استدلالورزی در معرفتشناسی اخلاق
وقتی میدانیم که مثلا تحت تاثیر چندش باورهای اخلاقی خود را شکل دادهایم و حس چندشناکی توضیح مستقیم تکاملی دارد، باید با بدبینی باورهای شکل یافته توسط این احساس نگاه کنیم. ما باید با به کارگیری سیستم دو، یا به عبارت دیگر با تامل ورزی و استدلال بتوانیم اعتبار باورهای اخلاقی شکل یافته براساس احساساتی نظیر چندش را سنجش کنیم.
کد خبر :
۴۰۹۵۴
بازدید :
۱۴۸۵
امیر صائمی | دانشمندان علوم روانشناسی به این نتیجه رسیدهاند که لااقل در سیستم عقلانی ما دو سیستم متمایز قائل شناخت هستند و اسم آن را سیستم شماره یک و دو گذاشتهاند.
سیستم شماره یک، سیستمی است که خیلی سریع تصمیم میگیرد و خیلی بر عاطفه و احساسات مبتنی است. سیستم شماره دو، سیستمی است که خیلی بر استدلالورزی و منطق مبتنی است و اغلب اوقات تصمیمات روزمرهای که ما میگیریم از طریق سیستم یک انجام شده است زیرا ما خیلی وقت نداریم که راجع به هر چیزی زیاد چند و چون کنیم و پژوهشهای روانشناسی نیز به ما نشان میدهد که در غالب مواقع اکثر افرادی که تصمیم اخلاقی میگیرند از سیستم شماره یک استفاده میکنند.این باعث شده که برخی فکر کنند در سیستم اخلاقی ما، سیستم شماره دو نقشی بازی نمیکند. من امروز میخواهم درباره نقش سیستم دو و اهمیت آن در سیستم اخلاقی صحبت کنم زیرا برای اینکه بدانید اصول اخلاقی که از آن استفاده میکنید معتبر است یا خیر، در نهایت، باید از سیستم شماره دو استفاده کنید.
راهی که من برای بسط بحث خود استفاده میکنم از یک استدلال معروف شروع میشود که در حدود سال ٢٠٠۵ توسط خانم استریت مطرح شد. او ادعا میکند که واقعگرایی اخلاقی خطا است. من وارد استدلال استریت میشوم و در نهایت امیدوارم که بتوانیم بفهمیم جای این استدلال عرضی کجا است. واقعگرایی اخلاقی لااقل آن گونه که من و استریت به کار میبریم یعنی شما فکر کنید که حقایق اخلاقی مستقل از تمایلات و احساسات و باورهای ما وجود دارد. در این صورت، اخلاق مستقل از عواطف و احساسات من است و آنچه من میخواهم لزوما اخلاقی نیست.
قبل از توضیح چرایی این ادعا ابتدا به نکتهای اشاره میکنم. در انگلیسی مفهومی وجود دارد که دکتر سروش آن را به مغالطه انگیزه و انگیخته ترجمه کرده است. این مغالطه یعنی اگر شما انگیزه کسی را بدانید دلیل بر این نیست که حرف او غلط باشد. یعنی شما نمیتوانید صدق و کذب حرف کسی را از انگیزه او بفهمید و کسانی که این گونه قضاوت میکنند دچار مغالطه انگیزه و انگیخته هستند.
با این همه یک چیز درست وجود دارد اینکه یک تمایز بین معرفت و صدق و کذب قائل شوید. معرفت در معنای سنتی آن، باور صادق موجه است. اگر کسی گاهی اوقات- و نه همیشه- به شما نشان داد که ژنتیک باور شما مشکل دارد ممکن است به شما نشان دهند که به آن باور دیگر معرفت ندارید و چه بسا این عمل معرفت ما را از بین ببرد زیرا توجیه ما را از بین میبرد.باورهای اخلاقی و حقایق اخلاقی
استریت ادعا میکند که واقعگرایی اخلاقی غلط است با این استدلال که شما اگر واقع گرا هستید اما قبول دارید که به حقایق اخلاقی نیز معرفت دارید. او میگوید اگر شما واقعگرای اخلاقی باشید دیگر نمیتوانید از معرفت اخلاقی سخن بگویید. در واقع، واقعگرایی اخلاقی جلوی معرفت اخلاقی را میگیرد.
حال آنکه واقعگراهای اخلاقی تمایل دارند بگویند ما معرفت اخلاقی نیز داریم اما کاری که کم و بیش استریت قصد دارد انجام دهد این است که بگوید ریشههای باورهای اخلاقی ما ریشه بدی است و به همین دلیل، علیالاصول معرفت اخلاقی ما را زیر سوال میبرد. از جمله در این نقش داشته که ما باورهای خاصی داشته باشیم، از جمله باورهایی که به نفع ما است، فیتنس ما را زیاد میکند و سبب میشود راحتتر تولید مثل کنیم. بهطور مثال، موجوداتی که باور دارند باید از کودکان خود نگهداری کنند در زاد و ولد و نگهداری از کودکان خود موفقتر خواهند بود و برای همین برای چنین باورهایی ترجیح مستقیم تکاملی وجود دارد. اما از سوی دیگر، به اعتقاد استریت، واقعیات اخلاقی مورد ادعای واقعگرا دستخوش تحولات تکاملی نیست.
بنابراین باید معجزهای در کار باشد که آنقدر خوششانس باشیم که باورهای اخلاقی تحت تاثیر نیروهای تکاملی در تطابق با حقایق اخلاقی مستقل از نیروهای تکاملی باشد. برای مثال تصور کنید که گردبادی شما را از جا کند، معجزهای باید در کار باشد که این گردباد نهایتا دقیقا شما را به مقصد مورد نظرتان برساند.
بر همین منوال، اگر باورهای اخلاقی ما تحت تاثیر نیروهای تکاملی شکل یافتهاند اما حقایق اخلاقی نه، واقعگرا نمیتواند توضیح دهد که چرا میان باورهای اخلاقی و حقایق اخلاقی مطابقت وجود دارد و لذا واقعگرا نمیتواند معرفت اخلاقی ما را تبیین کند. اما تمام باورهای اخلاقی ما موجب افزایش احتمال زاد و ولد نمیشود. برای مثال باورهای اخلاق برابریطلبانه یا باورهای اخلاقی ما برای شفقت به افراد ضعیف یا افراد دور ترجیح تکاملی ندارد و بهرغم نیروهای تکاملی برای شکلگیری باورهای خلاف آن به وجود آمدهاند.
تو گویی، استدلالورزی نیروی موثر دیگری در شکل دادن باورهای اخلاقی است. بنابراین باورهای اخلاقی ما تنها در باورهایی انحصار ندارند که برای آنها ترجیح تکاملی وجود دارد. به عبارت دیگر، رابطه باورهای اخلاقی ما با تکامل به مانند مثال گردباد نیست که ما در مقابل آن هیچ گونه فاعلیتی نداشته باشیم.استدلال ورزی میتواند نقشی مهم در تصحیح و جهت دهی باورهای اخلاقی ما ایفا کند. استدلال میتواند اعتبار باورهای اخلاقی تحت تاثیر تکامل را بسنجد. از این رو، استدلال استریت برای نشان دادن عدم امکان معرفت اخلاقی نهایتا به نتیجه نمیرسد.
برخلاف ادعای استریت، واقع گرا میتواند بیان کند که استدلالورزی از طریق معرفتهای اخلاقی که تحت تاثیر مستقیم نیروهای تکامل نبودهاند میتواند اعتبار باورهای اخلاقی مستقیما تحت تاثیر تکامل را سنجیده و بررسی کند و لذا تطابق میان باورهای اخلاقی ما و حقایق اخلاقی ما میتواند صرفا محصول شانس یا معجزه نباشد.
با این همه، شکست استدلال استریت برای ما درس آموز است. ما از تامل درباره این استدلال میآموزیم که وقتی میدانیم برخی احساسات اخلاقی ما نظیر احساس چندش تحت تاثیر نیروهای تکاملی بوده است آنگاه باید به باورهایی که خاستگاهشان چنین احساساتی است با بدبینی نگاه کنیم.
درست است که بسیاری از باورهای اخلاقی ما به سرعت توسط سیستم یک شکل میگیرد. اما ما در مقابل برخی از آنها باید درنگ کنیم. ما تنها باید به آن دسته از باورهایی که سیستم یک شکل میدهد اعتماد کنیم که قبلا اعتبار آنها توسط سیستم دو تایید شده است. اعتماد کامل به سیستم یک خطاست.
وقتی میدانیم که مثلا تحت تاثیر چندش باورهای اخلاقی خود را شکل دادهایم و حس چندشناکی توضیح مستقیم تکاملی دارد، باید با بدبینی باورهای شکل یافته توسط این احساس نگاه کنیم. ما باید با به کارگیری سیستم دو، یا به عبارت دیگر با تامل ورزی و استدلال بتوانیم اعتبار باورهای اخلاقی شکل یافته براساس احساساتی نظیر چندش را سنجش کنیم.
*سخنرانی امیر صائمی (عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم بنیادی)در همایش نظام اخلاقی مولانا سال ۹۵
۰