سفر در زمان؛ خاطرات میلسپو: با تصویب مجلس ایران، به عنوان یک آمریکایی استخدام دولت شدم؛ آمریکاییها چگونه به استخدام دولت ایران درآمدند؟

در وزارت خارجه آمریکا، امور ایران و خاور نزدیک در سطحی نسبتاً پایین بررسی میشد و کارمندان متخصص، بهعلت دانش و تجربه، در تغییر و اجرای سیاستها نقشی مهم داشتند. در تابستان ۱۹۴۲، از همین کارمندان شنیدم که دولت ایران خواهان بازگشت من بهعنوان رئیس سومین هیئت مالی آمریکایی است. هم وزارت خارجه و هم کاردار ایران در واشنگتن معتقد بودند که این هیئت باید همان اختیارات هیئتهای پیشین را داشته باشد.
کتاب ماموریت آمریکاییها در ایران اثر آرتور میلسپو ترجمۀ حسین ابوترابیان در سال ۱۳۵۶ است. آرتور میلسپو متولد مارس ۱۸۸۳ در روستایی در میشیگان، حقوقدان و کارشناس مالی آمریکایی که در سالهای ۱۹۲۲-۱۹۲۷ و ۱۹۴۲-۱۹۴۵ برای اصلاح مالیه به استخدام دولت ایران درآمد. او دانش آموخته (دکترای) دانشگاه جانز هاپکینز و (کارشناسی ارشد) دانشگاه ایلینوی بود.
انگلیسیها به دلیل فشارهای ناشی از جنگ جهانی دوم و مسائل فوری داخلی ایران، تعدادی از اتباع خود را برای کمک به ایران در زمینه تولید و ذخیره مواد خوراکی اعزام کردند. در همین راستا، دولت ایالات متحده نیز مسئولیت استخدام چند آمریکایی برای کار در سازمانهای دولتی ایران را پذیرفت. از نگاه متفقین و ایرانیان، امنیت داخلی مهمترین مسئله بود. شورشهای عشایری یا بینظمیهای دیگر میتوانست راههای ارسال مواد غذایی را تهدید کند و به همین دلیل، اشغال کامل خاک ایران اجتنابناپذیر شد.
سومین هیئت مالی آمریکا
برای درک نقش «سومین هیئت مالی آمریکا» در ایران، لازم است روابط این هیئت با دولت ایالات متحده، حدود وظایف آن، مبانی قانونی و قراردادی کار، و عواملی که بر کیفیت و کارآییاش اثر گذاشت، بررسی شود.
در وزارت خارجه آمریکا، امور ایران و خاور نزدیک در سطحی نسبتاً پایین بررسی میشد و کارمندان متخصص، بهعلت دانش و تجربه، در تغییر و اجرای سیاستها نقشی مهم داشتند. در تابستان ۱۹۴۲، از همین کارمندان شنیدم که دولت ایران خواهان بازگشت من بهعنوان رئیس سومین هیئت مالی آمریکایی است. هم وزارت خارجه و هم کاردار ایران در واشنگتن معتقد بودند که این هیئت باید همان اختیارات هیئتهای پیشین را داشته باشد.
مجلس شورای ملی ایران در نوامبر ۱۹۴۲ قانونی تصویب کرد که شرایط استخدام مرا مشخص میکرد. قرارداد پنجساله بود. هدف اصلی این هیئت، مانند هیئتهای پیشین، کمک به ایران برای حل مشکلات مزمن کشور، تا حدی که شرایط جنگی اجازه میداد، و همچنین تهیه طرحهایی برای دوران پس از جنگ بود.
اگرچه منشور آتلانتیک بیش از یک سال قبل منتشر شده بود، اما بهنظر میرسید وزارت خارجه آمریکا به مسائل ایران در دوران بعد از جنگ توجه چندانی ندارد. با این حال، به من گفته شد که آمریکا در نظر دارد پس از جنگ نقش مهمتری در زمینه نفت، بازرگانی و حملونقل هوایی ایفا کند. نگرانی فوری وزارت خارجه در آن زمان، جلوگیری از فروپاشی دولت ایران بود؛ چرا که سقوط ایران استفاده متفقین از «پل پیروزی» را مختل میکرد.
کارمندان وزارت خارجه به من توصیه کردند در مأموریت جدید، بیش از گذشته بر دیپلماسی تکیه کنم، زیرا روحیه ملیگرایی در میان ایرانیان افزایش یافته بود. با وجود این، وزارت خارجه آمریکا دخالتی در مذاکرات مربوط به شرایط استخدام من نکرد و قرارداد را همانگونه که میان دولت ایران و من توافق شد پذیرفت. بعدها روشن شد که وزارت خارجه حتی تصمیم مشخصی درباره ماهیت کار آمریکاییها در ایران نگرفته بود.
پیشتر نیز چند آمریکایی در استخدام دولت ایران بودند که عمدتاً عنوان مستشاری داشتند. تنها استثنا، شوارتسکف بود که اختیارات اجرایی داشت، و شریدان که ناگزیر درگیر امور اجرایی شد. هیئت مالی سوم نیز قرار بود اجرایی باشد، نه صرفاً مشورتی. این ویژگی با انتظارات وزارت خارجه هماهنگ بود و نشان میداد وظیفه اصلی ما عمل و اقدام مستقیم است، نه صرفاً کسب محبوبیت دیپلماتیک؛ و نتایج اداری که به دست آوردیم قضاوت خواهند کرد. متأسفانه این نکات مبهم باقی ماند و کارمندان وزارت خارجه با پیشینه دیپلماتیک خود و ناآشنایی با امور اجرایی، ظاهراً درک نکردند که هدف سازمان و دستگاه اداری ما چیست یا در وظیفهای که به عهده گرفتهایم چه نکاتی نهفته است. علاوه بر آن، خطمشی وزارت خارجه در روابطش با هیئت نامشخص بود. ما در برابر سفارت آمریکا در تهران مسئولیتی نداشتیم و لزومی هم نداشت گزارش کارهای خود را به سفارت ارائه دهیم. از سوی دیگر، به من گفته شد که، چون مستخدم دولت ایران هستیم، وزارت خارجه انتظار دارد با این هیئت بیش از هیئتهای پیشین سروکار داشته باشیم و روابط نزدیکی با سفارت برقرار کنیم و آن را از جریانات مطلع سازیم.
وقتی به کارمندان وزارت خارجه هشدار دادم که نوع مأموریتی که پذیرفتهاند نمیتواند بدون برانگیختن انتقاد و مخالفت انجام گیرد، آنان با تردید وعده دادند در صورت بروز مشکل از ما حمایت کنند و تأکید کردند اگر اتهامی علیه من مطرح شود، پیش از هر اقدامی روایت مرا درباره واقعیت امر بررسی خواهند کرد. در آن هنگام این ضمانتها کافی به نظر میرسید. با این حال، بیاطلاعی و نبود پیشبینی وزارت خارجه در آینده اثرات جدی گذاشت.
در دوران رضاشاه صدها جوان ایرانی در اروپا تحصیل کرده و به کشور بازگشته بودند. بسیاری از آنان در دستگاه اداری در حال گسترش شاه دیکتاتور به کار گرفته شدند. رضاشاه شاید از کاستیهای دستگاه دیوانسالاری خود بیخبر بود. خود دیوانسالاران هم یا نمیدانستند یا نمیخواستند دیگران بدانند. تنها شمار اندکی از افراد خارج از دستگاه از حقایق آگاه بودند. کارمندان وزارت خارجه آمریکا بر این باور بودند که اکنون ایرانیان تحصیلکرده و شایسته، مشاغل اداری متنوع را در دست دارند. کاردار ایران در واشنگتن نیز این نظر را تأیید میکرد و میگفت سازمان و روش کار وزارت دارایی همان است که در سال ۱۳۰۶ دیده بود.
از اینرو من یک هیئت نسبتاً کوچک را در نظر گرفتم و در قانون استخدام خود درخواست همراهی هشت همکار را مطرح کردم که مجلس پذیرفت. از میان آن هشت نفر، تنها شش نفر را توانستم پیش از عزیمت از آمریکا به کار بگیرم.
منبع: انتخاب