ماجرای فرار جنایتکار مخوف از زندان

ماجرای فرار جنایتکار مخوف از زندان

چند سال پیش شایعه فرار منسون از زندان کالیفرنیا چنان وحشتی در بین مردم ینگه دنیا ایجاد کرد که هر چه ماموران امنیتی کشور خبر را تکذیب می‌کردند، باز هم کسی گوشش بدهکار نبود. دست آخر انتشار تصاویر زنده از حضور چارلز منسون در سلول انفرادی‌اش خیال مردم وحشت‌زده کالیفرنیا را راحت کرد.

کد خبر : ۱۳۴۶۷۱
بازدید : ۱۲۴۱

حتی گذشت نزدیک به ۶۰سال از ماجرای چارلر منسون، مخوف‌ترین قاتل سریالی آمریکا و گروه هیپی‌های جنایتکار همدست او، نتوانسته خاطره تلخ سال‌های قتل هنرمندان هالیوود را از یاد مردم جهان ببرد.

چند سال پیش شایعه فرار منسون از زندان کالیفرنیا چنان وحشتی در بین مردم ینگه دنیا ایجاد کرد که هر چه ماموران امنیتی کشور خبر را تکذیب می‌کردند، باز هم کسی گوشش بدهکار نبود. دست آخر انتشار تصاویر زنده از حضور چارلز منسون در سلول انفرادی‌اش خیال مردم وحشت‌زده کالیفرنیا را راحت کرد.  

کتلین مدوکس - مادر چارلز منسون- یک زن دائم‌الخمر معتاد بود که در فساد غرق شده بود؛ برای همین هم اداره امور رفاه خانواده آمریکا به محض مشاهده حال و روز کتلین، نوزادش را از او جدا کرد و به پرورشگاه سپرد. به این ترتیب دربه‌دری‌های چارلز از سال ۱۹۴۳، یعنی اولین سال تولدش شروع شد.

کتلین بعد از مدتی با فریب کارکنان پرورشگاه، کودکش را دوباره به خانه آورد. در آن زمان کتلین وارد یکی از بزرگ‌ترین باندهای سرقت شده بود و مراقبت از چارلز به عهده مادربزرگش بود.

کتلین که به زندان افتاد، مادربزرگ هم چارلز را رها کرد. پسرک هر روز پیش یکی از اقوام زندگی می‌کرد تا اینکه مادرش آزاد شد اما کتلین دیگرنخواست که پسرش را در کنار خود داشته باشد؛ برای همین هم چارلز را فقط در ازای یک بطری نوشیدنی به یک رستوران‌دار فروخت. نه ساله بود که پایش به زندان باز شد.

دزدی از فروشگاه‌های زنجیره‌ای مهم‌ترین جرم این کودک خردسال بود. او البته هر بار با ترفندی حرفه‌ای‌تر از اقتضای سن کمش فرار می‌کرد اما پنج سال زندان که او در ۱۲سالگی به آن محکوم شده بود، نقطه‌عطف زندگی آلوده به جنایتش شد. چارلز در سن ۱۷سالگی همه ترفندهای یک سارق حرفه‌ای را یاد گرفته بود.  

خانواده منسون‌

چارلز منسون بعد از آخرین دوران حبس به سانفرانسیسکو رفت و در آنجا با گروهی افراطی آشنا شد که جز بی‌بندوباری کار و کسب دیگری نداشتند. منسون هم که برای هر کار خلافی جان می‌داد، به سرعت جذب افکار خاص آنها شد. او بعد از مدتی برای خودش گروهی دست و پا کرد و نام آن را «خانواده منسون» گذاشت.

خانواده منسون روزهای اول فقط سه عضو داشت. چارلز و دو دختر، اعضای اصلی باند نوپای منسون بودند. آنها به نقاط مختلف آمریکا سفر کرده و هر جا برای خودشان طرفدارانی جمع کردند.

هر روز تعدادی جوان فریب افکار بی‌هدف آنها را می‌خوردند و روز دیگر عده‌ای خانواده منسون را ترک می‌کردند. خانواده منسون کم‌کم برای مردم آمریکا معمای مجهولی شد. درواقع آن روزها کمتر کسی از کارهای آنها سردرمی‌آورد.  

 با همه ترس و لرز سال‌های دور آمریکا تعدادی از جوانان غرب هنوز به دنبال عقاید دیوانه‌وار منسون هستند

خاندان بی‌وارث منسون‌ها 

 جرم‌شناسان برجسته دنیا هنوز در ماهیت شخصیت عجیب چارلز منسون حیرت‌زده مانده‌اند. برای آنها هنوز معلوم نیست که چارلز چطور توانست با ایجاد رعب و وحشت در میان اعضای گروهش دستوراتش را به آنها دیکته کند و به تدریج به شخصیتی کاریزما برای آنها تبدیل شود.

 اعضای گروه خانواده منسون - همان گروه مشهور طرفدار عقاید چارلز منسون- عده‌ای جوان بیکار و خسته از ساختار اجتماعی خاص دهه ۶۰ آمریکا بودند و برای خروج از بحرانی که به ناچار در آن گرفتار شده بودند، ولگردی، دزدی و مصرف مواد مخدر را سرلوحه رفتار خود قرار داده بودند. 

خانواده منسون‌ به خاطر افکار چارلز اعتقاد داشتند که جنگ نژادی بزرگی در راه است؛ جنگی که در آن سیاهان بر سفیدپوست‌ها پیروز می‌شوند؛ همان جنگی که تا امروز به «هلتر اسکلتر» به معنای هرج و مرج و آشوب معروف شده و در فرهنگ مردم ینگه دنیا رسوخ کرده.

 خانواده منسون‌ها با القائات چارلز به این باور رسیده بودند که باید آن‌قدر سفیدها را کشت تا این جنگ زودتر راه بیفتد و همه دنیا کن فیکون شود. به این منظور آنها شروع به آدمکشی کردند و این‌طور نشان دادند که سیاه‌پوست‌ها به دشمنی خوک‌ها ـ‌لقبی که سیاه‌ها به نیروهای دولتی داده بودند ـ دست به این قتل‌ها می‌زنند. 

چارلز منسون به طرفدارانش گفته بود که اگر روزی آن‌قدر آدم بکشند که جنگ سیاه‌ها با سفیدها سر برسد، آنها را به دره مرگ می‌برد و آنها در آنجا حاکم جهان خواهند شد! خانواده منسون شیوه و رویه ویژه‌ای برای خودشان داشتند.

گفت‌وگوهای دسته جمعی یکی از کارهایی بود که آنها با لذت به آن می‌پرداختند و ساعت‌ها آن‌قدر با هم حرف می‌زدند که آخر مغزشان داغ می‌کرد و به چرند گفتن می‌افتادند. مرحله اراجیف‌گویی لذت‌بخش‌ترین قسمت تفریحات روزمره آنها بود. سرگرمی دیگر این جنایتکارها به غیر از آدم کشتن و حرف زدن، آوازخوانی‌های دسته‌جمعی بود. 

درواقع منسون برایشان آهنگ می‌زد و دیگران هم یک‌صدا سرودهای نامفهومی می‌خواندند. جالب اینکه باگذشت ۴۰ سال از آن همه جنایت و وحشت هنوز هم طرفداران منسون از میان افراد افسارگسیخته آمریکا رو به افزایش هستند؛ طوری که منسون هر روز در زندان از طریق سایت اینترنتی‌اش با آنها در ارتباط است. 

گویا به تازگی او حتی طرفدارانش را به ترور باراک اوباما - رئیس جمهوراسبق آمریکا- تشویق کرده تا بلکه هلتر اسکلتر این‌بار به خونخواهی اوبامای سیه‌چرده راه بیفتد!

منبع: همشهری

۱
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید