الگوهای برتر در افزایش توانمندی کارمندان

به‌طور متوسط گروه‌های کاری که مداخلات مربوط به تقویت توانمندی را دریافت کردند در مقایسه با گروه‌های کنترل (که مداخلات توانمندی محور در آنها به میزان کم انجام شده بود یا اصلا انجام نشده بود) در تمام 6 معیار پیشرفت محسوسی را نشان دادند

کد خبر : ۲۵۹۶۴
بازدید : ۲۷۹۳۷
ما در موسسه گالوپ در طول بیش از پنج دهه به مطالعه بیش از صدها تیم کاری و میلیون‌ها کارمند، مدیر و رهبر سازمانی پرداخته‌ایم و دریافته‌ایم که تمرکز بر توسعه توانمندی افراد در مقایسه برای تلاش برای رفع نقاط ضعف‌شان رویکردی به مراتب موثرتر است.

برای مثال ما فهمیده‌ایم افرادی که هر روز توانمندی‌های‌شان را به‌کار می‌گیرند، در مقایسه با دیگران، با احتمال بیش از سه برابر از کیفیت زندگی‌شان ابراز رضایت خواهند کرد و با احتمال بیش از 6 برابر به محیط کاری خود دلبستگی بالاتری نشان می‌دهند.

این مطالعات تاثیر مداخلات انجام شده بر عملکرد گروه‌های کاری را مورد سنجش قرار داد. در این مطالعه 49495 واحد کسب‌وکار با 2/ 1 میلیون کارمند در 22 سازمان که در هفت صنعت مختلف فعالیت می‌کردند و در 45 کشور قرار داشتند، بررسی شدند.

برای ارزیابی نتایج 6 معیار مورد استفاده قرار گرفت که عبارت است از: 1) فروش 2) سودآوری 3) دلبستگی مشتری 4) نرخ خروج از سازمان 5) دلبستگی کارکنان 6) ایمنی.

به‌طور متوسط گروه‌های کاری که مداخلات مربوط به تقویت توانمندی را دریافت کردند در مقایسه با گروه‌های کنترل (که مداخلات توانمندی محور در آنها به میزان کم انجام شده بود یا اصلا انجام نشده بود) در تمام 6 معیار پیشرفت محسوسی را نشان دادند.

90 درصد گروه‌های کاری که مداخلات توانمندی محور به هر میزانی از کم تا زیاد در آنها انجام شده بود، مطابق ارقام زیر از خود پیشرفت نشان دادند که حتی مقادیر کم آن دستاورد قابل‌توجهی است:

• 10 تا 19 درصد افزایش در فروش

• 14 تا 29 درصد افزایش در سودآوری

• 3 تا 7 درصد افزایش در دلبستگی مشتری

• 9 تا 15 درصد افزایش در دلبستگی کارکنان

• 6 تا 16 امتیاز کاهش در نرخ خروج از سازمان (در سازمان‌های با نرخ خروج کم)

• 26 تا 72 امتیاز کاهش در نرخ خروج از سازمان (در سازمان‌های با نرخ خروج بالا)

• 22 تا 59 درصد کاهش در حوادث ایمنی

در این پژوهش، ما همچنین هفت الگوی برتر برای بهینه کردن برنامه‌های افزایش توانمندی را کشف کرده‌ایم که در ادامه مروری بر آنها صورت گرفته است:

1) با رهبری شروع کنید: گاهی اوقات برخی از واحدهای سازمانی به صورت منفرد اقدام به برگزاری برنامه‌های تقویت توانمندی می‌کنند که تاثیر محدودی در سطح سازمان دارد. اما وقتی این برنامه‌ها از سوی رهبران سازمان اولویتی راهبردی پیدا کنند، تغییرات واقعی به وقوع می‌پیوندند.

برای مثال ما دریافته‌ایم که افزایش چندبرابری سودآوری زمانی با احتمال بالا رخ می‌دهد که رهبران ارشد سازمان، تقویت توانمندی زیرمجموعه‌های‌شان را در تمام سطوح سازمان با جدیت پیگیری می‌کنند.

2) مدیران را وارد صحنه کنید: بهترین روش برای حداکثرسازی توانمندی‌های کارکنان، اقدام از طریق مدیران آنهاست. تقریبا از هر 10 کارمند هفت کارمند که معتقد است مدیر او بر توانمندی‌ها و نقاط مثبتش متمرکز شده است، دلبستگی کاری بالایی از خود نشان می‌دهد.

برعکس وقتی کارکنان اعتقاد ندارند که مدیرشان بر توانمندی‌ها و نقاط قوت آنها متمرکز شده است، میزان دلبستگی کاری‌شان به میزان فاحشی افت می‌کند. همراستا بودن مدیر با برنامه‌های تقویت توانمندی‌ها امری حیاتی است، زیرا این مدیران هستند که در بالا کشیدن سطح توانمندی کارکنان مسوول هستند.

3) آگاهی و اشتیاق را در سطح شرکت گسترش بدهید: وقتی مفاهیم توانمندی به درستی به کارکنان منتقل شود، آنها بیشتر توانمندی‌هایشان را به‌کار می‌گیرند. برای مثال یکی از شرکت‌های مورد بررسی که در زمینه خدمات مالی فعالیت می‌کند، پنج نقطه قوت هر کارمند را در محل کارش نصب کرده بود که باعث می‌شد کلیه کارکنان نقاط قوت همکاران‌شان را به یاد بسپارند.

همچنین رهبران سازمانی باید راهبردهای کسب‌وکارشان را در قالب مزیت‌های رقابتی که همان توانمندی‌های سازمان است با کارکنان‌شان در میان بگذارند. همچنین آنها نیاز دارند توانمندی‌های کارکنان را مورد تشویق قرار بدهند تا افراد برای نشان دادن نقاط قوت‌شان ترغیب شوند.

4) موقع تشکیل تیم‌های پروژه به توانمندی‌های افراد توجه کنید: رهبران سازمانی نباید صرفا بر افزایش توانمندی کارکنان به صورت انفرادی متمرکز شوند، بلکه آنها باید موقع تشکیل تیم‌ها به استعدادهای ذاتی هر فرد نیز توجه کنند. مسوولیت‌ها باید بر اساس اینکه چه کاری با طبیعت هر فرد سازگاری بیشتری دارد به او واگذار شود.

برای مثال، قرار دادن دو فرد به‌عنوان همکار که در حوزه توانمندی‌های‌شان با هم همپوشانی دارند، می‌تواند در تحقق اهداف تیم نقش مهمی داشته باشد.

5) ارزیابی عملکرد افراد را بر پایه نقاط قوت‌شان سازماندهی کنید: در سازمان‌هایی که فرهنگ سازمانی بر مبنای رفع نقاط ضعف بنا نهاده شده است، حتی آن دسته از مدیران و رهبران سازمانی که علاقه‌مند به توسعه توانمندی‌های کارکنان‌شان هستند، مسیر دشواری را پیش روی خود می‌یابند.

مدیران باید ارزیابی عملکرد را طوری سازمان‌دهی کنند که کارکنان را به به‌کارگیری استعدادهای‌شان تشویق کند و به آنها مسیر ارتقای توانمندی‌های‌شان را نشان بدهد. در همین راستا بیان روشن انتظارات و هدف‌گذاری قابل اجرا برای کارکنان امری ضروری است.

6) شبکه‌ای از متخصصان حوزه توانمندی در سازمان ایجاد کنید: قهرمانان و پیشگامان یک سازمان در حوزه توسعه توانمندی‌ها آن دسته از کارکنانی هستند که نقشی کلیدی در حمایت از سایر کارکنان برای به‌کارگیری توانمندی‌های‌شان دارند.

این افراد همچنین به پیشبرد برنامه‌های توسعه توانمندی در سازمان و حفظ انرژی مورد نیاز برای ادامه راه کمک می‌کنند. در بهترین حالت، این افراد می‌توانند موجب شوند که سازمان به سطوح عملکردی در کلاس جهانی دست پیدا کند. شناسایی و سازماندهی این افراد از سوی رهبران سازمان امری ضروری است.

7) فرهنگ توانمندی محور سازمان را با برندتان پیوند دهید: برندی که بتواند فرهنگ توانمندی محور سازمان را بازتاب بدهد، مسیرهای طولانی را برای موفقیت سازمان خواهد پیمود. چنین برندی نوع درستی از آدم‌های جویای کار را به سازمان جذب می‌کند، ضمن اینکه برای مشتریان نیز جذاب خواهد بود زیرا می‌تواند نقاط تمایز سازمان را نسبت به رقبا بهتر نشان بدهد.

منبع: HBR
مترجم: سید ساجد متولیان/ روزنامه دنیای اقتصاد
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید