نقدی بر «برادرم خسرو»
ورود یک آدم ناسازگار و بی قید و بند به محیطی که نظم و مقررات خودش را دارد و ایجاد تنش و بحران در این رهگذر، مضمونی کم و بیش آشنا در سینماست.
کد خبر :
۳۹۴۹۸
بازدید :
۲۴۴۸
در «برادرم خسرو» شخصیت اصلی فیلم مبتلا به بیماری دوقطبی است. قاعدتا این اختلال عصبی علایم و نشانه هایی دارد که می باید در شخصیت پردازی خسرو (شهاب حسینی) و اعمال و رفتارش در طول فیلم رعایت شود.
به گزارش ماهنامه همشهری، ترجیح می دهم اولین فیلم بلند احسان بیگلری را در قالب یک «درام روان شناسانه» مورد بررسی قرار بدهم. ورود یک آدم ناسازگار و بی قید و بند به محیطی که نظم و مقررات خودش را دارد و ایجاد تنش و بحران در این رهگذر، مضمونی کم و بیش آشنا در سینماست.
یکی از بهترین فیلم ها در این حال و هوا «دیوانه از قفس پرید» (میلوش فورمن، 1975) با بازی به یادماندنی جک نیکلسون است. ورود یک بزهکار ناسازگار به آسایشگاهی روانی و به هم زدن نظم ظاهری آنجا زمینه ساز موقعیت های نمایشی و کشمکش های گوناگون می شود. تبدیل یک آنارشیست که آزادی را از دید خودش تعریف می کند، به آدمی فاقد اختیار می تواند مفاهیم متفاوتی از اعمال و سلب قدرت، آزادی، تعادل و نظم کنترل شده ارائه بدهد که برای یک اثر سینمایی جاذبه های انکارناپذیر دارد.
پس این بستگی به نوع استفاده از یک شخصیت آنارشیست، روان پریش و ناسازگار دارد تا تماشاچی را تحریک و به موقع او را با خود درگیر کند که دیگر نمونه های موفقش «روانی» (آلفرد هیچکاک، 1960)، «تراموایی به نام هوس» (الیا کازان، 1952) و «معجزه گر» (آرتور پن، 1962) است. اما در سینمای خودمان از این گونه تجربیات تاثیرگذار و ماندگار کم نداشته ایم.
در «برادرم خسرو» شخصیت اصلی فیلم مبتلا به بیماری دوقطبی است. قاعدتا این اختلال عصبی علایم و نشانه هایی دارد که می باید در شخصیت پردازی خسرو (شهاب حسینی) و اعمال و رفتارش در طول فیلم رعایت شود. در قسمتی از فیلم پزشک معالج اشاره می کند که بیماری دوقطبی خسرو، شروع فاز شیدایی است. این نوع اختلال همراه با خوشحالی و شادی و هیجان فرد، افزایش انرژی و خوش بینی بیش از اندازه، احساس برتر بودن، داشتن ایده های جدید و مهیج بسیار و پریدن از یک ایده به ایده دیگر و عصبی شدن از افرادی است که در خوش بینی های موقت فرد شریک نمی شوند.
بی میلی یا ناتوانی در خوابیدن، بلندپروازی های غیرواقعی، دمدمی مزاج بودن، رفتارهای نامعمول غیرمترقبه، حرف زدن سریع، تصمیمات عجولانه ای که گاه نتایج وخیم به دنبال دارد، احساس صمیمیت زیاد و بروز بیش از حد احساسات و اعتیاد به الکل و مواد مخدر از دیگر بروزهای این اختلال است.
غرض از ذکر تیتروار علایم فوق این نیست که الزاما باید چنین فیلمی که از قواعد روانی تبعیت می کند، کلاس آموزش بیماری دوقطبی هم باشد. اما به هر حال چنین شخصیتی در زندگی روزمره خود و برخوردش با افراد خانواده و دور و بری ها می باید برخی از این اختلالات و رفتارهای نامتعادل را به مناسبت های مختلف بروز دهد.
فیلمساز در یک سوم ابتدایی فیلم، اطلاعاتی چندانی در این زمینه به ما نمی دهد. به گونه ای که حتی نمی توانیم در این شرایط حدس بزنیم با چنین بیماری ای رو به رو هستیم. شاید این تمهیدی برای ایجاد تعلیقی در بیننده و حرکت تدریجی از یک آرامش موقت، به شرایطی بحرانی و پرتشنج باشد. ولی در ادامه فیلم نیز حجم موقعیت های نمایش که نشانه هایی از این اختلالات و شیوه های رفتاری را در خسرو نشان بدهد زیاد نیست.
چند نمونه اش، گیتارزدن خسرو با حالتی عصیانگرانه، بازی با توپ ماهوتی داخل اتاق و کوبیدن پیاپی آن به دیوار در نیمه شب، عصبی شدن از صدای بی وقفه دزدگیر یک اتومبیل در داخل کوچه و رفتن به آنجا و شکستن شیشه اتومبیل با لگد، به هم ریختن اشیا و لوازم اتاق کار برادرش ناصر (ناصر هاشمی) و چسباندن عکس های قدیمی داخل آلبوم خانوادگی به دیوار اتاق است.
شهاب حسینی در نمایش و اجرای این کنش یا واکنش های عصبی و پرخاشگرانه، بازی متفاوت و غافلگیرکننده ای ارائه نمی دهد و بیشتر ما را یاد برخوردهای عصبی حجت در فیلم «جدایی نادر از سیمین» اصغر فرهادی می اندازد. اما متقابلا او در سکون و موقعیت های درونی، حضور موفق تر و تاثیرگذارتری دارد.
یک نمونه چشم گیر، صحنه پایانی فیلم است که خسرو روی صندلی عقب اتومبیل برادرش ناصر نشسته و فیلم ضبط شده از رفتار غیرانسانی او نسبت به خودش را داخل تبلت تماشا می کند و نهایتا ترجیح می دهد کلاهش را پایین بکشد و چشمانش را به روی این واقعیت تلخ ببندد و به خواب رود و تصویر (هم زمان با رفتن اتومبیل به داخل تونل مسیر جاده) فید می شود.
در صحنه ای از فیلم، ناصر به زور از برادرش خسرو که بیماری اش تشدید شده، می خواهد که قرص هایش را بخورد. خسرو بعد از رفتن برادرش، قرص ها را (مثل مک مورفی در صحنه ای از «دیوانه از قفس پرید») بیرون می اندازد.
یکی از ویژگی های مثبت مضمونی فیلم در حوزه روان شناسانه، شیوه عمل رفتاری و غیرانسانی ناصر به عنوان شخصیتی فرهیخته و روشنفکر در مورد برادرش خسرو است. در برابر این برخورد تند و غیراخلاقی ناصر می بینیم که پسرش شایان به مراتب ارتباط عاطفی بهتری با عمویش دارد. شاید در دنیای فانتزی و کودکانه و پرجنب و جوش شایان، رهایی خسرو از قید و بند و آن شور و هیجانات غیرقابل پیش بینی اش، جذاب تر و پذیرفتنی تر است.
در چنین برخورد مقایسه ای که با موضع جانب دارانه ناهید همسر ناصر (هنگامه قاضیانی) همراه است ما در موقعیتی قرار می گیریم که ناصر را بیمارتر از برادرش بدانیم. احسان بیگلری هم ظاهرا بدش نمی آید که ما چنین حسی نسبت به ناصر پیدا کنیم.
در صحنه ای از فیلم، ناصر در اتاق خود به تنهایی دارد یک فیلم سینمایی را در تلویزیون تماشا می کند که در آن یک افسر گشتاپو حضور محوری دارد. آیا ناصر با آن شیوه رفتار خشن و ناهنجارش نسبت به برادرش خسرو، شبیه به آن شکنجه جر نا زی نیست؟
فیلم با ارائه تصویری خاکستری از یک خانواده طبقه متوسط رو به رشد جامعه شهری که مناسبات نامتعادل و پرتنش و موقعیت های دفرمه در آن وجه غالب پیدا کرده است، نگاهی تلخ و کنایه آمیز به این زمانه خالی از مهر و خصایص انسانی داد. فیدشدن تصویر پایانی در داخل تونل می تواند تاکیدی بر این واقعیت باشد.
موسیقی در کلیت فیلم «برادرم خسرو» کاربرد موثری دارد و بخشی از پیکره شخصیتی آدم ها و شرایط روحی و درونی شان را پوشش می دهد. احسان بیگلری با همین اولین فیلم بلندش نشان می دهد که دغدغه دارد و سینما برایش جدی است.
برادرم خسرو
• کارگردان: احسان بیگلری
به گزارش ماهنامه همشهری، ترجیح می دهم اولین فیلم بلند احسان بیگلری را در قالب یک «درام روان شناسانه» مورد بررسی قرار بدهم. ورود یک آدم ناسازگار و بی قید و بند به محیطی که نظم و مقررات خودش را دارد و ایجاد تنش و بحران در این رهگذر، مضمونی کم و بیش آشنا در سینماست.
یکی از بهترین فیلم ها در این حال و هوا «دیوانه از قفس پرید» (میلوش فورمن، 1975) با بازی به یادماندنی جک نیکلسون است. ورود یک بزهکار ناسازگار به آسایشگاهی روانی و به هم زدن نظم ظاهری آنجا زمینه ساز موقعیت های نمایشی و کشمکش های گوناگون می شود. تبدیل یک آنارشیست که آزادی را از دید خودش تعریف می کند، به آدمی فاقد اختیار می تواند مفاهیم متفاوتی از اعمال و سلب قدرت، آزادی، تعادل و نظم کنترل شده ارائه بدهد که برای یک اثر سینمایی جاذبه های انکارناپذیر دارد.
پس این بستگی به نوع استفاده از یک شخصیت آنارشیست، روان پریش و ناسازگار دارد تا تماشاچی را تحریک و به موقع او را با خود درگیر کند که دیگر نمونه های موفقش «روانی» (آلفرد هیچکاک، 1960)، «تراموایی به نام هوس» (الیا کازان، 1952) و «معجزه گر» (آرتور پن، 1962) است. اما در سینمای خودمان از این گونه تجربیات تاثیرگذار و ماندگار کم نداشته ایم.
بی میلی یا ناتوانی در خوابیدن، بلندپروازی های غیرواقعی، دمدمی مزاج بودن، رفتارهای نامعمول غیرمترقبه، حرف زدن سریع، تصمیمات عجولانه ای که گاه نتایج وخیم به دنبال دارد، احساس صمیمیت زیاد و بروز بیش از حد احساسات و اعتیاد به الکل و مواد مخدر از دیگر بروزهای این اختلال است.
غرض از ذکر تیتروار علایم فوق این نیست که الزاما باید چنین فیلمی که از قواعد روانی تبعیت می کند، کلاس آموزش بیماری دوقطبی هم باشد. اما به هر حال چنین شخصیتی در زندگی روزمره خود و برخوردش با افراد خانواده و دور و بری ها می باید برخی از این اختلالات و رفتارهای نامتعادل را به مناسبت های مختلف بروز دهد.
فیلمساز در یک سوم ابتدایی فیلم، اطلاعاتی چندانی در این زمینه به ما نمی دهد. به گونه ای که حتی نمی توانیم در این شرایط حدس بزنیم با چنین بیماری ای رو به رو هستیم. شاید این تمهیدی برای ایجاد تعلیقی در بیننده و حرکت تدریجی از یک آرامش موقت، به شرایطی بحرانی و پرتشنج باشد. ولی در ادامه فیلم نیز حجم موقعیت های نمایش که نشانه هایی از این اختلالات و شیوه های رفتاری را در خسرو نشان بدهد زیاد نیست.
چند نمونه اش، گیتارزدن خسرو با حالتی عصیانگرانه، بازی با توپ ماهوتی داخل اتاق و کوبیدن پیاپی آن به دیوار در نیمه شب، عصبی شدن از صدای بی وقفه دزدگیر یک اتومبیل در داخل کوچه و رفتن به آنجا و شکستن شیشه اتومبیل با لگد، به هم ریختن اشیا و لوازم اتاق کار برادرش ناصر (ناصر هاشمی) و چسباندن عکس های قدیمی داخل آلبوم خانوادگی به دیوار اتاق است.
شهاب حسینی در نمایش و اجرای این کنش یا واکنش های عصبی و پرخاشگرانه، بازی متفاوت و غافلگیرکننده ای ارائه نمی دهد و بیشتر ما را یاد برخوردهای عصبی حجت در فیلم «جدایی نادر از سیمین» اصغر فرهادی می اندازد. اما متقابلا او در سکون و موقعیت های درونی، حضور موفق تر و تاثیرگذارتری دارد.
یک نمونه چشم گیر، صحنه پایانی فیلم است که خسرو روی صندلی عقب اتومبیل برادرش ناصر نشسته و فیلم ضبط شده از رفتار غیرانسانی او نسبت به خودش را داخل تبلت تماشا می کند و نهایتا ترجیح می دهد کلاهش را پایین بکشد و چشمانش را به روی این واقعیت تلخ ببندد و به خواب رود و تصویر (هم زمان با رفتن اتومبیل به داخل تونل مسیر جاده) فید می شود.
در صحنه ای از فیلم، ناصر به زور از برادرش خسرو که بیماری اش تشدید شده، می خواهد که قرص هایش را بخورد. خسرو بعد از رفتن برادرش، قرص ها را (مثل مک مورفی در صحنه ای از «دیوانه از قفس پرید») بیرون می اندازد.
یکی از ویژگی های مثبت مضمونی فیلم در حوزه روان شناسانه، شیوه عمل رفتاری و غیرانسانی ناصر به عنوان شخصیتی فرهیخته و روشنفکر در مورد برادرش خسرو است. در برابر این برخورد تند و غیراخلاقی ناصر می بینیم که پسرش شایان به مراتب ارتباط عاطفی بهتری با عمویش دارد. شاید در دنیای فانتزی و کودکانه و پرجنب و جوش شایان، رهایی خسرو از قید و بند و آن شور و هیجانات غیرقابل پیش بینی اش، جذاب تر و پذیرفتنی تر است.
در چنین برخورد مقایسه ای که با موضع جانب دارانه ناهید همسر ناصر (هنگامه قاضیانی) همراه است ما در موقعیتی قرار می گیریم که ناصر را بیمارتر از برادرش بدانیم. احسان بیگلری هم ظاهرا بدش نمی آید که ما چنین حسی نسبت به ناصر پیدا کنیم.
در صحنه ای از فیلم، ناصر در اتاق خود به تنهایی دارد یک فیلم سینمایی را در تلویزیون تماشا می کند که در آن یک افسر گشتاپو حضور محوری دارد. آیا ناصر با آن شیوه رفتار خشن و ناهنجارش نسبت به برادرش خسرو، شبیه به آن شکنجه جر نا زی نیست؟
فیلم با ارائه تصویری خاکستری از یک خانواده طبقه متوسط رو به رشد جامعه شهری که مناسبات نامتعادل و پرتنش و موقعیت های دفرمه در آن وجه غالب پیدا کرده است، نگاهی تلخ و کنایه آمیز به این زمانه خالی از مهر و خصایص انسانی داد. فیدشدن تصویر پایانی در داخل تونل می تواند تاکیدی بر این واقعیت باشد.
موسیقی در کلیت فیلم «برادرم خسرو» کاربرد موثری دارد و بخشی از پیکره شخصیتی آدم ها و شرایط روحی و درونی شان را پوشش می دهد. احسان بیگلری با همین اولین فیلم بلندش نشان می دهد که دغدغه دارد و سینما برایش جدی است.
• کارگردان: احسان بیگلری
• فیلمنامه نویسان: احسان بیگلری، پریسا هاشمپور
• مدیر فیلمبرداری: محمدرضا جهان پناه
• مشاور کارگردان: کیومرث پوراحمد
• تدوین: مصطفی خرقه پوش
• مجری طرح و مدیر تولید: ظاهر امانی
• مدیر صدابرداری: مسیح حدپور سراج
• طراح صحنه و لباس: بابک کریمی طاری
• طراح چهره پردازی: محمد کلاهدوز
• بازیگران: شهاب حسینی، ناصر هاشمی، هنگامه قاضیانی
• تهیه کننده: سعید ملکان
• عکس: علی نیک رفتار
• خلاصه داستان: خسرو که مبتلا به اختلال دوقطبی است، باید مدتی در خانه برادر بزرگ تر خود زندگی کند....
ناصر هاشمی به نقش ناصر در «برادرم خسرو»
سرد و مقتدر
سید محمد تقوی: نقش یک مرد سخت و بی رحم به خوبی روی صورت ناصر هاشمی می نشیند. مردی که با آرامشی شیطانی، فقط به هدفش می اندیشد و می تواند در کمال خونسردی اطرافیانش را قربانی اهدافش کند. این چهره وقتی با گریم مناسبی همراه شود، این ویژگی ها را تشدید می کند.
چشمان روشن، پیشانی بلند و موهای تنکی با دقت به عق شانه شده است؛ این نشانه های ظاهری تداعی کننده نگاهی سرد و اقتداری مرموز است. اقتدار مردی که از عواطف انسانی تهی شده و مدت هاست آرزوهای شخصی و نقاط ضعف انسانی را وانهاده است تا آماده بر دوش کشیدن یک موقعیت فوق انسانی شود.
اما ناصر «برادرم خسرو» اصلا چنین موجودی نیست. اگر سرد به نظر می رسد، هنوز در حسرت گرمای خانواده به خواهرش بیتا کمک می کند و بار مالی زندگی برادر بیمارش را به دوش می کشد و چشم انتظار تولد فرزند دیگری است. اگر بی آرزو به نظر می رسد، هنوز هم در حال و هوای موسیقی زندگی می کند و آرزوی کهنه اش برای موزیسین شدن را به کلی دفن نکرده است. در تنهایی فیل کنسرت های بزرگ را می بیند و با وسواس از صفحه های یادگار پدر محافظت می کند.
همین تضادها است که نقض آفرینی ناصر هاشمی در «برادرم خسرو» را بسیار جذاب کرده است. ناصر در این فیلم بازی چندلایه ای ارائه کرده است. ناصر همان خسرو است. خسرویی که سلطه پدر را پذیرفته و آرزوها و آمال خودش را سرکوب کرده است. این که هر دو برادر سودای موسیقی در سرد دارند، اتفاقی نیست. اگرچه موسیقی مورد علاقه این دو نیز همان ماجرای سلطه و سرکوب را تداعی می کند.
اما ناصر «برادرم خسرو» اصلا چنین موجودی نیست. اگر سرد به نظر می رسد، هنوز در حسرت گرمای خانواده به خواهرش بیتا کمک می کند و بار مالی زندگی برادر بیمارش را به دوش می کشد و چشم انتظار تولد فرزند دیگری است. اگر بی آرزو به نظر می رسد، هنوز هم در حال و هوای موسیقی زندگی می کند و آرزوی کهنه اش برای موزیسین شدن را به کلی دفن نکرده است. در تنهایی فیل کنسرت های بزرگ را می بیند و با وسواس از صفحه های یادگار پدر محافظت می کند.
همین تضادها است که نقض آفرینی ناصر هاشمی در «برادرم خسرو» را بسیار جذاب کرده است. ناصر در این فیلم بازی چندلایه ای ارائه کرده است. ناصر همان خسرو است. خسرویی که سلطه پدر را پذیرفته و آرزوها و آمال خودش را سرکوب کرده است. این که هر دو برادر سودای موسیقی در سرد دارند، اتفاقی نیست. اگرچه موسیقی مورد علاقه این دو نیز همان ماجرای سلطه و سرکوب را تداعی می کند.
موسیقی مورد علاقه ناصر، موسیقی کلاسیک است یکسره نظم و استحکام منطق است. اما موسیقی مورد علاقه خسرو، موسیقی پرسر و صدای جاز است که پر از عصیانگری و ویرانی و فرار از نظم و منطق است. بازی ناصر هاشمی در «برادرم خسرو» آن چنان درست و به جا و پذیرفتنی است که گرچه تماشاگر بی اختیار (همانند شایان، پسر ناصر) دلش به سمت شخصیت جذاب و دوست داشتنی خسرو پر می کشد، اما هیچ برگی برای محکوم کردن ناصر در دستش نمی ماند.
تنها جایی که شاید تماشاچی نتواند با ناصر همراه شود و مانند همسر ناصر به او صفت وحشی بدهد، سکانس آشپزخانه است که ناصر عنان اختیار از کف می دهد و برادرش را کتک می زند؛ صحنه ای آن قدر تاثیرگذار که تمام سالن سینما ناگهان ساکت می شود و تماشاچی حقیقتا معذب می شود.
با وجود این، طراحی همین سکانس و بازی خوب دو برادر به گونه ای است که حتی در همین ماجرا نیز حال و هوای ناصر تا حدی قابل درک است. در سکانس های دیگری نظیر سکانس دزدگیر پراید و سکانس کوبیدن توپ به دیوار اتاق ناصر، تماشاچی کاملا با ناصر همراه می شود. البته در همان حالی که خسرو را دوست دارد و بلاتکلیف می ماند که باید چه قضاوتی داشته باشد.
همین سهل الوصول نبودن قضاوت در این فیلم است که تماشای آن را تبدیل به تجربه ای منحصر به فرد می کند. تنها وقتی تماشاگر می تواند به قضاوتی نهایی در مورد دو برادر برسد که کشمکش میان ناصر و همسرش به سرانجام میر سد و مشخص می شود که استراتژی ناصر در برابر خسرو، ناشی از جبری نیست که بیماری خسرو به برادر بزرگ تر تحمیل کرده است.
ناصر با همسرش نیز چنین معامله ای کرده است و ظاهرا این برایش تبدیل به یک عادت رفتاری شده که به اطرافیانش انگ بیماری بزند و آنان را از سر راه کنار بزند و مستقیم به سمت اهداف شخصی اش برود.
شهاب حسینی به نقش خسرو در «برادرم خسرو»
متخصص دوقطبی
سید محمد تقوی: هنوز زود است. باید سالیانی بگذرد تا بازی شهاب حسینی در نقش خسرو جایگاه یگانه اش را در کارنامه این بازیگر نشان دهد. چرا که این کار شاید نمونه ای ترین بازی در میان کارهای او باشد. شهاب حسینی در «برادرم خسرو» نقش یک بیمار دوقطبی را بازی کرده است. اما اصولا بهترین بازی های او در تمام دوران کاری اش، نقش های «دوقطبی» (این یکی ربطی به نام فارسی بیماری مانیاک ندارد) بوده است. نقش هایی که بازیگر از میانه راه تغییر مسیر داده و شخصیت تازه ای را برای تماشاگر به نمایش گذاشته است.
تنها جایی که شاید تماشاچی نتواند با ناصر همراه شود و مانند همسر ناصر به او صفت وحشی بدهد، سکانس آشپزخانه است که ناصر عنان اختیار از کف می دهد و برادرش را کتک می زند؛ صحنه ای آن قدر تاثیرگذار که تمام سالن سینما ناگهان ساکت می شود و تماشاچی حقیقتا معذب می شود.
با وجود این، طراحی همین سکانس و بازی خوب دو برادر به گونه ای است که حتی در همین ماجرا نیز حال و هوای ناصر تا حدی قابل درک است. در سکانس های دیگری نظیر سکانس دزدگیر پراید و سکانس کوبیدن توپ به دیوار اتاق ناصر، تماشاچی کاملا با ناصر همراه می شود. البته در همان حالی که خسرو را دوست دارد و بلاتکلیف می ماند که باید چه قضاوتی داشته باشد.
همین سهل الوصول نبودن قضاوت در این فیلم است که تماشای آن را تبدیل به تجربه ای منحصر به فرد می کند. تنها وقتی تماشاگر می تواند به قضاوتی نهایی در مورد دو برادر برسد که کشمکش میان ناصر و همسرش به سرانجام میر سد و مشخص می شود که استراتژی ناصر در برابر خسرو، ناشی از جبری نیست که بیماری خسرو به برادر بزرگ تر تحمیل کرده است.
ناصر با همسرش نیز چنین معامله ای کرده است و ظاهرا این برایش تبدیل به یک عادت رفتاری شده که به اطرافیانش انگ بیماری بزند و آنان را از سر راه کنار بزند و مستقیم به سمت اهداف شخصی اش برود.
شهاب حسینی به نقش خسرو در «برادرم خسرو»
متخصص دوقطبی
سید محمد تقوی: هنوز زود است. باید سالیانی بگذرد تا بازی شهاب حسینی در نقش خسرو جایگاه یگانه اش را در کارنامه این بازیگر نشان دهد. چرا که این کار شاید نمونه ای ترین بازی در میان کارهای او باشد. شهاب حسینی در «برادرم خسرو» نقش یک بیمار دوقطبی را بازی کرده است. اما اصولا بهترین بازی های او در تمام دوران کاری اش، نقش های «دوقطبی» (این یکی ربطی به نام فارسی بیماری مانیاک ندارد) بوده است. نقش هایی که بازیگر از میانه راه تغییر مسیر داده و شخصیت تازه ای را برای تماشاگر به نمایش گذاشته است.
شهاب حسینی در فیلم درخشان «درباره الی...» از ابتدا تا انتها در نقش جوانی ظاهر می شود که در حال ورود به دوران پختگی است و در عین حال گویی عطش تجربه یک عشق پرشور، او را به دلبری و فریفتن دخترکی می کشاند که لقمه ای راحت به نظر می رسد. از این منظر هیچ نقطه عطفی در این بازی دیده نمی شود.
در فیلم «حوض نقاشی» که بسیار مورد توجه مردم قرار گرفت، باز هم شهاب حسینی نقش یک بیمار و در عین حال همسر بیماری دیگری را بازی می کند که باید پدر یک پسربچه سالم و باهوش باشد. اما در این فیلم هم گذشته از دشواری های نقش که به میمیک پیچیده و صدای کاملا ساخت شده بازیگر محدود می شود، باز هم نقش حسینی کاملا تخت است. تخت از این زاویه که از ابتدا تا انتهای فیلم تغییری در آن نمی بینیم. اما درخشان ترین کارهای این بازیگر در نقش های دوقطبی است؛ بازی هایی که از میانه راه به ضد خودش بدل می شود و تماشاگر را حیرت زده در تاریک سالن سینما رها می کند.
یکی از این بازی ها در فیلم اسکاری «فروشنده» بود که شهاب حسینی به خاطرش جایزه بهترین بازیگر مرد را از جشنواره کن ربود و چندی بعد همین بازی درخشان در فیلم «فروشنده» بود که آن را مورد توجه اعضا آکادمی اسکار قرار داد و شهاب حسینی را در تاریخ هنر جهان جاودانه کرد. او در این فیلم در نقش یک شوهر منطقی ظاهر می شود که هنرمند است اما عقل معاش وادارش می کند به برگزیدن یک شغل دوم و به قول معروف آب باریکه ای که معلمی در مدرسه است. حتی وقتی همسر او مورد تجاوز قرار می گیرد، باز هم همان عاقل مردی است که در مقام یک همسر خونسردی خودش را از دست نمی دهد.
فراموش نکنیم که این مرد با وجود نفس کشیدن در یک اتمسفر روشنفکری، در یک جامعه سنتی زندگی می کند و هضم چنین اتفاقی نباید برای چندان سهل باشد. اما در برخورد با این ماجرا شکیبایی فوق طاقتی از خودش بروز می دهد و تلاش می کند به همسرش نیز القا کند که اتفاق مهمی نیفتاده و نباید روال عادی زندگی را مختل کرد. اما از میانه فیلم، نرم نرمک با قطب مخالفی رو به رو می شویم؛ مردی سنتی که چنان احساساتش جریحه دار شده که به خاطر انتقام کور حتی حاضر است دست به جنایت بزند.
در کارهای دیگری نیز چنین بازی های دوقطبی را از شهاب حسینی دیده ایم. او استاد ایفای نقش هایی است که نقطه عطف دارند. همین توانایی منحصر به فرد است که او را تبدیل به بهترین انتخاب برای ایفای نقش یک بیمار دوقطبی کرده است. بیماری ای که در دو فاز افسردگی و شیدایی سیر می کند و حسینی هر دو فاز را درخشان به نمایش گذاشته است.
شاید در سال های بعد نقش خسرو، به عنوان نمونه ای ترین کار در کارنامه بازیگری شهاب حسینی تثبیت شود. این که اسم او در این فیلم خسرو است هم نکته ای است. از خیلی پیش ترها شهاب حسینی را «خسروی سینمای ایران» نامیده اند؛ و جایگاه و بازی او در سینما خیلی وقت ها برای بسیاری تداعی کننده خاطره خسرو شکیبایی بوده است.
در فیلم «حوض نقاشی» که بسیار مورد توجه مردم قرار گرفت، باز هم شهاب حسینی نقش یک بیمار و در عین حال همسر بیماری دیگری را بازی می کند که باید پدر یک پسربچه سالم و باهوش باشد. اما در این فیلم هم گذشته از دشواری های نقش که به میمیک پیچیده و صدای کاملا ساخت شده بازیگر محدود می شود، باز هم نقش حسینی کاملا تخت است. تخت از این زاویه که از ابتدا تا انتهای فیلم تغییری در آن نمی بینیم. اما درخشان ترین کارهای این بازیگر در نقش های دوقطبی است؛ بازی هایی که از میانه راه به ضد خودش بدل می شود و تماشاگر را حیرت زده در تاریک سالن سینما رها می کند.
یکی از این بازی ها در فیلم اسکاری «فروشنده» بود که شهاب حسینی به خاطرش جایزه بهترین بازیگر مرد را از جشنواره کن ربود و چندی بعد همین بازی درخشان در فیلم «فروشنده» بود که آن را مورد توجه اعضا آکادمی اسکار قرار داد و شهاب حسینی را در تاریخ هنر جهان جاودانه کرد. او در این فیلم در نقش یک شوهر منطقی ظاهر می شود که هنرمند است اما عقل معاش وادارش می کند به برگزیدن یک شغل دوم و به قول معروف آب باریکه ای که معلمی در مدرسه است. حتی وقتی همسر او مورد تجاوز قرار می گیرد، باز هم همان عاقل مردی است که در مقام یک همسر خونسردی خودش را از دست نمی دهد.
فراموش نکنیم که این مرد با وجود نفس کشیدن در یک اتمسفر روشنفکری، در یک جامعه سنتی زندگی می کند و هضم چنین اتفاقی نباید برای چندان سهل باشد. اما در برخورد با این ماجرا شکیبایی فوق طاقتی از خودش بروز می دهد و تلاش می کند به همسرش نیز القا کند که اتفاق مهمی نیفتاده و نباید روال عادی زندگی را مختل کرد. اما از میانه فیلم، نرم نرمک با قطب مخالفی رو به رو می شویم؛ مردی سنتی که چنان احساساتش جریحه دار شده که به خاطر انتقام کور حتی حاضر است دست به جنایت بزند.
در کارهای دیگری نیز چنین بازی های دوقطبی را از شهاب حسینی دیده ایم. او استاد ایفای نقش هایی است که نقطه عطف دارند. همین توانایی منحصر به فرد است که او را تبدیل به بهترین انتخاب برای ایفای نقش یک بیمار دوقطبی کرده است. بیماری ای که در دو فاز افسردگی و شیدایی سیر می کند و حسینی هر دو فاز را درخشان به نمایش گذاشته است.
شاید در سال های بعد نقش خسرو، به عنوان نمونه ای ترین کار در کارنامه بازیگری شهاب حسینی تثبیت شود. این که اسم او در این فیلم خسرو است هم نکته ای است. از خیلی پیش ترها شهاب حسینی را «خسروی سینمای ایران» نامیده اند؛ و جایگاه و بازی او در سینما خیلی وقت ها برای بسیاری تداعی کننده خاطره خسرو شکیبایی بوده است.
۰