سفر به ایران قدیم؛ یادداشت‌های علم، چهارشنبه ۲ فروردین ۱۳۵۱: با شاه به جزایر سه گانه رفتیم

سفر به ایران قدیم؛ یادداشت‌های علم، چهارشنبه ۲ فروردین ۱۳۵۱: با شاه به جزایر سه گانه رفتیم

یادداشت‌های اسدالله علم: یک روز در رکاب شاهنشاه با هلیکوپتر بدون خبر و با لباس کنار دریا به جزایر متصرفی ابوموسی و تنب‌ها رفتیم. فقط من در رکاب شاه بودم. خدایا چه هیجانی داشتم. در هلیکوپتر، حضور شاهنشاه که هلیکوپتر را خلبانی می‌کردند نشسته بودم.

کد خبر : ۲۳۵۷۶۷
بازدید : ۶۵۴۰
اسدالله علم (۱ مرداد ۱۲۹۸ بیرجند – ۲۵ فروردین ۱۳۵۷ نیویورک)، یکی از مهم‌ترین چهره‌های سیاسی دوران محمدرضا شاه، وزیر دربار از ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۶ و نخست‌وزیر ایران از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۲ بود.  
 
در ادامه بخشی از یادداشت های او را بخوانید.
 
چهارشنبه ۲ فروردین ۱۳۵۱: از روز دوم فروردین ۱۳۵۱ به کیش آمده ایم. امسال کیش تمام سبز است و علف تا زانوی اسب می رسد، چون بارندگی خیلی خوب بود. همه روزه در رکاب شاهنشاه سواری کردم. امسال ده اسب با هواپیما به کیش آوردم، بسیار فکر خوبی بود، زیرا شاهنشاه هر روز سوار شدند. یک روز سر سواری به شاهنشاه عرض کردم: وقتی من مالک بودم، مشهور بود که رد پای مالک روی ملک، بهترین ضامن آبادی ملک است. حالا هم سم اسب شاه بر این جزیره ضامن حفظ و حراست و آبادانی این جزیره و تمام سواحل جنوب می‌باشد. فرمودند: همین طور است. فقط تو زودتر باید بجنبی و هتل کازینو و سایر تأسیسات این جا را هم بسازی که قبل از مردنم من این جا را آباد، چنان که دلم می خواهد، ببینم‌ واقعاً شاه یک پارچه تمام فکر و ذکرش آبادانی و پیشرفت کشور است.  
 
یک روز هم سر سواری فرمودند: این محصلین ما در خارج چه طور پیشرفتهای ما را نمی بینند؟ عرض کردم: با آنها تماسی نیست تمام تماس آنها با بدخواهان و بداندیشان است. فرمودند: طرحی به من بده.
 
از پیشامدهای مهم این چند روزه، شروع مذاکرات نفت با کمپانی های نفتی عضو کنسرسیوم است - شرکتهای عامل. اعراب می‌خواهند با شرکتهای دارنده امتیاز صدی بیست شریک بشوند، ولی چون ما نفت خود را ملی کرده ایم شاهنشاه می خواهند به جای این مشارکت نفت را همیشه به آنها بفروشند مشروط بر این که قیمت فروش نفت ما به تناسب قیمت فرآورده های صنعتی آنها که مورد احتیاج ماست و همه ساله بالا می رود، تغییر بکند و بالا برود. خیلی حرف منطقی است. به علاوه ما در تمام عملیات بهره برداری شریک بشویم. اعم از استخراج و [بازاریابی] و حمل و نقل و غیره. به علاوه آنها تأسیسات مهم تصفیه خانه و پتروشیمی و غیره در ایران به وجود بیاورند - تصفیه خانه را می‌خواهند در خارک بگذارند، شاهنشاه می‌فرمایند در بوشهر بگذارند که تمام امور نفتی ما فقط در خارک متمرکز نباشد. باری نمایندگان شرکتها دو دفعه به کیش آمدند. مذاکرات در پیشگاه شاهانه هر دفعه چهار ساعت طول کشید، بعد من به آنها ناهار دادم.  
 
قبل از آمدن به کیش هم وزیر خارجه انگلیس [هیوم] Home به تهران آمد. با او هم در این مسائل گفت و گو فرمودند. این تصمیم البته فاتحه اوپک را می خواند. زیرا راه ما را با راه سایر کشورهای تولید کننده عوض می‌کند.  
 
مسأله مهم دیگر این بود که یک روز در رکاب شاهنشاه با هلیکوپتر بدون خبر و با لباس کنار دریا به جزایر متصرفی ابوموسی و تنب‌ها رفتیم. فقط من در رکاب شاه بودم. خدایا چه هیجانی داشتم. در هلیکوپتر، حضور شاهنشاه که هلیکوپتر را خلبانی می‌کردند نشسته بودم. عرض کردم: خیلی هیجان دارم، کار بزرگی انجام شد. فرمودند: البته از لحاظ تبلیغاتی والا از لحاظ استراتژیکی با اسلحه های امروز و هواپیما اینها چه ارزشی دارد؟ عرض کردم با اسلحه [متعارفی] اهمیت دارد. فرمودند: باز هم نه چندان ولی به هر صورت ماکار خودمان را کردیم و این لکه ننگ را از دامان ایران برداشتیم.
 
مطلب دیگر این بود که امیر هوشنگ دولو که شاید ذکر او را در کتابهای قبل کرده باشم، به علت تعقیب پلیس سویس از لحاظ تریاک کشیدن، جنجالی در اروپا به راه انداخته بود. همه روزه متوجه کار او بودیم و من همه روزه با تهران و پاریس و ژنو با بی سیم در تماس بودم که کارش را به سامانی برسانم. شرح قضیه به اختصار این است که امیر هوشنگ دولو که از شاهزاده‌های قاجار است، طرف مرحمت شاه می‌باشد، چون مرد باهوش و زرنگ و متملقی است. به علاوه ما او را Prince Pimp می‌گوییم! او همه ساله در رکاب شاه به سنت موریتز می‌رفت و در آن جا هم وظیفه خودش را انجام می‌داد و هم تریاک می‌کشید. قبل [از] مراجعت موکب شاهنشاه از سویس امسال یک تاجر ایرانی به نام «ق» که از دوستان دولوست، به علت کشف ۲۵ گرم [تریاک] قاچاق در خانه او توسط پلیس سویس گرفتار و حبس شد و در آن جا مدعی شد که این تریاک را از دولو گرفته است که برای خسرو قشقائی در آلمان بفرستد.
 
به این دلیل پلیس سویس خواست دولو را که در رکاب شاه بود، در زوریخ توقیف بکند. چون در رکاب شاه مصونیت سیاسی داشت جلوی این کار را به این علت گرفتیم و این امر در جراند اروپا سر و صدای بزرگی به راه انداخت، چون در عین حال تعقیب، دولو در هواپیمای شاهنشاه به تهران آمد. من داوطلب شده بودم که این غائله را رفع کنم. به این جهت باید در وهله اول، دولو و [ق] را تبرئه کنم و بعد در جرائد فرنگ سر و صدا راه بیندازم که شما بی ربط این مسائل را نوشتید. این بود که دانما گرفتار این کار بودم و چاره [ای] هم نبود، چون آبروی ارباب عزیز من و کشور من در گرو بود. دارم موفق هم می‌شوم.
 
مطلب دیگری هم که در جراید اروپا علیه ما در جریان است، اعدام دسته جمعی خرابکاران از طرف ماست و جنجالی است که بر علیه والاحضرت شاهدخت اشرف راه انداخته اند که ایشان هم یک وقتی قاچاق هروئین کرده اند، که البته این هم دروغ است و به هر صورت دشمنان ما خیلی فعال هستند و من مأموریت دارم که تمام این خبرها را خنثی کنم. از مسائل قشنگ دیگر هم این بود که روز عید نوروز در تهران برف سنگینی بارید. در تمام مدت سلام و بعد از ظهر آن روز و شب قبل تمام برف آمد. من سلام نوروز را هرگز با ریزش برف آن هم به این سنگینی ندیده بودم.
 
روز ۵۱/۱/۱۴ از جزیره کیش برگشتیم توقف آن جا بسیار خوب بود. مـن صـبـح بـا هواپیمای جت کوچکی به تهران برگشتم، خطری گذشت زیرا چرخ های هواپیما باز نمی شد ولی بی‌خطر بالاخره باز شد و نشستیم. خانم و دختر و نوه ام و دامادم همراه بودند. دختر دیگرم در رکاب علیا حضرت شهبانو، عصری آمد. 
 
.... شاهنشاه عصری مراجعت فرمودند. خیلی خوشحال بودند، دست مرا به گرمی فشردند.....

منبع: انتخاب

۱۷
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید