سینمای ایران با جامعه غریبه است
سینمای هند یک سینمای موفق است که از دو ساختار برخوردار است؛ از یک سو، سینمای داخلی هند که مخاطبی بومی دارد و بهطور کامل فرهنگ بومی این کشور را به تصویر میکشد. از سوی دیگر، سینمای خارجی هند که به قصد صادرات و برای مخاطب غیرهندی تدوین و ساخته و پرداخته میشود. در هند «علومانسانی» بشدت بومی است و از آن رو که سینما در پیوند با علومانسانی است، سینمای آنان نیز بومی شده است.
کد خبر :
۶۷۰۳۳
بازدید :
۱۸۳۲
ابراهیم فیاض | سینما از سه بُعد «تکنولوژی»، «رسانه» و «هنر» تشکیل شده است؛ بُعد تکنولوژیکی در عمل با سطحی از «جبر اجتماعی» همراه است. اما بُعد هنری آن به «خلاقیت فردی» در سینما مربوط میشود که چنین خلاقیتهایی عرصه را برای «نقد» و «هنجارشکنی» فراهم میکند که اغلب در اندیشه هنرمندان چپ بروز پیدا میکند و از این ظرفیت برخوردار است که جامعه را تکان دهد.
بُعد رسانهای سینما در میان دو بُعد پیشین قرار میگیرد و به نوعی حامل هر دو نگاه است؛ به این معنا که در کنار پذیرش «جبر اجتماعی»؛ «آزادی»، «خلاقیت» و «فردیت» را نیز به رسمیت میشناسد و میکوشد در کنار فضا دادن به خلاقیتهای فردی، نگاهی اجتماعی و جامعهشناختی را هم منعکس میکند.
در کشور ما، سینمای قبل از انقلاب صرفاً بر دو بُعد «تکنولوژیکی» و «هنری» تمرکز داشت و به همین دلیل به ابتذال کشیده شد. توجه صرف بر «بُعد تکنولوژیکی»، سینما را به ارائه آخرین تکنیکها تقلیل میدهد. توجه صرف بر «بُعد هنری» نیز به سیاهنگاری منجر میشود و ما تجربه آن را در فیلمهای چپ دوره قبل از انقلاب داشتهایم که به جای ارائه واقعیت، سیاهنگاری میکردند و به آنارشی و ویرانی در جامعه دامن میزدند.
امروز نیز اتفاقاً با همین آسیب مواجه هستیم؛ از طرفی سینمای تکنولوژیکزده داریم که بشدت مبتذل است و هیچ محتوایی ندارد و از طرف دیگر با فیلمهای منفیای مواجه هستیم که مردم را بیش از پیش ناامید و ناراضی میکند و این امر باعث میشود تا سینمای ما یا خیلی خشن باشد یا خیلی ابتدایی و مبتذل.
در واقع، «بُعد رسانهای» سینما است که دو بعد «تکنولوژیکی» و «هنری» سینما را تعدیل میکند و سینما را به سمت واقعگرایی، پیشرویی و آیندهگرایی سوق میدهد و به آن محتوا و مضمون میبخشد. اما متأسفانه در جامعه ما، چون پول نفت داریم و نیازی به اقتصاد و بازار سینما نداریم بُعد رسانهای سینما مغفول مانده است.
واقعیت این است که در دنیای امروز، سینما در مقایسه با سایر انواع هنر، اهمیت بیشتری یافته است. علت امر این است که سینما «هنر هفتم» محسوب شده و به نوعی حامل شش هنر پیشین است؛ برای مثال موسیقی که بشدت یک «قالب هنری تفکرساز» است در سینما حضور و بروز برجستهای دارد و بیشترین مفهومسازی سینما از رهگذر موسیقی رقم میخورد. به این اعتبار است که میتوان گفت: سینما و مجموعه هنرهایی که در خود دارد قدرت ساخت «تفکر»، «تخیل» و «آینده» را دارد.
بههمین دلیل به قول دنیس مک کوایل در کتاب «نظریههای ارتباطات جمعی» سینما بشدت «ایدئولوژیک» است. مقصود مک کوایل از ایدئولوژیک بودن «فکرساز بودن» است. از این جهت سینما را یک هنر «راهبردی» و «کاربردی» معرفی میکنند و بهعنوان یک «رسانه آیندهساز» در دنیای امروز شناخته میشود؛ چراکه ما میتوانیم با سینما آینده را پیشبینی و تصویرسازی کنیم.
باید بدانیم که سینما «آزمایشگاه علومانسانی» محسوب میشود؛ زیرا بستری برای اجرایی کردن سیاستگذاریهای کلانی است که پیشتر در حوزه علومانسانی شکل گرفتهاند؛ از اینرو میتوان مدعی شد مدخل علومانسانی به جامعه «سینما» است. فقدان سینما، در یک جامعه به معنای فقدان رابطه علومانسانی با جامعه است و چگونگی رابطه سینما با جامعه به نوعی بازتابی از رابطه علومانسانی بومی با آن جامعه است.
بر مبنای این تحلیل، میتوان شواهدی آورد که امروزه سینمای هند یک سینمای موفق است که از دو ساختار برخوردار است؛ از یک سو، سینمای داخلی هند که مخاطبی بومی دارد و بهطور کامل فرهنگ بومی این کشور را به تصویر میکشد. از سوی دیگر، سینمای خارجی هند که به قصد صادرات و برای مخاطب غیرهندی تدوین و ساخته و پرداخته میشود.
در هند «علومانسانی» بشدت بومی است و از آن رو که سینما در پیوند با علومانسانی است، سینمای آنان نیز بومی شده است. فیلمهای صادراتی آنان کاملاً سرگرمکننده و متناسب با نیازهای جهانی انسانِ امروز ساخته میشوند و این باعث شده تا فروش فیلمهای «بالیوود» از هالیوود هم بیشتر باشد!
فیلم هندی صادراتی آنقدر هند را زیبا نشان میدهد که توانسته گردشگران زیادی را به هند جذب کند. سینماگران هندی از آن رو که شناختی کامل از خود دارند میتوانند خود را بخوبی به جهان معرفی کنند. آنان این کار را با بهرهگیری از امکانات و ظرفیتهای دامن گستر «هنر هفتم» انجام میدهند.
از سوی دیگر، سینماگران هندی با توجه به شناخت کاملی که از نیازهای جهانی دارند میدانند در معرفی خود به جهانیان باید بیشتر بر چه اموری تأکید و تمرکز داشته باشند و این «شناخت از خود» و «شناخت از جامعه جهانی» از راه «علومانسانی بومی» برایشان حاصل شده است؛ بنابراین رشد اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی هند از درون و بواسطه سینما شکل میگیرد. حتی سینمای خارجی هند، فرهنگ هندی را به عرصه جهانی کشانده و معرفی کرده است که مقصود از «سینمای راهبردی» و «سینمای کاربردی» دقیقاً همین است.
اما «سینمای ایدهپرداز» سینمایی است که بتواند «تخیل در مورد آینده» را برای یک جامعه ایجاد کند. بزرگترین مشکل سینمای ایران این است که آکادمی ندارد. هرچند که یکسری شرکتها همچون حوزه هنری، سازمان تبلیغات، فارابی و... هستند که بیشتر در بُعد اقتصادی فعال هستند، اما ما مدرسه سینمایی که در آن «تفکر خلاق سینمایی» تولید شود، نداریم و این بزرگترین مشکل ما در عرصه هنر هفتم است.
البته ناگفته نماند که تأسیس چنین آکادمیهایی «تئوری» و «فلسفه» میخواهد، سپس باید بتوانیم این مفاهیم را به «کاراکتر» تبدیل کنیم؛ در این صورت است که سینمای ما به «سینمای ایرانی» بدل خواهد شد. علی حاتمی از آن رو که به این مهم پی برد و این تئوری را در سینمای خود به کار گرفت به «اسطوره سینمای ایران» بدل شده است.
منبع: ایران
۰