این ویژگی های بچه گانه، هنوز به دردتان می خورد
زمانی که بچه هستید نمیتوانید صبر کنید تا بزرگ شوید! روزهایی را تصور میکنید که آزادی کامل دارید و هیچ کس به شما نمیگوید چه بکنید، بدون درس و تکلیف و زمان محدود برای تماشای تلویزیون!
کد خبر :
۴۰۴۲۸
بازدید :
۱۷۲۹
ممکن است شما نتوانید تمام الزامات و تعهدات بزرگسالیتان را رها کنید، اما کشف دوبارهی ویژگیهای کودکیتان میتواند زندگی فعلیتان را بسیار مفرحتر کند.
به گزارش برترین ها، زمانی که بچه هستید نمیتوانید صبر کنید تا بزرگ شوید! روزهایی را تصور میکنید که آزادی کامل دارید و هیچ کس به شما نمیگوید چه بکنید، بدون درس و تکلیف و زمان محدود برای تماشای تلویزیون!
اما وقتی به بزرگسالی میرسید، نگرشتان تغییر میکند. به یاد میآورید که وقتی بچه بودید زندگی چقدر ساده و قشنگ بود. حتی شاید در مورد برگشتن به دوران شیرین کودکیتان، خیالپردازیهایی نیز بکنید. اگر از شما بپرسند بهترین دوران زندگیتان چه زمانی بوده، شاید جواب دهید، دورانی بین کودکی و بزرگسالی، اما بزرگسالان هم میتوانند با یادآوری دوران کودکی، چیزهایی از خاطراتشان یاد بگیرند که هماکنون حالشان را خوب کند.
ممکن است شما نتوانید تمام الزامات و تعهدات بزرگسالیتان را رها کنید، اما کشف دوبارهی ویژگیهای کودکیتان میتواند زندگی فعلیتان را بسیار مفرحتر کند.
۱. باور کنید که هر چیزی امکان دارد
از یک کودک بپرسید دوست دارد وقتی بزرگ شد چه کاره شود، حتما یک جواب فوری خواهید گرفت. او نه تنها قادر است جزئیات جوابش را هم بگوید، بلکه در ابراز تواناییاش اعتماد بنفس زیادی هم دارد که باعث میشود شما آرزوی او را جلوی چشمان خود ببینید: آتش نشانی که به طور پاره وقت، دامپزشک هم هست! ارتوپدی که تابستانها را در سیرک کار میکند! چرا که نه؟! بچهها از زمانی که حرف زدن را یاد میگیرند و ارتباط برقرار میکنند همیشه میشنوند که، تو میتوانی هر چیزی که انتخاب میکنی بشوی و تواناییاش را داری، و آنها نیز باور میکنند.
اما در مسیر زندگی، به جاهایی میرسیم که یادآوری این موضوع به خودمان را فراموش میکنیم و از یاد میبریم که پُر از پتانسیلهای نامحدود هستیم. ما به عنوان بزرگسال، در تلاشهایی که برای رسیدن به هدفهایمان داریم، زود کنار میکشیم و شرایط را ناعادلانه برآورد و قضاوت میکنیم، اما بچهها ایدههای خودشان را قضاوت نمیکنند، رویکرد آنها نسبت به هر چیزی اینگونه است: خیلی احمقانه به نظر میرسد اما شاید درست از آب دربیاید! و در نتیجه همینطور هم میشود.
سعی کنید در تمام جوانب زندگیتان، این نگرش مثبت و فعال را حفظ کنید، از جلسات بزرگ و گردهماییهای کاریتان گرفته تا پیدا کردن راهحلهای مبتکرانه برای چالشهای همیشگی زندگی. اگر هم کسی به خودش اجازه داد به شما توصیه کند که اشتباه میکنید و اینقدرها هم نباید خوشبین باشید، مثل بچهها پافشاری کنید و دلیلش را بپرسید.
۲. قدرت بازی کردن را درک کنید
بچهها بازی را به هر چیز دیگری ترجیح میدهند. هر چند نوع نوع تفریح به مرور زمان و طبق سن و سال، تغییر میکند اما بهتر است تغییر نکند! اگر از توجه و اهمیتتان به بازی کردن کم کنید درست مثل این است که به جای فراهم کردن شرایط رشد و شکوفا شدن برای یک انسان، مانع رشدش شوید. بزرگسالی، یک کسب و کار جدی است، اما موفقترین افراد بزرگسال زندگیشان را با بازی و تفریح پُر میکنند.
آلبرت انیشتین گفته است: «بازی کردن، بزرگترین شکل تحقیقات است.» پس تحقیقات را شروع کنید!
برنامه ریزی کنید که بعد از تایم کاریتان یک ورزش تیمی انجام دهید. وقت ندارید؟ دست به کار شوید و خودتان شکل دلخواه بازی و تفریحتان را پیدا کنید، یک دست شطرنج یا هر بازی چند نفرهی دیگری که امکانش هست و یا حتی تماشای فیلمهای خنده دار با دوستان، همهی اینها اگر جمعی و گروهی باشند، معرکهاند!
با این تفریحهای کوچک اما تاثیرگذار، ارتباطهای اجتماعیتان تقویت میشود، استرستان کم میشود، خلاقیتتان شکوفا شده و اعتماد بنفس بیشتری پیدا میکنید.
۳. هیچ کس را غریبه فرض نکنید
از نگاه بچهها، غریبهها فقط کسانی هستند که تا به حال ملاقاتشان نکردهاند. تصور کنید: وقتی کودکی وارد زمین بازی میشود، صورتهای ناآشنای زیادی میبیند اما خودش را معرفی میکند و به راحتی وارد گروهی از بچهها میشود تا بازی کند و لذت ببرد.
اما بزرگسالان برایشان عجیب است: «نمیتوانم باور کنم اینطور خودش را وارد ِ بازی ِ بچهها کرده است! او خیلی شهامت دارد.» بچهها دقیقا به همین دلیل که پیشداوری نمیکنند و دید بدی نسبت به هیچ کس ندارند، آسیبپذیر و حساساند. ما به عنوان بزرگسال، از تجربیاتی که احتمال آسیب دارند دوری می کنیم و اینطور بیشتر احساس راحتی و امنیت داریم.
اما می توانیم با انتخابهای هوشمندانه، به این خصیصهی دوران کودکیمان برگردیم و به راحتی وارد جمع شویم. موقعیتهایی را پیدا کنید که احتمال پیدا کردن دوستان جدید وجود داشته باشد، مثلا عضو کلوپهای اجتماعی شوید. به خودتان یادآوری کنید که به عنوان یک انسان، نیاز دارید دوستان و روابط جدیدی هم پیدا کنید که به شما هیجان بدهند و مهارتهای زندگیتان را تقویت کنند.
۴. در لحظه غرق شوید، نه در گذشته یا آینده
بچهها همزمان چند فعالیت را انجام نمیدهند، بلکه فقط یکی را در لحظه انتخاب میکنند، در آن غرق میشوند و تا زمانی که تمامش نکردهاند سراغ چیز دیگری نمیروند. این خصلت آنها که با تمام وجود و توجه خود، غرق یک چیز در آن لحظه میشوند باعث شادی عمیقشان میشود. اما بیشتر بزرگسالان ترجیح میدهند همزمان چند کار را انجام دهند و برای همین هم تمرکز چندانی ندارند.
اگر به این بهانه که سرتان خیلی شلوغ است و فرصت خیلی کمی دارید، خودتان را درگیر چندچالش همزان کنید، یعنی قبول کردهاید که در لحظه نباشید. ضمنا بهتر است در مورد حوادث دیروز اینقدر فکر نکنید و ببینید در این لحظه در اطرافتان چه روی میدهد. دست از تفکر وسواسگونه به ضربالعجلهای کاری و زندگی در آینده بردارید و همین الان برای همین لحظه کاری انجام دهید. نگران لیستهای بی پایان بایدها نباشید و یکی را انتخاب کنید و تا زمانی که تمامش نکردهاید سراغ بعدی نروید.
اگر ذهنتان فقط درگیر کاری باشد که هماکنون آن را در دست دارید، کیفیت عملکردتان بالا خواهد رفت. با تمرکز داشتن و پراکنده نبودن ذهن، انرژی ذهنیتان هم ذخیره شده و سرحالترید. لطفا کودک درونتان را که دوست دارد تفریح و لذت را هم چاشنی هر کاری بکند فراموش نکنید!
۵. کمی خجالت را کنار بگذارید
وقتی پای راحت بودن به میان میآید باید از بچهها الگو گرفت. از دویدن در اطراف خانه با لباس راحتی گرفته تا رقصیدن و بالا و پایین پریدن جلوی چشم همه. مانند بچهها راحت بودن به این معنی نیست که جلوی چشم دیگران، بیمحابا و نامناسب رفتار کنید یا هنجارها را زیر پا بگذارید. بلکه باید بتوانید جواب کودک درونتان را به شیوهای درست بدهید و خود ِ اصیلتان را هم حفظ کنید.
به گزارش برترین ها، زمانی که بچه هستید نمیتوانید صبر کنید تا بزرگ شوید! روزهایی را تصور میکنید که آزادی کامل دارید و هیچ کس به شما نمیگوید چه بکنید، بدون درس و تکلیف و زمان محدود برای تماشای تلویزیون!
اما وقتی به بزرگسالی میرسید، نگرشتان تغییر میکند. به یاد میآورید که وقتی بچه بودید زندگی چقدر ساده و قشنگ بود. حتی شاید در مورد برگشتن به دوران شیرین کودکیتان، خیالپردازیهایی نیز بکنید. اگر از شما بپرسند بهترین دوران زندگیتان چه زمانی بوده، شاید جواب دهید، دورانی بین کودکی و بزرگسالی، اما بزرگسالان هم میتوانند با یادآوری دوران کودکی، چیزهایی از خاطراتشان یاد بگیرند که هماکنون حالشان را خوب کند.
ممکن است شما نتوانید تمام الزامات و تعهدات بزرگسالیتان را رها کنید، اما کشف دوبارهی ویژگیهای کودکیتان میتواند زندگی فعلیتان را بسیار مفرحتر کند.
۱. باور کنید که هر چیزی امکان دارد
از یک کودک بپرسید دوست دارد وقتی بزرگ شد چه کاره شود، حتما یک جواب فوری خواهید گرفت. او نه تنها قادر است جزئیات جوابش را هم بگوید، بلکه در ابراز تواناییاش اعتماد بنفس زیادی هم دارد که باعث میشود شما آرزوی او را جلوی چشمان خود ببینید: آتش نشانی که به طور پاره وقت، دامپزشک هم هست! ارتوپدی که تابستانها را در سیرک کار میکند! چرا که نه؟! بچهها از زمانی که حرف زدن را یاد میگیرند و ارتباط برقرار میکنند همیشه میشنوند که، تو میتوانی هر چیزی که انتخاب میکنی بشوی و تواناییاش را داری، و آنها نیز باور میکنند.
اما در مسیر زندگی، به جاهایی میرسیم که یادآوری این موضوع به خودمان را فراموش میکنیم و از یاد میبریم که پُر از پتانسیلهای نامحدود هستیم. ما به عنوان بزرگسال، در تلاشهایی که برای رسیدن به هدفهایمان داریم، زود کنار میکشیم و شرایط را ناعادلانه برآورد و قضاوت میکنیم، اما بچهها ایدههای خودشان را قضاوت نمیکنند، رویکرد آنها نسبت به هر چیزی اینگونه است: خیلی احمقانه به نظر میرسد اما شاید درست از آب دربیاید! و در نتیجه همینطور هم میشود.
سعی کنید در تمام جوانب زندگیتان، این نگرش مثبت و فعال را حفظ کنید، از جلسات بزرگ و گردهماییهای کاریتان گرفته تا پیدا کردن راهحلهای مبتکرانه برای چالشهای همیشگی زندگی. اگر هم کسی به خودش اجازه داد به شما توصیه کند که اشتباه میکنید و اینقدرها هم نباید خوشبین باشید، مثل بچهها پافشاری کنید و دلیلش را بپرسید.
۲. قدرت بازی کردن را درک کنید
بچهها بازی را به هر چیز دیگری ترجیح میدهند. هر چند نوع نوع تفریح به مرور زمان و طبق سن و سال، تغییر میکند اما بهتر است تغییر نکند! اگر از توجه و اهمیتتان به بازی کردن کم کنید درست مثل این است که به جای فراهم کردن شرایط رشد و شکوفا شدن برای یک انسان، مانع رشدش شوید. بزرگسالی، یک کسب و کار جدی است، اما موفقترین افراد بزرگسال زندگیشان را با بازی و تفریح پُر میکنند.
آلبرت انیشتین گفته است: «بازی کردن، بزرگترین شکل تحقیقات است.» پس تحقیقات را شروع کنید!
برنامه ریزی کنید که بعد از تایم کاریتان یک ورزش تیمی انجام دهید. وقت ندارید؟ دست به کار شوید و خودتان شکل دلخواه بازی و تفریحتان را پیدا کنید، یک دست شطرنج یا هر بازی چند نفرهی دیگری که امکانش هست و یا حتی تماشای فیلمهای خنده دار با دوستان، همهی اینها اگر جمعی و گروهی باشند، معرکهاند!
با این تفریحهای کوچک اما تاثیرگذار، ارتباطهای اجتماعیتان تقویت میشود، استرستان کم میشود، خلاقیتتان شکوفا شده و اعتماد بنفس بیشتری پیدا میکنید.
۳. هیچ کس را غریبه فرض نکنید
از نگاه بچهها، غریبهها فقط کسانی هستند که تا به حال ملاقاتشان نکردهاند. تصور کنید: وقتی کودکی وارد زمین بازی میشود، صورتهای ناآشنای زیادی میبیند اما خودش را معرفی میکند و به راحتی وارد گروهی از بچهها میشود تا بازی کند و لذت ببرد.
اما بزرگسالان برایشان عجیب است: «نمیتوانم باور کنم اینطور خودش را وارد ِ بازی ِ بچهها کرده است! او خیلی شهامت دارد.» بچهها دقیقا به همین دلیل که پیشداوری نمیکنند و دید بدی نسبت به هیچ کس ندارند، آسیبپذیر و حساساند. ما به عنوان بزرگسال، از تجربیاتی که احتمال آسیب دارند دوری می کنیم و اینطور بیشتر احساس راحتی و امنیت داریم.
اما می توانیم با انتخابهای هوشمندانه، به این خصیصهی دوران کودکیمان برگردیم و به راحتی وارد جمع شویم. موقعیتهایی را پیدا کنید که احتمال پیدا کردن دوستان جدید وجود داشته باشد، مثلا عضو کلوپهای اجتماعی شوید. به خودتان یادآوری کنید که به عنوان یک انسان، نیاز دارید دوستان و روابط جدیدی هم پیدا کنید که به شما هیجان بدهند و مهارتهای زندگیتان را تقویت کنند.
۴. در لحظه غرق شوید، نه در گذشته یا آینده
بچهها همزمان چند فعالیت را انجام نمیدهند، بلکه فقط یکی را در لحظه انتخاب میکنند، در آن غرق میشوند و تا زمانی که تمامش نکردهاند سراغ چیز دیگری نمیروند. این خصلت آنها که با تمام وجود و توجه خود، غرق یک چیز در آن لحظه میشوند باعث شادی عمیقشان میشود. اما بیشتر بزرگسالان ترجیح میدهند همزمان چند کار را انجام دهند و برای همین هم تمرکز چندانی ندارند.
اگر به این بهانه که سرتان خیلی شلوغ است و فرصت خیلی کمی دارید، خودتان را درگیر چندچالش همزان کنید، یعنی قبول کردهاید که در لحظه نباشید. ضمنا بهتر است در مورد حوادث دیروز اینقدر فکر نکنید و ببینید در این لحظه در اطرافتان چه روی میدهد. دست از تفکر وسواسگونه به ضربالعجلهای کاری و زندگی در آینده بردارید و همین الان برای همین لحظه کاری انجام دهید. نگران لیستهای بی پایان بایدها نباشید و یکی را انتخاب کنید و تا زمانی که تمامش نکردهاید سراغ بعدی نروید.
اگر ذهنتان فقط درگیر کاری باشد که هماکنون آن را در دست دارید، کیفیت عملکردتان بالا خواهد رفت. با تمرکز داشتن و پراکنده نبودن ذهن، انرژی ذهنیتان هم ذخیره شده و سرحالترید. لطفا کودک درونتان را که دوست دارد تفریح و لذت را هم چاشنی هر کاری بکند فراموش نکنید!
۵. کمی خجالت را کنار بگذارید
وقتی پای راحت بودن به میان میآید باید از بچهها الگو گرفت. از دویدن در اطراف خانه با لباس راحتی گرفته تا رقصیدن و بالا و پایین پریدن جلوی چشم همه. مانند بچهها راحت بودن به این معنی نیست که جلوی چشم دیگران، بیمحابا و نامناسب رفتار کنید یا هنجارها را زیر پا بگذارید. بلکه باید بتوانید جواب کودک درونتان را به شیوهای درست بدهید و خود ِ اصیلتان را هم حفظ کنید.
۰