مشهورترین «مومیاییهای مرداب» و رازهایی که از دوران باستان فاش میکنند

بسیاری از اجساد باتلاقی به دوره عصر برنز متأخر تا دوره رومی تعلق دارند و بیشتر در شمالغربی اروپا کشف شدهاند. بسیاری از این افراد قربانی چیزی بودهاند که «خشونت بیشازحد» یا «کشتار افراطی» نامیده شده؛ یعنی انواع متعدد و شدید از آسیبهای فیزیکی. همین اعمال خشونتآمیز شدید همراه با شواهد دیگر درباره هویت افراد و مکانهایی که در آنها یافت شدهاند، باستانشناسان را به سوی این فرضیه سوق داده که اینها قربانیان انسانی در آیینهای مذهبی شرکآمیز بودهاند.
فرادید| در اروپای شمالغربی ماقبلتاریخ، دفن آگاهانه مردگان در باتلاقها امری غیرعادی نبود. اگرچه این کار برخلاف رسوم تدفین معمول آن زمان بود، با اینحال افراد زیادی پس از مرگ بسیار خشونتآمیز در مردابها رها شدهاند؛ موضوعی که باستانشناسان را به این باور رسانده که اینها در واقع قتلهای آیینی یا «مناسک قربانی» بودهاند.
به گزارش فرادید، این اجساد باتلاقی جدای مرگهای خشونتبار و رازآلودشان، میتوانند دادههایی از زندگی فردی و نیز جوامع گذشته در اختیار ما بگذارند. در ادامه به پنج نمونه از تأمل برانگیزترین این اجساد میپردازیم.
جسدهای باتلاقی چه هستند؟
نمونهای از مرداب توربی در اسکاتلند
جسدهای باتلاقی شامل اجساد کامل یا اجزایی از بدن انسان (و حیوانات) میشوند که در مردابها یافت شدهاند و شامل اسکلتهایی میشوند که بافت نرم آنها تقریباً از بین رفته و نیز مومیاییهای باتلاقی که پوست، ناخن، مو، مغز و حتی چشمهایشان سالم باقی مانده است.
محیط مردابهای اسیدی است و مهمتر از آن، فاقد اکسیژن است و همین موجب میشود تجزیه بافت نرم بدن توسط ارگانیسمها کاهش یابد. خزههای مردابی که در این مردابها رشد میکنند نیز نقش مؤثری دارند و نوعی عامل دباغی آزاد میکنند که پوست را شبیه چرم و مو را قرمز میکند. حفظ شدن جسد به ثبات سطح آب و دما بستگی دارد؛ به همین دلیل برخی اجساد بهتر از بقیه حفظ شدهاند.
هزاران جسد باتلاقی در سراسر اروپا، از ایرلند تا کشورهای حوزه دریای بالتیک یافت شدهاند. هر یک از آنها فقط به زندگی فردی تا زمان مرگ اشاره ندارند، بلکه نشانههایی از روندهای اجتماعی و مذهبی وسیعتر را نیز در خود دارند. در یک پژوهش اخیر نمونههایی از ۹۰۰۰ سال پیش از میلاد تا قرن بیستم بررسی شده و قربانیان قتل، خودکشی و حتی مرگهای تصادفی را شامل شده است. با اینکه این پژوهش تنوع تاریخها، هویتها و شرایط مرگ را نشان میدهد و بر توضیحات گوناگون درباره چگونگی حفظ شدن این افراد در مرداب تأکید دارد، یک دوره خاص بیش از بقیه مورد توجه قرار گرفته است.
تصویری از مرداب تورب در استونی
بسیاری از اجساد باتلاقی به دوره عصر برنز متأخر تا عصر آهن/دوره رومی تعلق دارند و بیشتر در شمالغربی اروپا کشف شدهاند. بسیاری از این افراد قربانی چیزی بودهاند که «خشونت بیشازحد» یا «کشتار افراطی» نامیده شده؛ یعنی انواع متعدد و شدید از آسیبهای فیزیکی. همین اعمال خشونتآمیز شدید همراه با شواهد دیگر درباره هویت افراد و مکانهایی که در آنها یافت شدهاند، باستانشناسان را به سوی این فرضیه سوق داده که اینها قربانیان انسانی در آیینهای مذهبی شرکآمیز بودهاند.
اینکه این قربانیان آیینی به جنگ مربوط بودند یا به آبوهوا، به قلمرو یا خیانت، به کشاورزی یا پیشگویی، هنوز موضوعی قابل بحث و بررسی است.
1. مرد تولوند
مرد تولوند، قرن سوم پیش از میلاد
معرفی را با شمالیترین نمونه از این پنج جسد آغاز میکنیم: مرد تولوند که شاید مشهورترین مومیایی باتلاقی اروپا باشد. ماه مه ۱۹۵۰، او در باتلاق بیلسکودال، نزدیک سیلکبورگ در منطقه یوتلاند، دانمارک کشف شد. سن او هنگام مرگ بین ۳۰ تا ۴۰ سال و قدش ۱۶۲ سانتیمتر بود. زمان مرگ او حدود ۴۰۵ تا ۳۸۰ پیش از میلاد تخمین زده شده و دلیل مرگ او اعدام با طناب دار بوده است. این موضوع به کمک طناب چرمی بافتهشدهای که هنوز دور گردنش باقی مانده و همچنین نتایج کالبدشکافی روشن شد. اثری که روی گردنش باقی مانده بود در قسمت بالایی گردن قرار داشت که با آثار ناشی از خفگی فرق دارد.
او در حالتی شبیه خوابیده کشف شد با چهرهای آرام و ریشی کوتاه، انگار هنوز هم فقط در خواب فرو رفته است. او کاملاً برهنه بود، بهجز یک کمربند و کلاه پوستی حیوانی که بر سر داشت و موی کوتاهاش را میپوشاند.
بررسی پاهای او نشان داد که بیشتر پابرهنه راه میرفته و گاهی پاهایش زخم میشدهاند. بررسی دستگاه گوارش او نشان داد آخرین وعده غذایی او کاملاً گیاهی بوده: نوعی فرنی متشکل از ۳۰ نوع دانه گیاهی. همچنین تجزیه و تحلیل آزمایشگاهی جدید روی موی او نشان داده که اهل همان منطقه بوده ولی در ماههای پایانی عمرش احتمالاً حداقل حدود ۳۲ کیلومتر جابجا شده است.
چهره مرد تولوند
مرد تولوند تناقضی جالب در مورد انتظارات ما از یک قربانی آیینی دارد: او به شکلی خشونتآمیز جان باخته، اما هیچ نشانهای از خشونت افراطی در جسدش دیده نمیشود. پس از مرگ، چشمان و دهانش بسته شده و او به حالت جنینی در باتلاق قرار داده شده بود، به معنای واقعی کلمه «به آرامی به خاک سپرده شد». هرچند جانش گرفته شده، اما بهنظر میرسد کسانی که مسئول این کار بودند، تلاش کردهاند نوعی آرامش را در مرگ برایش فراهم کنند.
با وجود اینکه تنها دادههایی که از مرد تولوند داریم، شامل مقدار اندکی لباس، محتوای معدهاش و نشانههایی درون و روی بدن او میشود، متخصصان همچنان در حال کنار هم قرار دادن قطعات پازلی هستند که شاید هرگز نتوان آن را بهطور کامل حل کرد.
مرد تولوند بههمراه جسد باتلاقی دیگری از زنی ۲۵ساله به نام زن اِلینگ (که او نیز اعدام شده و در فاصله کمتر از ۵۰ متری از تولوند یافت شده)، محور نمایشگاهی درباره زندگی و مرگ در عصر آهن را در موزه سیلکبورگ تشکیل میدهند.
2. مرد اوستربی
سر مرد اوستربی، ۱۳۰–۷۵ میلادی
در ادامه به آلمان سفر میکنیم؛ جایی که سال ۱۹۴۸، یک جمجمه در باتلاق «کولمور» نزدیک اوستربی، ایالت اشلسویگ-هولشتاین کشف شد. این مرد ۵۰ تا ۶۰ساله با ضربه به سر کشته شده بود. نشانههایی از ضربهی شدید در شقیقهی چپ او یافت شد. سپس سر او از بدن جدا شده، جمجمهاش را در یک شنل از پوست گوزن پیچیدهاند و آن را در مرداب انداختهاند. جدا شدن سر از بدن میان نمونههای فهرستشدهی این نوشتار، امری غیرمعمول و قابلتوجه است. احتمالاً این کار نوعی قربانی انسانی برای خدای جنگ بوده یا حتی به «فرقهی سر» مربوط میشده است. آن زمان، رایج بود اجساد شکستهی جنگجویان و همچنین غنائم جنگی آگاهانه آسیبدیده مانند شمشیرها، نیزهها، سپرها و تبرها را در مردابها رها کنند.
موی مرد اوستربی در اصل بلوند تیره با رگههایی از سفیدی بوده است. موهای او به شکلی پیچیده و استادانه کنار سرش به گرهای بسته شده بود. او حدود سال ۱۰۰ میلادی از دنیا رفته؛ زمانی که برای آن اسناد رومی معاصر داریم. تاریخنگار رومی، تاکیتوس از گروهی ژرمنی به نام «سوبیها» نام میبرد و اشاره میکند که مردم آزاد این قوم با شانه کردن موهای خود به طرفین و بستن آنها به شکل گره، جایگاه اجتماعی خودشان را نشان میدادند؛ درست مانند مرد اوستربی. ژولیوس سزار نیز از سوبیها به عنوان جنگطلبترین قوم ژرمنی یاد میکند. این اسناد تاریخی، بُعد بیشتری به آنچه دربارهی زندگی مرد اوستربی میتوان تصور کرد، میافزایند. شاید او جنگجوی کهنهکاری بوده که از جنگهای گالی جان سالم به در برده، شاید هم نه؟
دیگ موسوف، قرن دوم میلادی، در آرامگاه یکی از سران قوم ژرمنی در جمهوری چک، یافت شده که چهار سر با گره موی سوبیایی را نشان میدهد
جمجمهی مرد اوستربی نشان میدهد که در دوران ماقبل تاریخ متأخر، قراردادن اجساد یا اعضای بدن در مردابها احتمالاً معانی مختلفی داشته است. تاسیتوس از غرق کردن «بزدلان، فراریان و افراد شرور» در مردابها یاد میکند. اما این توصیف با مورد اوستربی تطابق چندانی ندارد؛ چرا که مرگ او بهواسطهی ضربهای مهلک، احتمالاً در نبرد، ممکن است حتی مرگی محترمانه تلقی شده باشد.
جمجمهی مرد اوستربی، مرد دتگن (که او نیز گره موی سوبیایی داشت) و دختر ویندبی، همگی در موزهی باستانشناسی ایالتی در قلعهی گوتورف در اشلسویگ، ایالت اشلسویگ-هولشتاین نگهداری میشوند.
3. دختر ایدا
بازسازی چهرهی دختر ایدا توسط ریچارد نیو
با حرکت به سمت غرب به منطقهی ایدا (Yde) و باتلاق استایفین در استان درِنته در شمال هلند میرسیم. سال ۱۸۹۷، جسد دختری ۱۶ساله اینجا کشف شد. او حدود سالهای ۴۲ پیش از میلاد تا ۵۹ میلادی زیسته و درگذشته است. قد او نزدیک به ۱۳۷ سانتیمتر بود، از انحنای ستون فقرات (اسکولیوز) رنج میبرد و احتمالاً با لنگانلنگان راه میرفت. موهایی بلند و مایل به بلوند داشت و هنگام کشف، شنلی بسیار فرسوده بر تن داشت. نواری پشمی دور گردنش بسته شده بود که احتمال میرود با آن خفه شده باشد. این تنها نشانهی خشونتی نبود که تجربه کرده بود، اثری از ضربهای ناشی از جسم نوکتیز در ناحیهی ترقوهی چپ او نیز یافت شد. هیچ نشانهای از جراحت دفاعی وجود نداشت، از این رو گمان میرود هنگام مرگ، بیهوش بوده است.
پس از کشف او، گفته میشود برخی مردم محلی بخشی از موها و دندانهایش را دزدیدند. دلیل این کار روشن نیست. شاید بهعنوان یادگاری از داستانی که خیلی زود در منطقه پخش شده بود. شاید هم برای نگهداری بهعنوان یک شئ مذهبی، عجیب یا حتی طلسم؛ هرچه که بود، این تمایل بیمارگونه در اواخر قرن نوزدهم برای بیحرمتی به پیکر مردگان، اکنون دیگر جای خود را به نگرشی بسیار متفاوت داده است. امروزه، باستانشناسان و عموم مردم نسبت به مراقبت صحیح و محترمانه از بقایای انسانی حساسترند، در حالی که همزمان ارزش علمی و آموزشی مطالعه و نمایش آنها را نیز در نظر میگیرند.
نمایش دختر ایدا در کانادا نیز جنجالبرانگیز شد. بسیاری از مردم محلی با به نمایش گذاشتن بقایای انسانی او مخالف بودند و او را در جایگاهی برابر با اجساد بومیان تلقی میکردند. اما آنچه بیش از همه اعتراضبرانگیز بود، تجاریسازی چهرهی او بود؛ چهرهای که روی کالاهایی مانند کیف دستی و تیشرت چاپ میشد.
مکان کشف دختر ایدا
حضور دختر ایدا در این فهرست نشان میدهد زنان و دختران جوان نیز مانند مردان همعصرشان با مرگهای خشونتباری که احتمالاً ماهیتی آیینی داشتند، روبهرو بودند. اما شاید مهمترین نکتهای که این داستان آشکار میکند نه درباره گذشتهی دور، بلکه در مورد نگرشهای امروزی ما نسبت به مرگ و اجساد باشد. این نگرشها بسیار وابسته به زمینههای فرهنگی محلی و تغییر دیدگاههای اجتماعی هستند و میتوانند تفاوت زیادی با یکدیگر داشته باشند.
4. مرد لیندو
مرد لیندو، ۲ پیش از میلاد تا ۱۱۹ میلادی. به بازوبند خز روباه روی بازوی چپ او توجه کنید.
با عبور از آب به سمت بریتانیا، در باتلاق لیندو ماس در چشر، شمال شرقی انگلستان با مرد لیندو روبهرو میشویم. او حدود ۲۰ سالگی با قدی حدود ۱۷۰ سانتیمتر و وزنی حدود ۶۰ کیلوگرم، فردی سالم بود، دندانهایی خوب و بدون نشانهای از کار سخت داشت. بدنش بهخوبی حفظ شده، از جمله موهایش (که به سبک «مولت» کوتاه شده بود)، ریش مرتب و ناخنهای مانیکورشده. گردهی گیاه دارواش که در رودههایش یافت شد نشان میدهد در فصل بهار و در بازهی زمانی حدود ۲ پیش از میلاد تا ۱۱۹ میلادی، یعنی در دوران تسلط رومیان، جانش را از دست داده است. همچنین بقایای غلات سوخته که احتمالاً نوعی کیک نازک پختهشده روی صفحه داغ بوده نیز شناسایی شد.
مرگ مرد لیندو را بدون تردید میتوان «قتل با شدت بیش از حد» توصیف کرد: ضرباتی به سر، احتمالا زخمهایی در ناحیه گردن و سینه و در نهایت شکستگی گردن که دلیل اصلی مرگ بوده است. بر سر اینکه آیا آثار یافتشده نشان میدهند تاندون حیوانی دور گردن او یک ابزار خفهکننده بوده یا نه، بحث و تردید وجود دارد. ممکن است آن تاندون گردنبند بوده و این آثار، نتیجهی تورم بدن پس از مرگ باشند.
بسیاری از این جزئیات تأییدنشده، پایهی روایتی جذاب دربارهی «مرگ سهگانه» مرد لیندو شدهاند. برخی گمان میکنند او شاید عضوی از خاندان سلطنتی یا حتی یک دروئید (کاهن) بوده است. شیوهی مرگ او، ضربه به سر، سپس خفه شدن با طناب و در نهایت بریدن گلویش نشان میدهد که فردی باتجربه او را نیمههوشیار از دل باتلاق خطرناک عبور داده تا در مکانی خاص جانش گرفته و قربانی خدایان شود.
استخراج پیکر مرد لیندو
شاید بتوان گفت مرد لیندو یکی از دقیقترین و کاملترین اجساد باتلاقی بررسیشده در تاریخ است. او جزئیات وسوسهانگیز زیادی را فاش میکند که ذهن ما را به سمت تجسم شرایط احتمالی مرگش سوق میدهد. نظریههایی که او را قربانی یک آیین مذهبی میدانند، با توجه به شواهد تاریخی اولیه و سایر اجساد مشابه در اروپای ماقبل تاریخ، بیپایه نیستند.
5. مرد کلونیکاوَن
مرد کلونیکاون، قرن چهارم تا سوم پیش از میلاد
آخرین فرد فهرست ما از باتلاقهای پهناور مرکز ایرلند پیدا شد، جایی که اجساد متعددی از درون لایهها بیرون کشیده شدهاند. مرد کلونیکاون در مارس سال ۲۰۰۳ در منطقه کلونیکاون، بالیور، شهرستان میث پیدا شد. زمان مرگ که بین سالهای ۳۹۲ تا ۲۰۱ پیش از میلاد روی داده، حدود بیست و چند سال سن داشته است. او مانند مرد لیندو دچار مرگ سهگانه شده بود: جمجمهاش شکافته شده، بریدگی عمیقی روی پل بینیاش وجود داشت (احتمالاً با همان وسیله) و شکمش دریده شده بود.
این نوع مرگ خشونتآمیز در نقاط دیگر اروپا نیز مشاهده شده، اما نمونههایی مشابه نزدیک همان منطقه وجود دارد. مرد کراگان تقریباً در همان دوره و به شیوهای مشابه کشته شده با این تفاوت که نشانههایی از مقاومت و دفاع از خود در او دیده میشود. نکته جالبتر آنست که در هر دو نفر، آثار بریدگی یا قطع شدن نوک سینهها مشاهده میشود. این بیحرمتی عمدی میتواند به منزله سلب جایگاه سلطنتی از آنها باشد و شاید نشاندهنده نارضایتی از حکومت، آشوب سیاسی یا آیینهای مذهبی بوده که در پاسخ به تغییرات عمده آن زمان انجام میشدهاند.
مرد کراگان اکنون در موزه ملی ایرلند به نمایش گذاشته شده است
مرد کلونیکاون نسبتاً کوتاهقد بوده و تنها ۱۵۷ سانتیمتر قد داشته است. شاید به همین دلیل موهایش را بلند و رو به بالا حالت میداده است. موهای او با روغن گیاهی و موم رزین کاج آراسته شده بود. این ژل موی باستانی از اروپا (احتمالاً از فرانسه یا اسپانیا) وارد شده و چند نکته دارد: ۱. او نگران قد و ظاهر خود بوده، شاید برای اینکه اقتدار بیشتری القا کند۲. او ثروتمند بوده، چون توان خرید چنین کالای گرانقیمتی را داشته است ۳. در عصر آهن، شبکههایی از تجارت دوربرد در جریان بودهاند.
ما میدانیم ایرلند آن دوران به خوبی با دنیای بیرون در ارتباط بوده، مثلاً جمجمه یک میمون بربری شمال آفریقا در قلعه ناوان مربوط به عصر آهن پیدا شده است.
مرد کلونیکاون تنها رازهای مرگ خود را فاش نمیکند، بلکه دادههایی نیز درباره زندگی روزمره و تجارت آن دوران به ما میدهد. ژل مو و مدل موی خاص او بیانگر مدهای رایج، دغدغههای فردی و شبکههای تجاری در عصر آهن است.
مترجم: زهرا ذوالقدر