نمایش ناامیدی جهان "در یک مکان ساکت"
فیلم «یک مکان ساکت» (A Quite Place) فرضیههای خود را با حیلههای عالی سینمایی پرورش میدهد. در حومهی شهری در یک دنیای آخرالزمانی، هیولاها جذب صدای دعا کردن افراد میشوند بنابراین انسانهایی که باقی مانده اند راهی جز زمزمه کردن حرفهایشان ندارند. این فیلم دنیای آخرالزمانیِ تقریباً ساکتی را تصویر میکند که ناامیدی تقریبا بزرگترین عنصر زنده در آن است.
کد خبر :
۵۴۲۷۲
بازدید :
۱۹۲۸
ایندیوایر | اریک کوهن، فیلم «یک مکان ساکت» (A Quite Place) فرضیههای خود را با حیلههای عالی سینمایی پرورش میدهد. در حومهی شهری در یک دنیای آخرالزمانی، هیولاها جذب صدای دعا کردن افراد میشوند بنابراین انسانهایی که باقی مانده اند راهی جز زمزمه کردن حرفهایشان ندارند.
این عنوان که با تصاویر سطح اول توسط «جان کراسینکی» (چه کسی میتوانست تصورش را بکند) ساخته شده است، دنیای آخرالزمانیِ تقریباً ساکتی را تصویر میکند که ناامیدی تقریبا بزرگترین عنصر زنده در آن است. این اثر از یکی از رمانهای آقای «کورمک مک کارتی» (نویسندهی آثاری مثل «جایی برای پیرمردها نیست») اقتباس شده است و به خوبی ظاهر یک B-Movie را به خود گرفته است.
استفادهی کامل از حضور بازیگرانی که میتوانید به آنها اعتماد کنید باعث شده که با یک فیلم کاملاً مینیمال در سرتاسر آن مواجه باشیم که هر حرکت ناگهانی در فیلم باعث میشود که انتظار مرگ ناگهانی را داشته باشیم.
عنوان «یک فیلم ساکت» از همان دقایق ابتدایی و زمانی که خانوادهای به امید یافتن مواد غذایی در مغازهای ویران شده قدم میگذارند ترس بالای خود را به بیننده غالب میکند. دو بچه به دنبال پدر خود میروند (کرانیسکی به همراه حجم زیادی از ریش) در حالی که مادرشان (امیلی بلانت که نگاه خیرهش مرتبا از آرامش به ترس تغییر میکند) در همان حوالی منتظر است.
عنوان «یک فیلم ساکت» از همان دقایق ابتدایی و زمانی که خانوادهای به امید یافتن مواد غذایی در مغازهای ویران شده قدم میگذارند ترس بالای خود را به بیننده غالب میکند. دو بچه به دنبال پدر خود میروند (کرانیسکی به همراه حجم زیادی از ریش) در حالی که مادرشان (امیلی بلانت که نگاه خیرهش مرتبا از آرامش به ترس تغییر میکند) در همان حوالی منتظر است.
در مسیر، صدای ناگهانی که خبر از رسیدن مخلوقی شکل یافته از جلوههای ویژه را میدهد سکوت محیط را میدهد و باعث میشود که چرخشی تراژیک در مسیر داستان ایجاد شود. فضا برای ساخت فیلمی فراهم شده است که تقریباً تمام مدت زمان خود را در سکوت به سر میبرد و تنها با علامتها معنا و منظور را دریافت میکنیم و گاه و بیگاه، سکوت صرفاً توسط طوفانی از ناامنی و عدم آرامش بر هم میخورد.
در نگاهی دیگر، میتوان فیلم را یک فیلم سبک بقایِ علمی تخیلی دانست که رویکردی کم و بیش متفاوت دارد که با صحنههای ترسناک زیادی همراه شده است که مخصمههایی را برای شخصیتهایش به همراه دارد. اما به عنوان یک فیلم استودیویی قطعا این اثر را میتوان جایگزین مناسبی برای فیلمهای تکراری این سبک به حساب آورد.
پس از گذشت مدت زمانی از فیلم، خانوادهی داستان ما در مزرعهای مستقر میشوند که توسط خوشههای بزرگ ذرت پوشیده شده است و نور تمام آن را روشن کرده است.
پس از گذشت مدت زمانی از فیلم، خانوادهی داستان ما در مزرعهای مستقر میشوند که توسط خوشههای بزرگ ذرت پوشیده شده است و نور تمام آن را روشن کرده است.
این محل جایی است که ستارهی اصلی فیلم پدیدار میشود؛ «میلیسنت سیموندز» که پس از حضور درخشان خود در عنوان «شگفت زده» (Wonderstruck)، در این اثر هم بازی درخشان خود را در نقش دختر بزرگتر ایفا میکند. در اینجا او مدام در حال کشمکش با پدر خود است؛ پدر اصرار دارد که او در منزل و در کنار برادر کوچکترش بماند و به جای او برادر کوچکتر (با بازی بسیار خوب «نوآ جوپ» که در عنوان «حومه» (Suburbican) نقش پسر «مت دیمون» را بازی کرده بود) را با خود به داخل جنگل ببرد تا مهارتهای بقا را تمرین بکند. «سیموندز»، اما با این مسئله مخالف است و علاقهی او برای تحت کنترل گرفتن موقعیتی که خانواده در آن قرار دارد باعث رویدادن یک سری از اختلافات شدید بین آنها میشود.
پس از گذشت زمان کوتاهی که از شروع فیلم گذشت متوجه میشویم که هر چیزی ممکن است که رو به اشتباه و پس از آن نابودی بروند. زمانی که فیلم دنیای خود را ساخت- جیغ، تلو تلو خوردن یا افتادن چیزی از دست باعث دردسر بسیار بسیار بزرگی برای شما خواهد شد- هر صحنه شما را خواهد ترساند. سو سو زدنهای هیولاها برای این فیلم کم بودجه بسیار ارزشمند هستند، اما در نهایت زمانی که شکل کامل آنها را میبینیم هم ناامید نمیشویم چرا که نور و جادویی که در ساخت این موجودات به کار رفته است بسیار رضایتبخش عمل کرده است.
پس از گذشت زمان کوتاهی که از شروع فیلم گذشت متوجه میشویم که هر چیزی ممکن است که رو به اشتباه و پس از آن نابودی بروند. زمانی که فیلم دنیای خود را ساخت- جیغ، تلو تلو خوردن یا افتادن چیزی از دست باعث دردسر بسیار بسیار بزرگی برای شما خواهد شد- هر صحنه شما را خواهد ترساند. سو سو زدنهای هیولاها برای این فیلم کم بودجه بسیار ارزشمند هستند، اما در نهایت زمانی که شکل کامل آنها را میبینیم هم ناامید نمیشویم چرا که نور و جادویی که در ساخت این موجودات به کار رفته است بسیار رضایتبخش عمل کرده است.
این موجودات درشت هیکل و صد البته غمانگیز را میتوان هم تراز نمونههای مشابه در «بیگانه» (Alien) یا «پارک ژوراسیک» (Jurassic Park) در نظر گرفت و در کل میتوان که بسیار عجیب و غریب هستند تا بتوانند حس ترس را در لحظهای القا کنند. (در جایی از فیلم، تیتر روزنامهای را میبینیم که نوشته «صدای آنها» و این تقریباً تمام چیزی است که شما نیاز دارید بدانید).
برای فیلمی که چنین کم دیالوگ دارد، «یک مکان ساکت» معمولاً به صورت ناگهانی صداهایی را تولید میکند که باعث میشود بینندگان از سر جای خود بپرسند بهگونهای که هیچ وقت نمیتوانند با قاطعیت صحنهی بعدی را پیشبینی بکنند. خوشبختانه موسیقیای که «مارکو بلترامی» برای این اثر ساخته است به خوبی با ویژگیهای شخصیتها و عدم آرامش آنها در طول اثر هماهنگی کامل دارد.
برای فیلمی که چنین کم دیالوگ دارد، «یک مکان ساکت» معمولاً به صورت ناگهانی صداهایی را تولید میکند که باعث میشود بینندگان از سر جای خود بپرسند بهگونهای که هیچ وقت نمیتوانند با قاطعیت صحنهی بعدی را پیشبینی بکنند. خوشبختانه موسیقیای که «مارکو بلترامی» برای این اثر ساخته است به خوبی با ویژگیهای شخصیتها و عدم آرامش آنها در طول اثر هماهنگی کامل دارد.
در حالی که روابط بین اعضا با سنگدلی به تصویر کشیده اند، اما در کلیت اثر کیفیت خوبی گذاشته اند. فیلمبردارِ دانمارکیِ این اثر یعنی «شارلوت بروس کریستنسن» («شکار» (The Hunt) و «حصارها» (Fences)) به مزرعهی داستان ما فضای عجیبی با فیلمبرداری خاص خود میدهد که به کیفیت دنیایی در حال رنج میافزاید. (میتوانید عنوان «نشانهها» (Signs)) را بدون مونولوگهای آن در نظر بگیرید).
«یک مکان ساکت» بخش بزرگی از موفقیت خود را مرهون بازی خوب بیکلا بازیگرانی است که سرمایهی اصلی اثر محسوب میشوند است.
«یک مکان ساکت» بخش بزرگی از موفقیت خود را مرهون بازی خوب بیکلا بازیگرانی است که سرمایهی اصلی اثر محسوب میشوند است.
«سیموندز» را منحصراً میتوان نام برد که بازیگر احساسیای محسوب میشود و حالا با دو بازیِ بسیار خوبی که از خود در دو عنوان اخیر نشان داده است میتوان انتظار پروژههای بیشتری که با تواناییهای او همخوانی داشته باشد را داشت.
اما به غیر از او، «بلانت»، «کراسینسکی»، و «یوپ» نیز هر کدام به گونهای در نقشی که دارند موفق عمل کرده اند علیالخصوص با سطحی از پیچیدگی خاص که برای همچین اثری غیرقابلانتظار بوده است در حالی که تمایل کارگردان برای استخراج صحنههای ترسناک از دل سناریوهای خلاقانه (برای مثال، برای ساکت کردن صدای بچه تشک به روی او میاندازند) به این معنی است که هر صحنهی فیلم با شگفتیِ جدیدی همراه خواهد بود.
«یک مکان ساکت»، برای آقای «کرانیسکی» به عنوان قدم بزرگی از آثار قبلیش محسوب میشود، چه به عنوان بازیگر و چه به عنوان فیلمساز. اقتباس او از عنوان «مصاحبههای کوتاه با مردان وقیح» (Brief interviews with Hideous Men) و یک درام خانوادگی به نام «هولارها» (The Hollars) نشانهای از کارگردانی که امروز میبینیم نداشتند. حال او ابزار لازم برای یک شروع دوبارهی کامل را دارد آن هم با اثری که تماشاگران را تنها با سکوت تا سر حد مرگ میترساند. در عصری که اطلاعات لحظه به لحظه به سوی روانه میشوند، لذت بخش است که در فیلمی غرق شوید که صدا در آن شما را خواهد کشت.
«یک مکان ساکت»، برای آقای «کرانیسکی» به عنوان قدم بزرگی از آثار قبلیش محسوب میشود، چه به عنوان بازیگر و چه به عنوان فیلمساز. اقتباس او از عنوان «مصاحبههای کوتاه با مردان وقیح» (Brief interviews with Hideous Men) و یک درام خانوادگی به نام «هولارها» (The Hollars) نشانهای از کارگردانی که امروز میبینیم نداشتند. حال او ابزار لازم برای یک شروع دوبارهی کامل را دارد آن هم با اثری که تماشاگران را تنها با سکوت تا سر حد مرگ میترساند. در عصری که اطلاعات لحظه به لحظه به سوی روانه میشوند، لذت بخش است که در فیلمی غرق شوید که صدا در آن شما را خواهد کشت.
منبع: سایت نقدفارسی
مترجم: امید بصیری
۰