داشتم، اما روزنامه نگاران سیاسی را میدیدم که چه شرایطی برایشان رقم میخورد.
مدت هاست خودتان به عنوان کارگردان فعالیت دارید. چرا با علاقهای که به این سوژه دارید خودتان آن را نساختید؟ مهدی صباغ زاده سالها از سینما فاصله داشته، فکر نمیکنید ممکن بود شما در مقام کارگردان نتیجه کار را متفاوتتر رقم بزنید؟
اتفاقا مهدی صباغ زاده در سال ۱۳۷۰ با فیلم «خانه خلوت» به زندگی روزنامه نگاران پرداخته بودند و خانه کاغذی اولین تجربه ایشان در این زمینه نبود. از طرفی خانه خلوت یکی از محبوبترین فیلمهای من و همچنین جزء بهترین کارهای مهدی صباغ زاده است که بخشی از تاریخ سینمای ایران را تشکیل میدهد.
براساس علاقه به سوژه، خودتان پیشنهاد تهیه کنندگی این کار را به مهدی صباغ زاده دادید یا او شما را برای این کار انتخاب کرد؟
آقای صباغ زاده برای تهیه این فیلم سراغ من آمدند. او میخواست فیلمی در ادامه خانه خلوت بسازد که امروزیتر باشد و ماجراهای روزنامه نگاران ایران را در دههای دیگر نشان دهد. ابتدا یک طرح اولیه وجود داشت که من آن را دوست نداشتم، اما بعد از این که توسط خسرو نقیبی و علی مسعودی نیا بازنویسی شد، بسیار نتیجه دوست داشتنی داشت که فکر کردم باید حتما ساخته شود. من احساس کردم باید برای ماندگاری این فیلم و حرف هایش وارد عمل شوم تا آن حرفهایی که میخواهیم، زده شود.
مهدی صباغ زاده سال هاست فیلم خوبی نساخته است و از آخرین فیلم خوبش سالها میگذرد، چه شد که تصمیم گرفتید با او کار کنید؟
مهدی صباغ زاده در سینما به اصطلاح حق آب و گل دارد؛ فیلمهایی که ساخته آثاری مهم برای سینما بوده اند. این که کمتر فیلم هایش شبیه آن چیزی است که انتظار داشته، شاید باعث شده میان کارهایش فاصلهای بیفتد، اما به نظر من باید خود صباغ زاده خانه کاغذی را میساخت، چون همان طور که گفتم این فیلم ادامه زندگی جلال الدین شعله در خانه خلوت است.
موضوع فیلم خیلی عامه پسند نیست و حتی مردم عادی که به زندگی روزنامه نگاری نزدیک نباشند، بخشهایی از فیلم برایشان قابل تعریف نیست.
با بخش اول صحبت شما مخالف هستم، چون به نظرم هر فیلم برشی از زندگی یک شخصیت را نشان میدهد که در آن ممکن است شغل آن کاراکتر هم دخیل باشد. درست است که مردم عادی ممکن است متوجه حرفهای یک دکتر درباره یک بیماری خاص نشوند و این به همان اندازه غریب است که ببینید یک روزنامه نگار برای افشای فساد مالی و اختلاسها دارد تلاش میکند، اما در جامعه امروز ما همه اطلاعات و اخبار توسط ماهوارهها و شبکههای اجتماعی به سرعت به دست مردم میرسد و همه به یک اندازه در اتفاقات شریک هستند.
دیگر روزنامه نگاری مانند گذشته نیست که بگوییم فقط چند روزنامه محدود وجود دارد و بعضیها که اصلا اهل روزنامه نیستند، از اخبار اطلاعی ندارند و پیگیر مسائل روز نیستند. این که شخصیت امیرعلی ابراهیمی میخواهد راجع به اختلاس صحبت کند، چیزی است که شما هر روز دارید در سطح این مملکت میشنوید و به طبقه و قشر هم ربطی ندارد.
مدت هاست خودتان به عنوان کارگردان فعالیت دارید. چرا با علاقهای که به این سوژه دارید خودتان آن را نساختید؟ مهدی صباغ زاده سالها از سینما فاصله داشته، فکر نمیکنید ممکن بود شما در مقام کارگردان نتیجه کار را متفاوتتر رقم بزنید؟
اتفاقا مهدی صباغ زاده در سال ۱۳۷۰ با فیلم «خانه خلوت» به زندگی روزنامه نگاران پرداخته بودند و خانه کاغذی اولین تجربه ایشان در این زمینه نبود. از طرفی خانه خلوت یکی از محبوبترین فیلمهای من و همچنین جزء بهترین کارهای مهدی صباغ زاده است که بخشی از تاریخ سینمای ایران را تشکیل میدهد.
براساس علاقه به سوژه، خودتان پیشنهاد تهیه کنندگی این کار را به مهدی صباغ زاده دادید یا او شما را برای این کار انتخاب کرد؟
آقای صباغ زاده برای تهیه این فیلم سراغ من آمدند. او میخواست فیلمی در ادامه خانه خلوت بسازد که امروزیتر باشد و ماجراهای روزنامه نگاران ایران را در دههای دیگر نشان دهد. ابتدا یک طرح اولیه وجود داشت که من آن را دوست نداشتم، اما بعد از این که توسط خسرو نقیبی و علی مسعودی نیا بازنویسی شد، بسیار نتیجه دوست داشتنی داشت که فکر کردم باید حتما ساخته شود. من احساس کردم باید برای ماندگاری این فیلم و حرف هایش وارد عمل شوم تا آن حرفهایی که میخواهیم، زده شود.
مهدی صباغ زاده سال هاست فیلم خوبی نساخته است و از آخرین فیلم خوبش سالها میگذرد، چه شد که تصمیم گرفتید با او کار کنید؟
مهدی صباغ زاده در سینما به اصطلاح حق آب و گل دارد؛ فیلمهایی که ساخته آثاری مهم برای سینما بوده اند. این که کمتر فیلم هایش شبیه آن چیزی است که انتظار داشته، شاید باعث شده میان کارهایش فاصلهای بیفتد، اما به نظر من باید خود صباغ زاده خانه کاغذی را میساخت، چون همان طور که گفتم این فیلم ادامه زندگی جلال الدین شعله در خانه خلوت است.
موضوع فیلم خیلی عامه پسند نیست و حتی مردم عادی که به زندگی روزنامه نگاری نزدیک نباشند، بخشهایی از فیلم برایشان قابل تعریف نیست.
با بخش اول صحبت شما مخالف هستم، چون به نظرم هر فیلم برشی از زندگی یک شخصیت را نشان میدهد که در آن ممکن است شغل آن کاراکتر هم دخیل باشد. درست است که مردم عادی ممکن است متوجه حرفهای یک دکتر درباره یک بیماری خاص نشوند و این به همان اندازه غریب است که ببینید یک روزنامه نگار برای افشای فساد مالی و اختلاسها دارد تلاش میکند، اما در جامعه امروز ما همه اطلاعات و اخبار توسط ماهوارهها و شبکههای اجتماعی به سرعت به دست مردم میرسد و همه به یک اندازه در اتفاقات شریک هستند.
دیگر روزنامه نگاری مانند گذشته نیست که بگوییم فقط چند روزنامه محدود وجود دارد و بعضیها که اصلا اهل روزنامه نیستند، از اخبار اطلاعی ندارند و پیگیر مسائل روز نیستند. این که شخصیت امیرعلی ابراهیمی میخواهد راجع به اختلاس صحبت کند، چیزی است که شما هر روز دارید در سطح این مملکت میشنوید و به طبقه و قشر هم ربطی ندارد.
از طرفی مسائل زندگی روزنامه نگاری بخشی از این فیلم است که تنیده شده با یکسری روابط عاطفی پدر و دختری که به نظرم خیلی متفاوتتر از فیلمهای دیگر به آن پرداخته شده است و این میتواند بخش تخصصی فیلم را تلطیف کند و آن را به سمی ببرد که برای بیننده عام قابل فهم باشد.
چقدر به بازگشت سرمایه فیلم امیدوار هستید؟ اصلا این موضوع برایتان اولویت داشت؟
من هیچ وقت نگاه صرف به گیشه نداشته و ندارم بنابراین فیلم میسازم که حرفی برای گفتن داشته باشم.
خودتان در صحبت هایتان به نقش موثر رسانههای آنلاین و شبکههای اجتماعی اشاره کردید، این که رسانههای مکتوب کمی عقبتر از اینها در حرکت هستند هم موضوعی است انکارناپذیر.
چقدر به بازگشت سرمایه فیلم امیدوار هستید؟ اصلا این موضوع برایتان اولویت داشت؟
من هیچ وقت نگاه صرف به گیشه نداشته و ندارم بنابراین فیلم میسازم که حرفی برای گفتن داشته باشم.
خودتان در صحبت هایتان به نقش موثر رسانههای آنلاین و شبکههای اجتماعی اشاره کردید، این که رسانههای مکتوب کمی عقبتر از اینها در حرکت هستند هم موضوعی است انکارناپذیر.
فکر نمیکنید عرض اندام و افشاگری یک نویسنده قدیمی در یک رسانه مکتوب کمی تاریخ انقضایش گذشته و شبیه روال روز جامعه نیست؟
حتی در فیلم به سبک فضاسازیهای فیلمهای قدیمی، ما سکانسهایی را در چاپخانه میبینیم که یک فرمول بسیار قدیمی است. رسانههای مکتوب نه در ایران بلکه در تمام دنیا هنوز پابرجاست و به فعالیتش ادامه میدهد. حتی به نظر من رسانههای مجازی هم خیلی از اخبار، اطلاعات و متریال خبری خود را از روزنامهها میگیرند.
اما کسی که از نسل قبلی فعال در حوزه روزنامه نگاری باشد و بیاید حرف هایش را در رسانههای آن لاین یا مجازی منتشر کند، به نظر من دور از ذهن است، مگر این که قراردادهایی با خبرگزاریها داشته باشد و بلد باشد. اما ما با امیرعلی طرف هستیم، کسی که سال هاست از این فضاها دور است و به خاطر نوع برخوردی که با او شده، قلمش را به زمین گذاشته.
در فیلم از همان ابتدا فضای موجود در جامعه را ترسیم میکنیم و میبینیم سارا از صبح که بیدار میشود در فضای مجازی میگردد و راحت با دنیای مجازی ارتباط برقرار کره، اما نسل قبل از او نتوانسته اند با فضای مجازی ارتباط داشته باشند. میرعلی مانند خود آقای صباغ زاده هنوز به روال گذشته پایبند است.
در فیلم از همان ابتدا فضای موجود در جامعه را ترسیم میکنیم و میبینیم سارا از صبح که بیدار میشود در فضای مجازی میگردد و راحت با دنیای مجازی ارتباط برقرار کره، اما نسل قبل از او نتوانسته اند با فضای مجازی ارتباط داشته باشند. میرعلی مانند خود آقای صباغ زاده هنوز به روال گذشته پایبند است.
اما در فیلم میبینیم که برای انتشار بیشتر مسئله، پای ماهوارهها و شبکههای مجازی به میان میاید و این تفاوت میان دو نسل روزنامه نگار را هرچه بیشتر نشان میدهد. وقتی هنوز روزنامهها کار میکنند و چاپ میشوند، فکر نمیکنم فضای فیلم قدیمی و از مد افتاده باشد.
یکی از نقدهایی که به فیلمنامه وارد است، نوع رابطه امیرعلی با دخترش است. گاهی آن قدر عمق رابطه آنها زیاد میشود که در کوچکترین مسائل همدیگر را درک میکنند و گاهی آن قدر از هم فاصله میگیرند که انگار اصلا همدیگر را نمیشناسند. مثل زمان خواستگاری طاها از سارا. خودتان هنگام خواندن فیلمنامه با این تناقضات کنار آمدید؟
این موضوع اشکال فیلمنامه نیست و قطعا اگر بخواهیم به صورت روان شناسانه آن را بررسی کنیم درستترین تحلیل از روابط پدر و دختری است. تقابل دو نسل و دو تفکر را نشان میدهد و میخواهد بگوید، چون آن دو در یک خانه زندگی کرده اند، دلیل بر این نیست که همدیگر را به صورت مطلق قبول داشته باشند.
چون اگر قرار باشد ما شبیه پدرانمان فکر کنیم پس پیشرفت کی شکل بگیرد؟ حتی به نظر من پدران و مادران سرزمین ما همیشه فکر میکنند بهتر از فرزندان خود میفهمند و حتی سهراب کشی میکنند تا ثابت کنند فقط فکر درست متعلق به آن هاست، اما این کاملا غلط است. جاهایی هم ما اشتباه میکنیم، اما نمیخواهیم بپذیریم. فیلمنامه نویس سعی کرده اینها را درست دربیاورد.
در خبرها آمده بود که در ابتدا قرار بوده بازیگر دیگری نقش سارا را بازی کند. چه شد که تصمیم گرفتید خودتان آن را بازی کنید؟
من در ابتدا اصلا نقش سارا را نپذیرفتم. اما پرویز پرستویی به من گفت: تو روزنامه نگار بودی، مدیریت کار برعهده توست، تجربه بازیگری داشتی و اصلا نمیخواهد سارا را بازی کنی و بهتر است خودت باشی و همان را جلوی دوربین بیاوری. اما باز هم به دلیل این که تهیه کننده کار بودم مقاومت کردم و با خیلی از بازیگران دیگر صحبت کردم و حتی تست گریم هم گرفتیم، اما آقای صباغ زاده قبول نکردند و در نهایت تصمیم بر این شد که خودم این نقش را بازی کنم.
کنار گیری قاضیانی
قرار بود در این فیلم هنگامه قاضیانی ایفاگر نقشی باشد که در حال حاضر ستاره اسکندری آن را بازی میکند. پاکروان درباره کناره گیری او میگوید: «هیچ اختلافی بین ما وجود ندارد. خانم قاضیانی قرارداد بستند، پیش قسط هم گرفتند، اما دو روز مانده به فیلمبرداری گفتند ذهنیتشان از کار چیز دیگری بوده به همین دلیل قراردادشان را فسخ کردند. من به دلیل همکاری بسیار خوبی که با ستاره اسکندری در «نیمه شب اتفاق افتاد» داشتم، او را پیشنهاد دادم و الان بسیاری از انتخابم راضی هستم.»
در خبرها آمده بود که در ابتدا قرار بوده بازیگر دیگری نقش سارا را بازی کند. چه شد که تصمیم گرفتید خودتان آن را بازی کنید؟
من در ابتدا اصلا نقش سارا را نپذیرفتم. اما پرویز پرستویی به من گفت: تو روزنامه نگار بودی، مدیریت کار برعهده توست، تجربه بازیگری داشتی و اصلا نمیخواهد سارا را بازی کنی و بهتر است خودت باشی و همان را جلوی دوربین بیاوری. اما باز هم به دلیل این که تهیه کننده کار بودم مقاومت کردم و با خیلی از بازیگران دیگر صحبت کردم و حتی تست گریم هم گرفتیم، اما آقای صباغ زاده قبول نکردند و در نهایت تصمیم بر این شد که خودم این نقش را بازی کنم.
کنار گیری قاضیانی
قرار بود در این فیلم هنگامه قاضیانی ایفاگر نقشی باشد که در حال حاضر ستاره اسکندری آن را بازی میکند. پاکروان درباره کناره گیری او میگوید: «هیچ اختلافی بین ما وجود ندارد. خانم قاضیانی قرارداد بستند، پیش قسط هم گرفتند، اما دو روز مانده به فیلمبرداری گفتند ذهنیتشان از کار چیز دیگری بوده به همین دلیل قراردادشان را فسخ کردند. من به دلیل همکاری بسیار خوبی که با ستاره اسکندری در «نیمه شب اتفاق افتاد» داشتم، او را پیشنهاد دادم و الان بسیاری از انتخابم راضی هستم.»
منبع: هفته نامه همشهری جوان
۰