سفر در زمان؛ ادداشتهای علم، چهارشنبه ۱۹ مهر ۱۳۵۱: عقیدهای پیدا شده که آمریکا کمک خود را به اسرائیل کم کند

یادداشتهای اسدالله علم: عقیده [ای]پیدا شده که آمریکا واقعاً کمک خود را به اسرائیل کم بکند. تعجب میکنم چرا؟ آن هم بعد از آن که اعراب به این پراکندگی شدهاند و به علاوه قرارداد نفت آنها هم با شرکتهای نفتی تجدید شد. ثانیاً اگر اعراب از چیزی و کسی نترسند، خدا را بنده نیستند. از قدیم انگلیسیها میگفتند باید اعراب را همیشه گرسنه و [در]وحشت نگاه داشت. در این خصوص خیلی بحث کردیم.
اسدالله علم (۱ مرداد ۱۲۹۸ بیرجند – ۲۵ فروردین ۱۳۵۷ نیویورک)، یکی از مهمترین چهرههای سیاسی دوران محمدرضا شاه، وزیر دربار از ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۶ و نخستوزیر ایران از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۲ بود.
در ادامه بخشی از یادداشت های او را بخوانید.
۱۹ مهر ۱۳۵۱: صبح ملاقاتهای مفصلی داشتم منجمله با یک نفر آمریکایی که در رم، مرکز بررسیهای مدیترانهای وابسته به دانشگاههای آمریکایی را اداره میکند. نسبت به مسائل خاورمیانه مرد واردی است. یهودی هم هست. نزدیک دو ساعت [بررسی کلی]کردیم، مفید بود. عقیده [ای]پیدا شده که آمریکا واقعاً کمک خود را به اسرائیل کم بکند. تعجب میکنم چرا؟ آن هم بعد از آن که اعراب به این پراکندگی شدهاند و به علاوه قرارداد نفت آنها هم با شرکتهای نفتی تجدید شد. ثانیاً اگر اعراب از چیزی و کسی نترسند، خدا را بنده نیستند. از قدیم انگلیسیها میگفتند باید اعراب را همیشه گرسنه و [در]وحشت نگاه داشت. در این خصوص خیلی بحث کردیم.
از مطالب مهم جهان این است که کیسینجر مشاور نیکسون که برای مذاکرات محرمانه صلح پاریس آمده بود، اکنون چهار روز است در پاریس میباشد. برای ۲۴ ساعت آمده بود و مراجعت خود را به عقب میاندازد. این مسأله امید صلح را در آمریکا افزایش داده است و باید یک چیزی هم در بین باشد که حتی کیسینجر با شومان وزیر خارجه فرانسه ملاقات کرده است. شاید برای این که آنها میانجیگری کنند. ولی هیچ بعید نیست که وان تیو رئیس جمهور ویتنام جنوبی را قربانی نمایند؛ یعنی بنا بر اصرار ویت کنگ او را معزول کنند. آخر معنی [بازیچه]بودن همین است. اصولاً با پیشرفت علم و صنایع نظامی و مخصوصاً مخارج کمر شکن آن که حتی آمریکا و شوروی را مجبور به محدود ساختن سلاح اتمی و اسلحههای ضدموشک میکند، دیگر استقلال به آن معانی قرون هیجدهم و نوزدهم یا قبل از آن از بین رفته است. الحُکم لِمَن غَلَب است و بالاخره کشورهای کوچک دیر یا زود در تحت لوای این قدرتهای جهانی قرار میگیرند. حال چه اندازه واقعاً احساسات وطنی و علاقه جات انسانی به هم زبانی و هم مسلکی و هم فکری و هم افقی و هم خویی و عادت به محیط و علاقه پدر فرزندی و خویشی و امثالهم که مجموعاً وطن را تشکیل میدهد، در قبال این سیل خروشان بتواند مقاومت کند، خدا میداند. در وطن ما هم میترسم که وضع بی وطنها جلوتر باشد، ولو این که شاهنشاه را به نحوی از انحاء گول زده باشند.
پارسال از [اروزا]Arosa به سنت موریتز حضور شاه عریضه عرض کردم؛ زیرا در جرائد تهران که برایم رسیده بود راست یا دروغ - بعد معلوم شد دروغ است - خبر بزرگی در صفحات اول چاپ کرده بودند که در اثر برف سنگینی هفت هزار نفر مفقود الاثر شده، صد و ده دهکده کوچک از بین رفتهاند. در همان صفحه خبر اسکی شاهنشاه و عکس معظم له را که با کمال خوشی مشغول اسکی در کوههای سویس هستند، چاپ کردهاند. یعنی شاه فارغ از غم و غصه ملت است. عریضه به شاه نوشتم که نمیدانم این خبر راست یا دروغ است، ولی آن چه مسلم است در پس این خبر دستی و فکری در خیال جدایی انداختن بین شاهنشاه عزیزم و ملت میباشد و اگر به کار توفیق یابند، ارتش و پلیس و قدرت و عظمت شاه نمیتواند کاری از پیش ببرد. صریحاً عرض کردم: شاهنشاه از اشخاصی که هم بهائی هم فراماسون و هم با مسلک [انترناسیونالیسم]و هم عضو یا وابسته [سیا]و هم بسته به شرکتهای نفتی بزرگ هستند آسوده نباشید. [اگر]بخواهید به دلایلی از آنها استفاده بکنید، حرف دیگری است. گرچه شاهنشاه جواب عریضه مرا ندادند، ولی اطلاع حاصل کردم که در زمینه این خبر سخت دولت را مؤاخذه کردهاند. به طوری که خود نخست وزیر در مصاحبه به کلی موضوع را تکذیب کرد که تلفات فقط ۱۷ نفر آن هم در یکی از دهکدههای کوچک اردکان فارس بوده است.
امروز هم جای شاهنشاه واقعاً برایم خالی بود. دلم گرفته بود. خواستم دوباره بروم ولیعهد را ببینم به دلایلی نرفتم...
منبع: انتخاب