جنون عکاس قاتل در آستانه آزادی
کد خبر :
۱۸۶۲۴
بازدید :
۲۹۴۷
مرد همسرکش که با رضایت خانواده مقتول قرار بود بهزودی آزاد شود در بیمارستان روانی بستری شد با ادعای مادر متهم، عشق به همسر تنها دلیل این جنون است
مرد جوانی که به دلیل سوءظن به همسرش، او را کشته بود، با وجود اینکه توانست رضایت پدر همسرش را جلب کند و از مجازات مرگ رهایی یابد، به جنون مبتلا شد.
جلسه محاکمه این مرد به دلیل بستری شدنش در بیمارستان روانی و عدم امکان انتقال او به دادگاه، تجدید شد.
عصر روز اول مهرماه سال ٩٣ بود که مردی به کلانتری ١٠٨ نواب رفت و خبر از کشته شدن همسرش داد. این مرد با معرفی خود بهعنوان قاتل به ماموران گفت که چند ساعت پیش همسرش را با ضربات چاقو به قتل رسانده است. وقتی این مرد به قتل اعتراف کرد، تیمی از ماموران پلیس برای بررسی صحت ادعای او راهی محل حادثه در خانهای در خیابان مرتضوی شدند.
با حضور مأموران در محل مشخص شد زن جوانی بر اثر ضربات چاقو جان باخته و امدادگران اورژانس نیز در محل حاضر شدند. بنابراین پروندهای در اینباره تشکیل و به دستور قاضی ویژه قتل تهران جسد نیز برای تعیین علت اصلی مرگ به پزشکی قانونی منتقل شد.
از سوی دیگر مرد ٤٣ساله نیز تحت بازجوییهای قضائی و پلیسی قرار گرفت. این مرد در بازجوییها درباره قتل به ماموران گفت: «عکاس هستم و ١٩سال پیش با همسرم ازدواج کردم.
یک پسر ١٨ساله نیز دارم. من و همسرم در زندگی با هم مشکل خاصی نداشتیم و همیشه سعی میکردم که زندگی خوبی برای خانوادهام تأمین کنم. اما چند وقت پیش یکی از همسایهها به من گفت که همسرم با یک مرد در ارتباط است. اصلا باور نکردم، ولی فکرم مشغول شد و نتوانستم نسبت به این موضوع بیتفاوت باشم. تا جایی که خانهمان را عوض کردم و به آپارتمان دیگری رفتیم. اما باز هم از همسایه میشنیدم که همسرم با مردی در ارتباط است. با این حرفها باز هم نسبت به همسرم مشکوک شدم. تا اینکه یک روز قبل از حادثه با پسرم به دانشگاه او رفتیم تا ثبتنامش کنیم. وقتی برگشتم متوجه شدم که همسرم در خانه است و سر کار نرفته است. برای همین باز هم به او مشکوک و با او درگیر شدم.
حتی پدرزنم هم به خانهمان آمد و به درگیری ما پایان داد. فردای همان روز یعنی روز حادثه به محل کار همسرم رفتم و گفتم که نمیخواهم کار کند. ما در محل کارش با هم درگیر شدیم و به خانه آمدیم. در خانه بودیم که همسرم گفت از من متنفر است و نمیخواهد با من زندگی کند. او مدام با حرفهایش آزارم میداد. تا اینکه درنهایت عصبانی شدم و با چاقوی آشپزخانه به سراغش رفتم. او فکر میکرد با او شوخی میکنم اما یک ضربه به پهلویش زدم. بعد از آن با دستانم خفهاش کردم.
صورت همسرم کبود شده بود که او را رها کردم. پس از اینکه همسرم را کشتم، با ریختن آب یخ روی خودم سعی کردم آرام شوم. بعد از آن لباسهایم را عوض کردم، از خانه خارج شدم و چند ساعتی در خیابانها پرسه زدم. وقتی آرام شدم به کلانتری رفتم و خودم را معرفی کردم. باور کنید نمیخواستم او را بکشم و درحال حاضر هم پشیمان هستم. کاش قبل از قتل به فکر طلاق بودم و از همسرم جدا میشدم، اما عاشقش بودم و الان هم دارم عذاب میکشم. ایکاش در آن لحظه کمی بیشتر به عاقبت کارم میاندیشیدم.»
با اعترافات این مرد، پرونده وی برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. اما در این میان خانواده مقتول رضایت خود را اعلام کردند و به این ترتیب متهم از مجازات اعدام رهایی یافت. زمانی که رضایت خانواده مقتول جلب شد، این پرونده برای رسیدگی از جنبه عمومی جرم، به شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
قرار بود این مرد در همین شعبه از جنبه عمومی جرم محاکمه و به احتمال زیاد بهزودی آزاد شود. اما روز جلسه از زندان خبر رسید که این مرد به دلیل افسردگی شدید دچار جنون شده تا جایی که مسئولان مجبور به انتقال وی به بیمارستان روانی شدهاند. با انتقال این مرد به بیمارستان، پزشکان نیز اعلام کردند که او باید بستری شود و امکان انتقال وی به دادگاه وجود ندارد، برای همین این جلسه به وقت دیگری موکول شد.
در این میان مادر متهم به هیأت قضائی گفت: «پسرم عاشق همسرش بود. او قاتل نیست و قصدش کشتن نبود. اما در یک لحظه دست به اشتباه بزرگی زد و همیشه هم از این بابت پشیمان بود.
او به دلیل این اتفاق و اینکه هنوز هم به همسرش فکر میکند، دچار جنون شده است. من خانه پسرم و خودم را فروختم تا توانستم رضایت پدر مقتول را جلب کنم. اما حالا که قرار بود پسرم از زندان آزاد شود، به بیماری روانی مبتلا شده است.»
مرد جوانی که به دلیل سوءظن به همسرش، او را کشته بود، با وجود اینکه توانست رضایت پدر همسرش را جلب کند و از مجازات مرگ رهایی یابد، به جنون مبتلا شد.
جلسه محاکمه این مرد به دلیل بستری شدنش در بیمارستان روانی و عدم امکان انتقال او به دادگاه، تجدید شد.
عصر روز اول مهرماه سال ٩٣ بود که مردی به کلانتری ١٠٨ نواب رفت و خبر از کشته شدن همسرش داد. این مرد با معرفی خود بهعنوان قاتل به ماموران گفت که چند ساعت پیش همسرش را با ضربات چاقو به قتل رسانده است. وقتی این مرد به قتل اعتراف کرد، تیمی از ماموران پلیس برای بررسی صحت ادعای او راهی محل حادثه در خانهای در خیابان مرتضوی شدند.
با حضور مأموران در محل مشخص شد زن جوانی بر اثر ضربات چاقو جان باخته و امدادگران اورژانس نیز در محل حاضر شدند. بنابراین پروندهای در اینباره تشکیل و به دستور قاضی ویژه قتل تهران جسد نیز برای تعیین علت اصلی مرگ به پزشکی قانونی منتقل شد.
از سوی دیگر مرد ٤٣ساله نیز تحت بازجوییهای قضائی و پلیسی قرار گرفت. این مرد در بازجوییها درباره قتل به ماموران گفت: «عکاس هستم و ١٩سال پیش با همسرم ازدواج کردم.
یک پسر ١٨ساله نیز دارم. من و همسرم در زندگی با هم مشکل خاصی نداشتیم و همیشه سعی میکردم که زندگی خوبی برای خانوادهام تأمین کنم. اما چند وقت پیش یکی از همسایهها به من گفت که همسرم با یک مرد در ارتباط است. اصلا باور نکردم، ولی فکرم مشغول شد و نتوانستم نسبت به این موضوع بیتفاوت باشم. تا جایی که خانهمان را عوض کردم و به آپارتمان دیگری رفتیم. اما باز هم از همسایه میشنیدم که همسرم با مردی در ارتباط است. با این حرفها باز هم نسبت به همسرم مشکوک شدم. تا اینکه یک روز قبل از حادثه با پسرم به دانشگاه او رفتیم تا ثبتنامش کنیم. وقتی برگشتم متوجه شدم که همسرم در خانه است و سر کار نرفته است. برای همین باز هم به او مشکوک و با او درگیر شدم.
حتی پدرزنم هم به خانهمان آمد و به درگیری ما پایان داد. فردای همان روز یعنی روز حادثه به محل کار همسرم رفتم و گفتم که نمیخواهم کار کند. ما در محل کارش با هم درگیر شدیم و به خانه آمدیم. در خانه بودیم که همسرم گفت از من متنفر است و نمیخواهد با من زندگی کند. او مدام با حرفهایش آزارم میداد. تا اینکه درنهایت عصبانی شدم و با چاقوی آشپزخانه به سراغش رفتم. او فکر میکرد با او شوخی میکنم اما یک ضربه به پهلویش زدم. بعد از آن با دستانم خفهاش کردم.
صورت همسرم کبود شده بود که او را رها کردم. پس از اینکه همسرم را کشتم، با ریختن آب یخ روی خودم سعی کردم آرام شوم. بعد از آن لباسهایم را عوض کردم، از خانه خارج شدم و چند ساعتی در خیابانها پرسه زدم. وقتی آرام شدم به کلانتری رفتم و خودم را معرفی کردم. باور کنید نمیخواستم او را بکشم و درحال حاضر هم پشیمان هستم. کاش قبل از قتل به فکر طلاق بودم و از همسرم جدا میشدم، اما عاشقش بودم و الان هم دارم عذاب میکشم. ایکاش در آن لحظه کمی بیشتر به عاقبت کارم میاندیشیدم.»
با اعترافات این مرد، پرونده وی برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. اما در این میان خانواده مقتول رضایت خود را اعلام کردند و به این ترتیب متهم از مجازات اعدام رهایی یافت. زمانی که رضایت خانواده مقتول جلب شد، این پرونده برای رسیدگی از جنبه عمومی جرم، به شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
قرار بود این مرد در همین شعبه از جنبه عمومی جرم محاکمه و به احتمال زیاد بهزودی آزاد شود. اما روز جلسه از زندان خبر رسید که این مرد به دلیل افسردگی شدید دچار جنون شده تا جایی که مسئولان مجبور به انتقال وی به بیمارستان روانی شدهاند. با انتقال این مرد به بیمارستان، پزشکان نیز اعلام کردند که او باید بستری شود و امکان انتقال وی به دادگاه وجود ندارد، برای همین این جلسه به وقت دیگری موکول شد.
در این میان مادر متهم به هیأت قضائی گفت: «پسرم عاشق همسرش بود. او قاتل نیست و قصدش کشتن نبود. اما در یک لحظه دست به اشتباه بزرگی زد و همیشه هم از این بابت پشیمان بود.
او به دلیل این اتفاق و اینکه هنوز هم به همسرش فکر میکند، دچار جنون شده است. من خانه پسرم و خودم را فروختم تا توانستم رضایت پدر مقتول را جلب کنم. اما حالا که قرار بود پسرم از زندان آزاد شود، به بیماری روانی مبتلا شده است.»
۰