دیالکتیک امید و ناامیدی
در حال حاضر معترضان مجذوب امید ناشی از قدرت یافتن جنبش اعتراضی هستند و در همان حال حسی از «حرکت و جریان» در اعتراض و سیاست یا پیش بینی وضعیت بهتر امور در آینده را دارند. موفقیت در فروکاستن این وضعیت نیازمند جراحیها و اصلاحات جدی و ساختاری است تا هژمونی از دست رفته را به قدرت برگرداند و مانع از لرزههای بعدی شود.
کد خبر :
۶۴۵۳۹
بازدید :
۱۳۹۴
سعید مدنی | ارنست بلوخ فیلسوف امید گفته: «اندوهناکترین خسران فقدان امنیت نیست بلکه از دست دادن توان خیال آن است که چیزها میتوانند تغییر کنند.»
فقراء، فرودستان، اقلیتها و اقشار طردشده اجتماعی و ناراضی تا وقتی امیدی برای بهبود وضع نداشته باشند شورش و اعتراض نمیکنند و از همان لحظه که تصور کنند راهی برای رهایی از فلاکت و بدبختی هست در فکر عصیانند و قدم گذاشتن در راهی برای برون رفت از دنیای سراسر رنج خود.
اما آیا شورشیان همیشه درست تشخیص میدهند؟ هرگز، گاه توهم کسی یا نیرویی آنها را امیدوار و راهی میدان میکند و البته اندک اوقات نیز به کامیابی میرسند؛ بنابراین معترضان همیشه در حد فاصل امید و ناامیدی سرگردانند. سویه اعتراضشان آن است که نامیدشان کرده و سویه امیدشان آیندهای است بهتر از اکنون. اعتراضات دی ماه و پس از آن حاصل این دیالکتیک امید و ناامیدی است.
جنبشهای جدید اجتماعی تلاش میکنند برای مقابله با نا امیدی نسبت به وضعیت موجود، ناراضیان را در قالب روشهای مدنی بسیج کنند و از ظرفیتهای موجود و ترویج امید به آینده راهی نو به سوی جامعهای عادلانه تر، دموکراتیکتر و توسعه یافتهتر بگشایند. جنبش اجتماعی نوعی رفتار جمعی است و تابع «قانون وحدت روانی جماعات».
جنبش اجتماعی با قرار دادن تمامی احساسات و عقاید جمع در یک مسیر، امکان رفتار جمعی را به عنوان کنشی هدفمند و دارای جهت گیری اجتماعی فراهم میسازد. افرادی که در کنشهای جمعی مشارکت دارند نیز تلاش میکنند بر پایه گونهای خاص از باور که «باور عمومی شده» خوانده میشود محیط اجتماعی و فرهنگی خود را مجددا شکل دهند.
با این حال، جنبشهای اجتماعی از هر دو جنبه منفی و مثبت برخوردارند. در جنبه منفی جنبشها حاصل احساس دلواپسی و تشویش بسیار در مورد خطرهای متوجه زندگی اجتماعی و عوامل مسئول پدید آمدن این خطرات هستند؛ و در جنبه مثبت هواداران جنبشهای اعتراضی اغلب خود را وقف جنبش ساخته و برای ساختن جامعه مورد انتظار اقدام میکنند.
اما به دلیل باور به توانایی اغراق آمیز، هواداران اغلب تنها اگر تغییرات اجتماعی را در شرف وقوع بیابند، آینده را مملو از شادکامی بی حد و حصر خواهند یافت. چرا که طبق استدلال آنان اگر این تغییرات رخ دهند بنیان خطر، سرخوردگی و سختی از میان خواهد رفت. به همین دلیل کنشهای اعتراضی نشانه وجود امیدند و نه نا امیدی. اراده برای ایجاد تغییر و احساس ممکن بودن تغییر به سوی وضعیتی بهتر، شالوده امید جمعی یا اجتماعی را میسازد.
فارغ از اختلاف نظرها میان مکاتب فکری گوناگون، (اختلاف نظرهایی که اساسی هستند) صاحبنظران بر سر این مسئله که ظهور جنبشهای مردمی نمودی از تغییرات عمیق در جامعه است، توافق دارند و یکی از مهمترین وجوه این تغییرات، ایجاد و تقویت امید جمعی و اجتماعی است.
علت اعتراض و ماهیت اعتراض کنندگان
درباره علت اعتراض و ماهیت اعتراض کنندگان نمیتوان به طور قاطع نظر داد. برخی شواهد حاکی از آن است که معترضان بیشتر به گروههای سنی جوان تعلق دارند. در این صورت برای واکاوی علل نارضایتی میتوان بر اساس برخی شواهد پژوهشی نشان داد بیکاری، فقر و نابرابری مهمترین انگیزههای معترضان به شمار میروند.
درباره علت اعتراض و ماهیت اعتراض کنندگان نمیتوان به طور قاطع نظر داد. برخی شواهد حاکی از آن است که معترضان بیشتر به گروههای سنی جوان تعلق دارند. در این صورت برای واکاوی علل نارضایتی میتوان بر اساس برخی شواهد پژوهشی نشان داد بیکاری، فقر و نابرابری مهمترین انگیزههای معترضان به شمار میروند.
در مطالعه وضعیت سرمایه اجتماعی در سال ۱۳۹۴ از گروه سنی هجده سال به بالا سؤال شده نظرشان درباره میزان موفقیت نظام در حل مشکلات چیست؟ ۲ /۶۴
درصد کل جمعیت نظر داده اند که نظام میزان کم و بسیار کمی موفقیت داشته است.
درصد کل جمعیت نظر داده اند که نظام میزان کم و بسیار کمی موفقیت داشته است.
جالب آن که بین سن و پنداشت از موفقیت رابطه معناداری وجود داشته و با کاهش سن، ارزیابی از موفقیت کمتر شده است. به علاوه وقتی میزان نارضایتی حاصل از ناتوانی در حل مشکلات مختلف مورد بررسی قرار گرفته نشان داده شده که جوانان (گروه سنی ۱۸ تا ۲۹ سال) بیش از دیگر گروههای سنی میزان موفقیت نظام را در حل مشکلات بیکاری (۷۴ /
۲ درصد)، حل مشکل تبعیض و نابرابری (۲/ ۶۴ درصد)، حل مشکل تورم و گرانی (۷۳/۲ درصد)، حل مشکل ناامنی (۳۵/۵ درصد)، حل مشکل فساد مالی و ارتشا (۵۷ درصد)، حل مشکل فقر ( 67/5 درصد) حل مشکل اعتیاد (63/3 درصد) حل مشکل درمان و سلامت (26/2 درصد)، حل مشکل محیط زیست (36/9 درصد) و حل مشکل قانون گریزی (47/8 درصد) غیرقابل قبول و کم و بسیار کم ارزیابی کرده اند.
۲ درصد)، حل مشکل تبعیض و نابرابری (۲/ ۶۴ درصد)، حل مشکل تورم و گرانی (۷۳/۲ درصد)، حل مشکل ناامنی (۳۵/۵ درصد)، حل مشکل فساد مالی و ارتشا (۵۷ درصد)، حل مشکل فقر ( 67/5 درصد) حل مشکل اعتیاد (63/3 درصد) حل مشکل درمان و سلامت (26/2 درصد)، حل مشکل محیط زیست (36/9 درصد) و حل مشکل قانون گریزی (47/8 درصد) غیرقابل قبول و کم و بسیار کم ارزیابی کرده اند.
بنابراین بر اساس این پژوهش بیکاری، تورم و گرانی، فقر و تبعیض و نابرابری در ردیف اول علل نارضایتی به ویژه در گروههای سنی جوان قرار دارند. بدیهی است این نوع از مشکلات عمدتا گریبان طبقات متوسط و کم درآمد را میگیرد. با این تحلیل، به نظر میرسد که گروههای جوان ناراضی در آینده نه چندان دور جذب جنبشهای اجتماعی میشوند و به کنشگری اعتراضی ادامه میدهند.
پاسخ به بحران
تنها پاسخ جدی به بحران هاست که میتواند مسیر محتوم مورد اشاره یعنی انتقال کنشهای اعتراضی پراکنده به جنبشهای اجتماعی را متوقف کند. با پاسخ به دو سؤال بسیار مهم میتوان چشم انداز اعتراضات متوالی را ترسیم کرد. اول این که آیا مدیریت بحرانها و حل مشکلات کنونی ممکن است؟ و دوم آن که بر فرض اراده به کنترل و حل بحرانها آیا میتوان ضمن حفظ وضع موجود بر مشکلات فائق آمد؟
تنها پاسخ جدی به بحران هاست که میتواند مسیر محتوم مورد اشاره یعنی انتقال کنشهای اعتراضی پراکنده به جنبشهای اجتماعی را متوقف کند. با پاسخ به دو سؤال بسیار مهم میتوان چشم انداز اعتراضات متوالی را ترسیم کرد. اول این که آیا مدیریت بحرانها و حل مشکلات کنونی ممکن است؟ و دوم آن که بر فرض اراده به کنترل و حل بحرانها آیا میتوان ضمن حفظ وضع موجود بر مشکلات فائق آمد؟
پاسخ به این دو سؤال موکول به شناخت ماهیت بحرانهای کنونی است. در صورتی که تصور شود مشکلات کنونی غیر ساختاری هستند، یعنی در چارچوب ساختارهای کنونی امکان پاسخ به بحرانها و مهار آنها ممکن است(ارزیابی که عمدتا در میان گرایشهای کلاسیک اصلاح طلبان به ویژه جناحهای پراگماتیست آنها مثل کارگزاران و گرایش حامی روحانی در اتحاد ملت و مجاهدین انقلاب مطرح است) در این صورت پاسخ به دو سؤال بالا مثبت خواهد بود به این معنا که با برخی رفرمها مدیریت بحرانها و حل مسائل ممکن خواهد بود مشروط به آن که کار را به کاردان و کارگزار بسپارد.
اما شاید برخی نیز ریشه بحرانها و مسائل کنونی را ساختاری بدانند، به نحوی که لازمه آن، اصلاحات عمیق در قوانین، اصلاح روابط و رویهها و اصلاحات نهادی و آغاز دموکراتیزاسیون باشد. به اعتقاد این گروه دوم، با قطعیت گروه اول نمیتوان به توانایی در فائق آمدن بر مشکلات رأی داد.
آیا دولت قادر به کنترل معترضان و منتقدان خواهد بود؟
اگر بخواهیم به این سؤال در قالب نظریهها درباره جنبشهای اجتماعی پاسخ دهیم باید اشاره کنیم که گروهی از نظریهها درباره جنبشهای اجتماعی بر فشارهایی که عامل بروز جنبش میشوند تأکید میکنند و دستهای بر ظرفیت تنظیمی نظام سیاسی که از بین رفتن آن موجب شورش میشود تأکید دارند.
برای مثال بحرانهای شدید اقتصادی ارتباط میان انتظارات جامعه و شرایطی را که تجربه میکنند، مختل میکند. اگر سطح انتظارات مردم بیش از آن چیزی باشد که دریافت میدارند یا برعکس اگر محرومیت و فشار اقتصادی که متحمل میشوند بیشتر از آنچه انتظار داشته اند باشد، آنها نسبت به مدیریت جامعه احساس ناامیدی و خشم خواهند کرد.
برخی تحلیلگران به پیروی از توکویل بر این نکته تأکید میکنند که ناامیدی در دورههای بهبود اقتصادی حاصل انتظاراتی است که از میزان واقعی دستاوردهای اقتصادی پیشی گرفته اند. برخی دیگر به پیروی از سنت مارکس و انگلس تاکید دارند این دشواریهای جدید و غیر منتظره هستند که موجب پدید آمدن نامیدی و خشم میشوند و پتانسیل ایجاد منازعات مدنی را در خود دارند؛ بنابراین بر خلاف تصور، امید در جنبشها منحصر به امید نسبت به موفقیت جنبشها نمیشود بلکه امید یا ناامیدی درباره موفقیت نظم مستقر نیز نقش بسزایی در جنبشها دارد.
برای این که از دل شوکهای واردشده به زندگی روزمره جنبش پدید آید، مردم باید محرومیت و نابسامانی پیش آمده برای خود را هم نادرست بپندارند و هم قابل جبران.
گفته شده توده مردم صرفا به دلیل اعتراض دست به شورش نمیزنند بلکه انتظار دارند به واسطه اعتراض چیزی به دست آورند. برای وقوع جنبش باید ترتیبات اجتماعی که به طور معمول درست و تغییر ناپذیر انگاشته میشوند به نظر نادرست و قابل تغییر بیایند.
یکی از شرایطی که این ارزش گذاری جدید را تسهیل میکند، اندازه رنج و مرارت است؛ یک دیالکتیک امید و ناامیدی که کاستلز آن را چنین توضیح میدهد: «احساسات مثبت و منفی مربوط به دو نظام انگیزش بنیادین هستند که از تکامل انسان منتج میشوند: گرایش و پرهیز نظام گرایش به رفتار هدف جویانه فرد را به سوی تجربههای پرپاداش هدایت میکند. هنگامی که افراد به سوی هدفی که آن را گرامی میدارند حرکت میکنند، مشتاق هستند. به همین دلیل است که اشتیاق با یک هیجان مثبت دیگر مرتبط است: امید.
امید است که رفتار را به سمت آینده معطوف میکند. از آن جا که یکی از ویژگیهای متمایز ذهن انسان توانایی تصور آینده است، امید عنصری اساسی در حمایت از کنش هدف جویانه است. اما برای این که اشتیاق پدیدار و امید برانگیخته شود، افراد باید بر هیجان منفی ناشی از نظام انگیزشی پرهیز غلبه کنند. این هیجان منفی اضطراب است.
اضطراب پاسخی به یک تهدید خارجی است که شخص مورد تهدید هیچ کنترلی بر آن ندارد؛ بنابراین اضطراب به ترس منجر میشود و تأثیری فلج کننده بر کنش دارد. غلبه بر اضطراب در رفتار اجتماعی - سیاسی اغلب از یک هیجان منفی دیگر ناشی میشود: عصبانیت.
عصبانیت با درک یک کنش ناعادلانه و شناسایی کارگزاری که مسئول آن است افزایش مییابد. پژوهشهای عصب شناسی نشان میدهند که عصبانیت با رفتار ریسک پذیر همراه است. هنگامی که فرد بر ترس غلبه میکند، هیجانات مثبت جایگزین میشود. در این حالت اشتیاق کنش را فعال میکند و امید، انتظار برای پاداش کنش مخاطره آمیز را بر میانگیزد.»
برخی واکنشها به ما کمک میکند تا علت پیوستن فرد به اعتراضات گروهی و جنبش هارا توضیح دهیم، اما برخی واکنشهای احساسی هم در خلال فعالیت اعتراضی تولید میشوند، هر دو این احساسات در شکل گیری و ادامه یا افول اعتراضات اثر دارند و امید شامل هر دو گروه احساسات میشود.
در حال حاضر معترضان مجذوب امید ناشی از قدرت یافتن جنبش اعتراضی هستند و در همان حال حسی از «حرکت و جریان» در اعتراض و سیاست یا پیش بینی وضعیت بهتر امور در آینده را دارند. موفقیت در فروکاستن این وضعیت نیازمند جراحیها و اصلاحات جدی و ساختاری است تا هژمونی از دست رفته را به قدرت برگرداند و مانع از لرزههای بعدی شود.
منبع: ماهنامه اندیشه پویا
۰