چرا گشت ارشاد داریم اما گشت کرامت نداریم؟

چرا گشت ارشاد داریم اما گشت کرامت نداریم؟
کد خبر : ۳۷۹۰۷
بازدید : ۱۶۰۶
بدترین جلوه تناقض شهری آن‌جاست که درکوچه و خیابان راه می‌روی اما احساس می‌کنی فضای انسانی آلوده، زشت و گاه غیرقابل تحمل است.
چرا گشت ارشاد داریم اما گشت کرامت نداریم؟
ابراهیم اصلانی در شهروند نوشت: درشهری زندگی می‌کنیم که پر از جلوه‌های متناقض و ناهمگون است؛ انگار بر این شهر هیچ چارچوب و استانداردی حاکم نیست؛ نه بر در و دیوار، نه در رفتارهای اجتماعی و شهروندی و نه درفضای انسانی آن.
دریک خیابان یا محله، هم ساختمان‌های سر به فلک کشیده و شیک می‌بینی و هم ساختمان‌های کهنه و فرسوده‌ای که به حال خود رها شده‌اند.
از بافت فرسوده شهری سخن نمی‌گویم، کافی است گشتی درخیابان‌های مرکزی و حتی مناطق بالای شهر بزنید تا ناهمگونی‌ها را ببینید. یک‌جا راننده‌ها به همدیگر، کار خلاف و نقض مقررات را تعارف می‌کنند و جای دیگر، بر سریک موضوع کوچک، به سادگی با هم گلاویز می‌شوند. بدترین جلوه تناقض شهری آن‌جاست که درکوچه و خیابان راه می‌روی اما احساس می‌کنی فضای انسانی آلوده، زشت و گاه غیرقابل تحمل است.

هر روز عصر درفاصله کوتاه محل کار تا رسیدن به ایستگاه تاکسی درخیابان کریم‌خان زند، در هرچند قدم، تصاویری از انسان‌هایی را می‌بینم که چهره‌شان علاوه بر فقر، نشان از عجز و درماندگی دارد: دختری جوان با عینک ذره‌بینی، روی پله‌ها نشسته و ترازویی را برای وزن‌کردن مشتریان احتمالی جلوی خود گذاشته است؛ چند متر آن‌‌طرف‌تر، پیرمردی که همه اجناسش شامل آویزهایی درباره چشم‌زخم است را بین انگشتان دو دست خود جای داده است؛ روی پل عابرپیاده، پسرک یا دخترکی که همیشه بساط کوچکی شامل چند آدامس، فال حافظ، کبریت و چیزهای دیگر دارد و گاهی هم، زنی که با کودکی ٣-٢ساله گدایی می‌کند. از پل که پایین می‌آیم، قضیه عوض می‌شود؛ این‌جا اطراف داروخانه ١٣ آبان است و کسانی ایستاده‌اند که دارو می‌خرند و می‌فروشند.
درجاهای دیگر شهر، همچنین تصاویری البته با تنوع بیشتر، کم نیستند. هریک از این صحنه‌ها برای هریک از ما، تبدیل به تصاویری همیشگی و آشنا شده‌اند. گاهی گیج می‌شوم و از تحلیل آنچه دور و برم می‌گذرد، عاجز می‌مانم. اصلا کاری به مسائل سیاسی و این‌که مسئول این وضع کیست و چه کسی متولی موضوع است، ندارم؛ فقط یک سوال ساده دارم: مگر نمی‌بینیم؟ مگر نمی‌بینند؟ برایم عجیب است که مدیران و تصمیم‌گیرندگان چیزهایی را ‌ببینند و چیزهایی را نبینند؛ سوژه‌ها را موقعیتی و مصلحتی ببینند و نسبت به موضوعاتی حساس باشند و درباره موضوعاتی حساس نباشند یا حساسیت‌شان را از دست داده باشند. شاید هم اصلاً وقت آن را نداشته باشند تا بیرون بیایند، بین مردم قدم بزنند و با چشم خودشان و نه به روایت دیگران، واقعیت‌های جامعه را ببینند.
نمی‌دانم برای درودیوار شهر چقدر هزینه می‌کنیم. درباره ضرورت این هزینه‌ها هم چیزی نمی‌گویم، چراکه درتخصص من نیست. بحث من بر سر انسان‌هاست. وقتی از زیباسازی شهری و مفاهیم مشابه صحبت می‌کنیم، انسان‌ها کجای کار قرار دارند؟ بخش عمده‌ای ازبحث‌های زیباسازی شهری، تمهید شرایطی برای جلوه‌های بصری زیباست. اشتباه نشود؛ حرف من فقط این نیست که وجود آدم‌هایی که گدایی می‌کنند یا سردر سطل زباله می‌برند، جلوه‌های بصری شهر را نازیبا می‌کند، بلکه تأکید بر شرایط و وضع خود این افراد است.
ما باید دربرابر آن کودک، نوجوان و زن و مردی که فقر و فلاکتش را- چه واقعی و چه نمایشی- درمعرض دید عموم قرار داده است، حساس باشیم. فقر و فلاکت حتی اگر نمایشی و ظاهرسازی هم باشد، باید مورد توجه قرار گیرد و دلایل آن تحلیل و ریشه‌یابی شود. حرف آخر؛ باید کسانی را بگمارید تا مردم بینوا را دریابند.
اسم آن را هر چه می‌گذارید: کرامت، نجات، امداد، یاری، کمک و... مهم نیست؛ مهم این است که بدانیم و بیابیم آن طفلی که در آغوش زنی به خواب رفته و دارد تمرین گدایی می‌کند، آن دختران و پسران ٩- ٨ ساله‌ای که سر چهارراه‌ها و چراغ‌قرمزها برای فروختن کالایی یا تمیز‌کردن شیشه خودرو از سروکول هم بالا می‌روند، آن کودک بیچاره‌ای که با گذاشتن ترازویی، ساعت‌ها جایی می‌نشیند تا پولی از مردم بگیرد، آن زن یا مردی که با انواع ترفندها دنبال جلب ترحم و گدایی است و آن زباله‌گردهایی که به دیدنشان عادت کرده‌ایم، کیستند، از کجا آمده‌اند و چرا در این حال و روز هستند.
تصور من این است که نباید کار سختی باشد. بالاخره تکلیف این آدم‌ها معلوم می‌شود؛ اگر واقعا نیازمند هستند و از سر اجبار چنین می‌کنند که باید کاری کرد. اگر هم گروه‌های سازمان‌یافته‌ای هستند که از دیگران و به‌ویژه کودکان و نوجوانان، سوءاستفاده و بهره‌کشی می‌کنند، باید کارهای دیگری کرد.
استفاده از توان «ان‌جي‌او»ها هم در مرحله شناسایی افراد و هم در مرحله کمک به آنان بسیار موثر خواهد بود. در کشور ما هنوز نگاه جدی به توانایی‌های «ان‌جي‌او»ها و باور امکانات آنها برای مشکل‌گشایی و حل معضلات اجتماعی وجود ندارد.
اگر هراسی از بابت کارکرد این تشکل‌ها وجود دارد، می‌توان با آموزش، هدایت و ارزیابی عملکرد آنها در طول زمان شرایط را بهبود بخشید. می‌دانم که ورود به چنین بحث‌هایی با یک‌سری مسائل اقتصادی، مدیریتی، فرهنگی و حتی امنیتی همراه است؛ ولی اگر واقعا تمایل داریم فضای انسانی شهر تا حد امکان سالم و روشن باشد، باید اصل موضوع را دنبال کنیم. کافی است حساس باشیم، باور کنیم و همه توان و امکانات موجود را به کار بگیریم.
انسان‌ها را ببینیم و از کنارشان بی‌تفاوت رد نشویم. بیایید حرکتی و جنبشی راه بیندازیم تا فضای انسانی شهرمان را سالم و زیبا کنیم.
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید