معمای یک کلیسای رازآلود؛ چرا اندونزی کلیسای غول پیکری به شکل مرغ دارد؟
طراحی مضحک پرندهمانند کلیسا در طول سالها بحثهای زیادی به راه انداخته و نظریههای زیادی از سوی هواداران آن مطرح شده که هر کدام تلاش میکنند این معما را حل کنند که چرا کسی باید برای ساختن یک مرغ توخالی وسط جنگل پول خرج کند.
فرادید| کلیسای غولپیکری به شکل مرغ معروف به نام گرجا ایام (Gereja Ayam) روی یک تپه در جنگلی در جزیرهی جاوه اندونزی قرار دارد و کمتر از ۲۰ دقیقه رانندگی تا بوروبودور؛ بزرگترین بنای بودایی جهان فاصله دارد.
به گزارش فرادید، هنگام صبح زمانی که هوا صاف و عاری از غبار باشد، اگر از روی سکوی داخل تاج سفید مرغ بالا بروید و به سمت جنوب شرقی نگاه کنید، میتوانید طلوع خورشید را تماشا کنید که بالاترین گنبد معبد باستانی را نورانی کرده است.
طراحی مضحک پرندهمانند کلیسا در طول سالها بحثهای زیادی به راه انداخته و نظریههای زیادی از سوی هواداران آن مطرح شده که هر کدام تلاش میکنند این معما را حل کنند که چرا کسی باید برای ساختن یک مرغ توخالی وسط جنگل پول خرج کند.
یک نفر در کاسکوس (یک انجمن اینترنتی محبوب) نوشت: «این سازه را استعمارگران هلندی از خود به جای گذاشتند.» کسی در پاسخ نوشت: «نه! این کلیسا روحزده است. من آنجا کونتیلاناک (شیاطین زن خونآشام در افسانههای اندونزی) دیدم.»
اما کلیسای مرغی اثر هلندیها نیست و ارواح نیز آن را تسخیر نکردهاند. این بنا را فردی به نام دانیل آلمسجاه که اکنون ۷۵ سال دارد ساخته است.
آلمسجاه مسیحی میگوید سال ۱۹۸۸، پس از نماز شب به خواب میرود و در خواب کبوتری با بالهای سفید برفی میبیند که در بالای تپه آرام گرفته است. صدای بدون کالبدی از او میخواهد برای همه مردم عبادتگاهی بسازد. هنگامی که از خواب بیدار میشود، این خواب را توهم میپندارد.
آلمسجاه زمانی که یکی از کارمندانش بعد از رمضان (فصل روزهداری اواسط سال) به جاکارتا نمیآید، رویایش را جدیتر میگیرد. او که آن زمان مدیر شرکت شیمیایی آلمانی BASF و مسئول کنترل عملکرد تیمش بود، برای خبرگرفتن از کارمند غایب به ماگلانگ؛ زادگاه او میرود و او را پیدا میکند. اما این کارمند درخواست میکند یک روز دیگر در خانه بماند و رئیس خود را به Bukit Rhema (تپه رما) دعوت میکند تا طلوع خورشید را قبل از بازگشت به جاکارتا ببیند.
آلمسجاه میگوید: «شگفتزده شدم! آن تپه همان جایی بود که در خواب دیده بودم.» او تمام شب دعا کرد و کتاب مقدس را برای راهنمایی خواند. یک آیه مدام ظاهر میشد: «در روزهای آخر، کوه معبد خداوند به عنوان مرتفعترین کوهها بنا نهاده خواهد شد. این کوه بر فراز تپهها قدم علم خواهد کرد و همه امتها به سوی آن روان خواهند شد.»
صبح، رهگذری اشاره کرد که تپه رِما، بین روستاهای کوچک اندونزیایی کمبانگ لیموس و کارانگرجو، توسط ۹ کوه مختلف جاوه احاطه شدند که آلمسجاه برداشت کرد اشارهای به آیه و تایید رویای اوست.
آلمسجاه پیش از بازگشت به خانه، اطلاعات تماس خود را در ماگلانگ به رئیس محلی کارانگرجو داد. دو هفته بعد، شخصی که مالک بخشی از تپه رما بود به جاکارتا آمد تا سهم خود را به آلمسجا پیشکش کند. بعد از چندین مذاکره، آلمسجاه سه میلیون و پانصد هزار روپیه معادل ۲۰۰۰ دلار آن زمان را برای ۵۰۰۰ متر مربع (کمی بیش از یک جریب) زمین پرداخت کرد.
آلامسجاه به رغم فقدان تجربه معماری میگوید خودش کلیسا را طراحی کرده و تلاش کرده به کبوتری که در خواب خود دیده وفادار بماند. واسنو، رئیس دهکده مجاور گومبونگ و یکی از خدمه ۳۰ نفره ساختمانی آلامسجاه میگوید: «در واقع در آغاز شبیه کبوتر بود. اما بعد تاج را اضافه کردیم. دانیال میخواست این بنا نماد تقدس باشد، اما مردم فکر میکردند تاج خروس است. بنابراین به جای کبوتر آن را مرغ صدا میخواندند.»
سال ۱۹۹۲ ساخت و ساز آغاز شد: فرآیند اخذ مجوز قانونی چهار سال طول کشید و تیم از سیمان دستساز، آجر، شن و ماسه محلی و آهن قراضه برای ساخت و پر کردن بدنهی کبوتر استفاده کرد. اما این پروژه از همان ابتدا با مشکلاتی مواجه شد.
آلمسجاه یک روزنامه بزرگ در اندونزی سال ۱۹۹۶ گزارشی در مورد او منتشر کرد مبنی بر این که یک مرد مسیحی در محلهی مسلماننشین در حال ساخت کلیسا است. مقامات محلی در پی هجوم شکایات مطرحشده علیه این مقاله، تلاش کردند مجوز ساختمان را از آلمسجاه پس بگیرند.
آلمسجاه میگوید: «سعی کردم به آنها بگویم این عبادتگاه فقط برای مسیحیان نیست. من داشتم برای مسلمانان، بوداییها، ملحدان، کاتولیکها و همه این فضا را درست میکردم چون این فضا طوری طراحی شده بود که همهگیر باشد.» اما شکایتها ادامه داشت. انبوه گزارشاتی که در دفتر پلیس منطقه بوروبودور از دهه ۱۹۹۰ در مورد آلمسجاه ثبت شد بسیار زیاد بود.
گذشته از درگیری با جامعه، مسائل مالی هم وجود داشت. سال ۲۰۰۰، کمبود بودجه آلمسجاه را وادار به ترک پروژه در میانه ساخت و ساز کرد. طبقه دوم و سوم اصلاً راهاندازی نشده بودند و نیمی از ۱۲ نمازخانه زیرزمینی تنها سوراخهایی روی زمین بودند. آلمسجاه میگوید برای کاشی کردن کف زمین استطاعت مالی نداشت، بنابراین بازدیدکنندگان یا میایستادند یا روی خاک مینشستند.
این بنای مرغی بدون نگهبان و سرایدار به سرعت از بین رفت. علفهای هرز اطراف آن رشد کردند و خرابکاران برای آویزان کردن و نوشتن روی دیوارها وارد آن شدند. هر چند وقت یک بار، گردشگران کنجکاو آنجا توقف میکردند تا این مرغ عظیمالجثه را از نزدیک ببینند. ریچارد لومانتا، یک جاکارتایی که سال ۲۰۰۸ به آنجا سفر کرده بود، یعنی زمانی که کلیسا به حال خود رها شده بود، میگوید: «همه کسانی که میشناختم به آن کلیسای مرغ میگفتند. خودتان قضاوت کنید، هیچ شباهتی به کبوتر ندارد.»
آلمسجاه در این مرحله شغل خود را تغییر داد و یک مرکز توانبخشی را در آن نزدیکی مدیریت میکرد. او به برخی از کارمندان خود گفت نزدیک کلیسا بمانند و هزینه ورودی دریافت کنند. هر هفته چند نفر به کلیسا سر میزدند، اما این تعداد در ماه به زحمت به ۱۰۰ نفر میرسید. نزدیک به دو دهه، به نظر میرسید قرار است این کلیسا با طبیعت یکی شود.
با این حال، پانزده سال پس از توقف پروژه، کلیسای مرغ ناگهان در رسانههای بینالمللی وایرال شد. دیلی میل و هافینگتون پست هر دو در ۱۳ ژوئیه ۲۰۱۵ اطلاعاتی را درباره آن منتشر کردند و یک سال بعد، کلیسا به عنوان محل فیلمبرداری فیلم کلاسیک اندونزیایی «معامله با عشق چیست» (Ada Apa Dengan Cinta) انتخاب شد.
این اخبار باعث ورود دستهای از گردشگران شد که تعداد آنها به ۲۰۰۰ نفر در هفته میرسید. درآمد بدستآمده از هزینه ورودی (۱۰۰۰۰ روپیه یا کمتر از ۱ دلار آمریکا برای هر نفر) پول کافی برای از سرگیری ساخت و ساز را تامین کرد.
علمسجاه میگوید: «خیالم راحت شد. مردم محلی بالاخره متوجه شدند این کلیسا چقدر محبوب شده است و آنها هم از راه گردشگری از وجود آن بهرهمند شدند.»
این روزها کلیسای مرغ دیگر متروکه نیست. بازسازیهای انجامشده در دو سال گذشته شامل کاشیکاریهای نگیندار میشود. پنجرههای پانل شده، جاده دسترسی کوچک و آسفالته و کار کردن روی نمازخانههای زیرزمینی که تقریباً تمام شده است. نمودههای سالن اصلی (بدن مرغ) رشد پروژه را از رویا و تبدیل شدن آن به واقعیت نشان میدهد. سالانه گردشگران زیادی به دیدن کلیسا میآیند و آلمسجاه یک کافه کوچک در پشت مرغ برای پذیرایی از آنها با تنقلات و قهوههای سنتی اندونزیایی ساخته است.
علمسجاه میگوید: «میدانید، همه می گفتند من دیوانهام. در دهه ۹۰، من به بازخوانی آن آیه ادامه دادم و سعی کردم شجاعت تسلیم نشدن را پیدا کنم. بچههایم از دست من خیلی عصبانی بودند. مجبور بودم مدام به آنها بگویم، این برنامه من نیست، برنامهی آسمانی است. ۳۰ سال گذشته است و من خوشحالم که تسلیم نشدم. هر سال هزاران بازدیدکننده برای دعا یا تفکر درباره زندگی خود به اینجا میآیند و فرزندانم در نهایت به راهی که من پیمودم تا به اینجا برسم احترام میگذارند.»
مترجم: زهرا ذوالقدر