خطرناک‌ترین «ایزدبانوها» در جهان باستان

خطرناک‌ترین «ایزدبانوها» در جهان باستان

امروزه مشهورترین الهه‌های باستانی بیشتر با عشق، زیبایی و باروری مرتبط دانسته می‌شوند، اما واقعیت این است که الهه‌هایِ زنانۀ تاریک و تهدیدآمیز زیادی هم در دوران باستان وجود داشته‌اند.

کد خبر : ۲۷۲۹۷۵
بازدید : ۵۴

فرادید| امروزه ما اغلب الهه‌های باستانی را تجسم زن ایده‌آل می‌دانیم: زیبا، مهربان و مادرانه. در مقابل، خدایان مرد اغلب با صفاتی مبهم توصیف می‌شوند که ویژگی‌های قهرمانانه و خطرناک در خود دارند.

به گزارش فرادید، با این حال، این نمایش‌های زنانه اغلب بر پایه تصورات مدرن درباره نقش زنان در فرهنگ شکل گرفته‌اند، در حالی که در جهان باستان، الهه‌های تاریک زیادی وجود داشتند که جذاب اما خطرناک بودند. در ادامه با 8 الهه جذاب و خطرناک از سراسر جهان باستان آشنا می‌شویم. 

۱. تیامات، بین‌النهرین باستان

1

مهر استوانه‌ای که تیامات را به شکل اژدها/مار همراه دیگر خدایان آماده نبرد نشان می‌دهد، حدود ۹۰۰–۷۵۰ قبل از میلاد

در اسطوره آفرینش بین‌النهرین، «انِوما اِلیش»، الهه تیامات، نماینده نیروی آشوبناک آب شور است و به این ترتیب نماد اقیانوس‌ها و دریاهاست. او همراه معشوق خود، «آپسو»، خدای آب شیرین، آب‌های نخستین را آفریدند که زندگی از آن آغاز شد. فرزندان آن‌ها (دو خواهر و برادر مار) به زوجی تبدیل شدند که فرزندان خود، انشار و کیشار، «انتهای آسمان و زمین» را به دنیا آوردند. این خواهر و برادر نیز رابطه عاشقانه‌ای داشتند و از آن‌ها، آنو و کی، آسمان و زمین، متولد شدند. درخت خانواده خدایان به همین ترتیب گسترش یافت. 

از اینجا به بعد، نسخه‌های کمی از انوما الیش متفاوت هستند. در یک نسخه، زوج اصلی از فرزندان خود خسته و دلخور شدند و یکی از نسل هفتم خدایان، انکی یا ئیا، مشکوک شد که آپسو قصد کشتن خدایان جوان را دارد. انکی درست حدس زد و آپسو را اسیر کرد و در معبد خودِ آپسو زندانی کرده و او را اعدام کرد. 

2

مردوک، همراه موشخوشو (حیوان مقدسش) که روی آب ایستاده و نماد پیروزی او بر تیامات است، طرحی از مهر استوانه‌ای توسط اف. اچ. ویسنباخ، ۱۹۰۲

در نسخه‌ای دیگر، نسل هفتم خدایان و الهه‌ها اعتصاب کردند زیرا مجبور به کار و رسیدگی به زمین توسط پیشینیان خود شده بودند. این موضوع سبب شد آپسو تهدید به نابودی جهان و همه خدایان ساکن آن کند. در پاسخ، انکی آپسو را به خوابی فراطبیعی فرو برد و او را به کانال‌های آبیاری تبدیل کرد. 

فرقی نمی‌کند کدام نسخه را بخوانید، بخش بعدی تا حد زیادی مشابه است: تیامات، خشمگین از رفتار با آپسو و سرپیچی خدایان جوان، یازده موجود هیولامانند آفرید تا در نبرد با خدایان جوان به او کمک کنند، ازجمله هیولاهای مار، انسان عقرب و اژدها. با این حال، اِنلیل به لطف هدیه‌های جادویی خدایان دیگر، جنگجوی پیروز شد. 

با وجود باور بیشتر خدایان که تیامات موجودی شکست‌ناپذیر است، انلیل خون او را ریخت و با گِل مخلوط کرد تا انسان‌ها را بیافریند تا کارهایی انجام دهند که خدایان از آن سر باز زده بودند. با اینکه تیامات در اسطوره آفرینش شکست خورد، قدرت و بی‌تفاوتی او نسبت به خانواده‌اش قابل‌توجه است و جایگاهش به عنوان یک الهه خطرناک و تاریک را اثبات می‌کند. 

۲. ایشتار، آشور باستان

3

آویز برنزی که ایشار را سوار بر شیری با زره نشان می‌دهد، حدود ۸۰۰–۶۰۰ قبل از میلاد

ایشتار یکی از قدیمی‌ترین الهه‌های شناخته‌شده دوران باستان است و از ابتدا موجودی پیچیده بود، اما تحت سلطه آشوریان، پرستش او به اوج رسید. ایشتار اغلب با الهه اینانا یکی دانسته می‌شود. ایشتار ریشه اکدی داشت و اینانا از فرهنگ سومری بود، اما با گذشت زمان با هم یکی شدند. 

اینانا با انبارها، باران و طوفان مرتبط بود و بعدها به عنوان الهه باروری و باززایی شناخته شد. او بیشتر با شیری نشان داده می‌شد که نماد غرش رعد بود. آغاز فعالیت‌های ایشتار روشن نیست، اما به نظر می‌رسد او به عنوان روح محلی ترسناک در اوروک پرستش می‌شد و سپس به جایگاه الهه ارتقا یافت. ایشتار الهه جنگ، عشق جنسی و باروری بود و اغلب با شیر مرتبط بود و به عنوان حامی و محافظ شاهان آشور و همچنین روسپیان شناخته می‌شد. 

4

مهر استوانه‌ای اکدی که ایشتار را نشان می‌دهد، حدود ۲۲۵۴–۲۱۹۳ قبل از میلاد

در داستان «نزول ایشتار به جهان زیرین»، دلیل دقیق سفر او روشن نیست، اما او تصمیم می‌گیرد به دیدار خواهرش اِرِشکیگال، ملکه مردگان، برود. طی عبور از هفت دروازه، ایشتار باید هر بار قطعه‌ای از لباس یا جواهر خود را کنار بگذارد. پس از عبور از آخرین دروازه، ارشکیگال خواهرش را کشت و بدنش را از میخ آویزان کرد. 

این غیبت سبب شد برادر او، خدای اِنکی، نمایندگان الهی را برای بازگرداندن او بفرستد. ایشتار دوباره زنده شد و ارشکیگال اعلام کرد که او اجازه دارد برود، به شرط آنکه بتواند جایگزینی برای خود پیدا کند. بنابراین ایشتار همراه گروهی از شیاطین به دنیای زندگان بازگشت و بسیاری را در حال سوگواری دید، جز معشوق خود، تموز، که خیلی زود به عنوان جایگزین او به دنیای مردگان فرستاده شد. 

5

کنده‌کاری ایشتار که نماد رهبری را در دست دارد، حدود اوایل هزاره دوم قبل از میلاد

در «حماسه گیلگمش»، پادشاه نیمه‌الهی گیلگمش، پیشنهادهای ایشتار را رد می‌کند و به او توهین بزرگی می‌کند. ایشتار خشمگین می‌شود و از یکی از خدایان قدرتمند، آنو، گاو آسمان را طلب می‌کند، گاوی عظیم‌الجثه و هیولاگونه که توانایی نابودی گسترده دارد. وقتی آنو امتناع می‌کند، او تهدید می‌کند که مردگان زنده‌ها را خواهند خورد. آنو با بی‌میلی گاو را به ایشتار می‌دهد و او آن را بر اوروک رها می‌کند و بخش بزرگی از شهر را نابود می‌کند و بسیاری از مردم را می‌کشد. 

۳. سخمت، مصر باستان

6

منات (نوع گردنبند) که طهارقو را در حال شیر خوردن از سخمت نشان می‌دهد، نوبیا، حدود ۶۹۰–۶۶۴ قبل از میلاد. منبع: موزه هنر متروپولیتن

سخمت تجسم خشم پدرش، خدای خورشید «رع» بود و الهه‌ای قدرتمند محسوب می‌شد. او همواره به شکل زن با سر شیر ماده و دیسک خورشید روی سرش نمایش داده می‌شد. سخمت از چشم سوخته رع آفریده شد تا انتقامی الهی را بر انسان‌ها اجرا کند و از طریق بادهای سوزان بیابان آتش می‌دمید. او همچنین محافظ فرعون‌ها بود و آن‌ها را به میدان نبرد هدایت می‌کرد. 

7

آویز سخمت، دوره میانی سوم، حدود ۱۰۷۰–۶۶۴ قبل از میلاد؛ ترازوی گردنبند با ایگیس سخمت، دوره جدید، حدود ۱۲۹۵–۱۰۷۰ قبل از میلاد

در یکی از اسطوره‌های اصلی سخمت، رع خشمگین شد زیرا مردم مصر علیه او نقشه کشیده بودند. او سخمت را به زمین فرستاد تا انتقام بگیرد، اما سخمت دیوانه شد و تهدید کرد کل تمدن مصر را نابود کند. دیگر خدایان یک دریاچه از آبجو ساختند و آن را قرمز کردند تا شبیه خون شود و سخمت را فریب دادند و او مست شد و مأموریت خود را فراموش کرد. 

سخمت همچنین الهه بیماری‌ها و طاعون بود و می‌توانست انسان‌ها را با قحطی و بیماری مجازات کند و از این رو، حامی پزشکان هم بود. 

۴. کالی، الهه هندو

0

کالی احتمالاً مشهورترین الهه هندو است و به عنوان حامی زمان و مرگ پرستش می‌شد. نام او از واژه سانسکریت «کالا» گرفته شده که به معنای زمان یا پایان زمان است. او نماینده مفهوم روز قیامت و تولد دوباره زندگی است. 

تاریخچه هندوئیسم شامل چندین دین بومی شبه‌قاره هند و دره سند می‌شود که در طول زمان در قالب هندوئیسم مدرن به هم پیوسته‌اند. شواهدی از وجود کالی از دوره ودایی، حدود ۱۵۰۰ قبل از میلاد وجود دارد، اگرچه اسطوره او به شکل گسترده در قرن ششم میلادی شناخته شد. 

کالی بیشتر به خاطر نقش خود در کتاب «دِوی ماهاتمیام»، یک اثر اسطوره‌ای هندو، معروف است که حدود ۴۰۰–۶۰۰ میلادی نوشته شده است. نسخه‌های مختلفی از ظهور کالی وجود دارد: در یکی از آن‌ها، الهه کاشیکی توسط دو آسورا (شیطان) مورد حمله قرار می‌گیرد، و او چنان خشمگین می‌شود که به شکل تاریک درمی‌آید و یا شکل جایگزین کالی را می‌پذیرد و یا کالی از او پدید می‌آید. 

9

کالی بلافاصله دو آسورا را شکست می‌دهد و توجه خود را به آسورای دیگر، راکتابیجا، معطوف می‌کند. راکتابیجا این توانایی را داشت که هربار که یک قطره از خونش با زمین تماس پیدا کند، تکثیر شود. همان‌طور که انتظار می‌رود، وقتی کالی با راکتابیجا جنگید، او نسخه‌های زیادی تولید کرد، اما کالی با مکیدن خون او بدنش را از خون خالی کرد و پس از مرگ، نسخه‌های باقی‌مانده را خورد. در برخی نسخه‌ها، او حتی بر جنازه‌های آن‌ها می‌رقصد. 

رفتار ترسناک کالی همچنین در نمادشناسی او منعکس شده است. او معمولاً به رنگ آبی تیره یا سیاه با چشمان قرمز و زبان روشنِ بیرون‌آمده نشان داده می‌شود. دهان باز او دندان‌های تیز و فک برنده او را نمایان می‌کند و در برخی نمایش‌ها سه چشم دارد که نمایانگر گذشته، حال و آینده هستند. 

کالی معمولاً برهنه به تصویر کشیده می‌شود و با تزئینات ترسناک همراه است. او اغلب با دامن ساخته‌شده از اعضای بریده‌ی بدن و گردنبندی از جمجمه‌ها و سرهای بریده به نمایش در می‌آید. در بسیاری از تصاویر، او چهار دست دارد؛ یکی همیشه سلاح در دست دارد و دیگری سر بریده‌ای را نگه می‌دارد. یکی دیگر از همراهان خونین او، شریکش شیوا است که معمولاً زیر پای او له‌شده نشان داده می‌شود. 

با وجود ظاهر ترسناک، کالی نخستین الهه از ده ماهاویدیا است؛ الهه‌های هندو که نماینده خرد هستند و کالی معمولاً به عنوان بالاترین الهه در سیستم معنوی تانتریک شناخته می‌شود. افزون بر این، ماهاویدیاها به عنوان ده جنبه از الهه مادر بزرگ، دورگا، در نظر گرفته می‌شوند. به عنوان نخستین ماهاویدیا، کالی تجسم براهمان، واقعیت بنیادی جهان، بنا به نوشته‌های مقدس هندو است. 

۵. نِمِسیس، یونان باستان

10 

عدالت و انتقام الهی، پیر-پل پردون، ۱۸۰۵–۱۸۰۶ میلادی

امروزه کلمه یونانی «نِمِسیس» را برای توصیف  دشمن دیرینه یا عامل سقوط کسی به کار می‌بریم. این واژه از نام الهه یونان باستان، نمسیس، گرفته شده است. او دختر نیکس بود و تجسم شب و تاریکی محسوب می‌شد. نمسیس نماینده حس تعادل کیهانی بود، شبیه الهه مصری ماعت و همچنین نماد انتقام الهی بود. 

نمسیس نخستین بار در کتاب «تئوگونیا یا تبارنامه خدایان» هزیود ذکر شده، جایی که او بدون پدر و تنها فرزند نیکس بود. هزیود توضیح می‌دهد که نیکس فرزندان زیادی به دنیا آورد که هر کدام نماینده نیروهای بنیادین و ترسناک بودند، مانند هیپنوس (خواب)، اویزیس (رنج)، مویری (سرنوشت) و تاناتوس (مرگ). 

در اسطوره‌های اصلی، نمسیس عامل سرنوشت بود، اما تا قرن چهارم قبل از میلاد، او نماینده خشم الهی نیز شد. نمسیس دشمن غرور بود و کسانی را که خودخواهی افراطی داشتند، مجازات می‌کرد. 

در کتاب «دگردیسی‌ها» اووید، نمسیس نارسسوس را به دلیل رد یک حوری مجازات کرد. او به حوضچه‌ای کشیده شد و عاشق تصویر خودش شد که در نهایت به مرگش انجامید. 

نمسیس در زندگی روزمره انسان‌ها هم نقش داشت و اطمینان حاصل می‌کرد که همه سهم عادلانه‌ای از خوشی و درد دریافت کنند. در هنر، او اغلب همراه با تایکه، الهه شانس، نشان داده می‌شد تا تعادل بین خوش‌شانسی و غرور حفظ شود. او همواره به شکل الهه‌ای بالدار با اخمی مشخص نمایش داده می‌شد و پیام‌رسان بدخبر کیهانی بود. 

۶. مور-ریوگان، اساطیر ایرلندی

11

کوشولین سوار بر ارابه در نبرد، جوزف لیندنکر، حدود ۱۹۱۱ میلادی

موریگان یا مور-ریوگان، الهه پیچیده سلتی است که بیشتر به عنوان الهه مرگ شناخته می‌شود. شواهد او را می‌توان در دوره نوسنگی ایرلند ردیابی کرد، اما شکل شناخته‌شده او نخستین بار در منابع لاتین قرن هشتم میلادی ذکر شده است. شخصیت او مجموعه‌ای از جادو و ویرانی است. 

نام موریگان «ملکه شبح» ترجمه می‌شود. «مور» از ریشه هندواروپایی به معنی ترس است و «ریگان» به معنی ملکه. در متون اولیه، موریگان یک الهه سه‌گانه بود، شبیه الهه یونانی هکاته و تا قرن یازدهم یک شخصیت واحد در نظر گرفته نشد. با این حال، در طول قرون وسطی، می‌توانست هم به شکل واحد و هم سه‌گانه تفسیر شود. این سه بخش اغلب «موریگان، بادب و نِمین» یا «موریگان، بادب و ماچا» نامیده می‌شدند. 

12

فیگور والکری، دوران وایکینگ، یافت‌شده در هربی، دانمارک

موریگان جنبه‌های متعددی از خشونت را شامل می‌شود. او محرک جنگ بود و از تجمع ارتش‌ها لذت می‌برد. همچنین پیش از نبردها ظاهر می‌شد و پیروزی یا شکست را پیش‌بینی می‌کرد. قدرت جادویی او می‌توانست شامل انسان‌ها و خدایان شود و جریان نبرد را تغییر دهد. گاهی او باران خون بر لشکریان می‌باراند و با فریادهایش آن‌ها را به جنون می‌کشاند. عنصر نِمین با این جنون مرتبط است. او همچنین می‌توانست به کلاغ یا زاغ تبدیل شود و بر فراز میدان نبرد پرواز کند، که به نام بادب شناخته می‌شود و نشانه مرگ بود. این ویژگی‌ها شباهت‌هایی با خدای جنگ نورس، اودین و والکری‌ها دارد. 

موریگان معمولاً به شکل کلاغ، پیرزن یا زن جوان نشان داده می‌شود. کلاغ پیام مرگ بود، پیرزن پیام‌آور بود (اغلب پیام مرگ داشت) و زن جوان برای تشویق نیروها به نبرد به کار می‌رفت. 

۷. آنگربودا، اساطیر نورس

13

فرزندان لوکی، امیل داپلر، ۱۹۰۵ میلادی

آنگربودا، غولی در اساطیر نورس، به معنای «آورنده غم» است. او با لوکی ازدواج کرد و فرزندانی به دنیا آورد که فنریر (گرگ بزرگ)، هِل (الهه جهان زیرین) و یورمونگاند (مار عظیم) بودند. خدایان از فرزندان او می‌ترسیدند و آن‌ها را در نقاط دور کیهان زندانی کردند تا کمترین آسیب را برسانند. این سه فرزند در پیش‌بینی رگناروک (پایان جهان) نقش دارند. 

آنگربودا در جنگل آهن، منطقه‌ای نزدیک مرزهای یوتونهیم و میدگارد زندگی می‌کرد. او رهبر گروهی از گرگ‌ها و مادر بیشتر گرگ‌های قدرتمند بود. یکی از این گرگ‌ها به نام مونگرام، قرار است خورشید و ماه را ببلعد و جهان را در تاریکی رگناروک فرو برد. 

۸. کواتلیکوئه، تمدن آزتک

14

تندیس کواتلیکوئه، ارتفاع ۸/۳ فوت، تنوچتیتلان، حدود ۱۴۳۰–۱۴۹۱ میلادی

در فرهنگ آزتک، کواتلیکوئه الهه زندگی و باروری همچنین حامی مرگ بود. نام او به معنای «دامن مار» است و او دامن پر از مار و گردنبندی از اجزای بدن انسان‌ها مانند جمجمه، دست و قلب انسان داشت. او دارای چنگال‌های بزرگ، سینه‌های افتاده و دو سر مار اضافی بود که هنگام بریدن سرش ظاهر می‌شدند. 

کواتلیکوئه هنگامی که به عنوان کاهنه روی کوه مار خدمت می‌کرد، به شکل جادویی باردار شد. این موضوع دخترش کویولشاوکی را خشمگین کرد چون فکر می‌کرد با این بارداری به خانواده آن‌ها توهین شده است. کویولشاوکی برادرش سنتزونویتزنواهوا را برای حمله به کواتلیکوئه بسیج کرد. آن‌ها مادرشان را سر بریدند، اما لحظه مرگ او، خدای خورشید و جنگ آزتک، هویتزیلوپوچتلی، متولد شد. او که کاملاً بالغ بود، انتقام گرفت و کویولشاوکی را تکه‌تکه کرد و قطعاتش را به آسمان پرتاب کرد تا ماه را بسازد. او بسیاری از برادرانش را کشت و بقیه را پراکنده کرد تا ستارگان شب شوند. 

15

کواتلیکوئه، الهه آزتک، حدود ۱۵۰۰ میلادی

علاوه بر فرزندش، کواتلیکوئه به خودی خود ترسناک بود. اجزای بدن که از گردنش آویزان بودند، غنائم قربانیانش بودند. آزتک‌ها معتقد بودند بسیاری از خدایان قدرتمند نیازمند قربانی انسانی بودند و اگر خورشید طلوع نمی‌کرد، آن‌ها و نیروهای شیطانی بر انسان‌ها مسلط می‌شدند. کواتلیکوئه نماد رابطه پیچیده انسان با زمین بود: زمین هم می‌تواند بارور و سخاوتمند باشد و هم خطرناک و گاه هیولامانند. 

مترجم: زهرا ذوالقدر

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید