جدايي به خاطر تلفنهای مشکوک شوهر
زن جوان وقتي به تلفنهاي شوهرش مشکوک شد تصميم به جدايي گرفت.
کد خبر :
۳۶۶۸
بازدید :
۱۳۳۴
زن جوان وقتي به تلفنهاي شوهرش مشکوک شد تصميم به جدايي گرفت.
به گزارش مردم سالاری، چندي پيش زن جواني با مراجعه به دادگاه خانواده درخواست طلاق داد و درخصوص علت آن به قاضي گفت: آقاي قاضي شک و ترديد نميگذارد زندگي راحتي داشته باشم. من بدون هيچ شناختي با شوهرم ازدواج کردم و زندگي مشترک ما شروع شد. اما از همان روزهاي اول نسبت به شوهرم شک کردم و همه رفتارهايش مرا عذاب ميداد.
وي افزود:او مرد خيلي پر رمز و رازي است و اصلا حرفهايش را به من نميگويد. او هيچ حرفي به من نميزند و من هيچ وقت سر از کارهايش در نياورده ام. کارهايش مشکوک است و وقتي هم به او ميگويم، ميگويد اخلاقش همين است و نميتواند مرا در جريان همه کارهيش قرار دهد. حالا در اين ميان چيزي که بيشتر از همه مرا عذاب ميدهد، تلفنهاي مشکوک شوهرم است. او از همان روزهاي اول تلفنهاي مشکوکي داشت و شبها وقتي به خانه ميآمد، تلفنش زنگ ميخورد و به اتاقش ميرفت. خيلي وقتها به صورت رمزي صحبت ميکرد و گاهي اوقات هم اصلا تلفنش را جواب نميداد. زن جوان ادامه داد: اوايل سعي ميکردم دخالت نکنم و حرفي نزنم.
ولي اين تلفنها بيشتر و بيشتر شد و مثل خوره به جانم افتاد. ديگر نتوانستم به سادگي از آنها بگذرم و با خودم گفتم هرطور شده بايد سر از کارهاي شوهرم در بياورم. ولي باز هم نتوانستم و جالب اينجاست که وقتي کنجکاوي کردم شوهرم دعوا به راه انداخت و گفت که تو زن فضولي هستي و قصد دخالت در کارهاي مرا داري. ديگر نتوانستم تحمل کنم و همانجا تصميم به جدايي گرفتم. با خودم گفتم حالا که شوهرم تا اين اندازه نسبت به من بي اعتماد است و هيچ حرفي به من که شريک زندگي اش هستم نميزند، بهتر است از او جدا شوم.
بعد از صحبتهاي اين زن شوهرش نيز به دادگاه احضار شد تا قاضي صحبتهايش را بشنود.
به گزارش مردم سالاری، چندي پيش زن جواني با مراجعه به دادگاه خانواده درخواست طلاق داد و درخصوص علت آن به قاضي گفت: آقاي قاضي شک و ترديد نميگذارد زندگي راحتي داشته باشم. من بدون هيچ شناختي با شوهرم ازدواج کردم و زندگي مشترک ما شروع شد. اما از همان روزهاي اول نسبت به شوهرم شک کردم و همه رفتارهايش مرا عذاب ميداد.
وي افزود:او مرد خيلي پر رمز و رازي است و اصلا حرفهايش را به من نميگويد. او هيچ حرفي به من نميزند و من هيچ وقت سر از کارهايش در نياورده ام. کارهايش مشکوک است و وقتي هم به او ميگويم، ميگويد اخلاقش همين است و نميتواند مرا در جريان همه کارهيش قرار دهد. حالا در اين ميان چيزي که بيشتر از همه مرا عذاب ميدهد، تلفنهاي مشکوک شوهرم است. او از همان روزهاي اول تلفنهاي مشکوکي داشت و شبها وقتي به خانه ميآمد، تلفنش زنگ ميخورد و به اتاقش ميرفت. خيلي وقتها به صورت رمزي صحبت ميکرد و گاهي اوقات هم اصلا تلفنش را جواب نميداد. زن جوان ادامه داد: اوايل سعي ميکردم دخالت نکنم و حرفي نزنم.
ولي اين تلفنها بيشتر و بيشتر شد و مثل خوره به جانم افتاد. ديگر نتوانستم به سادگي از آنها بگذرم و با خودم گفتم هرطور شده بايد سر از کارهاي شوهرم در بياورم. ولي باز هم نتوانستم و جالب اينجاست که وقتي کنجکاوي کردم شوهرم دعوا به راه انداخت و گفت که تو زن فضولي هستي و قصد دخالت در کارهاي مرا داري. ديگر نتوانستم تحمل کنم و همانجا تصميم به جدايي گرفتم. با خودم گفتم حالا که شوهرم تا اين اندازه نسبت به من بي اعتماد است و هيچ حرفي به من که شريک زندگي اش هستم نميزند، بهتر است از او جدا شوم.
بعد از صحبتهاي اين زن شوهرش نيز به دادگاه احضار شد تا قاضي صحبتهايش را بشنود.
۰