بازماندن در زمانی خاص
مجموعهای از تازهترین نقاشیهای مهران صابر با عنوان «حول محور آب» اینروزها در گالری «آران» برپا شده است.
کد خبر :
۱۰۲۰۶
بازدید :
۹۶۳
مجموعهای از تازهترین نقاشیهای مهران صابر با عنوان «حول محور آب» اینروزها در گالری «آران» برپا شده است.
این هنرمند که اواخر سال گذشته میلادی در نمایشگاه گروهی «فلیکرلب» نیویورک شرکت داشته، در مجموعه «حول محور آب» به نمادهای دوران کودکی نزدیک شده و تلاش کرده این نمادها و احساسات را نمودی عینی و ملموس ببخشد.
ضمیر ناخودآگاه همچون آثار پیشین او منبع اصلی عناصر پراکندهای است که او تلاش میکند در فضای تکتک آثارش ارتباطی میان آنها برقرار کند. این ارتباط اما هرگز در تعریفی منطقی و عقلایی نمیگنجد و بیش از هرچیز بازتولیدی از زندگی و احساسات و عواطف جاری در آن است.
عناصر گوناگونی چون اسباببازیها، دستگاهها و ماشینهای عجیبوغریب و انسانها در قابهای او چنان چیدمان میشوند که زمان و مکان را درمینوردند و فضایی ویژه با مختصاتی منحصربهفرد را بازآفرینی میکنند.
آمیزش خاطرات کودکی و عناصر معاصر در نقاشیهای او اگرچه به تصویری توهمآمیز و به قول خودش «هذیانگونه» میانجامد، اما ارتباط و نسبت میان آنها امری است که نقاش با طرحی حسابشده پی میریزد.
مجموعه «حول محور آب» ادامه منطقی رویکردی است که هنرمند در مجموعههای پیشینش چون «خوابگردیها» به نمایش گذاشته؛ چهرههایی که از مسیر دفرمهشدن و دگردیسی به تصاویری میان واقعیت و خیال میانجامند.
فیگورهای انسانی نقاشیهای او هم در مسیر دفرمهشدن، انگار در زمانی خاص از تغییر بازماندهاند و در وضعیتی برزخی گیر کردهاند. حالا ذهنیت سوررئال به رویکرد تثبیتشده مهران صابر در مجموعههایش تبدیل شده؛ او از خصلتهای فراواقعگرایی برای نمایش انسانها و موقعیتهایی استفاده میکند که در ظاهر تنها در تصورات و خیالپردازیها میتواند مجال ظهور پیدا کند.
موجودات ساخته او بیننده را در دوگانه تشخیص زندهبودن یا شمایلی مجسمهگون گرفتار میکند؛ بخشی زنده و در تکاپوی ادامه حیات و بخشی دیگر پوسیده و ازمیانرفته. ارجاعات تاریخی نقاشیهای او را برای مثال میتوان در همین تقابل عناصر متعلق به گذشته و دوران معاصر یافت؛ انگار او مسیر همین دگردیسیها و روند پیدرپی تاریخ را در همین حیات و ازمیانرفتن مستمر میبیند.
اما تاریخ از دیدگاه مهران صابر گسترهای بیحدومرز را نشانه میرود که در آن از ابتداییترین موجودات و شکلهای زندگی تا عناصر مدرن مجال ظهور مییابند.
در حقیقت او فضای آثارش را از محدوده تاریخ، آنگونه که از منابع تاریخی سراغ داریم، به عرصه نامحدود ماقبل تاریخ میکشاند؛ اقیانوسهایی که اولین گونههای جانداران روی زمین را پرورش دادهاند و اشکالی از حیات که بسیار فراتر از عمر تجربیات زیسته ما را تشکیل میدهند، از قضا برای هنرمند منابع خیالی قدرتمندی را شکل میدهند و به عناصری دائمی در رؤیاهای تصویریاش منجر میشوند؛ تصاویری که او معتقد است در ذهن تکتک بینندگان آثارش میتواند اشتراکاتی را تداعی کند.
او در این مسیر شاید بازهم به شکلی ناخودآگاه به پدیدهای با عنوان «تاریخ میانی» توجه میکند؛ مقاطعی از حیات انسان و موجودات که در فاصله میان، از شکلی به شکل دیگر درآمدن حادث میشود و از دیدهها پنهان است.
از قضا توجه عمده او در نقاشیهایش بر بهتصویردرآوردن همین موقعیتهاست؛ انسانی که در حال شدن به شکلی دیگر است؛ دستگاه یا ماشینهایی غریب که بهطور مشخص نمیتوان کاربرد یا مصرفی برای آنها در نظر گرفت و مقصود از بهوجودآمدنشان نامشخص است.
در جهانی که مهران صابر به تصویر میکشد، موجودات حتی از شکلی به شکل دیگر درمیآیند؛ انسان به ماشین یا موجودی دیگر و هر یک به صورتهای یکدیگر جایگزین میشوند یا در حال جایگزینی و تغییر ماهیت هستند اما اغلب عقیم و بیسرانجام؛ بیآنکه ما با نتیجه و تصویر نهایی تغییرهای شکلی و ماهیتی موجودات و عناصر نقاشیهای او روبهرو شویم و بیآنکه از وضعیت دقیق آنها چنانکه پیش از این بودهاند بتوانیم آگاهی یابیم. همینجاست که پدیده «میانیبودن» عناصر در نقاشی او بیش از هر چیز خود را به رخ میکشد و گفتوگوی اصلی هنرمند با مخاطب را شکل میدهد.
بهزعم هنرمند، همه اینها از دریچه ضمیر ناخودآگاه است که امکانپذیر میشود؛ خاطرات و دریافتهایی که ذهن ناخودآگاه برای همیشه در خود ذخیره و ثبت کرده، در نقاشیهای او مجالی برای بازتولید در قالب تصاویری دارند که بیش از هرچیز متکی بر احساسات و عواطف و البته آن چیزهایی است که در تجربه زیسته هنرمند تأثیرات ابدی خود را برجای گذاشتهاند.
عواطفی که بهزعم هنرمند، هنگامی که دغدغههای روزمره فروکش میکنند، از منبع ابدی ضمیر ناخودآگاه که ریشه در ذهنیت ساده و خالص کودکی دارند مجال بروز پیدا و دریافتها و احساسات بهحاشیهکشیده را دوباره یادآوری میکنند؛ عواطفی که تلقی ما را از حقیقت هستی و وجود شکل میدهند و ارتباط ما را با همه آنچه در دایره حیات میگنجد تفسیر میکنند.
این هنرمند که اواخر سال گذشته میلادی در نمایشگاه گروهی «فلیکرلب» نیویورک شرکت داشته، در مجموعه «حول محور آب» به نمادهای دوران کودکی نزدیک شده و تلاش کرده این نمادها و احساسات را نمودی عینی و ملموس ببخشد.
ضمیر ناخودآگاه همچون آثار پیشین او منبع اصلی عناصر پراکندهای است که او تلاش میکند در فضای تکتک آثارش ارتباطی میان آنها برقرار کند. این ارتباط اما هرگز در تعریفی منطقی و عقلایی نمیگنجد و بیش از هرچیز بازتولیدی از زندگی و احساسات و عواطف جاری در آن است.
عناصر گوناگونی چون اسباببازیها، دستگاهها و ماشینهای عجیبوغریب و انسانها در قابهای او چنان چیدمان میشوند که زمان و مکان را درمینوردند و فضایی ویژه با مختصاتی منحصربهفرد را بازآفرینی میکنند.
آمیزش خاطرات کودکی و عناصر معاصر در نقاشیهای او اگرچه به تصویری توهمآمیز و به قول خودش «هذیانگونه» میانجامد، اما ارتباط و نسبت میان آنها امری است که نقاش با طرحی حسابشده پی میریزد.
مجموعه «حول محور آب» ادامه منطقی رویکردی است که هنرمند در مجموعههای پیشینش چون «خوابگردیها» به نمایش گذاشته؛ چهرههایی که از مسیر دفرمهشدن و دگردیسی به تصاویری میان واقعیت و خیال میانجامند.
فیگورهای انسانی نقاشیهای او هم در مسیر دفرمهشدن، انگار در زمانی خاص از تغییر بازماندهاند و در وضعیتی برزخی گیر کردهاند. حالا ذهنیت سوررئال به رویکرد تثبیتشده مهران صابر در مجموعههایش تبدیل شده؛ او از خصلتهای فراواقعگرایی برای نمایش انسانها و موقعیتهایی استفاده میکند که در ظاهر تنها در تصورات و خیالپردازیها میتواند مجال ظهور پیدا کند.
موجودات ساخته او بیننده را در دوگانه تشخیص زندهبودن یا شمایلی مجسمهگون گرفتار میکند؛ بخشی زنده و در تکاپوی ادامه حیات و بخشی دیگر پوسیده و ازمیانرفته. ارجاعات تاریخی نقاشیهای او را برای مثال میتوان در همین تقابل عناصر متعلق به گذشته و دوران معاصر یافت؛ انگار او مسیر همین دگردیسیها و روند پیدرپی تاریخ را در همین حیات و ازمیانرفتن مستمر میبیند.
اما تاریخ از دیدگاه مهران صابر گسترهای بیحدومرز را نشانه میرود که در آن از ابتداییترین موجودات و شکلهای زندگی تا عناصر مدرن مجال ظهور مییابند.
در حقیقت او فضای آثارش را از محدوده تاریخ، آنگونه که از منابع تاریخی سراغ داریم، به عرصه نامحدود ماقبل تاریخ میکشاند؛ اقیانوسهایی که اولین گونههای جانداران روی زمین را پرورش دادهاند و اشکالی از حیات که بسیار فراتر از عمر تجربیات زیسته ما را تشکیل میدهند، از قضا برای هنرمند منابع خیالی قدرتمندی را شکل میدهند و به عناصری دائمی در رؤیاهای تصویریاش منجر میشوند؛ تصاویری که او معتقد است در ذهن تکتک بینندگان آثارش میتواند اشتراکاتی را تداعی کند.
او در این مسیر شاید بازهم به شکلی ناخودآگاه به پدیدهای با عنوان «تاریخ میانی» توجه میکند؛ مقاطعی از حیات انسان و موجودات که در فاصله میان، از شکلی به شکل دیگر درآمدن حادث میشود و از دیدهها پنهان است.
از قضا توجه عمده او در نقاشیهایش بر بهتصویردرآوردن همین موقعیتهاست؛ انسانی که در حال شدن به شکلی دیگر است؛ دستگاه یا ماشینهایی غریب که بهطور مشخص نمیتوان کاربرد یا مصرفی برای آنها در نظر گرفت و مقصود از بهوجودآمدنشان نامشخص است.
در جهانی که مهران صابر به تصویر میکشد، موجودات حتی از شکلی به شکل دیگر درمیآیند؛ انسان به ماشین یا موجودی دیگر و هر یک به صورتهای یکدیگر جایگزین میشوند یا در حال جایگزینی و تغییر ماهیت هستند اما اغلب عقیم و بیسرانجام؛ بیآنکه ما با نتیجه و تصویر نهایی تغییرهای شکلی و ماهیتی موجودات و عناصر نقاشیهای او روبهرو شویم و بیآنکه از وضعیت دقیق آنها چنانکه پیش از این بودهاند بتوانیم آگاهی یابیم. همینجاست که پدیده «میانیبودن» عناصر در نقاشی او بیش از هر چیز خود را به رخ میکشد و گفتوگوی اصلی هنرمند با مخاطب را شکل میدهد.
بهزعم هنرمند، همه اینها از دریچه ضمیر ناخودآگاه است که امکانپذیر میشود؛ خاطرات و دریافتهایی که ذهن ناخودآگاه برای همیشه در خود ذخیره و ثبت کرده، در نقاشیهای او مجالی برای بازتولید در قالب تصاویری دارند که بیش از هرچیز متکی بر احساسات و عواطف و البته آن چیزهایی است که در تجربه زیسته هنرمند تأثیرات ابدی خود را برجای گذاشتهاند.
عواطفی که بهزعم هنرمند، هنگامی که دغدغههای روزمره فروکش میکنند، از منبع ابدی ضمیر ناخودآگاه که ریشه در ذهنیت ساده و خالص کودکی دارند مجال بروز پیدا و دریافتها و احساسات بهحاشیهکشیده را دوباره یادآوری میکنند؛ عواطفی که تلقی ما را از حقیقت هستی و وجود شکل میدهند و ارتباط ما را با همه آنچه در دایره حیات میگنجد تفسیر میکنند.
۰