غول برفی کوههای هیمالیا واقعا وجود دارد؟!
افسانههای قدیمی مردم نپال و تبت حولوحوش یک موجود عجیب شکل گرفته است؛ موجودی به نام یتی!
میگویند جثهای به بزرگی یک خرس سفید دارد، مثل انسان روی هر دوپایش راه میرود، بدنش پوشیده از مو است و به بومیان و کوهنوردان در هوای بد کوهستان کمک میکند!
شاید باورش عجیب باشد اما «یتی» - این غول برفی- از افسانههای مردم تبت و نپال جان گرفت و بعد از گذشت سالها هنوز هم حرف وحدیثهای زیادی درباره آن شنیده میشود تا جایی که بسیاری از کوهنوردان معتقدند که این غول برفی را از نزدیک به چشم دیدهاند و بعضیها هم رد پای او را در سفیدی برفها مشاهده کردهاند.
یکی از افسانهها و داستانهای قدیمی که نقل آن در میان بومیان مناطقی که در کوههای هیمالیا زندگی میکنند بسیار رایج است، داستان یک موجود عجیب است که در اعماق برفها زندگی میکند. این قصهها بیشتر از مخفی شدن این موجود در ارتفاعات کوهها حکایت میکند.
در داستانها آمده است این موجود بسیار باهوش و آرام است و حتی در مواردی دیده شده که به کسانی که در برف گرفتار شدهاند کمک میکند. نکته جالب اینجاست که حتی بعضی از پیرمردهایی که در دامنههای کوههای هیمالیا زندگی میکنند، از نجات معجزه آسای خود توسط یتی برای بچههایشان قصه میگویند؛ قصههایی از این قبیل که در برف مانده بودند و امیدی به زنده ماندن نداشتند اما به طرز عجیبی در خواب و بیداری توسط یتی نجات پیدا کردهاند!
آدم برفی زشت
آدم برفی زشت یا یتی موجودی است که در ابتدا فقط در قصههای مردمان بومی نامش شنیده میشد اما ماجرا از وجود این موجود در قصهها فراتر است. انگار این موجود دو پای میمون نما از درون قصهها به دنیای واقعی سفر کرده است چراکه یتی بارها و بارها، توسط ساکنین تبت و نپال در شمال کوههای هیمالیا دیده شده است.
ردپاهایی که ژان آنگلو جکسون در سال ۱۹۵۴ آنها را در کوههای هیمالیا ثبت کرد
نامهای «یتی» یا «مه-ته» معمولا توسط مردم محلی برای این موجود به کار میرود و جزئی از داستانها و افسانه سراییهای این مردم است. نپالیها این موجود را با نامهای مختلف میشناسند؛ مانند «بان-مانش» به معنی مرد جنگلی وحشی. داستانهای یتی برای اولین بار در قرن ۱۹ در غرب بازگو شد.
در روزگاری که در غرب رقابت برای یافتن جاهای جدید، جزیرههای کشف نشده، کشف موجودات جدید و... و. بسیار داغ بود و درست در همان زمان تعدادی از افراد ماجراجو از غرب به شرق آمدند تا بتوانند یتی را از نزدیک ببینند.
در جستوجوی موجود دو پا
نکته جالب اینجاست که انجمنهای علمی و گروههای تحقیقی زیادی در کشورهای غربی در سطح گسترده به افسانههای یتی که شواهد کمی از آن در دسترس بود پرداختند و تا به امروز مشهورترین موجودی که در شاخه کریپتولوژی روی آن کار میشود، یتی است (کریپتولوژی شاخهای از جانورشناسی است که به بررسی حیواناتی میپردازد که وجود آنها اثبات نشده است و فقط در حد افسانه و مشاهدات مردم هستند.
البته جستوجو برای یافتن نمونههای زنده حیواناتی که منقرض شدهاند یا حیواناتی که تعداد آنها به قدری کم شده است که به ندرت میتوان نمونهای از آنها را در طبیعت مشاهده کرد هم جزو این رشته قرار میگیرد).
در هرحال کلمه آدم برفی زشت تا سال ۱۹۲۱ به کار نمیرفت. در این سال سرهنگ دوم، «چارلزهاوارد بری» به گروه انجمن جغرافیایی سلطنتی به اسم «هیات اعزامی اکتشاف و بازدید اورست» پیوست. او در کتاب شناسایی و صعود به اورست به شرح وقایع سفرش پرداخت.
«هاوارد بری» در این کتاب نوشت که در ارتفاع ۶۴۰۰ متری ردپاهایی را مشاهده کرده که ممکن است متعلق به یک گرگ خاکستری بزرگ باشد اما شکل این رد پاها بیشتر شبیه به جای پای یک انسان غول پیکر پابرهنه بود! هاوارد در کتابش نوشت که راهنماهای بومی او، این رد پاها را متعلق به «مرد وحشی برفها» میدانند و به آن اسم «متوکانگمی» دادهاند. متو به معنی مرد خرس نما و کانگمی به معنی آدم برفی است.
قرن نوزدهم همراه با ثبت مشاهدات
در سال ۱۸۳۲ روزنامه اجتماعی «بنگال» بعضی از تجربیات یکی دیگر از کوهنوردان اورست به نام «بی. اچ. هاجسون» را منتشر کرد. راهنماهای محلی او یک موجود دو پای بلند قد را که موهای مشکی بلندی داشته است مشاهده کرده بودند.
با این حال هاجسون معتقد بود که آن موجود یک اورانگوتان بوده است. در سال ۱۸۸۹ گزارش رسمی بعدی گزارش وجود یک ردپا بود درمیان کوههای هیمالیا. «وادل» کوهنورد دیگری بود که به توصیفی از یک موجود دو پای میمون نما و رد پاهای آن به نقل از راهنمایش پرداخته بود. البته خود وادل تصور میکرد چیزی که راهنمایش دیده یک خرس است.
وادل داستانهای زیادی در مورد موجود دو پای میمون نما شنیده بود اما اینها فقط در حد شنیدهها بود و با وجود اینکه تعداد زیادی شاهد برای این قضیه وجود داشت، هیچ دلیل موثقی برای اثبات آن وجود نداشت.
قرن بیستم، در جستوجوی یتی
با آغاز قرن بیستم گزارشات در مورد آدم برفی زشت در حد چشمگیری افزایش یافت و افراد زیادی چه به صورت گروههای سازمان یافته و چه افراد ماجراجو به امید یافتن ردی از این موجود از غرب به شرق و کوههای هیمالیا رهسپار شدند. این افراد ماجراجو شروع به تجسس در کوههای هیمالیا و بهخصوص مناطقی که در آن قسمتها این موجود دو پا دیده شده بود کردند.
در سال ۱۹۲۵، ان. ای. تامبیزی- عکاسی که عضو یک انجمن جغرافیایی بود- مدعی شد که در ارتفاع ۴۶۰۰ متری موجودی را دیده است که بسیار شبیه یتی بوده! تامبیزی ادعا کرد که این موجود قدی بین ۱۸۰ تا ۲۷۰ سانتی متر دارد و او در حدود یک دقیقهاین موجود را تماشا کرده است.
تامبیزی همچنین گفت که قیافه این موجود تا حد زیادی شبیه به انسان است و مانند انسان روی دو پا راه میرود اما هیچ لباسی به تن ندارد و بدنش از مو پوشیده شده!
حدود دو ساعت بعد، تامبیزی و همراهانش شروع به پایین آمدن از کوه کردند و در مسیر بازگشتشان هم ردپاهایی را دیدند که بسیار شبیه به رد پای انسان بود اما شش تا هفت اینچ بزرگتر. این رد پاها مسلما متعلق به همان موجود دو پا بوده است.
ماجراجوهایی که در دهه ۵۰ میلادی برای یافتن یتی بسیار مشتاق بودند، بارها و بارها به هیمالیا صعود کردند. در سال ۱۹۵۱، اریک شیپتون که در پی یافتن یتی به اورست صعود کرده بود، توانست از تعداد زیادی رد پای بزرگ در برف و در ارتفاع ۶۰۰۰ متری از سطح دریا عکس بگیرد.
این عکسها مشتاقانه در معرض دید عموم قرار داده شد و بحثهای زیادی پیرامون آن انجام شد. بعضیها معتقد بودند که این عکسها بهترین و واضحترین مدارک در اثبات وجود یتی است، در حالی که عدهای دیگر میگفتند کهاین ردپاها، ردپای حیواناتی معمولی است که به علت ذوب شدن برف بهاین صورت عجیب درآمده است.
ردپاهایی که ژان آنگلو جکسون در سال ۱۹۵۴ آنها را در کوههای هیمالیا ثبت کرد
اما در سال ۱۹۵۳ هم سر ادموند هیلاری و تنزینگ نورگای، خبر از مشاهده ردپاهایی بزرگ هنگام صعود از اورست دادند. بعدها هیلاری اعلام کرد که به آنچه دیده است اطمینان کامل ندارد اما تنزینگ در سفرنامهاش نوشت که یتی یک گوریل بزرگ است؛ گوریلی که مانند انسان و به راحتی روی دو پای خود راه میرود.
در سال ۱۹۵۴، مسوول یک گروه کوهنوردی به نام «ژان آنگلو جکسون»، اولین نفری بود که برای یافتن آدم برفی توانست فاصله بین قله اورست تا کانچنجونگا را بپیماید.
کانچنجونگا سومین کوه مرتفع دنیاست که ارتفاع قلهاش به بیش از ۸۵۸۶ متر میرسد. او طی مدتی که این مسیر را طی میکرد از نقاشیهای سمبلیک یتی عکسبرداری کرد. جکسون همچنین از تعداد زیادی رد پا در برف عکس گرفت که تعدادی از آنها به راحتی قابل شناسایی است؛ هرچند تعدادی از این ردپاها هم قابل شناسایی نبودند.
در ماه مارس ۱۹۵۴، روزنامه دیلی میل مطلبی را چاپ کرد که نظر خوانندگان کنجکاو و ماجراجوی زیادی را به خود جلب کرد. در این مطلب آمده بود که تیم اعزامی به اورست نمونه مویی از سر موجودی در معبد پانگ بوچ پیدا کردهاند که منتسب به یتی است. این موهای مشکی متمایل به قهوهای تیره از قسمت سر یتی بودند.
این موها به وسیله پروفسور «فردریک وود جونز»، متخصص در امور تشریح و کالبد شناسی انسان و کالبدشناسی تطبیقی به طور دقیق مورد آزمایش و آنالیز قرار گرفت. طی انجام تحقیقات و آزمایشات، این موها به تدریج از حالت اولیه خود خارج شد و تغییر رنگ داد.
درست است که دیگر این امکان وجود نداشت که آزمایشات در حد مطلوبی پیش برود اما پروفسور فردریک وود جانسون موفق شده بود عکسهای بسیار زیادی را در طی مراحل تحقیقاتش تهیه کند.
او این عکسها را با موهای موجودات زنده دیگر مانند خرسها و اورانگوتانها مقایسه کرد. جونز بهاین نتیجه رسید که در حقیقت اینها موهای سر نیستند و همچنین توانست اثبات کند که موهای بدن خرس یا اورانگوتانها هم بهاین شکل نیستند.
اسلاومیر راویچ ماجراجوی دیگری بود که در کتابش با نام «پیادهروی طولانی» که در سال ۱۹۵۶ منتشر شد، ادعا کرد هنگامی که او و دوستانش در سال ۱۹۴۰ درحال عبور از گردنههای کوههای هیمالیا بودند با حیوان دو پایی مواجه شدهاند.
نمونهای از موی سر موجودی که در معبد پانگ بوچ نگهداری میشد و گفته میشد متعلق به یتی است
آنها بعد از دیدن این موجود، هراسان در گوشهای مخفی شدند. راویچ مدعی بود که این موجود به مدت دو ساعت راه آنها مسدود کرده بود و گویا درون برفها به دنبال چیزی میگشت و بیقرار به این طرف و آن طرف میرفت.
تمام مدت راویچ و همراهانش در حالیکه مخفی شده بودند شاهد حرکات عجیب یکی از مشهورترین موجودات ناشناخته بودند.
با شروع سال ۱۹۵۷ یک آمریکایی ثروتمند با نام اویلمن تام اسلیک برای انجام چند سفر تحقیقاتی سرمایهگذاری کرد تا به پیگیری گزارشاتی که تاکنون از یتی شده بود بپردازد. تا سال ۱۹۵۹ یکی از اعضای اعزامی تیم اویلمن تام اسلیک توانست تمام مدارک و شواهدی را که تا آن زمان از یتی در دسترس بود جمعآوری کند و در قالب یک کلکسیون در اختیار همگان قرار دهد.
اما داستانها و ماجراجوییها از این هم فراتر رفت. در سال ۱۹۵۹ یک بازیگر با نام جیمز استوارت که از هند بازدید میکرد بقایای پوست سری را که میگویند متعلق به یتی بوده است، از معبد پانگ بوچ دزدید و با قرار دادن آن در کوله پشتیاش توانست آن را از هند به لندن منتقل کند.
در سال ۱۹۶۰ هیلاری یک گروه را دور هم جمع کرد تا به جمعآوری شواهد فیزیکیای که از یتی در دست بود بپردازد. او نمونههایی از این کشفیات فیزیکی منتسب به یتی را جهت انجام آزمایش به غرب فرستاد.
در سال ۱۹۷۰ کوهنورد بریتانیایی دان ویلانس موجودی را مشاهده کرد. طبق گفته ویلانس، او در حالیکه پیشاپیش گروه حرکت میکرد تا محلی مناسب برای برپا کردن چادرها پیدا کند، صدای گریه عجیبی را شنیده بود که طبق گفته همراهان و راهنماهای نپالی این صدا مربوط به یتی بوده است.
همان شب ویلانس سایهای را میبیند که در نزدیکی چادرها چیزی را جستوجو میکند و روز بعد او ردپاهایی روی برف شبیه به ردپاهای انسان اما در اندازههای بزرگتر کنار کمپ مشاهده کرد. عصر همان روز هم بالاخره ویلانس موجودی شبیه به گوریل را مشاهده میکند که در فاصلهای نه چندان دور از چادرها در جستوجوی غذا بوده است.
در سال ۱۹۸۴ کوهنورد مشهور، دیوید پی. شفرد که اهل نیوجرسی است، ادعا کرد موجودی که بدنش از موهای زیادی پوشیده شده بود او و همراهانش را به مدت چند روز زیر نظر داشته و تعقیب میکرده است.
با تمام این تفاسیر مخالفان وجود یتی هیچوقت بهاین مدارک به عنوان یک مدرک مستدل نگاه نکردهاند و همچنان معتقدند کهاین غول برفی زشت فقط در افسانهها زندگی میکند.
تلاش برای اثبات وجود یتی در قرن بیست و یکم هم ادامه دارد
آزمایش دیانای برای تحقیق بیشتر
شواهد و گزارشهایی که از وجود یتی در سالهای مختلف در روزنامهها ثبت شد، باعث شد که تحقیقات برای اثبات وجود یتی در سالهای اخیر هم ادامه پیدا کند.
در سال ۲۰۰۴، هنری جی در روزنامه طبیعت اعلام کرد که پیگیری و جستوجو برای یتی بیشتر سزاوار داستانپردازی است و این موضوع را در روزنامه نوشت که به استناد تحقیقات مختلفی که تاکنون از یتی در دسترس داریم باید بپذیریم که داستان یتی بیشتر حالت افسانهای دارد و کریپتوزولوژیستهای که در کوههای هیمالیا و سرمای شدید هوا روی این موضوع تحقیق میکنند بهتر است به خانه برگردند.
تا به امروز هیچ کس نمیداند که چرا این نویسنده مشهور رسانهای این طور بدون مدرک، زحمات زیاد محققان در طول نزدیک به ۲۰۰ را نادیده گرفته است؛ آن هم در زمانی که میتوان امیدوار بود جستوجوها و تحقیقات درباره یتی به نتیجه برسد.
در هر حال این اظهار نظرها ادامه داشت تا زمانی که در ماه دسامبر سال ۲۰۰۷ یکی از شبکههای خبری آمریکا از یافتن ردپاهایی در کوههای اورست در منطقه نپال گزارش داد کهاندازه آنها حدود ۳۳ سانتی متر بود.این ردپاها مطابق با تصورات و یافتههای قبلی پنج انگشت داشت؛ انگار که یک انسان بزرگ هیکل با پاهای برهنه روی این برفها راه رفته باشد.
در ماه جولای ۲۰۰۸، شبکه بیبیسی گزارش داد که «دسته موی» جدیدی را که در اورست یافت شده است برای انجام تحقیقات به دانشکاه آکسفورد داده تا کارشناس و محققان شامپانزهها و گوریلها روی آنها تحقیقاتی انجام دهند.
مسؤول این آزمایشات پروفسور آنا نکاریس و دکتر جان ولز با گرفتن تست دیانای از این دسته موها اعلام کردند کهاین دسته مو متعلق به اورانگوتان، شامپانزه، گوریل یا حیواناتی از این قبیل نیست و تست دی ان ای این دسته موها با آنهایی که تیم اعزامی ادموند هیلاری در دهه ۵۰ میلادی یافته یکی است.
در ۲۰ اکتبر ۲۰۰۸ هم یک تیم کوهنوردی ژاپنی متشکل از هفت ماجراجوی کوهنورد به طور اتفاقی هنگام کوهنوردی به ردپاهایی برخوردند که متعلق به یتی بود. این تیم کوهنوردی از این ردپاها عکس گرفتند و رهبر تیم آقای یوشیتوریو تاکاهاشی اعلام کرد که این ردپاها دقیقا به مانند ردپاهایی است که او در سال ۲۰۰۳ هم هنگام صعود از هیمالیا مشاهده کرده است.
منبع: همشهری