"دولاتوف"؛ برنده خرس نقرهای جشنواره برلین
دولاتوف جدیدترین فیلم الکسی گرمن میتوانست «تصنیف نویسندهای ناشناس» خوانده شود. حداقل این فیلمی است درباره نویسندهای که در طول زندگی اش ناشناس باقی ماند و هنوز هم در غرب چندان صحبتی در موردش نمیشود، اگرچه پس از مرگش در سال ۱۹۸۹ در روسیه بسیار مورد توجه و ستایش قرار گرفت.
کد خبر :
۵۴۵۵۷
بازدید :
۱۱۱۴
اسکرین دیلی | جوناتان رامنی، دولاتوف جدیدترین فیلم الکسی گرمن میتوانست «تصنیف نویسندهای ناشناس» خوانده شود. حداقل این فیلمی است درباره نویسندهای که در طول زندگی اش ناشناس باقی ماند و هنوز هم در غرب چندان صحبتی در موردش نمیشود، اگرچه پس از مرگش در سال ۱۹۸۹ در روسیه بسیار مورد توجه و ستایش قرار گرفت.
این نگاه دقیق و تصویرسازی از دوران زندگی سرگئی دولاتوف، پرترهای معمولی نیست و تا حد کمی هم میتوان گفت که یک فیلم زندگی نامهای است، اما بازسازی واقع گرایانهای از دوران قدیمی از جامعه روسیه است، آن زمانی که ادبیات و هنر به عنوان مسائل مهمی در پیوند با زندگی و مرگ مورد توجه قرار میگرفت، زمانی که پافشاری روی اصول هنری تان از شانس تان برای زنده ماندن میکاست.
نقش دولاتوف را میلان ماریچ بازیگر صربستانی بازی میکند که به عنوان اولین نقش بین الملی اش، نقش شخصیتی غمگین، گرم و مهربان را ایفا میکند.
روایتی نسبتا گنگ و درکل همراه با حسی رویاگونه باعث شده تا از این فیلم انتظار رسیدن به موفقیتی تجاری نداشته باشیم، اما جشنوارهها باید به سمت چنین فیلمهایی جذب شوند که به صورتی غیر مستقیم تا این سطح به جان بخشیدن به هنرها و استعدادهای هنری در فضای سینما همچون دیگر حوزههای هنری میپردازند.
دولاتوف با دیالوگهایی پیوسته، استفاده از تجمع و شلوغیها و فیلمبرداریهای طولانی و هماهنگ، تا حد زیادی اثری است با همان سبک فیلمهای قبلی آلکسی گرمن؛ همچون سرباز کاغذی (۲۰۰۸) فیلمی درباره برنامه فضایی شوروی و یا فیلم زیر ابرهای الکتریکی (۲۰۱۵).
نقش دولاتوف را میلان ماریچ بازیگر صربستانی بازی میکند که به عنوان اولین نقش بین الملی اش، نقش شخصیتی غمگین، گرم و مهربان را ایفا میکند.
روایتی نسبتا گنگ و درکل همراه با حسی رویاگونه باعث شده تا از این فیلم انتظار رسیدن به موفقیتی تجاری نداشته باشیم، اما جشنوارهها باید به سمت چنین فیلمهایی جذب شوند که به صورتی غیر مستقیم تا این سطح به جان بخشیدن به هنرها و استعدادهای هنری در فضای سینما همچون دیگر حوزههای هنری میپردازند.
دولاتوف با دیالوگهایی پیوسته، استفاده از تجمع و شلوغیها و فیلمبرداریهای طولانی و هماهنگ، تا حد زیادی اثری است با همان سبک فیلمهای قبلی آلکسی گرمن؛ همچون سرباز کاغذی (۲۰۰۸) فیلمی درباره برنامه فضایی شوروی و یا فیلم زیر ابرهای الکتریکی (۲۰۱۵).
دولاتوف میخواهد که به شکلی رویایی، ایدههایی جامع را ارائه بدهد. فیلم در واقع شامل دو صحنه رویایی جذاب است و به روایت یک هفته از رخدادهای واقعی زندگی دولاتوف میپردازد؛ نوینسدهای خوش ذوق که نمیتواند کارش را به چاپ برساند و از اتحادیه نویسندگان شوروی حذف میشود (یکی از دلایل حذف او هویت ارمنی -یهودی اش و همچنین دیدگاه انتقادی کنایی اش است).
مکان فیلم لنینگارد (سن پترزبورگ امروزی) در نوامبر ۱۹۷۱ است، هنگامی که یک فضایی سرد و خشک در جامعه حاکم شده و جایگزین دوره اندیشههای آزاد دهه ۶۰ میشد.
دولاتوف شاعر (با بازی میلان ماریچ) به تازگی از همسرش جدا شده است و اکنون با مادرش در آپارتمانی زندگی میکنند. او محدودیت و موانعی را در نوشتن تجربه میکند و به فکر نوشتن یک رمان است، اما سعی میکند فعلا کاری در مجلهای صنعتی برای گذران زندگی داشته باشد.
دولاتوف در این هفته، به قول خودش هفتهای از «خوشیهایی اندک و اندوههایی بزرگ»، ملاقاتهایی با همسر قبلی اش النا (هلنا سوجکا) دارد، با جوزف برودسکی (آرتور بسچاستنی) نویسندهای که بعدا برنده جایزه نوبل میشود در ارتباط است و غروبها را روزی پس از دیگری در مهمانیهای عصرانه میگذراند، جایی که هنرمندان و نویسندگان مبارز و غیر وابسته به آهنگهای جاز گوش میدهند و بحثهای گرمی در مورد ارزشهای شاعرها و آثارشان دارند، چون این دوره زمانی بود که ادبیات یک مذهب و مسیری به سوی عقلانیت به حساب میآمد.
برخی از اطرافیان دولاتوف وضعیت مناسبی ندارند، مرد جوانی در دفتر یک مجله ادبی اقدام به خودکشی میکند، یک نقاش پس از این که به خاطر ورودش به بازار سیاه بازداشت میشود، از دنیا میرود. درحالی که بقیه با صرف نظر کردن از باورهایشان زنده میمانند.
دولاتوف در این هفته، به قول خودش هفتهای از «خوشیهایی اندک و اندوههایی بزرگ»، ملاقاتهایی با همسر قبلی اش النا (هلنا سوجکا) دارد، با جوزف برودسکی (آرتور بسچاستنی) نویسندهای که بعدا برنده جایزه نوبل میشود در ارتباط است و غروبها را روزی پس از دیگری در مهمانیهای عصرانه میگذراند، جایی که هنرمندان و نویسندگان مبارز و غیر وابسته به آهنگهای جاز گوش میدهند و بحثهای گرمی در مورد ارزشهای شاعرها و آثارشان دارند، چون این دوره زمانی بود که ادبیات یک مذهب و مسیری به سوی عقلانیت به حساب میآمد.
برخی از اطرافیان دولاتوف وضعیت مناسبی ندارند، مرد جوانی در دفتر یک مجله ادبی اقدام به خودکشی میکند، یک نقاش پس از این که به خاطر ورودش به بازار سیاه بازداشت میشود، از دنیا میرود. درحالی که بقیه با صرف نظر کردن از باورهایشان زنده میمانند.
دولاتوف خودش شخصیتی است که با حفظ نگرشی طعنه آمیز همراه با شوخ طبعی و حتی همراه با هزل زنده میماند، و یک بار هم با یک مخبر مست در مورد میزان علاقه مردم به خواندن لولیتا اثر نوباکوف موش و گربه بازی در میآورد.
فیلم در مواقعی به نظر میرسد که بدون جهت خاصی تنها پیرامون یک هفته از رخدادهای زندگی دولاتوف میچرخد، اما سپس به جهت و مسیر مشخصی از مسائلی مرتبط با برشی از زندگی این هنرمندان میرسد. تعدادی اتفاق احساسی در داستان رخ میدهند، مهمترین آنها پیدا کردن کودکانی در تونل مترویی است که در محاصره لنینگارد مرده بودند.
فیلم در مواقعی به نظر میرسد که بدون جهت خاصی تنها پیرامون یک هفته از رخدادهای زندگی دولاتوف میچرخد، اما سپس به جهت و مسیر مشخصی از مسائلی مرتبط با برشی از زندگی این هنرمندان میرسد. تعدادی اتفاق احساسی در داستان رخ میدهند، مهمترین آنها پیدا کردن کودکانی در تونل مترویی است که در محاصره لنینگارد مرده بودند.
در کل فیلم حسی و حالی از هم خاطره و هم رویا بودن را به خود میگیرد و دورهای از تاریخ روسیه را تصویر میکند که این روزها ممکن است به راحتی به فراموشی سپرده شود. دولاتوف به ایالات متحده مهاجرت میکند و نهایتا همان جا هم از دنیا میرود. در پایان فیلم هم جملهای را در نقش راوی بیان میکند که این فیلم بسیار افسرده و سرشار از اندوه را با پیامی مثبت به پایان میرساند. او میگوید: «ما هستیم.»
این فیلم متمایز با این سبک کارگردان و با لحنی آرام و هنری، انتقادی به نسبت این دوره ما چه در روسیه و یا هرجای دیگر دنیا به تصویر میکشد؛ این که اگر هنر و باور به هنر محدود و تضعیف شود همه ما با شکستی بزرگ مواجه خواهیم شد.
منبع: سایت نقد روز
این فیلم متمایز با این سبک کارگردان و با لحنی آرام و هنری، انتقادی به نسبت این دوره ما چه در روسیه و یا هرجای دیگر دنیا به تصویر میکشد؛ این که اگر هنر و باور به هنر محدود و تضعیف شود همه ما با شکستی بزرگ مواجه خواهیم شد.
منبع: سایت نقد روز
۰