راز عجیب سالم ماندن برخی از اجساد کشف شده باستانی

راز عجیب سالم ماندن برخی از اجساد کشف شده باستانی

از آنجا که جسد در باتلاق کشف شده بود مطالعات، محدوده کشف جسد نشان داد که دمای پایین، کمبود اکسیژن و بالا بودن شدت اسید زغال‌سنگ نارس عواملی بود که دست به دست هم دادند تا جسد زن هارالد اسکجاییر به خوبی حفظ شود.

کد خبر : ۱۵۴۴۵۹
بازدید : ۱۰۳

با وجود اینکه صد‌ها سال از مرگ باستانیان می‌گذرد همچنان جسد برخی از آنها سالم باقی مانده است؛ پوسیدگی‌های موجود روی اجساد آن‌ها بسیار کم است. نه تنها بعد از گذشت سال‌ها متلاشی نشده‌اند بلکه حتی تکه‌هایی از لباس آن‌ها هم همچنان سالم باقی مانده است. در ابتدای کشف این اجساد در دنیای کاوش و باستان‌شناسی هیاهویی به پا شده بود که چگونه ممکن است از عمر یک جسد چندصد سال بگذرد و همچنان سالم بماند. اما با گذشت زمان و با تحقیقات انجام شده روی این اجساد، پرده از این راز بزرگ کنارزده شده و مشخص شد که در سالم ماندن این اجساد دمای پایین، کمبود اکسیژن و بالا بودن شدت اسید زغال‌سنگ نارس دخالت داشته‌اند.

زن هارالد اسکجاییر
زن هارالد اسکجاییر یکی از جسد‌های کشف شده متعلق به عصر آهن است که در باتلاقی در جوتلند دانمارک کشف شد. سال ۱۸۳۵ زمانی که کارگران، مشغول حفاری زغال‌سنگ نارس در منطقه هارالد اسکجاییر بودند در کمال ناباوری این جسد را کشف کردند. با کشف این جسد، بین دانشمندان بر سر اینکه متعلق به چه عصر و زمانی است اختلاف نظر به وجود آمد تا اینکه در ۱۹۷۷ این جسد را که به خوبی حفظ شده بود با کربن ۱۴ مورد آزمایش قرار دادند. آزمایشات زمان مرگ این جسد که یک زن بود را قرن پنجم قبل از میلاد نشان داد. اما عجیب بود که چگونه این جسد پس از این همه سال، همچنان نسبتا سالم باقی مانده است.

از آنجا که جسد در باتلاق کشف شده بود مطالعات، محدوده کشف جسد نشان داد که دمای پایین، کمبود اکسیژن و بالا بودن شدت اسید زغال‌سنگ نارس عواملی بود که دست به دست هم دادند تا جسد زن هارالد اسکجاییر به خوبی حفظ شود. البته در این جسد فقط اسکلت نبود که سالم باقی مانده بود بلکه پوست و بعضی از اعضای داخلی بدن این زن هم در حالت خوبی باقی مانده بود. کشف جسد زن هارالد اسکجاییر از نخستین کشف‌های باستان‌شناسی بود که به اجساد باتلاقی مشهور شد. شواهد نشان می‌داد که این زن یا به قتل رسیده یا اینکه طی یک آیین مذهبی قربانی شده است، زیرا پس از مرگ به خاک سپرده نشده و به باتلاق انداخته شده بود.

پس از کشف این جسد با مطالعات نخستینی که روی آن انجام شد بسیاری در تشخیص هویت این جسد عقیده داشتند که او ملکه نروژی گانهیلد است چرا که طبق یکی از متون دوران باستان آورده شده بود هارالد بلوتوث شاه لهستان دستور خفه کردن ملکه گانهیلد و سپس انداختن اودر باتلاق را می‌دهد. از آنجا که ملکه یک شخصیت سلطنتی بود فردریک ششم پادشاه دانمارک دستور می‌دهد تا تابوت کنده‌کاری شده زیبایی برای حفظ جسد بسازند. از این‌رو جسد زن هارالد اسکجاییر نسبت به بقیه اجساد کشف شده در باتلاق بهتر باقی مانده بود. این باور که جسد زن باتلاقی متعلق به ملکه است همچنان وجود داشت تا اینکه در سال ۱۸۴۲ باستان‌شناس جوانی به نام وورسا با این نظریه که زن باتلاقی ملکه گانهیلد است مخالفت کرد. او در این جسد شواهدی را به دست آورد که نشان می‌داد متعلق به عصر آهن است و بعد‌ها آزمایشات کربن نشان داد که نظریه باستان‌شناس لهستانی درست است.

دختر یدی
دختر یدی یکی دیگر از اجسادی است که در باتلاق زغال‌سنگ نارس در یدی هلند کشف شد. وقتی کارگران منطقه این جسد را در دوازدهم می ۱۸۹۷ کشف کردند آن‌قدر این جسد سالم بود که در ابتدا فکر می‌کردند یک انسان معمولی در باتلاق افتاده و مرده است، اما چهار شب بعد وقتی جسد تحویل مقامات مسوول داده شد به کلی آسیب دیده بود. جسد کشف شده متعلق به دختری بود که هنوز موهایش روی سرش دیده می‌شد. آزمایشات کربن ۱۴ زمان زندگی دختر یدی را بین سال‌های ۵۴ پیش از میلاد مسیح (ع) تا ۱۲۸ بعد از میلاد مسیح نشان داد و طبق مطالعات، این دختر زمان مرگ ۱۶ سال بیشتر نداشته. باقیمانده مو‌های دختر یدی نارنجی‌رنگ و نصف موهایش پیش از مرگ تراشیده شده بود. همچنین آزمایشات نشان داد که این دختر از یک نوع بیماری ستون فقرات رنج می‌برده. جسد دختر یدی در شنل پشمی پوشیده شده بود.

اشکالی که اطراف گردن این دختر وجود داشت نشان می‌داد که علت مرگ او قربانی شدن است. همچنین زخم چاقویی روی استخوان ترقوه دختر یدی به چشم می‌خورد که دانشمندان بر این باور بودند علت مرگ وی این زخم چاقو نمی‌تواند باشد. وقتی دختر یدی را از باتلاق بیرون می‌آوردند جمجمه این دختر به شدت آسیب دید و پس از کنار زدن گل و لای نیم تنه، سر، دست راست و پا‌ها تنها اعضایی بود که از جسد دختر یدی باقی مانده بود و از بقیه بدن او در گذر زمان چیزی باقی نمانده بود.

دختر یدی پس از کشف، در موزه به نمایش گذاشته شد و تا سال ۱۹۹۲ هیچ مطالعه‌ای روی او صورت نگرفت. در این سال ریچارد نیو از دانشگاه منچستر از سر دختر یدی سی‌تی‌اسکن کرد و سن او را چه از نظر آناتومی و چه از نظر تاریخی مشخص کرد. نیو موفق شد سر دختر یدی را کامل کند و برای این کار از جراحی پلاستیک و آسیب‌شناسی جنایی کمک گرفت و از آن موقع به بعد شکل واقعی دختر یدی در موزه درنتس آسن هلند به نمایش گذاشته شد.

زن هالدرماس
زن هالدرماس در ۱۸۷۹ در نزدیکی منطقه جوتلند دانمارک کشف شد. وقتی آزمایشات کربن ۱۴ روی این جسد انجام دادند مشخص شد که او بین سال‌های ۱۶۰ قبل از میلاد مسیح (ع) تا ۳۴۰ پیش از میلاد مسیح (ع) می‌زیسته است. او در زمان مرگ ۴۰ ساله بود. وقتی جسد را از باتلاق بیرون آوردند به تن او یک دامن پشمی و دو شنل از پوست حیوان بود. هرچند هنوز به طور کامل علت مرگ زن هالدرماس مشخص نشده است، اما نظریه‌های مختلفی در این باره وجود دارد.

مطالعات پزشکی نشان می‌دهد که بالای دست راست این زن بریدگی شدیدی وجوددارد. در ابتدا تصور می‌شد که این بریدگی و خونریزی بیش از حد، علت مرگ زن ۴۰ ساله باشد، اما آزمایشات بعدی این نظریه را به هیچ عنوان تایید نکرد و به نظر می‌رسید که این آسیب‌دیدگی سال‌ها بعد از مرگ به وجود آمده باشد. محققان با آزمایشات مختلفی که انجام داده بودند فهمیدند که زن هالدرماس در زمان حیات دچار شکستگی پای چپ شده که البته پیش از مرگ این شکستگی بهبود یافته بود. وقتی جسد کشف شد مو‌های این زن با یک بند پشمی بسته شده و چند بار دور گردنش حلقه شده بود، اما هیچ آثاری از خفگی با موهایش دیده نمی‌شد. هرچند مطالعات زیادی روی جسد زن هالدرماس صورت گرفته، اما علت مرگ او هنوز به طور کامل مشخص نشده است.

پسر کایهوسین
پسر کایهوسین نام یکی دیگر از اجسادی است که در باتلاق کشف شده است. این جسد در ۱۰ کیلومتری منطقه کایهوسین شهر الدنبرگ آلمان کشف شد و برای همین، چنین نامی را روی او گذاشتند. محققان بعد از انجام آزمایشات گوناگون روی این پسربچه باتلاقی پی بردند که او در زمان مرگ هفت ساله بوده و از همه مهمتر اینکه وی به قتل رسیده است. پسر کایهویسین با ضربات چاقو به قتل رسیده بود و در زمان مرگ یک شنل از جنس پوست به تن داشت. در ابتدای کشف جسد محققان تصور می‌کردند که او بین سال‌های یک تا ۲۰۰ بعد از میلاد مسیح (ع) در باتلاق دفن شده است، اما آزمایشات کربنی تاریخ مرگ او را بسیار قدیمی‌تر و بین سال‌های ۳۰۰ تا ۴۰۰ پیش از میلاد مسیح (ع) تخمین زدند. جسد پسر کایهوسین در سال ۱۹۲۲ کشف شد، اما آزمایشات مختلف ۳۰ سال بعد یعنی در سال ۱۹۵۲ روی او صورت گرفت. در معده این پسر هفت ساله ترکیباتی از غلات و میوه‌ها، ارزن، جو و موادی از گندم بود.

مردان ویردینگ
وقتی سال ۱۹۰۴ دو جسد در باتلاق منطقه «درنت» هلند کشف شد همه تصور می‌کردند که یکی از اجساد مرد و دیگری زن است برای همین در ابتدا نام زوج ویردینگ را روی آن‌ها گذاشتند. اما مطالعات بیشتر نشان داد که این دو جسد هر دو مرد هستند و به این ترتیب نام آن‌ها به مردان ویردینگ تغییر یافت. هر دو جسد درحالی پیدا شدند که هیچ لباسی به تن نداشتند و به نظر می‌رسید پس از مرگ در باتلاق رها شده‌اند. آزمایشات کربن ۱۴ نشان داد که این دو مرد بین سال‌های ۱۶۰ پیش از میلاد تا ۲۲۰ پس از میلاد مرده‌اند. در قسمت سینه جسد مردی که کامل‌تر بود زخمی وجود داشت که از آن بخش‌هایی از روده‌اش بیرون زده بود. اما روی جسد دیگر هیچ اثری دیده نمی‌شد که بتوان از روی آن علت مرگ وی را حدس زد. برای علت مرگ مردان ویردینگ نظریه‌های گوناگونی ارائه شده است و در این بین برخی معتقدند که آن‌ها در یک مراسم مذهبی به قتل رسیده‌اند.

مرد تولاند
ششم مارس ۱۹۵۰ دو دانمارکی به نام‌های ویگو و امیل برای گرم کردن خانه‌شان در میان باتلاق «جوتلاند» به دنبال زغال‌سنگ می‌گشتند که ناگهان با جسدی برخورد کردند. در ابتدا آن‌ها تصور کردند که قتلی صورت گرفته و قاتل جنازه را در باتلاق مخفی کرده است و برای همین پلیس را در جریان گذاشتند. با رسیدن پلیس و بیرون کشیدن جسد و مطالعاتی که روی آن انجام گرفت یک راز بزرگ کشف شد و آن اینکه جسد متعلق به قرن چهارم پیش از میلاد مسیح (ع) است. روی جسد یافت شده را یک لایه نازک از خزه پوشانده بود و دانشمندان می‌دانستند که این لایه نازک در باتلاق زغال‌سنگ از دوران عصر آهن تشکیل شده است؛ بنابراین حدس دانشمندان این بود که جسد یافت شده متعلق به اوایل عصر آهن بوده وقدمتی دو هزارساله داشته باشد.
وقتی مرد تولاند را مورد آزمایشات مختلف قرار دادند معلوم شد که او متعلق به ۳۷۵ تا ۲۱۰ سال پیش از میلاد مسیح (ع) است و با وجود گذشت زمان طولانی، اسید موجود در زغال‌سنگ و کمبود اکسیژن باعث شده بود تا بافت‌های نرم جسد سالم باقی بماند.

آزمایشات اشعه ایکس نشان داد که به سر مرد تولاند هیچ آسیبی وارد نشده و قلب، شش‌ها و کبد او سالم باقی مانده بود. از آنجا که دندان عقل مرد تولاند در دهانش بود محققان به این نتیجه رسیدند که او بیش از ۲۰ سال سن داشته. سال ۱۹۵۰ پزشکان نتیجه مطالعات خود را درباره علت مرگ مرد تولاند اعلام کردند و گفتند که علت مرگ او خفگی نیست و به نظر می‌رسد که با به دار آویخته شدن جان خود را از دست داده است. زیرا شیار‌هایی در پوست زیر چانه‌اش و دو طرف گردن به چشم می‌خورد تا اینکه سال ۲۰۰۲ دانشمندان مطالعات بیشتری انجام دادند و اگرچه مهره گردن این مرد سالم بود، اما رادیوگرافی نشانه‌های حلق آویز شدن مرد را در برداشت.

مرد باکستون
در یکی از سال‌های دهه ۱۸۸۰ مزرعه‌ای به نام باکستون در منطقه‌ای باتلاقی احداث شد. با گذشت زمان این باتلاق رو به خشک شدن رفت. مردم منطقه برای استخراج زغال‌سنگ، چنگک‌هایی را وارد زمین کرده و شروع به کار کردند. هری جانسون یکی از محلی‌ها مدت‌ها قبل یک لنگه کفش چرمی پیدا کرده بود و، چون تصور می‌کرد لنگه کفش بسیار قدیمی باشد آن را به موزه واربرگ داده بود. کف کفش در تابستان ۱۹۳۴ توسط جانسون کشف شد و وقتی آن را به موزه تحویل دادند متصدی موزه در آن زمان متوجه نشد که چقدر این کف کفش اهمیت دارد و تصور کرد که چندان قدیمی نباشد.

دو سال از این ماجرا گذشت تا اینکه در ۲۲ ژوئن ۱۹۳۶، آن جانسون جسدی را میان باتلاق‌های باقی‌مانده مزرعه کشف کرد. چنگک‌های ماشین جانسون به اسکلت مرد باکستون گیر کرده بود. روز بعد از این ماجرا جانسون به همراه پدرش با پلیس محلی و یک پزشک تماس گرفت. به تشخیص پزشک جنازه آن‌قدر قدیمی بود که نمی‌توانست یک پرونده جنایی به شمار آید. از این رو گروهی متخصص به این منطقه اعزام شدند تا روی این جنازه تحقیقات بیشتری انجام دهند. پیش از اینکه جسد از داخل باتلاق بیرون آورده شود گروه شروع به عکسبرداری از منطقه کرد. قسمت‌های بالایی جسد در باتلاق از بین رفته بود و به شدت آسیب‌دیده بود، اما بخش‌های پایینی بدن همچنان سالم باقی مانده بود.

وقتی جسد را از باتلاق خارج کردند نوبت به انجام آزمایشات روی آن بود. تحقیقات نشان می‌داد که مرد باکستون بین ۱۷۰ تا ۱۸۰ سانتی‌متر قد داشته و باریک اندام بوده روی سمت راست کاسه سر او زخمی به اندازه پنج تا هشت سانتی‌متر دیده می‌شد. همچنین بعضی از اعضای داخلی بدن مرد باکستون از جمله شش‌ها، کبد و مغز او هنوز سالم باقی مانده بود. مرد باکستون در زمان مرگ پیراهنی پشمی پوشیده بود که در قرون وسطی مرد‌ها و زن‌ها هر دو از آن استفاده می‌کردند. همچنین او کلاهی مخصوص با ۹۰ سانتی‌متر طول و دو سانتی‌متر عرض به سر داشت. از آنجاکه دو میله از میان قلب و کمر مرد باکستونی عبور کرده بود محققان به این نتیجه رسیدند که او می‌بایست سربازی باشد که در منطقه شکار می‌کرده و بومیان برای اینکه از دست او در امان بمانند با دو میله که حکم نیزه را داشته به او حمله کرده و وی را کشته‌اند.

مرد لینداو
در اول آگوست ۱۹۸۴ اندی مولد باجسمی در منطقه لینداو انگلیس برخورد کرد. از آنجاکه در آن منطقه زغال‌سنگ نارس استخراج می‌شد مولد با خود فکر کرد که شاید این شئ یکی از قطعات ماشین بالابر حمل زغال‌سنگ باشد. او شئ را به طرف همکارش ادی پرتاب کرد، اما ادی نتوانست آن را بگیرد و وقتی شئ به روی زمین افتاد جدا شدن زغال‌سنگ از آن معلوم کرد که آن جسم پای یک انسان است. پلیس پای کشف شده را برای انجام آزمایشات به پزشکی قانونی برد. با انتشار این خبر باستان‌شناسان به منطقه موردنظر رفتند تا بقیه جسد را کشف کنند و موفق هم شدند. جسد متعلق به مردی تقریبا ۲۰ ساله بود که بین سال‌های دو پیش از میلاد مسیح (ع) تا ۱۱۹ پس از میلاد مسیح (ع) می‌زیسته.

جدا از آسیب‌دیدگی‌های شدیدی که او پیش از مرگ دچار آن شده بود به عقیده محققان وی بر اثر خفگی جان خود را از دست داده بود. تحقیقات نشان داد که ضربه‌ای به سر این مرد وارد شده که موجب شکستگی جمجمه شده و همچنین بریدگی در ناحیه گلو مشاهده می‌شد. آخرین غذایی که این مرد ۲۰ ساله خورده بود مقداری نان و غلات بود. این کشف یکی از بزرگترین کشف‌های اجساد قدیمی که دست نخورده باقی مانده‌اند در انگلیس به شمار می‌رفت. از این‌رو برنامه مستندی در سال ۱۹۸۵ از سوی بی‌بی‌سی پخش شد که در آن مرد تولاند و مرد لینداو را با یکدیگر مقایسه کرده بودند. این برنامه نزدیک به ۱۰ میلیون نفر بیننده داشت. بازسازی چهره مرد لینداو نشان می‌دهد که او احتمالا در زمان مرگ ریش‌های آراسته‌ای داشته و از خانواده‌های رده بالای جامعه بوده.

مرد گروبال
در بیست و ششم آوریل ۱۹۵۲ گروهی از کارگران در باتلاق روستای گروبال مشغول حفاری زغال‌سنگ بودند. وقتی یکی از کارگر‌ها بیلچه خود را در زمین فرو کرد به چیزی برخورد کرد که مطمئن بود زغال‌سنگ نیست. وقتی او چندین بار به زغال‌سنگ‌ها ضربه زد سر یک انسان از زیر زمین پدیدار شد. در این هنگام پستچی منطقه که در حال عبور بود متوجه ماجرا شد و پزشک روستا را در جریان گذاشت. همچنین به یکی از باستان‌شناس‌های آماتور که در همان روستا زندگی می‌کرد خبر داده شد که هرچه زودتر خود را به منطقه برساند. هنوز جسد در زغال‌سنگ بود که محلی‌های زیادی برای تماشای جسد به منطقه سرازیر شدند.

دو روز از این کشف می‌گذشت که استاد پیتر گلاب از موزه ماقبل تاریخ آرهوس برای دیدن جسد به روستا رفت و دستور داد هر چه زودتر جسد را به موزه منتقل کنند. از آنجاکه در آن محدوده اجساد بی‌شماری کشف شده بود به نظر می‌رسید که در دوران باستان در این منطقه آیین و مراسم سنتی قربانی کردن انسان‌ها اجرا می‌شده. مطالعه جسد مرد گروبال معلوم کرد که او از ناحیه گردن سربریده شده است. آزمایش کربن نشان داد که مرد گروبال در قرن سوم پیش از میلاد مسیح (ع) زندگی می‌کرده است.

دانشمندان با مطالعه جسد مرد گروبال به حقایق زیادی درباره زندگی او پی بردند. از نرم بودن دست‌های این مرد معلوم بود که او از قشر کارگر جامعه نبوده یا اینکه کار‌های سختی مانند مزرعه‌داری در عمرش نکرده است. مطالعه دندان‌ها و فک این مرد نشان داد که او در دورانی از زندگی گرسنگی بیش از حدی کشیده است یا اینکه زمان کودکی‌اش تغذیه ناسالم داشته. اسکلت مرد گروبال حاکی از آن بود که بدنش کمبود کلسیم داشته و در سال‌های آخر عمرش دچار نقص در ستون فقرات شده است. از آنجاکه جسد این مرد در باتلاق خیلی کوچک شده بود دانشمندان موفق نشدند قد او را اندازه‌گیری کنند. اگرچه مو‌های مرد گروبال در اثر قرار گرفتن در باتلاق نارنجی‌رنگ شده است، اما محققان معتقدند که رنگ مو‌های او تیره بوده است.

ویندبی یک و دو 
«ویندبی‌یک» یکی دیگر از اجسادی است که سال ۱۹۵۲ در باتلاق کشف شده و محل کشف این جسد در نزدیکی ویندبی در شمال آلمان است. پس از کشف این جسد، دانشمندان شروع به مطالعات گوناگون روی آن کرده‌اند و در نهایت تعجب دریافتند که این جسد متعلق به یک دختر ۱۴ ساله است، زیرا ساختمان بدنی او ظریف‌تر از ساختمان بدنی یک مرد بود. اما آزمایشات دی‌ان‌ای نشان داد که ویندبی جسد یک فرد مذکر است. «ویندبی یک» زمانی که کارگر‌ها در باتلاق منطقه ویندبی مشغول کار بودندکشف شد. این جسد هم مانند دیگر اجساد باتلاقی به دلیل قرار گرفتن در گل و لای دست نخورده باقی مانده بود.

با وجود آسیب‌های اولیه برای بیرون آوردن، این جسد از نظر دانشمندان یکی از اجساد بسیار پراهمیت به شمار می‌رود. بعد از گذشت چند روز از کشف ویندبی یک جسد دیگری در همان حوالی کشف شد که نام «ویندبی دو» را روی آن گذاشتند. جسد دوم با ویندبی یک تفاوت بسیاری داشت. نیمی از مو‌های سر جسد ریخته بود و دور چشم جسد چشم بند پشمی به چشم می‌خورد.

در ابتدا تصور می‌شد که نیمی از مو‌های سر جسد تراشیده شده، اما آزمایشات نشان داد که در گذر زمان مو‌ها ریخته است. از آنجاکه روی چشم جسد، چشم بند وجود داشت باستان‌شناسان بر این باور بودند که او کشته شده است و بستن چشم بند یکی از مراحل کشتن یک فرد در دوران باستان بود. شواهد موجود در جسد نشان می‌داد که او به قتل رسیده است و به احتمال بسیار زیاد طی یک مراسم مذهبی وی قربانی شده است یا شاید هم مورد تنبیه قرار گرفته است. از آنجا که این جسد در اعماق گل و لای کشف شد محققان بر این عقیده‌اند که پس از مرگ، او را به عمد در عمق گل و لای قرار داده‌اند و رویش را با شاخ و برگ درختان پوشانده‌اند تا مبادا جسد روی سطح بیاید.

منبع: همشهری آنلاین

۰
نظرات بینندگان
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    سایر رسانه ها
    تازه‌‌ترین عناوین
    پربازدید