(تصاویر) این ساختمانهای بازیگوش چه چیزی را به تمسخر گرفتهاند؟
ساختمانهایی شبیه گربه، دوربین، سبد یا حتی شبیه یک خرابه؛ چه نگاه و رویکردی پشت ساخت این بناهای غیرعادی بود؟ معماران این ساختمانهای شوخ و بازیگوش، چه چیزی را در جهان ما به تمسخر گرفته بودند؟
فرادید| از دهههای آغازین قرن بیستم تا دهههای 60 و 70 میلادی، سبک معماری مدرن به سبک غالب در ساخت و ساز شهری در آمریکا و اروپا تبدیل شده بود. یکی از مهمترین ویژگیهای این سبک، تکیۀ آن بر «کاربردی بودن» سازهها بود. از نظر یک معمار مدرن، ساختمان میبایست صرفا «ساختمان» باشد و اگر بتواند هدف اصلیاش به عنوان ساختمان را برآورده کند، دیگر نیازمند هیچ چیز اضافی نیست.
به گزارش فرادید؛ به همین خاطر بود که معماری مدرن با حذف تزئیناتی که قبلا در ساختمانها به کار میرفتند، به سمت سادگی، بیپیرایگی و شکلهای هندسی محض پیش رفت. از نظر معمار مدرن، شکل ساختمان باید به طور کامل از کارکرد و استفادهای که قرار بود از آن بشود تبعیت میکرد و نه از طرحها و تزئینهایی که میخواستند از بیرون به ساختمان تحمیل شوند.
ساختمان «دوچشمی»؛ اثر فرانک گری، یکی از تاثیرگذارترین معماران سبک پستمدرن
اما در دهههای 60 و 70 میلادی جنبشی متفاوت در معماری پدید آمد که نام آن را معماری «پستمدرن» گذاشتند؛ این سبک تازه، واکنشی بود علیه هر قاعدهای که معماری مدرن وضع کرده بود. مثلا در حالیکه معماری مدرن بر سادگی و پرهیز از تزئینات اضافی تاکید میکرد، معماری پستمدرن به طرحهای پیچیده، شکلهای متنوع و درهم تنیده و رنگبندیهای متفاوت و خاص رو آورد.
مهدکودکی در کارلسروهه آلمان، اثر Tomi Ungerer و Ayla Suzan Yöndel
یا مثلا پستمدرنها بر خلاف معماری مدرن که سعی داشت هر ردپایی از سنت را از بین ببرد، رو به استفاده از عناصر معماری سنتی آوردند و آنها را به شکلهایی غیرعادی و «خلاف قاعده» با هم ترکیب کردند.
در برخی موارد، معماران پستمدرن حتی ساختمانهایشان را طوری طراحی کردند که نمیشد دقیقا تشخیص داد که ساختمان هستند یا مجسمه؛ آن هم مجسمههایی که گاهی ظاهرشان بسیار غیرعادی و حتی «مضحک» جلوه میکرد. این محو کردن مرز بین دو ژانر هنری چیزی بود که در معماری مدرن سابقه نداشت؛ معماران مدرن معماری را حوزهای کاملا مستقل از هنرهای دیگر در نظر میگرفتند که باید قواعد خاص خودش را داشته باشد.
ساختمان رقصان، فرانک گری
استفاده از مصالح و طرحهای بومی نیز تفاوت دیگری بود که بین سبکهای معماری پستمدرن و مدرن به چشم میخورد؛ معماری مدرن با قاعدههای کلیاش به سمت یک جور معماری بینالمللی و فراگیر رفته بود که جایی برای بروز سبکهای بومی باقی نمیگذاشت؛ اما این چیزی بود که پستمدرنها با طرحهای الهامگرفته از سبکها و مصالح بومی به مقابله با آن رفتند.
به طور کلی میتوان گفت، هرچقدر که معماری مدرن بر یک «عقلانیت جدی و خشک» در ساخت بناها تکیه داشت، سبک پستمدرن به سمت شوخی، قاعدهشکنی و تازگی رفت. البته این فقط یک جور ساز مخالف زدن بدون معنا و دلیل نبود بلکه نوعی جهانبینی متفاوت در پس آن قرار داشت. از نظر پستمدرنها، معماری مدرن با ارائۀ یک سری قواعد جهانشمول و فراگیر که منجر به ساخت بناهایی یکشکل و مشابه در سراسر جهان میشد، تفاوتهای بومی و محلی را از بین برده بودند و به تعبیر دیگر، کثرتی را که در بطن جوامع انسانی مختلف وجود داشت سرکوب کرده بودند.
ساختمان فروشگاه بست، اثر جیمز واینز
بنابراین معماری پستمدرن نوعی شورش تمسخرآمیز علیه اقتدار بود؛ علیه اقتدار قاعدههایی که کثرت را سرکوب میکردند؛ علیه جدیت و عقلانیتی که «احساس» و «سرخوشی» را سرکوب میکرد و علیه سادگی و خلوصی که ابهام و چندپهلویی را سرکوب میکرد.
در حقیقت شوخی و طنزی که در سبک پست مدرن وجود داشت، نوعی سلاح برای مبارزه با یک جدیت عقلانی خشک بود که میتوانست نماد یک سیاست یا فرهنگ سرکوبگر باشد؛ سیاستی که کثرت را نمیپذیرد و میخواهد همه چیز را تحت فرمان چند قاعدۀ محدود دربیاورد.
هتل رادیسون بلو در بلژیک، اثر مایکل گریوز
در حال حاضر شاید دوران اوج و رونق معماری پستمدرن گذشته باشد، اما تاثیرات این سبک و نوع رویکرد انتقادیاش به معماری مدرن، همچنان پابرجا هستند. شاید یکی از بزرگترین تاثیرات سبک پستمدرن این بوده باشد که معماری را به خود «زندگی» نزدیکتر کرده است؛ زندگی با تمام جنبهها و ویژگیهای مبهم، پیچیده، طنزآمیز، متکثر و پیشپا افتادهاش.
ساختمان m2 در توکیو، اثر کِنگو کوما