آخرین بازمانده از ما در دنیای واقعی؛ با چهار انگل زامبیساز در طبیعت آشنا شوید

زامبیها واقعا وجود دارند، طبیعت پر از انگلهاییست که دیگر موجودات را به برده خود تبدیل میکنند و داستانی ترسناکتر از فیلمهای تخیلی رقم میزنند.
زامبیهای واقعی در دل طبیعت زندگی میکنند؛ از مورچههایی که مثل عروسک خیمهشببازی تحت کنترل گرفته میشوند تا عنکبوتهایی که برای قاتلان خود خانه میسازند. این موجودات بیچاره، قربانی انگلهایی باهوش میشوند تا چرخهی بقای آنها ادامه پیدا کند.
البته معنای زامبیهای دنیای واقعی، چیزی نیست که در فیلمهای آخرالزمانی میبینیم. در حقیقت، انگلهایی در طبیعت وجود دارند که میتوانند با دستکاری مغز موجودات زنده، آنها را وادار به انجام کارهایی کنند که برخلاف میل خودشان است. اکنون که فصل دوم آخرین بازمانده از ما (The Last of Us) پخش میشود، زمان خوبی است تا به داستان زامبیهای دنیای واقعی بپردازیم که الهامبخش این سریال بودهاند.
اسطورهی مدرن زامبیها، برای اولین با فیلم کلاسیک شب مردگان زنده، بر پردهی سینما ظاهر شد. در این فیلم مردگان تازهدرگذشته ناگهان بیدار میشوند و اشتهایی سیریناپذیر برای گوشت انسان پیدا میکنند. در ادامه، سریالهایی مانند مردگان متحرک این مفهوم را گسترش دادند؛ در این قبیل فیلمها مرگ به هر دلیلی مساوی با زامبی شدن تلقی میشد. در بیشتر روایتها، هیچ تلاشی برای ارائهی توضیح علمی صورت نگرفت و البته هیچ نیازی هم به توجیه علمی وجود نداشت.
اما در روایتهای معاصرتر، داستاننویسان تلاش کردهاند تا منشأ پدیدهی زامبی را در قالب ویروسی توجیهپذیر ارائه دهند که اغلب در آزمایشگاه خلق شده و نمادی از طمع، غرور یا اشتباههای انسانی است. چنین ویروسهایی گاهی عملکردی شبیه به بیماری هاری دارند و باعث خشم کنترلناپذیر مبتلایان میشوند (مثل فیلم ۲۸ روز بعد) و گاهی هم مانند مجموعهی رزیدنت ایول، بدن انسان یا حیوان را به هیولایی جهشیافته بدل میکنند.
در نقطهی مقابل آثار علمی تخیلی، سریال آخرین بازمانده از ما با رویکردی متفاوت، طبیعت را به دنبال ریشههای فاجعه جستوجو میکند و همین واقعگرایی، روایتی عمیقاً هولناک ساخته است. قارچ کوردیسپس (سرچماقی) نهتنها موجودی واقعی است، بلکه در جهان طبیعی نیز میزبانانش را به زامبیهایی حقیقی تبدیل میکند تا بتواند خودش را گسترش دهد.
در نمایشهای تلویزیونی و بازیهای ویدئویی آخرین بازمانده از ما، آنچه اتفاق افتاد این بود که یکی از سویههای قارچ کوردیسپس دچار جهش شد و بهجای حشرات، ابتدا حیوانات و سپس انسانها را هدف قرار داد؛ مسیری آشنا که پیشتر توسط ویروسهایی مانند آنفلوانزای پرندگان یا کووید ۱۹ طی شده است. در ادامه، چهار نمونه از پدیده زامبیسازهای طبیعت را در دنیای واقعی، مرور میکنیم.
قارچی که مورچهها را به عروسک خیمهشببازی تبدیل میکند

داستان قارچی که مورچهها را به عروسکهای خیمهشببازی تبدیل میکند، یکی از مشهورترین نمونههای انگلهای زامبیساز است. مورچهی نجار، قربانی بیخبر این نمایش مرگبار، معمولاً در لایههای بالای درختان زندگی میکند، اما گاهی برای جستوجوی غذا مجبور به پایین آمدن میشود.
مغز مورچه زامبی دستنخورده باقی میماند، یعنی شاید از وضعیت خود آگاه باشد
وقتی مورچه از خانهاش پایین میآید، هاگهای قارچ مورچه زامبی، با نام علمی اوفیوکوردیپس آنیلاتریلیس (Ophiocordyceps unilateralis) به بدنش میچسبند. پس از نفوذ قارچ به سیستم عصبی، حملاتی شبیه تشنج، مورچه را از درخت به زمین میاندازد. بدن مورچه دیگر در کنترل خودش نیست، گرچه مغزش دستنخورده باقی میماند؛ نشانهای هولناک از اینکه شاید هنوز هم «آگاهی» دارد.
در ادامه، قارچ شبکهای از سلولهای خود را در عضلات مورچه گسترش داده و کنترل کامل حرکات او را در اختیار میگیرد. مورچهی آلوده مجبور میشود از ساقهی گیاه بالا برود، زیر برگ بایستد و فکهایش را با تمام نیرو به رگ برگ قفل کند؛ حرکتی که دیگر راه بازگشتی ندارد.
در این مرحله، قارچ کار را تمام میکند. در طول چند روز، قارچ از درون بدن مورچه تغذیه میکند. سپس، ساختاری از جمجمهی مورچه بیرون میزند و هاگهای تازه را به اطراف میپراکند. بنابراین، مورچه آماده برای آلودهکردن مورچههای دیگر، در چرخهای بیپایان از مرگ و فرمانبرداری باقی میماند.
کرمی که مورچهها را مثل عروسک وودو تسخیر میکند

عروسک وودو که در سریال ازازیل هم دیده شده، وسیلهای جادویی است که معمولاً برای تأثیرگذاری بر یک فرد خاص، تسخیر و کنترل او استفاده میشود. البته این باور ریشه در داستانهای تخیلی جادویی و آیینهای عامیانه دارد، نه واقعیتهای علمی. اما در دنیای واقعی، انگلهایی وجود دارند که مانند عروسک وودو، میزبان خود را کاملاً در دست میگیرند.
برخی انگلهای زامبیساز، کنترل دقیقی بر میزبان خود دارند؛ بهطوری که میتوانند حالت زامبی را مثل کلید برق، روشن و خاموش کنند. کرم انگلی کپلک جگر نیشتری (Dicrocoelium dendriticum) در دوران بزرگسالی، بیشتر عمر خود را در بدن گوسفندان یا گاوها میگذراند. اما فرزندانش باید برای رسیدن به بدن میزبان، مسیری پرپیچوخم را طی کنند.
مورچه با نوشیدن مخاط آلوده، لاروها را میبلعد و به زامبی تبدیل میشود
تخمهای کرم انگلی در مدفوع حیوانات قرار دارند و تنها در صورتی زنده میمانند که توسط حلزون بلعیده شوند. پس از آن، لاروها در بدن حلزون رشد میکنند و سپس، از طریق گلولههای مخاطی دفعشدهی حلزون، بیرون میآیند.
در این مرحله، میزبان دوم وارد ماجرا میشود: مورچهای با نوشیدن رطوبت مخاط آلوده، لاروها را میبلعد. بیشتر لاروها در رودهی مورچه مستقر میشوند، اما یکی از آنها بهمثابه یک قهرمان ازخودگذشته، به دستهای از اعصاب نزدیک گردن مورچه میرود و کنترل بدنش را بهدست میگیرد.
مانند ماجرای قارچ، این کرم هم مورچه را مجبور میکند تا از ساقهی گیاه بالا برود و در انتظار خوردهشدن توسط یک گوسفند یا گاو بماند. اما کرم میداند که اگر مورچه تمام روز را زیر آفتاب بماند، هم خودش و هم میزبانش میمیرند. بنابراین، فقط غروبها او را به بالای ساقه میفرستد. اگر مورچه تا صبح خورده نشد، کرم کنترل را رها میکند و مورچه مثل آدمی که از خوابپریده، به خانه برمیگردد و شاید سردرگم از این باشد که تمام شب را کجا گذرانده است.
بهمحض تاریکشدن هوا، دوباره روح شبگرد درون مورچه بیدار میشود و انگل، فرمان را به دست میگیرد: این داستان شببهشب تکرار میشود تا اینکه سرانجام، مورچه خورده شود. کرم راننده همراه با مورچهاش میمیرد، اما لاروهایی که در شکم مورچه بودهاند، سرانجام به مقصد نهایی خود، یعنی بدن گوسفند یا گاو، میرسند.
البته انگلها هیچوقت از سرگذشت دشوار خود درس نمیگیرند: نسل بعدی هم همین مسیر دردناک را طی میکند.
زنبوری که عنکبوت زامبی را برای ساخت خانهاش به کار میگیرد

برخی انگلها، از زامبیها برای ساختن آیندهای بهتر برای فرزندان خود بهره میبرند. مثلاً زنبورهای پلیسفنکتا (Polysphincta) از مهارت طبیعی عنکبوتها در خانهسازی سوءاستفاده میکنند؛ البته واضح است که کار اجباری این کارگرها برخلاف میل آنها صورت میگیرد.
همهچیز از آنجایی شروع میشود که زنبور بیعسل بالغ، عنکبوت گردباف (Araneidae) را فلج میکند و تخمش را روی پشت او قرار میدهد. لارو زنبور پس از بیرون آمدن از تخم، از مایعات بدن عنکبوت تغذیه میکند، اما نه آنقدری که فوراً او را بکشد.
واضح است که کار اجباری عنکبوت برخلاف میل او صورت میگیرد
سپس، لارو رفتار عنکبوت را دستکاری کرده و باعث میشود بهجای ساختن تارهای گستردهی شکار، پیلهای کوچک بسازد. وقتی کار عنکبوت تمام شد، لارو از او تشکر میکند، البته با خوردنش! سپس درون پیلهی آمادهشده میخوابد تا تبدیل به زنبور بالغ شود.
مطالعات نشان دادهاند که لارو زنبور با تزریق هورمونهایی به بدن عنکبوت، او را فریب میدهد تا تصور کند زمان پوستاندازیاش فرارسیده؛ زیرا تارهای پیلهای بسیار شبیه به تارهایی هستند که عنکبوتها در زمان پوستاندازی، از آنها برای حفاظت استفاده میکنند.
ایدهی جالبی برای داستانهای علمی تخیلی به نظر میرسد: جهانی را تصور کنید که انسانهای آلوده، برای زامبیها خانه میسازند.
کرم نواری که مورچهها را به ملکهای نازپرورده و لوس تبدیل میکند

در آخرین ماجرا، کرم نواری (Anomotaenia brevis) استراتژی متفاوتی را در پیش میگیرد. این داستان در حقیقت نسخهی زیستی «معجون جادویی» است؛ ترکیبی که وعدهی جوانی ابدی میدهد و باعث میشود دیگران مشتاقانه به تو خدمت کنند. اما، مثل همیشه، بهای سنگینی دارد.
در این داستان، دوباره مورچهها و کرمها نقشهای اصلی را دارند. مورچههای گونهی تمنوتوراکس نیلاندری (Temnothorax nylanderi) در حالت عادی فقط چند هفته یا چند ماه عمر میکنند، اما وقتی به کرم نواری آلوده میشوند، عمرشان تا چند سال افزایش مییابد. حتی گاهی میتوانند مثل ملکهها تا ۲۰ سال عمر کنند.
مورچههای آلوده نهتنها عمری ملکهگونه دارند، بلکه از مزایای اجتماعی خاصی هم برخوردار میشوند: مورچههای کارگر غیرآلوده، آنها را تغذیه میکنند، تمیز میکنند و حتی جابهجایشان میکنند، درحالیکه خود مورچههای آلوده مطلقاً هیچ کاری نمیکنند.
بررسیها نشان دادهاند که کرمها، ژنهایی را در بدن مورچهها فعال میکنند که آنها را به مرتبهی ملکه ارتقا میدهد. همچنین، بدن مورچه فرومونهایی را ترشح میکند که دیگر مورچهها را فریب داده و به مراقبت از آنها وا دارد.
شاید زندگی برای مورچههای آلوده شیرین بهنظر برسد، اما این فقط یک روی سکه است. حضور چندین ملکهی قلابی، باعث میشود فشار بیشتری به مورچههای کارگر وارد شده و در نتیجه، زودتر از حد معمول بمیرند. بنابراین، در نهایت کل کلنی مورچهها آسیب میبیند.
اما سود این بازی برای کرمها چیست؟ آنها دنبال بازگشت به مکان موردعلاقهشان برای زادآوری، یعنی رودهی دارکوبها هستند. مورچههای تنبل، در برابر حملهی دارکوبها مقاومت نمیکنند و به طعمهای آسان برای رساندن انگل به بدن میزبان نهایی تبدیل میشوند.
در نهایت، شاید داستان انیمیشنهایی مانند «مورچهای به نام زی» و «زندگی یک حشره» نیاز به بازنگری داشته باشند؛ دنیای واقعی از آنچه میپنداشتیم، بسیار تاریکتر، پیچیدهتر و زامبیوارتر است.
منبع: خبرآنلاین