سفر به ایران قدیم؛ یادداشتهای علم، یکشنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۵۱: با آشپز فرانسوی مورد علاقه شاه که با آشپز ایرانی ما نمیسازد، چانه زدم که استعفا ندهد

یادداشتهای اسدالله علم: صبح در منزل باز شلوغ بود. هر طور بود ارباب رجوع را از سر باز کرده به کاخ نیاوران رفتم. واقعاً گلکاری اعلی و زیبایی دارد. مدتی قدم زدم و نفسی تازه کردم، گرچه در این مدت با آشپز فرانسوی که مورد علاقه شاهنشاه است و با آشپز ایرانی ما علی کبیری نمیسازد (یعنی علی او را اذیت میکند) چانه میزدم که استعفا ندهد.
اسدالله علم (۱ مرداد ۱۲۹۸ بیرجند – ۲۵ فروردین ۱۳۵۷ نیویورک)، یکی از مهمترین چهرههای سیاسی دوران محمدرضا شاه، وزیر دربار از ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۶ و نخستوزیر ایران از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۲ بود.
در ادامه بخشی از یادداشت های او را می خوانید.
۳ اردیبهشت ۱۳۵۱: صبح در منزل باز شلوغ بود. هر طور بود ارباب رجوع را از سر باز کرده به کاخ نیاوران رفتم. واقعاً گلکاری اعلی و زیبایی دارد. مدتی قدم زدم و نفسی تازه کردم، گرچه در این مدت با آشپز فرانسوی که مورد علاقه شاهنشاه است و با آشپز ایرانی ما علی کبیری نمیسازد (یعنی علی او را اذیت میکند) چانه میزدم که استعفا ندهد. من نمیدانم چند هزار رقم کار دارم، ولی برای راحتی و سلامت شاه همه را میکشم:
من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان
قیل و مقال عالمی میکشم از برای تو
باری بعد شرفیاب شدم، کارهای جاری را عرض کردمو منجمله امر فرموده بودند، چه طور شده بازرس نخست وزیری رفته آستان قدس را بازرسی کرده است؟ سخت استیضاح کن! با یک دنیا تأمل نامهای به عنوان نخست وزیر تهیه کرده بودم به نظر مبارک رساندم، پسندیدند. آن چه را در پرانتز گذاشتهام و فکر میکنم که نباید باشد آن را هم پسندیدند. باری این نامه را با خط خودم و البته بی شماره و تاریخ برای نخست وزیر فرستادم که در دفاتر ما منعکس نشود و تعبیر به کارشکنی من برای نخست وزیر نشود. نامهای از سفیر سابق آمریکا رسیده بود، به نظر مبارک رساندم. خیلی از ایران و شاهنشاه تعریف و تمجید کرده بود. بعد از ظهر در رکاب مبارک با هلیکوپتر به دانشگاه نظامی خلبانی رفتیم و همچنین شاهنشاه مرکز فرماندهی هوایی را مورد بازدید قرار دادند. واقعاً عالی بود، مثل یک دستگاه آمریکایی تمام جزئیات روشن است
و چه فرزندان رشید و عاقل و تحصیل کرده [ای]در این جا کار میکنند. واقعاً جنگ امروز، علم است نه جنگ. رژه افسران چندان خوب نبود. عرض کردم: اینها که این همه درس میخوانند و از هر دانشگاهی بیشتر کار میکنند، دیگر نباید انتظار پاگرفتن از آنها داشت، ولی باز هم احساس کردم شاهنشاه از این نقیصه دلخورند.
سر شام رفتم، در کاخ والاحضرت شاهدخت اشرف مدتی با معظم لها کلنجار رفتم که تعقیب روزنامه لوموند و محکومیت آن که مورد علاقه شماست - برای این که شما را متهم به قاچاق کرده است- کار آسانی نیست. شاهدخت، چون واقعاً قاچاق نکردهاند و ما تصدیق مقامات پلیس بین المللی در سویس را گرفتهایم، مطمئن هستند غالب میشوند، ولی به چه قیمتی؟ من از حیث پول حرفی ندارم، ولی لوموند روزنامه معروف وزین فرانسوی ما را میتواند خیلی اذیت بکند. باری هر چه کردم به سر ایشان نرفت.
منبع: انتخاب