صنعت جدید رتبهبندی دانشگاهها
اخیراً کیو.اس رتبهبندی دانشگاههای جهان در سال ۲۰۱۸ را اعلام کرده است. سرواژۀ کیو.اس مخفف «کواکارِلی و سایمندز۱» است، اما راستش محض شوخی ترجیح میدهم آن را مخفف «حماقت عجیب» (Quirky Silliness) بدانم، چون با توجه به نتایجی که منتشر میکند، این نام بیشتر برازندهاش است.
کد خبر :
۴۱۵۷۳
بازدید :
۱۵۴۴
کرونیکل آو هایر اجوکیشن | در دو حوزۀ دانشگاهی که من از آنها مطلعتر هستم، یعنی حقوق و فلسفه، هیچ موسسۀ «جهانیای» وجود ندارد، و لذا رتبهبندیها صرفاً بر مبنای نظر تعدادی پاسخدهنده از مناطق مختلف جهان به دست میآیند، به علاوۀ یک خطای هالهای۲ که معروف بودن نام دانشگاهها ایجاد میکند. (همین چیزها را از همکارانم در حوزههای دیگر نیز شنیدهام.) اما کیو.اس توزیع جغرافیایی پاسخدهندگان پیمایشهایش را اعلام نمیکند، و لذا مقدار اثر انحراف را نمیتوان تعیین کرد.
کیو.اس تنها یکی از بازیگرانِ صنعت نوپدید رتبهبندی دانشگاهها در مقیاس جهانی است. در حال حاضر، در بریتانیا، تایمز هایر اجوکیشن نیز رتبهبندیهای خودش را تولید میکند. سومین فهرست، به نام شانگهایرنکینگز، ابتدا در دانشگاهی در شانگهای آغاز به کار کرد، ولی حالا مستقل شده است. هر کدام از این فهرستها مشکلاتی دارند، اما مشکلات کیو.اس به دلیل کارهای تجاری مشکوکش بیشتر از بقیه به چشم میآید.
کیو.اس تنها یکی از بازیگرانِ صنعت نوپدید رتبهبندی دانشگاهها در مقیاس جهانی است. در حال حاضر، در بریتانیا، تایمز هایر اجوکیشن نیز رتبهبندیهای خودش را تولید میکند. سومین فهرست، به نام شانگهایرنکینگز، ابتدا در دانشگاهی در شانگهای آغاز به کار کرد، ولی حالا مستقل شده است. هر کدام از این فهرستها مشکلاتی دارند، اما مشکلات کیو.اس به دلیل کارهای تجاری مشکوکش بیشتر از بقیه به چشم میآید.
در واقع، کیو.اس با تایمز هایر اجوکیشن همکار بود، اما تایمز هایر اجوکیشن با بیان تردیدهایی در مورد روششناسی کیو.اس از این همکاری کنارهگیری کرد. برای مثال، در روششناسی کیو.اس، دانشگاهها میتوانند کسانی را استخدام کنند تا در پیمایشهای آنلاین به نفع خودشان رأی دهند، و کیو.اس به دانشگاهها خدمات مشاورهای پولی برای بالا بردن رتبۀ آنها ارائه میکند، همچنین «راهنمایی»های پولی برای روسای دانشگاهها ارائه میکند. در واقع، این کار آن قدر بیشرمانه است که عملاً رتبهها با قیمتهای مختلف فروخته میشوند.
قطعاً همۀ رتبهبندیهای دانشگاههای جهان تا این حد مشکوک نیستند. تایمز هایر اجوکیشن از دادوستدهای مملو از تضادِ کیو.اس میپرهیزد، هرچند توزیع جغرافیایی ارزیابهایش را روشن نمیکند. در مقابل، شانگهایرنکینگز فقط از سنجههای «عینی» استفاده میکند، مانند جوایز نوبل (حتی اگر به استادان درگذشته اعطا شوند)، آثار منتشره در مجلات علمی معتبر، و ارجاعات.
اما شانگهای، به دلیل استفاده از این سنجهها، رتبهبندی دانشگاهها را بر مبنای تمامیت آنها انجام نمیدهد (چون رشتههای هنری و علوم انسانی در آنها دیده نمیشوند)، بلکه این کار را بر حسب قدرت آنها در مهندسی، پزشکی، و علوم طبیعی انجام میدهد (قدرت آنها در علوم اجتماعی مقداری به حساب میآید اما در دل سایر حوزهها گم میشود).
در نظر بگیرید که مطابق نظر جماعت شانگهای، دانشگاه کالیفرنیا در سان فرانسیسکو - که یک مؤسسۀ آموزش عالی برجسته در زمینۀ پزشکی و حوزههای بهداشتی مرتبط است اما هیچ برنامۀ دانشگاهی دیگری ارائه نمیکند - رتبۀ بیستویکم را در جهان دارد، در حالی که دانشگاههای تحقیقاتی درستوحسابی و برتر در بسیاری از رشتهها (مثلاً دانشگاه میشیگان در اَنآربر و دانشگاه نورثوسترن) رتبۀ پایینتری دارند.
به همین ترتیب، دانشگاههای برجسته در علوم اجتماعی نیز - مانند مدرسۀ اقتصاد و علوم سیاسی لندن - مطابق رتبهبندیهای شانگهای حتی جزء صد دانشگاه برتر هم نیستند. این وضعیت صرفاً محصول این واقعیت است که رشتۀ پزشکی، به طور خاص، حوزهای است که در آن ارجاعاتْ بیقیدوبند و آثار منتشره پرحجم هستند. ولی این ربطی به شایستگیهای علمی ندارد.
در هر سه رتبهبندی یادشده، نهادهای پژوهشی آمریکایی غلبه دارند، ولی دانشگاههای ایالات متحده معمولاً نسبت به رتبهبندیهای جهانی بیاعتنا بودهاند.
رتبهبندیهای جهانیِ دانشگاههای پژوهشی۳ صرفاً یک نشانه از جهانی شدن اقتصادی است. میلیونها دانشجو در آسیا، آفریقا، و آمریکای جنوبی در جستجوی آموزش پیشرفته هستند؛ در بسیاری از موارد، کشورهای خود آنان بخشی یا همۀ هزینۀ تحصیلات تکمیلی آنان را پرداخت میکنند.
در نظر بگیرید که مطابق نظر جماعت شانگهای، دانشگاه کالیفرنیا در سان فرانسیسکو - که یک مؤسسۀ آموزش عالی برجسته در زمینۀ پزشکی و حوزههای بهداشتی مرتبط است اما هیچ برنامۀ دانشگاهی دیگری ارائه نمیکند - رتبۀ بیستویکم را در جهان دارد، در حالی که دانشگاههای تحقیقاتی درستوحسابی و برتر در بسیاری از رشتهها (مثلاً دانشگاه میشیگان در اَنآربر و دانشگاه نورثوسترن) رتبۀ پایینتری دارند.
به همین ترتیب، دانشگاههای برجسته در علوم اجتماعی نیز - مانند مدرسۀ اقتصاد و علوم سیاسی لندن - مطابق رتبهبندیهای شانگهای حتی جزء صد دانشگاه برتر هم نیستند. این وضعیت صرفاً محصول این واقعیت است که رشتۀ پزشکی، به طور خاص، حوزهای است که در آن ارجاعاتْ بیقیدوبند و آثار منتشره پرحجم هستند. ولی این ربطی به شایستگیهای علمی ندارد.
در هر سه رتبهبندی یادشده، نهادهای پژوهشی آمریکایی غلبه دارند، ولی دانشگاههای ایالات متحده معمولاً نسبت به رتبهبندیهای جهانی بیاعتنا بودهاند.
رتبهبندیهای جهانیِ دانشگاههای پژوهشی۳ صرفاً یک نشانه از جهانی شدن اقتصادی است. میلیونها دانشجو در آسیا، آفریقا، و آمریکای جنوبی در جستجوی آموزش پیشرفته هستند؛ در بسیاری از موارد، کشورهای خود آنان بخشی یا همۀ هزینۀ تحصیلات تکمیلی آنان را پرداخت میکنند.
این دانشجویان وسیلۀ چندانی برای سنجش آنچه در خارج از کشورهایشان ارائه میشود ندارند؛ و این انگیزهای برای رتبهبندیهای جهانی است. صنعت رتبهبندی دانشگاهها کماطلاعترین دانشجویان و دانشگاههای مستأصل از نظر مالی را به دام میاندازد - این انگیزهای برای یک نهاد است تا حامیانی را استخدام کند که به نفعش در این رتبهبندیها رأی بدهند، همان آسیبی که کیو.اس را به آن میشناسند.
صریح بگویم: من مخالف ناآگاه رتبهبندیها نیستم؛ اصلاً نیستم. چون سالها است که خودم رتبهبندیهایی برای دورههای فلسفه و حقوق تولید میکنم. در حقوق، با توجه به تأثیر زیانبار رتبهبندیهای سرهمبندیشدۀ یو.اس. نیوز، کارهای من بدون مخالفت پذیرفته شده و مورد استقبال قرار گرفتهاند. در فلسفه، کارهای من این حوزه را درنوردیده و هزاران دانشجو از آن بهره بردهاند و بسیاری از اعضای هیئت علمی که برنامههایشان به ندرت قرین موفقیت بوده یا فکر میکردند که خودشان «بهتر بلدند» مبهوت ماندهاند.
با دو دهه تجربه، حالا من اطمینان دارم که ارزیابی جدی کیفیت دانشگاهیِ برنامههای تحصیلات تکمیلی سرمایهای هنگفت برای دانشجویان خارجی است، برای دانشجویایی در دانشگاههای غیر-سرآمد، و برای دانشجویانی در دانشگاههای سرآمد با سوگیریهای غیرعادی که ممکن است بر دانشجویان کارشناسی آنها پوشیده باشد. البته گاهی اوقات رتبهبندیهای من موجب اختلاف نظر نیز شده است؛ در مباحث مربوط به اعتبار نهادها این امر اجتنابناپذیر است. اما تفاوت بین شیوۀ اجرای ارزیابیها در رتبهبندیهای من از فلسفه با شیوۀ صنعت رتبهبندی دانشگاههای جهان گویا است.
در نزدیک به بیست سال گذشته، رتبهبندیهای من برای فلسفه (که در وایلی-بلکول منتشر شده است) مبتنی بر یک پیمایش آنلاین از دانشوران مطرح فلسفه بوده است (در هر دور صدها نفر شرکت میکردند)، و از این افراد خواسته میشد تا برنامههای فلسفه را «بهطور کلی» رتبهبندی کنند و بعد در حوزههای تخصصی خودشان این کار را انجام دهند (ما بیش از سی حوزۀ تخصصی را پوشش میدهیم). ارزیابها با فهرستی تقریباً صدتایی از اعضای هیئتهای علمی روبهرو میشدند - بدون بیان دانشگاه محل فعالیتشان - و از آنها خواسته میشد تا امتیاز دانشورانۀ آنان را ارزیابی کنند.
البته اکثر ارزیابها میتوانستند حدس بزنند که کدام فهرست متعلق به هاروارد یا شیکاگو است. اما افول این دو نهاد در رتبهبندیهای فلسفه در طول سالیان اثباتی است بر ارزشمندی حذف اهمیت اثر هالهای - چنانکه اوجگیری نهادهایی مانند دانشگاه نیویورک و دانشگاه راتگرز است (که اکنون برترین برنامههای فلسفه در ایالات متحده را برگزار میکنند). این دو نهاد هر دو نتایج جدی این پیمایشها را دستمایۀ افزایش پشتوانۀ نهادی خویش کردند.
علاوه بر این، ما فهرستی از ارزیابها را منتشر میکنیم، تعلق نهادی آنها را ذکر میکنیم، میگوییم از کجا دکتری گرفتهاند، و حوزههای تخصصشان را نیز میآوریم. (ارزیابها اجازه ندارند پردیس دانشگاهی خودشان یا محل تحصیلشان را رتبهبندی کنند.) شفافیت این روش و کیفیت بالای ارزیابها موجب میشود این رتبهبندیها، آن طور که دیوید کریپ از دانشگاه برکلی چند سال پیش در نیویورک تایمز نوشت، به «کتاب مقدس دانشجویان آتی تحصیلات تکمیلی» تبدیل شوند.
در مقابل، دو رتبهبندی کیو.اس و تایمز هایر اجوکیشن، که در ارزیابیهایشان از متخصصان دانشگاهی نیز بهره میبرند، روششناسی قابل دفاعی ندارند. این را از آنجا میگویم که خودم با آنها کار کردهام.
اگر شما در پیمایشهای آنلاین آنها به عنوان ارزیاب شرکت کنید، از شما میخواهند که چیزی حدود پانزده دانشگاه را که به نظرتان ممتاز هستند فهرست کنید، یا از حیث آموزش یا از حیث پژوهش؛ گاهی در منطقۀ خودتان، اما اغلب خارج از آن. تقریباً هیچ پاسخدهندهای معیاری برای قضاوت در مورد آموزش ندارد؛ ولی بعضیها ممکن است برای قضاوت در مورد پژوهش معیارهایی داشته باشند.
صریح بگویم: من مخالف ناآگاه رتبهبندیها نیستم؛ اصلاً نیستم. چون سالها است که خودم رتبهبندیهایی برای دورههای فلسفه و حقوق تولید میکنم. در حقوق، با توجه به تأثیر زیانبار رتبهبندیهای سرهمبندیشدۀ یو.اس. نیوز، کارهای من بدون مخالفت پذیرفته شده و مورد استقبال قرار گرفتهاند. در فلسفه، کارهای من این حوزه را درنوردیده و هزاران دانشجو از آن بهره بردهاند و بسیاری از اعضای هیئت علمی که برنامههایشان به ندرت قرین موفقیت بوده یا فکر میکردند که خودشان «بهتر بلدند» مبهوت ماندهاند.
با دو دهه تجربه، حالا من اطمینان دارم که ارزیابی جدی کیفیت دانشگاهیِ برنامههای تحصیلات تکمیلی سرمایهای هنگفت برای دانشجویان خارجی است، برای دانشجویایی در دانشگاههای غیر-سرآمد، و برای دانشجویانی در دانشگاههای سرآمد با سوگیریهای غیرعادی که ممکن است بر دانشجویان کارشناسی آنها پوشیده باشد. البته گاهی اوقات رتبهبندیهای من موجب اختلاف نظر نیز شده است؛ در مباحث مربوط به اعتبار نهادها این امر اجتنابناپذیر است. اما تفاوت بین شیوۀ اجرای ارزیابیها در رتبهبندیهای من از فلسفه با شیوۀ صنعت رتبهبندی دانشگاههای جهان گویا است.
در نزدیک به بیست سال گذشته، رتبهبندیهای من برای فلسفه (که در وایلی-بلکول منتشر شده است) مبتنی بر یک پیمایش آنلاین از دانشوران مطرح فلسفه بوده است (در هر دور صدها نفر شرکت میکردند)، و از این افراد خواسته میشد تا برنامههای فلسفه را «بهطور کلی» رتبهبندی کنند و بعد در حوزههای تخصصی خودشان این کار را انجام دهند (ما بیش از سی حوزۀ تخصصی را پوشش میدهیم). ارزیابها با فهرستی تقریباً صدتایی از اعضای هیئتهای علمی روبهرو میشدند - بدون بیان دانشگاه محل فعالیتشان - و از آنها خواسته میشد تا امتیاز دانشورانۀ آنان را ارزیابی کنند.
البته اکثر ارزیابها میتوانستند حدس بزنند که کدام فهرست متعلق به هاروارد یا شیکاگو است. اما افول این دو نهاد در رتبهبندیهای فلسفه در طول سالیان اثباتی است بر ارزشمندی حذف اهمیت اثر هالهای - چنانکه اوجگیری نهادهایی مانند دانشگاه نیویورک و دانشگاه راتگرز است (که اکنون برترین برنامههای فلسفه در ایالات متحده را برگزار میکنند). این دو نهاد هر دو نتایج جدی این پیمایشها را دستمایۀ افزایش پشتوانۀ نهادی خویش کردند.
علاوه بر این، ما فهرستی از ارزیابها را منتشر میکنیم، تعلق نهادی آنها را ذکر میکنیم، میگوییم از کجا دکتری گرفتهاند، و حوزههای تخصصشان را نیز میآوریم. (ارزیابها اجازه ندارند پردیس دانشگاهی خودشان یا محل تحصیلشان را رتبهبندی کنند.) شفافیت این روش و کیفیت بالای ارزیابها موجب میشود این رتبهبندیها، آن طور که دیوید کریپ از دانشگاه برکلی چند سال پیش در نیویورک تایمز نوشت، به «کتاب مقدس دانشجویان آتی تحصیلات تکمیلی» تبدیل شوند.
در مقابل، دو رتبهبندی کیو.اس و تایمز هایر اجوکیشن، که در ارزیابیهایشان از متخصصان دانشگاهی نیز بهره میبرند، روششناسی قابل دفاعی ندارند. این را از آنجا میگویم که خودم با آنها کار کردهام.
اگر شما در پیمایشهای آنلاین آنها به عنوان ارزیاب شرکت کنید، از شما میخواهند که چیزی حدود پانزده دانشگاه را که به نظرتان ممتاز هستند فهرست کنید، یا از حیث آموزش یا از حیث پژوهش؛ گاهی در منطقۀ خودتان، اما اغلب خارج از آن. تقریباً هیچ پاسخدهندهای معیاری برای قضاوت در مورد آموزش ندارد؛ ولی بعضیها ممکن است برای قضاوت در مورد پژوهش معیارهایی داشته باشند.
با این حال، ساختار این پیمایش طوری است که پاسخهایش همراه با اثر هالهای هستند - یعنی منجر به انتخاب دانشگاههایی میشوند که فرد نامشان را به خاطر میآورد چون «نامهای بزرگی» دارند. نتایج قابل پیشبینی هستند، اما عمدتاً بیارزش: هاروارد، آکسفورد، و کمبریج اکثراً غلبه دارند، حتی در بسیاری از حوزههایی که اینها از سایر دانشگاههای جهان بسیار عقبتر هستند.
پس، با توجه به این نواقص، آیا دانشگاهیان آگاه باید باز هم در این پیمایشها شرکت کنند؟
اولین دلیلی که دانشگاهیان آگاه در ایالات متحده باید در این پیمایشها شرکت کنند بسیار ساده است: جوانهایی که در سرتاسر جهان در جستجوی تحصیلات تکمیلی هستند به راهنمایی احتیاج دارند، پس این که متخصصان در این باره کاری کنند بهتر از این است که کلاً کنار بکشند.
البته، در مقابل این ملاحظه، شبهۀ همدست شدن در رفتار مشکوک کیو.اس هم وجود دارد. ایجاد توازن بین انجام دادن یک کار خوب و همدستی در یک کار غیراخلاقی از آن دوراهیهای اخلاقی آشناست که در بسیاری از زمینهها وجود دارد. اما در اینجا دستکم میتوان نوعی از حد وسط را به دست آورد. استادان میتوانند کیو.اس را بایکوت کنند، و در عین حال جزئی از ارزیابان متخصص تایمز هایر اجوکیش باشند - و همچنین برای بهبود پیمایشهایش با آن رایزنی کنند.
مطمئناً نتایجی که کیو.اس به دست میآورد بدون حضور دانشگاهیان آمریکایی از این هم ترسناکتر خواهد شد، به ویژه با توجه به جایگاه عمدۀ دانشگاههای ایالات متحده در بسیاری از حوزهها. اما دانشگاههای آمریکا، که هنوز در بیشتر رشتهها غنیترین دانشگاههای جهان هستند، باز هم میتوانند به این تبلیغاتچیها بیاعتنایی کنند. دانشجویان کماکان میتوانند برای راهنمایی گرفتن به تایمز هایر اجوکیشن مراجعه کنند، و دستکم در بعضی حوزهها به رتبهبندیهای شانگهای نگاه کنند.
پس، با توجه به این نواقص، آیا دانشگاهیان آگاه باید باز هم در این پیمایشها شرکت کنند؟
اولین دلیلی که دانشگاهیان آگاه در ایالات متحده باید در این پیمایشها شرکت کنند بسیار ساده است: جوانهایی که در سرتاسر جهان در جستجوی تحصیلات تکمیلی هستند به راهنمایی احتیاج دارند، پس این که متخصصان در این باره کاری کنند بهتر از این است که کلاً کنار بکشند.
البته، در مقابل این ملاحظه، شبهۀ همدست شدن در رفتار مشکوک کیو.اس هم وجود دارد. ایجاد توازن بین انجام دادن یک کار خوب و همدستی در یک کار غیراخلاقی از آن دوراهیهای اخلاقی آشناست که در بسیاری از زمینهها وجود دارد. اما در اینجا دستکم میتوان نوعی از حد وسط را به دست آورد. استادان میتوانند کیو.اس را بایکوت کنند، و در عین حال جزئی از ارزیابان متخصص تایمز هایر اجوکیش باشند - و همچنین برای بهبود پیمایشهایش با آن رایزنی کنند.
مطمئناً نتایجی که کیو.اس به دست میآورد بدون حضور دانشگاهیان آمریکایی از این هم ترسناکتر خواهد شد، به ویژه با توجه به جایگاه عمدۀ دانشگاههای ایالات متحده در بسیاری از حوزهها. اما دانشگاههای آمریکا، که هنوز در بیشتر رشتهها غنیترین دانشگاههای جهان هستند، باز هم میتوانند به این تبلیغاتچیها بیاعتنایی کنند. دانشجویان کماکان میتوانند برای راهنمایی گرفتن به تایمز هایر اجوکیشن مراجعه کنند، و دستکم در بعضی حوزهها به رتبهبندیهای شانگهای نگاه کنند.
نویسنده: برایان لایتر
ترجمۀ: محمد باسط مرجع:
پینوشتها:
* این مطلب در تاریخ ۱۲ جولای ۲۰۱۷ با عنوان «?Academic Ethics: To Rank or Not to Rank» در وبسایت کرونیکل آو هایر اجوکیشن منتشر شده است و وبسایت ترجمان در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۳۹۶ این مطلب را با عنوان «صنعت جدید رتبهبندی دانشگاهها» ترجمه و منتشر کرده است.
** برایان لایتر (Brian Leiter) استاد حقوق و مدیر مرکز حقوق، فلسفه و ارزشهای انسانی در دانشگاه شیکاگو است.
[۱]Quacquarelli and Symonds
[۲] halo-effect: اثر هالهای یا خطای هالهای که معمولاً در روانشناسی و علوم شناختی به کار میرود به معنای تأثیرگذاری عوامل نامرتبط به یک موضوع بر تصمیمگیری افراد دربارۀ آن موضوع است. در اینجا منظور تأثیرگذاری شهرت برخی از دانشگاهها در نظر دانشگاهیان راجع به کیفیت پژوهش و آموزش در رشتهای خاص در آن دانشگاهها است [مترجم].
[۳] research university: اینها دانشگاههایی هستند که از اعضای هیئتهای علمی خود میخواهند که به صورت مستمر آثار پژوهشی منتشر کنند، در حالی که در سایر دانشگاهها سوابق پژوهشی بیشتر برای استخدام شدن مورد نیاز است. این اقدام باعث میشود دانشجویان تحصیلات تکمیلی که باید کارهای پژوهشی انجام دهند بیشتر به دانشگاههای پژوهشی جذب شوند، ولی دانشجویان دورۀ کارشناسی که بیشتر از پژوهش به آموزش مناسب نیاز دارند آنها را محل مناسبی برای تحصیل ندانند، چراکه تمرکز بر پژوهش موجب میشود قابلیتهای آموزشی استادان کاهش یابد [مترجم].
۰