"دیوانه"؛ محو مرز توهم و واقعیت
«ساویر» به شکلی نابخردانه، اما با ارادهی خود موافقت میکند که بستری شود. برای یک روز بستری میشود، اما اعتراضات او آنقدر شدید هستند که زمان بستری او به یک هفته افزایش مییابد. کارش به گیر افتادن در یک سلول میرسد، و رنگ دیوارههای سلول، سفید کلینیکی نیست، بلکه آبی جوهری است، که به نحوی وضعیت او را وخیمتر میکند، و باعث میشود توهم یک رویای بد به سرش بزند
کد خبر :
۵۴۸۶۴
بازدید :
۱۰۲۷
نیویورکر | آنتونی لین، عکسی زیبا از «جیمز ماسون» و «ایوا ماری» در صحنهی فیلمبرداری «شمال به شمال غربی» (North by Northwest) هست. برای صحنهی حراجی آماده شدهاند؛ اولی کت و شلواری خاکستری کمرنگ پوشیده و لباس دومی پوشیده از گل رز است.
جیمز به آرامی بازوی ایوا را گرفته، لبخند میزند، و او پشت دوربینی ایستاده که روبه صحنهای است که قرار است فیلمبرداری شود؛ و عجب هیولای توانمندی هم هست آن دوربین: به بزرگی یک موتورسیکلت، اما خیلی پیچیدهتر، اسطورهای به نام «ویستا ویژن»، همان فرمت صفحه بازی که «هیچکاک» نیز فیلمهای «گرفتن یک دزد» (To Catch a. Thief)، «مردی که زیاد میدانست» (The Man who Knew Too Much) و «سرگیجه» (Vertigo) را با آن فیلمبرداری کرده بود.
«جیمز وانگ هو»، که فیلمبرداری نامدار بود، «ویستا ویژن» را برای «خالکوبی رز» (The Rose Tattoo) استفاده کرده بود، و تصویری از او در کنار همین دوربین هست، که برفراز سر او روی یک پایهی عظیم چرخدار قرار دارد، و او کابل آن را گرفته، انگار یک دایناسور ولاسیرپتور را در «ژوراسیک پارک» مهار میکند.
«هو» مانند «هیچکاک»، میدانست که متحمل شدن این دردسرهای مضاعف ارزشش را دارد، چراکه نتیجه مبدل به یک نوار طولانی از تصاویری با کیفیت بالا و چشم پر کن خواهد بود. این هیولا چنین تصاویر زیبایی خلق میکرد.
میرسیم به این خبر که «استیون سودربرگ»، که هرگز از آزمایش روشهای مختلف نهراسیده، آخرین کار خود را، «دیوانه»، روی یک آیفون ۷ یا در واقع سه آیفون فیلمبرداری کرده. (نه اینکه او اولین نفری باشد که در این راه قدم برداشته؛ «شان بکر» در ۲۰۱۵ برای ساخت (Tangerine) از یک مدل قدیمیتر آیفون استفاده کرده بود.) مزایای عملی حمل ابزار کاریتان در جیب پیراهن کاملا واضح هستند؛ گزارش شده «دیوانه» طی کمی بیش از یک هفته فیلمبرداری شده.
میرسیم به این خبر که «استیون سودربرگ»، که هرگز از آزمایش روشهای مختلف نهراسیده، آخرین کار خود را، «دیوانه»، روی یک آیفون ۷ یا در واقع سه آیفون فیلمبرداری کرده. (نه اینکه او اولین نفری باشد که در این راه قدم برداشته؛ «شان بکر» در ۲۰۱۵ برای ساخت (Tangerine) از یک مدل قدیمیتر آیفون استفاده کرده بود.) مزایای عملی حمل ابزار کاریتان در جیب پیراهن کاملا واضح هستند؛ گزارش شده «دیوانه» طی کمی بیش از یک هفته فیلمبرداری شده.
در مصاحبهها، «سودربرگ» از این روش آزادیبخش اظهار خوشنودی کرده، و قسم خورده در فیلمهای پیش رو از آن استفاده کند. او با توصیف ظاهر فیلمها با کلمهی «مخملی» میگوید "به نظر من آینده همین است. " من که متقاعد شدم. به نظرم مثل بوم نقاشی میمانند، باید «سودربرگ» را برای اضافه کردن یک ویستای دیگر به این ویژن ستود.
«دیوانه» داستان «ساویر والنتینی» (کلاری فوی) را تعریف میکند. فردی با چنین نامی باید هم با یک زندگی آرام خداحافظی کند، اما «ساویر» دقیقا در پی همین آرامش بوده، با نقل مکان به یک شهر ناآشنا و مشغول شدن به عنوان تحلیلگر در یک بانک.
«دیوانه» داستان «ساویر والنتینی» (کلاری فوی) را تعریف میکند. فردی با چنین نامی باید هم با یک زندگی آرام خداحافظی کند، اما «ساویر» دقیقا در پی همین آرامش بوده، با نقل مکان به یک شهر ناآشنا و مشغول شدن به عنوان تحلیلگر در یک بانک.
«ساویر» پس از تجربهی چندین حملهی اضطرابی (که باعث میشود یک قرار هم به شدت خراب بشود)، کمک میگیرد، البته نه زیاد جدی، یک مشاورهی مختصر طی ساعت مرخصی صرف ناهار، در یک مرکز روان-درمانی به نام «هایلند کریک». از او خواسته میشود فرمی را پر کند، و اگر این فیلم پیامی به همراه داشته باشد، همین است: همیشه فرم را به دقت بخوانید.
«ساویر» به شکلی نابخردانه، اما با ارادهی خود موافقت میکند که بستری شود. برای یک روز بستری میشود، اما اعتراضات او آنقدر شدید هستند که زمان بستری او به یک هفته افزایش مییابد. کارش به گیر افتادن در یک سلول میرسد، و رنگ دیوارههای سلول، سفید کلینیکی نیست، بلکه آبی جوهری است، که به نحوی وضعیت او را وخیمتر میکند، و باعث میشود توهم یک رویای بد به سرش بزند.
اما آیا ممکن است همه چیز یک رویا باشد، یا یک توهم، و چقدر آشنا هستیم با فیلمهایی که چنین سوالی را مطرح میکنند؟ در ۱۹۳۰، در فیلم «پروندهی قتل لورل-هاردی» (The Laurel-Hardy Murder Case) در انتهای فیلم میبینیم که قهرمانان فیلم از یک رویای خشن بیدار میشوند. (مردی که با او درگیر هستند، اتفاقا، با لباس زنانه در حال جلا دادن به یک چاقو وارد میشود.
اما آیا ممکن است همه چیز یک رویا باشد، یا یک توهم، و چقدر آشنا هستیم با فیلمهایی که چنین سوالی را مطرح میکنند؟ در ۱۹۳۰، در فیلم «پروندهی قتل لورل-هاردی» (The Laurel-Hardy Murder Case) در انتهای فیلم میبینیم که قهرمانان فیلم از یک رویای خشن بیدار میشوند. (مردی که با او درگیر هستند، اتفاقا، با لباس زنانه در حال جلا دادن به یک چاقو وارد میشود.
اکنون میدانید «نورمن بیتس» در زمان کودکی چه تماشا میکرده.) یک نمونهی وحشتناک طی چند سال گذشته، «جزیره شاتر» (Shutter Island) از «مارتین اسکورسیزی» بوده، که داستانش در تیمارستانی مخصوص جنایتکاران روانی رخ میدهد، و «سودربرگ»، مانند «اسکورسیزی»، از موقعیتهای روایی که بیماری روانی پیش رو قرار میدهد استفاده میکند.
اکثر بینندگان از چنین استفادهای ناراحت خواهند شد، که برمیگردد به نقطه ضعف «ساویر»: در محل سکونت قبلی خود، او توسط مردی به نامی «دیوید استراین» (جاشوا لئونارد) تعقیب میشد، علیه این مرد یک دستور قضایی صادر میشود، و اکنون او تصور میکند که این فرد در پوشش یک پرستار به «هایلند کریک» آمده تا دوباره او را مورد آزار و اذیت قرار دهد.
«کلاری فوی» از این ملغمه با سری بالا خارج میشود. اگر شهرت خود را با بازی در نقش ملکهی انگلیس به دست آورده باشید، مانند «فوی» در دو فصل از سریال «تاج» (The Crown)، برای تغییر لحن بازی، روشی بهتر از ایفای نقش به عنوان یک زن جوان آمریکایی با دهانی مدرن و ذهنی ناآشنا به راه و رسم اشرافی.
اما آیا توداری احساسی در «دیوانه»، کمتر محدود کننده است؟ «فوی» در نقش «ساویر» میتواند فریاد بزند، بیقراری کند، و بجنگد، و در یک لحظهی جنون آمیز که از علیاحضرت همایونی بعید است، میتواند یک قاشق تیز را در گردن یک نفر فرو کند.
اما همهی اینها چیزی بیش از حالات گوناگون یک دوشیزهی مضطرب نیستند. بازی که پس از روایت داستان بیشتر به یاد میماند، متعلق به «جی فاروه» در نقش «نیت» است، یک بیمار دیگر که در همان بخش «ساویر» بستری است، کسی که مخفیانه تلفن همراه خود را نگه داشته («ساویر» اجازهی حمل نداشته)، و کسی که به فیلم آرامش لازم را میدهد.
«نیت» تصور میکند «هایلند کریک» کاسهای زیر نیمکاسه دارد، و فیلمی جدی در مورد رابطهی بیماریهای روانی و تجارت بیمههای درمانی ده برابر پرادعاتر و پریشان کنندهتر از «دیوانه» میبود. فعلا، مجبوریم به اشارههای این فیلم دل خوش کنیم.
در پایان، این فیلم به عنوان یک تریلر پزشکی مورد بررسی قرار نخواهد گرفت، بلکه به عنوان نمایشی برای تکنولوژی جدید، و قطعا هم امتیاز لازم را دریافت میکند. «سودربرگ» روی آیفون خود سه لنز سوار کرد، و یکی از آنها یک لنز ۱۸ میلیمتری است.
در پایان، این فیلم به عنوان یک تریلر پزشکی مورد بررسی قرار نخواهد گرفت، بلکه به عنوان نمایشی برای تکنولوژی جدید، و قطعا هم امتیاز لازم را دریافت میکند. «سودربرگ» روی آیفون خود سه لنز سوار کرد، و یکی از آنها یک لنز ۱۸ میلیمتری است.
زاویه باز، که در «دیوانه» فراوان دیده میشود، با گسترش عمق میدان و انعطاف پذیر کردن جهان به گونهای که بازتابی برای ناخودآگاه پریشان «ساویر» باشد، یا به عبارت دیگر، دستکاری اسناد و مدارک فیزیکی برای هماهنگی با داستان. یک دست، در نزدیکی دوربین، به اندازهی پنجهی یک غول است، و زیاد پیش میآید که چهرهی افراد جلوی چشم ما باد کند.
اما صادقانه بگوییم، این تغییر شکل حتی اگر کم هم میبود، اثر بالایی دارد، و ممکن است کسی اینگونه استدلال کند که تا وقتی گوشیهای هوشمند در کارهای جدیتر به خوبی عمل نکرده باشند، در واقع ارزش خود را برای استفاده روی پردهی سینما ثابت نکردهاند.
یک فیلم وسترن به نظرم آزمون خوبی است. میتوانم «سودربرگ» را سوار بر اسب و در حال یورتمه رفتن در «مانومنت والی» تصور کنم، با یک جفت آیفون در غلاف تفنگهایش. اما هنگام غروب، و با شنیدن صدای زوزهی گرگها، شارژر را باید کجا زد؟
منبع: سایت نقدفارسی
مترجم: علی دواچی
منبع: سایت نقدفارسی
مترجم: علی دواچی
۰