ماجرای پليس جنوب در دوره قاجار چه بود؟

ماجرای پليس جنوب در دوره قاجار چه بود؟

با اجازه خودشان یک پلیس در جنوب ایران تشکیل دادند و شدند حکمران تقریبا نیمی از ایران؛ از بوشهر و بندرعباس تا شیراز و کرمان و یزد.

کد خبر : ۱۰۶۱۱۵
بازدید : ۱۹۷۰

سال ۱۲۹۴ شمسی و در حالی که ارتش ایران به ۷ هزار نفر هم نمی‌رسید «پلیس جنوب» به فرماندهی «سر پرسی سایکس» انگلیسی، ارتشی ۶ تا ۱۱ هزار نفری داشت.

اواخر دوره قاجار، انگلیسی‌ها که امتیاز کشف و استخراج نفت در جنوب ایران را داشتند، حالشان خوش بود و پول و منفعت می‌بردند. فقط مشکلشان این بود که، چون هر کاری دلشان می‌خواست می‌کردند و زور می‌گفتند و حتی به غارت اموال می‌پرداختند صدای مردم درآمده بود و مردان باغیرت گروه‌هایی مسلح از ایلات و عشایر و مردم شهر‌ها و روستا‌های جنوب ایران تشکیل داده بودند و بلای جان انگلیسی‌ها شده بودند؛ امثال «رئیسعلی دلواری».

این بود که با اجازه خودشان یک پلیس در جنوب ایران تشکیل دادند و شدند حکمران تقریبا نیمی از ایران؛ از بوشهر و بندرعباس تا شیراز و کرمان و یزد.

سال ۱۲۹۴ شمسی و روزگار افول قاجاریه و دوره احمدشاهی بود و در حالی که ارتش ایران به ۷ هزار نفر هم نمی‌رسید «پلیس جنوب» به فرماندهی «سر پرسی سایکس» انگلیسی ارتشی ۶ تا ۱۱ هزار نفری داشت با سواره‌نظام و توپخانه و به گزارش «یرواند آبراهامیان» تاریخ‌نگار معاصر: «این نیرو از نظر اندازه، چندان بزرگ نبود، اما از آن‌جایی که ایران ارتشی در اختیار نداشت، به‌نسبت، نیروی بسیار مهمی بود. این نیرو جاده‌های جنوب کشور را به‌ویژه از اصفهان و شیراز به‌سمت خلیج‌فارس کنترل می‌کرد و در واقع توسط تشکیلات حکومت بریتانیا در هند اداره می‌شد».

سربازان پلیس جنوب هندی بودند و البته ایرانی‌هایی هم بودند که از سر ناچاری و بیکاری و فقر و بی‌پولی سرباز اجنبی شده بودند و ماهی ۱۰۰ قران حقوق می‌گرفتند. در مقابل ایرانی‌های دیگری که با این پلیس جنوب می‌جنگیدند برای انگلیس دردسر شده بودند. اینجا بود که سیاست معروف انگلیس به میدان آمد و موفق هم بود.

سرپرسی سايکس
«سر پرسی سایکس» فرمانده «پلیس جنوب» و یکی از مهره‌های اصلی انگلیس برای پیشبرد سیاست تفرقه‌اندازی میان ایرانی‌ها بود

مقابله نظامی کافی نبود

داستان پلیس جنوب این بود که مردم ایران آن را نیروی خارجی متجاوز می‌دانستند و ایلات و عشایر تفنگ برداشتند برای مقابله با این بیگانگان تا پای جان. بعد از یک‌مدتی کار این مقاومت بالا گرفت و به شکست انگلیسی‌ها در برخی مناطق منجر شد؛ یک‌نمونه رشادت‌های «ناصر دیوان کازرونی» بود که توانست ۲ سال از کازرون در برابر انگلیسی‌ها دفاع کند.

ناصر دیوان کازرونی
«ناصر دیوان کازرونی» علیه انگلیسی‌ها جنگید و بار‌ها پیروز شد

اینجا بود که انگلیسی‌ها از شیوه «تفرقه بینداز و حکومت کن» استفاده کردند و ماجرا این‌گونه بود: «شکست پلیس جنوب از ناصر دیوان در دشت ارژن فرماندهان نظامی انگلیسی را به این نتیجه رساند که تنها مقابله نظامی نمی‌تواند منجر به شکست و سرکوب نهضت‌های مردمی جنوب ایران شود و لازم است تمهیدات دیگری نیز در کنار عملیات نظامی در نظر گرفته شود.

تجربه اتحاد خوانین برازجان، دشتی، دشتستان و تنگستان و مشکلات فراوانی که این اتحاد برای انگلیسی‌ها فراهم آورده بود این نکته را به‌خوبی مشخص می‌کرد که تا زمانی که مردم جنوب تحت رهبری خان‌ها و کلانتران خویش به‌صورتی متحد و منسجم عمل می‌کنند پیروزی بر آنان چندان ساده نخواهد بود.

بررسی سیاست ایجاد تفرقه از همین زمان آغاز شد؛ مانند استفاده از این شیوه توسط سایکس در اختلاف انداختن بین ناصر دیوان و صولت‌الدوله، بین صولت‌الدوله و برادرش احتشام، بین صولت‌الدوله و قشقایی‌ها و تخریب چهره صولت‌الدوله در مقابل قشقایی‌ها».

پليس جنوب
عکسی از وضعیت خدمت افسران انگلیسی در «پلیس جنوب»

یارگیری از ایلات و خوانین

انگلیسی‌ها علاوه بر آن در میان رؤسای قبایل و خوانین و ایلات جنوب ایران دنبال یارگیری برای خودشان بودند و البته که از عزل و خلع افراد انگلیس‌ستیز و از جایگزینی آنان با مهره‌های طرفدار انگلیس استقبال می‌کردند و بلکه به هر طریقی کمک هم می‌کردند به قدرت‌گرفتن طرفدارانشان و خلاصه اینکه بعضی را انداختند به جان بعضی دیگر و بلوایی بود در جنوب ایران. با همین کار‌ها هم تا سال ۱۳۰۰ شمسی در ایران دوام آوردند.

در این سال انگلیسی‌ها که کودتایی هم کرده بودند در ایران، توافقاتی کردند با رضاخان سردار سپه و کار‌ها را به او سپردند و از جنوب ایران خارج شدند.

افسران پليس جنوب گروهی از سربازان و افسران «پلیس جنوب»

۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید