داستان خانواده کارآفرین
او و خانوادهاش ۱۵ سال است وارد کار تولید شلوارهای مجلسی برای زنان شدهاند تا بتوانند از پتانسیل خانوادگی خود برای کارآفرینی استفاده کنند و تا امروز با همه فرازو نشیبهای اقتصادی کشور سعی کردهاند به کار خود ادامه دهند.
کد خبر :
۷۰۱۶۶
بازدید :
۹۷۱۶
محمد معصومیان | زهرا نه رؤیای مغازهای بزرگ در شمال شهر تهران دارد و نه میخواهد مانند رئیس یک تولیدی بزرگ لباس زندگی کند. زهرا کاظمی که به همراه پنج خواهر و تنها برادرش تولیدی شلوار دارد میگوید: «دلم میخواهد آدمهای بیشتری را وارد کار تولید کنم و از این راه اشتغال بیشتری ایجاد کنم.»
او و خانوادهاش ۱۵ سال است وارد کار تولید شلوارهای مجلسی برای زنان شدهاند تا بتوانند از پتانسیل خانوادگی خود برای کارآفرینی استفاده کنند و تا امروز با همه فرازو نشیبهای اقتصادی کشور سعی کردهاند به کار خود ادامه دهند.
خانواده کاظمی اهل شهرری هستند و همه باهم در یک آپارتمان زندگی میکنند. این وضعیت یعنی زندگی کردن در یک ساختمان و رفت و آمد مدام آنها با یکدیگر باعث شده بتوانند کسب و کاری خانوادگی راه بیندازند و همه هم در آن شریک شوند.
زهرا که دختر کوچک خانواده است و از برادر بزرگتر ۲۵ سال و از خواهر بزرگتر ۱۵ سال کوچکتر است به عنوان فعالترین عضو این سندیکای خانوادگی از شروع کار میگوید: «راستش خواهرم معصومه یک مدت راننده سرویس مدارس بود و خب این کار سختیهای خاص خودش را داشت. چند بار به بقیه خواهرها پیشنهاد داد که باهم یک کار خانوادگی راه بیندازیم و همگی در آن سودی داشته باشیم و در خانه هم بیکار نمانیم.» آنها بعد از جلسههای مفصل خانوادگی به این نتیجه رسیدند که بهترین کار تولید شلوار زنانه است.
زهرا که حالا ۳۱ ساله است میگوید: «چند تا از خواهرانم در مسجد خیاطی یاد گرفته بودند و یکی از آنها هم مزون لباس شب داشت و خلاصه همه همکاری کردند تا کار راه بیفتد. البته اسپانسر کار هم برادر بزرگم شد و واقعاً سعی کرد پشت کار را بگیرد و حمایت کند. کار کم کم از توی خانههای ما شروع شد.»
صدای چرخ خیاطی در خانه کاظمیها بلند شد و به چند هفته نکشید که کار روی غلتک افتاد: «برای ما سخت بود که به ترکیه برویم و به دالانهای بازار آنجا سرک بکشیم و پارچه بخریم برای همین این مسئولیت را به دوستی سپردیم تا این کارها را بکند.» زهرا که آن روزها ۱۵ سال بیشتر نداشت کار گذاشتن شلوارها در نایلون و برداشتن نخهای اضافی را بر عهده داشت و خواهران بزرگتر او پشت چرخهای خیاطی مشغول دوخت و دوز بودند.
زهرا تعریف میکند به خاطر ارزان و با کیفیت بودن شلوارهای مجلسیشان به سرعت کارها در محله خودشان و محلههای اطراف توسط دوستان و آشنایان به فروش میرفت و هر روز مشتری بیشتری جذب میشد: «روزهای اول هنوز خیلی حرفهای نبودیم و کارها هم مثل امروز دوخت عالی نداشتند، اما بازهم فروش خوب بود.
باور کنید هنوز هم برای فروش از شبکههای اجتماعی کمک نگرفتهایم و من تازگیها در اینستاگرام صفحهای باز کردهام و هنوز هم پستی برای تبلیغات نگذاشتهام. آن زمان شعار ما این بود: کار با کیفیت و قیمت ارزان. واقعاً هم به این شعار پایبند بودیم و هر روز اوضاع بهتر میشد. روی هر شلوار بیشتر از ۳۰ هزار تومان سود نمیگرفتیم و اگر همان شلوار ۱۵۰ تومانی ما بالای شهر میرفت تا ۲۵۰ هزار تومان هم به فروش میرسید، اما ما نمیخواستیم این کار را بکنیم. ما معتقد بودیم قیمت را پایین بیاوریم تا فروش بیشتری داشته باشیم.»
او تعریف میکند دو چرخکار مرد استخدام شدند و در پارکینگ ساختمان مشغول دوخت و دوز شدند تا کارها با سرعت و کیفیت بهتری تولید شود و بعد از آن هم ۲۰ دوزنده دیگر و این بار زن به گروه ملحق شدند تا بتوانند به سفارشات برسند و پاسخگوی نیاز بازار باشند.
زهرا که با هیجان و انرژی خاصی حرف میزند از روزهای خوب در دهه هشتاد میگوید؛ روزهایی که بیش از ۲۰ نفر مشغول دوخت و دوز بودند و تولیدی آنها رو به پیشرفت بود: «خیلی خوب کار میکردیم و آنقدر سرمان شلوغ بود که به فکر افتادیم مغازهای هم باز کنیم و این کار را در پاساژی در ونک با فروشندههای معتمد شروع کردیم و کار را به آنها سپردیم.
سعی نمیکردیم خودمان وارد کار فروش شویم و فقط سرکشی میکردیم. به خیلی از فروشندهها هم میفروختیم و آنها هم کاملاً استقبال میکردند.» زهرا به نمایشگاههای لباس سر میزد تا کار را در بازارهای دیگری به فروش برساند و این روند هنوز هم ادامه دارد.
او هنوز هم با همه سختیها چرخ کار را میچرخاند: «از سال ۹۲ به این طرف کمی اوضاع خرید پارچه و فروش ما خراب شد. دیگر مثل سابق نمیتوانستیم پارچه بخریم و بعد از آن هم وضعیت دلار باعث شد قیمتها بالا برود و این روی قیمت تمام شده تأثیر داشت.»
زهرا که دوست دارد دوباره مثل سابق به وضعیت ثابتی برسند تا بتوانند کارآفرینی بهتری داشته باشند و مردان و زنان بیشتری را جذب چرخه تولید کنند میگوید: «متأسفانه کار سخت شده و قیمتها بالا رفته، اما ما هنوز کار میکنیم و معتقدیم اگر بخواهیم متوقف شویم دوباره بازار ایران دست جنسهای بنجل خارجی میافتد و این اصلاً خوب نیست. کار سختی پیش رو داریم، اما این باعث نمیشود که متوقف شویم. من اسفند پارسال پیراهن شومیز تولید کردم تا شب عید بفروشم، اما هنوز روی دستم مانده، چون به هرحال قدرت خرید مردم هم پایین آمده، اما من ناامید نمیشوم و میدانم وضعیت به این شکل باقی نمیماند.»
شلوارهای کتان و پارچهای این تولیدی در کیفیت و زیبایی و تنوع رنگ، آنطور که از خریداران شنیدهام هیچ تفاوتی با اجناس خارجی که در فروشگاههای زنجیرهای با آب و تاب فروخته میشود ندارد جز قیمت که ارزانتر است. کاظمی میگوید: «اصلاً حرف این نیست که کارهای ما یا دیگرانی که در ایران کارآفرینی میکنند بهتر یا بدتر است، مهمترین چیز رونق چرخه اقتصادی در کشور است که باعث میشود مردان و زنان بیشتری بتوانند از آن نان بخورند.
باور کنید برای ما هیچ چیزی مهمتر از این نیست که آدمهای بیشتری را جذب کار کنیم. من نه رؤیای مغازههای آنچنانی دارم و نه دنبال ملک و املاکی در شمال شهر هستم و نه میخواهم مثل مدیرعامل یک تولیدی بزرگ زندگی کنم. همین که بتوانم آدمهای بیشتری را وارد کار کنم واقعاً عالی است. دلم میخواهد همیشه تولید کننده باشم.»
از او که متأهل است و دو پسر کوچک هم دارد میپرسم با درگیریهای یک زن و مادر چطور به کارهای تولیدی میرسد که او با خنده جواب میدهد: «در کنار هم بودن خانواده هم خوبیهای خودش را دارد. مثلاً بعضی روزها که درگیر کار هستم از خواهرهایم میخواهم که به من کمک کنند و مراقب بچهها باشند حتی گاهی غذا هم درست میکنند و در عوض من هم روزهایی که آنها سرشان شلوغ است کمکشان میکنم تا کار نخوابد.»
این روزها که همه جا صحبت از تحریمها و سختیهای تولید است، خانواده کاظمیها ناامید نیستند و مانند همه تولید کنندههای واقعی معتقدند اگرچه در تندباد مثل درختی خم و راست میشوند، اما از ریشه کنده نمیشوند و همچنان سرپا خواهند ماند. آنها نمیخواهند چراغ تولید خاموش شود.
منبع: روزنامه ایران
۰