زنی که «لنین» را ترور کرد که بود؟!
به گفته همسلولیاش اصلا نمیشد گفت که بیست ساله است یا سیوهفت ساله. زمانی با آنارشیستها نشست و برخاست داشت، اما بعدتر سوسیالیست شد. با این باور که لنین به انقلاب خیانت کرده و مانع تحقق سوسیالیسم واقعی شده است، تصمیم به کشتن او گرفت.
مرتضی میرحسینی | یک: سیام اوت بود. لنین برای سخنرانی به کارخانهای در حومه جنوبی مسکو رفت تا برای کارگران آنجا از انقلاب و ضدانقلاب و دفاع از اولی مقابل دومی صحبت کند. پیش از آن خبر قتل یکی از همفکرانش را به او رسانده و گفته بودند تروریستها همهجا هستند و برای ترور رهبران بلشویک نقشهها دارند.
حتی چند نفر از نزدیکانش به اصرار از او خواستند برنامه سخنرانی را لغو و به زمان دیگری موکول کند یا این کار را به دیگری بسپارد. لنین نپذیرفت. تهدید را جدی نگرفت و برنامهاش را تغییر نداد. به کارخانه رفت، سخنرانیاش را کرد و حرفهایی را که میخواست بزند، زد.
تا اینجا مشکلی پیش نیامده بود، اما هنگام خروج از کارخانه زنی با استفاده از شلوغی و از میان جمعیت به او نزدیک شد و سه بار شلیک کرد. به روایت اورلاندو فایجس (در «تراژدی مردم») لنین «به زمین افتاد و محافظانش تروریست را تعقیب کردند.
زمانی که لنین را به کرملین بازگرداندند به نظر میرسید که رو به موت است. یکی از گلولهها در گردنش جا گرفته بود و خون زیادی ازش میرفت. خون وارد یکی از ریهها شده بود (حتی در همین وضع هم میخواست مطمئن شود که پزشکانش بلشویکند). تا چند روز معلوم نبود که زنده بماند.
اما پس از آن کمکم بهبود یافت» و اواخر سپتامبر - همراه همسرش - برای استراحت بهتر به روستایی بیرون مسکو رفت. بلشویکها نجات او از مرگ را معجزه تلقی کردند و در مطبوعات و جزوههای تبلیغاتی خودشان در تبیین ابعاد پیدا و پنهان این معجزه کوشیدند
به نظرشان دستی فرازمینی در کار بود تا از لوکوموتیوران انقلاب محافظت کند. حتی شعری هم برایش سرودند: تو بر ما نازل شدی تا عذاب الیم را بر ما آسان گردانی/ تو بر ما چونان رهبری نازل شدی تا دشمنان جنبش کارگران را نابود کنی/ ما رنجهایی را که تو، رهبر ما، به جای ما تحمل کردی فراموش نخواهیم کرد/ تو شهید بودی...
دو: نامش فانی کاپلان و یهودی بود. به گفته همسلولیاش اصلا نمیشد گفت که بیست ساله است یا سیوهفت ساله. زمانی با آنارشیستها نشست و برخاست داشت، اما بعدتر سوسیالیست شد. با این باور که لنین به انقلاب خیانت کرده و مانع تحقق سوسیالیسم واقعی شده است، تصمیم به کشتن او گرفت.
گفت به جایی وابسته نیست و نقشه قتل را خودش کشیده است. بلشویکها حرفش را باور نکردند و برای بیرون کشیدن حقیقت او را زیر شکنجه گرفتند. از نظر آنان کاپلان حتما عضو شبکه ضدانقلاب بود و با قدرتهای خارجی هم ارتباط داشت.
اما کاپلان تا به انتها روی حرف خود ماند و بارها و بارها گفت که ترور زیر سر خودش بوده است. سوم سپتامبر اعدامش کردند. روز چهارم هم جسدش را از بین بردند تا هیچ اثری از او باقی نماند. میگویند همسر لنین در مرگ فانی کاپلان اشک ریخت، زیرا از فکر اینکه این زن اولین انقلابیای است که به دست حکومت انقلابی کشته میشود، غصه میخورد.
احتمالا بعدتر که نوبت به دومی و دهمی و هزارمی و صدهزارمی رسید، تا این حد احساساتی نشد. بلشویکها هم که باور داشتند انقلاب در حلقهای از دشمنانش به محاصره افتاده است، در مطبوعات و محافل خودشان مدام از انتقام صحبت میکردند؛ «دشمنانمان را بیترحم صدتا صدتا بلکه هزارتا هزارتا خواهیم کشت، بگذار در خون خودشان غرق شوند. به تقاص خون لنین... بگذار سیل خون بورژواها جاری شود. خون هرچه بیشتر، هرقدر که بشود.»