ماجرای عجیب دانشمندی که میخواست «اِنسانزه» خلق کند
یک دانشمند اتحاد جماهیر شوروی در اوایل قرن بیستم تلاشی واقعی را برای ایجاد نوع جدیدی از انسان آغاز کرد. او میخواست ترکیبی نیرومند و خارقالعاده از انسان و شامپانزه خلق کند.
فرادید| دورگههای حیوانی زیادی وجود دارند و مردم معمولاً با آنها مشکلی ندارند. ما ببرها و شیرها (لیگرها)، گاومیش کوهاندار و گاو (بیفالو) و شتر و لاما (کاما) را با هم ترکیب کردیم. از قاطرها (ترکیبی از اسب و الاغ) هزاران سال به عنوان حیوانات کارگر در کشاورزی و حمل و نقل استفاده شده است. اما، در اوایل قرن بیستم، زمانی که طبیعتگرایان ایده دورگه «انسانزه» (انسان-شامپانزه) را مطرح کردند، از میزان خشم رسانهها و خشم عمومی شگفتزده شدند.
به گزارش فرادید؛ در حالی که این ایده برای اروپاییها یک رسوایی بود و دولتهای آنها جلوی تحقیقات آن را گرفتند، اتحاد جماهیر شوروی تردیدی در انجام این کار نداشت. یک افسانه شهری وجود دارد (که حالا بیاعتبار است) مبنی بر این که در دهه ۱۹۲۰، جوزف استالین شیفته این بود که ارتش خود را با ابرجنگجویان نیمه انسان و نیمه میمون پر کند. گفته میشد که او میخواست ارتشی از آنها (شبیه سیاره میمونها) با لباس قرمز بسازد که راهی سراسر اروپا شوند. در واقعیت، او چنین چیزی نمیخواست (تا جایی که ما میدانیم).
اما چیزی که به طور حتم میدانیم (بیشتر به لطف محققانی که با جستجو در آرشیوهای روسی گزارشات آن را جمعآوری کردند) این است که تحت حاکمیت استالین، نخستین آزمایشات شناختهشده برای ایجاد هیبرید انسان و میمون انجام شده است.
شورش علیه دین
در آشوب سردرگم سالهای اولیه اتحاد جماهیر شوروی، پول اندک بود، سوء ظن به دانشگاهها زیاد بود و به ندرت مجوز خروج داده میشد. بنابراین، تامین بودجه برای یک مطالعه علمی کار بسیار سختی بود. ایلیا ایوانف در این دوران وارد کار شد. ایوانف مدتی را صرف مطالعه زیستشناسی در پاریس کرده بود و کار او در زمینه لقاح مصنوعی به طور گسترده به کشاورزی روسیه در پرورش اسبهای مقاومتر کمک کرده بود.
از سال ۱۹۱۰، ایوانوف بر ایده هیبریدهای انسان و میمون متمرکز شد. استدلالش این بود که هیبریدها قویتر، باهوشتر و نسبت به انسانها یا حیوانات مقاومتر خواهند بود. این ایوانف بود که به پتانسیل ابرجنگجویان پی برد. اما ایوانف زیرک بود. او میدانست که این ایده به تنهایی، بودجه مورد نیاز او را تامین نمیکند. از این رو، مطالعاتش را با احتیاط بیان میکرد.
ولادیمیر لنین، لئون تروتسکی و دولت جدید اتحاد جماهیر شوروی نه تنها طرفدار کمونیست بودند، بلکه به شدت ضد مذهبی نیز بودند. آنها از هر چیز مسیحی نفرت داشتند. بنابراین، ایوانف تحقیقاتش را پیروزی انسانگرایی ملحدانه در برابر کلیسا نامید. اگر انسانها بتوانند دورگه انسان و حیوان بسازند، خدایی خواهند شد که میتواند تکامل خود را کنترل کند. در برابر درخشش آزمایشگاههای شوروی، بهشت ناچیز خواهد بود. مسکو شیفته این ایده شد. بنابراین، ایوانف با ۱۰۰۰۰ دلار و مجوز سفر عازم آفریقا شد.
چگونه انسانزه (انسان-شامپانزه) بسازیم
نقشه ایوانف ساده بود: رفتن به گینه فرانسه، گرفتن چند میمون و پرداخت پول به زنان محلی برای سوار شدن به کشتی. اما یک مشکل بزرگ وجود داشت. ایوانف عوامل اجتماعی دخیل را در نظر نگرفته بود. داستانهای محلی آفریقای غربی در آن زمان، داستانهایی از زنانی را نقل میکرد که توسط میمونها برده میشدند و به آنها تجاوز میشد و این زنان توسط جوامع خود طرد میشدند. بنابراین، هیچ زنی حاضر نمیشد در نقشه ایوانف (هر قدر هم که پول پیشنهاد میکرد) مشارکت کند.
برنامه دوم او این بود که از مردان تیمش تقاضای اسپرم کند (این افراد ناشناس باقی میماندند). سپس ایوانف عمل تلقیح را روی تمام شامپانزههای مادهای که پیدا میکردند انجام میداد. هرچند مشکل این بود که شامپانزهها به سختی پیدا میشدند، صید آنها سخت و نگه داشتن آنها حتی سختتر بود. با وجود این، او ۱۳ شامپانزه پیدا کرد و لقاح مصنوعی را آغاز کرد.
پس از چندین ماه، هیچ بارداری قابلقبولی مشاهده نشد. اصلاً حاملگی انسانزه شکل نگرفت. ایوانف مستاصل شد: او نه تنها نظریهای داشت که میخواست اثبات کند، بلکه ۱۰۰۰۰ دلار از یک دولت بدنام دوستدار گولاگ هدیه گرفته بود تا خرج کند. بنابراین او روش خود را تغییر داد و تصمیم گرفت زنان را برخلاف میلشان تحت عنوان معاینات زنانه تلقیح کند. خوشبختانه، مقامات فرانسوی متوجه این موضوع شدند و ایوانف را به کشورش بازگرداندند.
بازگشت به اتحاد جماهیر شوروی
ایوانف دلسرد نشد و ادامه داد. او ترتیبی داد که ۲۰ شامپانزه به روسیه اعزام شوند، اما تنها چهار شامپانزه از این سفر جان سالم به در بردند. در روسیه، امیدی به پرداخت پول به زنان برای پذیرش تلقیح میمون وجود نداشت، بنابراین او از تمام زنان خواست بدنشان را وقف علم کنند. تنها یک داوطلب پیدا شد. این داوطلب که ما او را فقط به «جی» میشناسیم - این نامه را به ایوانف نوشت:
«پروفسور عزیز… با ویران شدن زندگی خصوصیام، ادامه زندگی دیگر برای من معنایی ندارد… اما وقتی فکر کردم میتوانم خدمتی برای علم انجام دهم، آنقدر شجاعت پیدا کردم که با شما تماس بگیرم. از شما خواهش میکنم، من را رد نکنید… از شما میخواهم من را برای آزمایش بپذیرید.»
حتی با استانداردهای آن زمان، روشن است که حال روانی جی مساعد نیست. در مشارکت او، احتمالاً رضایت آگاهانه کمی وجود دارد. از اینها گذشته، حتی با وجود داوطلب شدن جی، آزمایش به نتیجه نرسید. ایوانف دچار یک شرمساری مهلک شده بود. او آزمایشهای خیالی خودش را تا آن سر دنیا کشیده بود تا در آخر مورد تمسخر و اهانت قرار گیرد. این شد که سال ۱۹۳۰، ایوانف در جریان پاکسازی دانشمندان دستگیر و به قزاقستان فرستاده شد و دو سال بعد درگذشت.
داستان ایوانف لزوماً به همین جا ختم نمیشود. تلاش برای ایجاد هیبریدهای انسانزه «humanzee» ادامه دارد. سال ۲۰۱۹، تیمی از دانشمندان ایالات متحده، چین و اسپانیا جنین انسان-میمون ساختند که به مدت ۲۰ روز زنده ماند اما خیلی زود نابود شد. تمام تحقیقات در مورد کیمراهای مشابه، این روزها یک مشکل واحد دارند، به این معنی که هرگز به بارداری کامل نخواهند رسید. امروزه هیبریداسیون انسان و حیوان هنوز تابوی بزرگی است که در قرن بیستم هم وجود داشت. با این حال، تفاوتش با گذشته این است که علم در حال پیشرفت است و شاید فقط تابو مانع از وقوع آن شود.
مترجم: زهرا ذوالقدر