اسراف یا ساده زیستی؟!
ممکن است که برخی هنوز با این حرف ها متقاعد نشده باشند. اما اگر ثابت شود که روش فعلی ما در ساختن، بدست آوردن، خرج کردن، دورانداختن، ناپایدار است، آنگاه زمانی خواهد رسید (ممکن است بسیار زود باشد) که ما مجبور به ساده زیستی شویم. در آن حالت سنت مقدسی سر بر خواهد آورد که حاوی فلسفه آینده باشد.
کد خبر :
۳۰۷۰۲
بازدید :
۳۰۶۸
فرادید | زندگی خوب، زندگی ساده است. در میان نظریات فلسفی در مورد نحوه زندگی کردن این نظر همواره طرفداران بسیاری داشته است. از سقراط گرفته تا هنری تورو و از بودا گرفته تا وندل بری، بیش از دو هزار سال متفکرانی این نظر را تبلیغ کرده اند و هنوز این نظر پیروان بیشماری دارد.
به گزارش فرادید به نقل از ایان، در طول تاریخ اقوام بشر، ساده زیستی همراه با صرفه جوی، نه یک انتخاب بلکه یک ضرورت بوده است و به همین دلیل این ویژگی یک فضیلت اخلاقی پنداشته می شده است. اما با ظهور سرمایه داری صنعتی و جامعه مصرفی، سیستمی به وجود آمد که در خدمت رشد بی وقفه بود، در نتیجه این رشد، جمعیت انسانی افزایش پیدا کرد، جمعیتی که هم قادر بود و هم تشویق می شد مقدار زیادی کالا بخرد که خرید این مقدار کالا بر اساس ارزش های سنتی اسراف محسوب نمی شد. در نتیجه میان ارزش های سنتی ای که به ما ارث رسیده بود و ضرورت مصرفی که به خاطر فرهنگ معاصر در زندگی ما نهادینه شده شکافی ایجاد شد.
در دوران پیشا مدرن تفاوت میان آنچه که فیلسوفان پیشنهاد می کردند و آنطوری که مردم زندگی می کردند، زیاد نبود. سرمایه موجب افزایش امنیت می شد، اما حتی برای کسانی که سرمایه هنگفتی داشتند، ثروت نمی توانست آنها را در مقابل مشکلاتی نظیر، جنگ، قحطی، بیماری، بی عدالتی و خشم حاکم حفظ کند. سنکا فیلسوف رواقی، یکی از ثروتمندترین افراد در رم باستان، با دستور نرون به اعدام محکوم و کشته شد. در نتیجه در آن دوران بسیاری از مردم مانند، بردگان، غلامان، رعایا و کارگران تقریبا هیچ تصمیمی برای انباشت ثروت حتی در حد متوسط نداشتند.
پیش از ظهور کشاورزی صنعتی، دموکراسی ، حقوق شهروندی، آنتی بیوتیک و آسپرین، جمع آوری ثروت به همراه یک زندگی طولانی و بدون تحمل رنج و بیماری یک دستاورد فوق العاده محسوب می شد. اما امروزه حداقل در جوامع پیشرفته مردم از آنچه که در بسیاری مواقع دارند مقدار بیشتری می خواهند و توقع زیادتری دارند. اکنون ساده زیستی به ذهن بسیاری از مردمی که واقعا خسته شده اند خطور کرده است.
به نظر می رسد که علاقه به کشف فواید ساده زیستی مخصوصا در این عصر رو به افزایش است. دلیل این اشتیاق شاید نوعی نوستالوژی به دنیای پیشا- صنعتی یا پیشا- مصرف گرایی باشد. شاید هم این اتفاق نتیجه قبول این استدلال اخلاقی باشد که زندگی به شیوه ساده به دلیل پرورش صفات خوبی در ما مثل صرفه جویی، انعطاف و استقلال، از ما انسان بهتری می سازد یا با افزایش آرامش ذهنی و سلامت و نزدیکی با طبیعت، ما را به انسان خوشبخت تری بدل می کند.
دلایل قابل تاملی برای این نحوه از زندگی وجود دارد. بااین همه علیرغم حمایت های رسمی، آموزه های رهبران این سبک از زندگی به نحو قابل ملاحظه ای قانع کننده نیست. میلیون ها نفر از ما به دنبال کسب درآمد بیشتر و خرج آن، خرید بلیط بخت آزمایی، کار کردن طولانی مدت، گرفتن وام و تلاش 24 ساعته و هفت روز هفته هستیم. چرا این گونه است؟
جواب این است که، یک دورویی تاریخی در میان ما نهادینه شده است. ما فلسفه صرفه جویی را تحسین می کنیم در حالی که لوازم آن را در زندگی روزمره خودمان نادیده می گیریم. ما نحوه زندگی شخصی مثل پاپ فرانسیس را ستایش می کنیم و شیوه زندگی او را نشانه کمال اخلاقی اش می دانیم در حالی که آرزو می کنیم که وضع مالی مان خوب شود تا بتوانیم خانه های بزرگتر، ماشین های رویایی تر و دیگر کالاهای لوکس را بدست آوریم.
اما مشکل فقط این نیست که عمل ما با عقایدی که مدعی آن هستیم اختلاف دارد. تفکر ما در خصوص سادگی و تجمل، صرفه جویی و اسراف به طور بنیادی در تناقض است. ما اسراف را محکوم می کنیم به این دلیل که این کار بی فایده و مبتذل است اما در عین حال آثار تاریخی به جا مانده از اسراف در دوران گذشته مانند شهر ممنوعه در پکن یا محلی در ورسای را بسیار تحسین می کنیم. حقیقت این است که بخش زیادی از «تمدن» ما حاصل اشکال مختلفی از اسراف است.
پس وقتی که اغلب مردم چاره ای جز ساده زیستی نداشته باشند، گفتن اینکه ساده زیستی قانع کننده ترین نحوه زندگی است تا حدودی پارادکسیکال است. استدلال های سنتی برای ساده زیستی در واقع توجیه یک ضرورت بود. اما همین استدلال ها وقتی ساده زیستی همراه با صرفه جویی یک انتخاب باشد یعنی یک شیوه زندگی در میان شیوه های دیگر، خریداران کمتری دارد. بنابراین فلسفه صرفه جویی افراد کمتری را جذب خواهد کرد.
این موضوع ممکن است تحت تاثیر تغییر دو عامل است: اقتصاد و محیط زیست. وقتی بحران اقتصادی آغاز می شود، همانطور که اخیرا رخ داد (و ناپایداری داخلی یک سیستم اقتصادی که در خدمت رشد بی وقفه است را آشکار کرد)، به ناگهان برای میلیون ها نفر از مردم صرفه جویی یکبار دیگر تبدیل به ضرورت می شود و مردم ارزش فضیلت های مربوط به آن را کشف می کنند.
ما در جوامعی مانند ایالات متحده در حال حاضر شاهد تمایلی به سرمایه داری هستیم که این تمایل، شکاف میان ثروتمندان و فقرا را افزایش می دهد. رشد نابرابری انتقادهای تازه ای را علیه بی عدالتی و اسراف به وجود می آورد. وقتی بسیاری از مردم زیر خط فقر زندگی می کنند، نمایش ثروت و تجمل چهره ای زشت به خود می گیرد. علاوه بر این توزیع ناعادلانه ثروت نمایانگر نبود فرصت برابر برای همه است. از نظر اپیکور و دیگر حکیمانی که ساده زیستی را ترویج می کنند، کسی می تواند در زندگی به کمال برسد که نیازهای اولیه او تامین شده باشد، این نگاه توسط آبراهام مازلو، روانشناس معاصر نیز تایید شده است. اگر چنین نگاهی درست باشد بهتر است بر این اساس ثروت مازاد در جامعه را صرف نیازهای اولیه همه افراد نظیر غذا، سرپناه، مراقبت های بهداشتی، آموزش، آب و برق و سیستم حمل و نقل عمومی با هزینه کم کنیم تا اینکه اجازه بدهیم که این ثروت به جیب افراد محدودی برود.
هر قدر هم که حکیمان گذشته فرزانه باشند، امکان ندارد که در دوران سقراط یا اپیکور در خصوص ساده زیستی در ارتباط با محیط زیست بحثی شده باشد. میراث دو قرن صنعتی سازی، رشد جمعیت و فعالیت اقتصادی دیوانه وار برای ما چیزی جز هوای کثیف، دریاچه ها، رودخانه ها و اقیانوس های آلوده، ضایعات سمی، فرسایش خاک، قطع درختان جنگلی، نابودی گیاهان و انقراض گونه های حیوانی و گرمای کره زمین به همراه نداشته است. فلسفه ساده زیستی همراه با صرفه جویی حاوی ارزش هایی است و از شیوه زندگی ای طرفداری می کند که ممکن است نهایت آرزوی ما برای تغییر این روند و حفظ اکوسیستم های شکننده سیاره ما باشد.
ممکن است که برخی هنوز با این حرف ها متقاعد نشده باشند. اما اگر ثابت شود که روش فعلی ما در ساختن، بدست آوردن، خرج کردن، دورانداختن، ناپایدار است، آنگاه زمانی خواهد رسید (ممکن است بسیار زود باشد) که ما مجبور به ساده زیستی شویم. در آن حالت سنت مقدسی سر بر خواهد آورد که حاوی فلسفه آینده باشد.
۰