نتیجه تحقیقات روانکاوی؛ ما، داستان خود هستیم

نتیجه تحقیقات روانکاوی؛ ما، داستان خود هستیم

همانطور که فلاسفه همواره گفته‌اند، ما واقعیات زندگی‌مان را برمی‌سازیم. جهان همان جایی است که ما می‌سازیمش. این دیدگاه را روان‌کاوان برای کمک به افرادی که از ترس‌ها و نگرانی‌های خاص رنج می‌برند، استفاده می‌کنند. پژوهش‌های مربوط به داستان زندگی نشان می‌دهد، این روش می‌تواند در سطحی بزرگتر و هنگامی که داستان زندگی‌مان را می‌نگاریم نیز، به ما کمک کند.

کد خبر : ۷۰۴۱۰
بازدید : ۷۰۱۱
فرادید | بیایید تصور کنید وقتی که ۱۲ سال داشتید، خانواده‌تان به جای دیگری نقل مکان کردند و شما در مدرسه جدیدتان، برای اولین بار مورد زورگویی قرار گرفتید. وقتی که به این دوره از زندگی‌تان فکر می‌کنید، آیا آن را یکی از چندین رویدادی می‌بینید که بنا بود پایان خوبی داشته باشد، اما به تلخی گرایید؟ یا آن را نمونه دیگری از یک تجربه سخت می‌بینید که بهرحال پایان خوشی داشت-مثلا اینکه مورد زورگویی واقع شدن شما را محکم‌تر کرد، یا باعث شد با کسی آشنا شوید که بهترین رفیق عمرتان شد؟

شاید اینطور به نظر نرسد، اما مشخص شده است که شیوه‌ای که شما داستان زندگی‌تان را، حتی در ذهن خودتان، مرور می‌کنید، می‌تواند شخصیت شما را شکل دهد. چگونه تفسیر کردن زندگی‌تان و آن‌گونه که شما داستانتان را به یاد می‌آورید، تاثیر ژرفی بر کیستی شما خواهد داشت.
ما، داستان خود هستیم در نیمه قرن ۲۰، نمایش تلویزیونی «این زندگی شماست» یکی از برنامه‌های پرطرفدار در بریتانیا و آمریکا بود. در این نمایش افراد معروف و غیرمعروف یک کتاب قرمز دریافت می‌کردند که در آن وقایع مهم، نقاط عطف و خاطراتی از زندگی‌شان منعکس شده بود. در این نمایش، داستان‌های زندگی توسط پژوهشگران برنامه گردآوری شده بود. اما در واقعیت، هر کدام از ما نسخه‌ای از «کتاب قرمز» داریم، که خودمان شخصا نوشتیم؛ و دائما محتویات آن را در ذهنمان مرور می‌کنیم.

چه ما انتخاب کنیم که آگاهانه به روایت‌ها توجه نشان دهیم و چه نه؛ بهرحال آن‌ها وجود دارند. روایت‌ها به هستی ما معنا می‌بخشند و بنیان هویت ما را شکل می‌دهند.

نتیجه پژوهش یک تیم تحقیقاتی به هدایت کیت مک‌لین از دانشگاه واشنگتن که در مجله روان‌شناسی اجتماعی و شخصیت به چاپ رسیده است، نشان می‌دهد، «ما با داستان‌هایی که درباره خودمان تعریف می‌کنیم، خودمان را فاش می‌سازیم، خودمان را برمی‌سازیم و خودمان را در طی زمان حفظ می‌کنیم.»

بنابراین، هویت ما را داستانی که از خودمان تعریف می‌کنیم، تشکیل می‌دهد. ما، داستان خود هستیم.
ما، داستان خود هستیم

پژوهش جدیدی که گروه مک‌لین انجام داده است، یکی از آخرین نمونه‌های این نوع پژوهش‌ها درباره این موضوع است که داستان‌های شخصی - هرچند که ما مرتب آن‌ها را اصلاح و بروز رسانی می‌کنیم - حاوی مولفه‌های ثابتی هستند که چیزی درباره ذات ما را فاش می‌کنند. آن‌ها بازتاب‌دهنده جنبه‌ای بنیادی از شخصیت ما هستند.

یکی از همکاران مک‌لین در این پژوهش، دن پی مک‌آدامز از دانشگاه نورث وسترن و کارشناس شخصیت است. او توضیح می‌دهد که در بخشی از این پژوهش با عنوان «روان‌شناسی داستان‌های زندگی»، هر فردی به شکلی متفاوت داستان زندگی خود را تعریف می‌کند و تفاوت افراد در شیوه تعریف زندگی‌شان، با تفاوت وضعیت روانی و ویژگی‌های شخصیتی‌شان ارتباط دارد.
ما، داستان خود هستیم

دو دهه پیش مک‌آدامز این ادعا را مطرح کرده بود و از آن زمان شواهد زیادی گردآوری شده که از این ایده که می‌گوید: در کنار اهداف، ارزش‌ها و ویژگی‌های شخصیتی، این روایت‌های شخصی ما هستند که بعدی ثابت از شخصیت ما را نشان می‌دهند، حمایت می‌کند.

کار‌های دیگر همچنین اهمیت داستان‌های خود به عنوان بخشی از شخصیت را تایید کرده‌اند؛ زیرا شیوه‌ای که ما داستان‌های شخصی‌مان را تعریف می‌کنیم، اشاراتی به وضعیت سلامت روانی یا سلامت کلی ما دارد. برای مثال، اگر شما از آن نوع آدم‌هایی هستید که چیز‌های مثبتی را از مورد زورگویی قرار گرفتن در مدرسه به خاطر می‌آورید، به احتمال زیاد احساس رضایت بیشتری در زندگی دارید و رویهم‌رفته سلامت‌تر هستید.

پس، می‌توان اینطور برداشت کرد که اگر فرد سبک تولید داستان زندگی‌اش را تغییر دهد، می‌تواند منفعت زیادی از این کار ببرد. در حقیقت، کمک کردن به افراد برای آنکه داستان‌های شخصی‌شان را به طریقی سازنده‌تر باز تفسیر کنند، مبنای «روایت درمانی» است. کتاب قرمزی که در سر شماست، آخرین نسخه ویراستاری شده نیست. داستانتان را هنگام نقل کردن اصلاح کنید، تا نوع آدمی که هستید، تغییر کند.

سبک‌های متفاوتی که ما زندگی‌مان را روایت می‌کنیم، چیست؟
بر اساس نظریه مدل ۵ عاملی شخصیت (Big Five) که بیش از سایر نظریات از آن حمایت و درباره آن تحقیق شده است، عصاره شخصیت هر فردی از ۵ صفت اصلی شامل برونگرایی، وظیفه‌شناسی، روان‌رنجوری، پذیرا بودن و موافق بودن، تشکیل شده است.

‌به نظر می‌رسد که داستان‌های زندگی‌مان هم حاوی همین مشخصه‌ها هستند که ما به‌وسیله آن‌ها تعریف می‌شویم.

در پژوهش تیم مک‌لین، طیفی گیج کننده از ابعاد مختلف داستان‌های افراد شامل «عاملیت، صمیمیت و همدلی، ارزش، رستگاری، آلایش، بستگی، انسجام، معنی‌سازی منفی و مثبت، صمیمیت، پیچیدگی و. اندازه گیری شد.
ما، داستان خود هستیم

مک‌لین و تیمش برای استخراج پرمعنا‌ترین ویژگی‌های داستان زندگی مردم از این فهرست، سه مطالعه با مشارکت ۱۰۰۰ نفر انجام دادند. هر کدام از مشارکت‌کنندگان بخش خاصی از زندگی یا عصاره کل زندگی‌شان را روایت کردند. بعد از کدگذاری و تحلیل روایت‌ها، مک‌لین و همکارانش ۳ عامل اصلی را استخراج کردند که هر فردی بر اساس یکی از آن‌ها داستان زندگی‌اش را تعریف می‌کند.

نخست، «مضامین عاطفی و انگیزشی» است، که مشخص می‌کند، فرد راوی تا چه حد استقلال و ارتباط با دیگران را در داستان‌هایش پررنگ می‌کند؛ داستانش در مجموع تا چه حد مثبت یا منفی است؛ و آیا داستان درباره چیز خوبی است که نهایتا به تلخی می‌گراید (زورگویی و قلدری را به مثابه اتفاقی ویرانگر دیدن) یا درباره موقعیت‌های بدی است که در انتها از آن نتیجه‌گیری خوب می‌شود. (مثل وقتی که مورد زورگویی واقع شدن، نتایج مثبتی برای راوی به همراه داشته است).

دوم، «استدلال آوری برای شرح‌حال»، که شامل این موارد می‌شود: فرد راوی تا چه اندازه درباره تجربیاتش می‌اندیشد؛ تا چه اندازه به دنبال معنی در واقعه‌ایست که رخ داده؛ تا چه اندازه بین رویداد‌های اصلی و تغییراتی که در وی ایجاد شده یا نشده است، ارتباط برقرار می‌کند؛ و آخری، «ساختار»، به این معنی که داستان‌های ما به لحاظ توالی زمانی، حقایق و بافت، تا چه اندازی منطقی به نظر می‌رسند.

برای آنکه روایت‌های شخصی ما به یکی از ابعاد شخصیتمان شبیه باشند، باید درجه‌ای از ثبات معنادار در طی زمان (درست مانند ثبات ویژگی‌های شخصیتی‌مان) را نشان دهند.

برای مثال، روبین فیووش و همکارانش از دانشگاه اموری از تقریبا ۱۰۰ داوطلب بزرگسال خواستند در طی یک مصاحبه داستان‌های زندگی‌شان را تعریف کنند. آن‌ها بعد از ۴ سال دوباره به این داوطلبان مراجعه کردند و از آن‌ها خواستند یکبار دیگر داستان زندگی‌شان را تعریف کنند.

محققان دریافتند که «انسجام» داستان‌های داوطلبان در طی مطالعه دارای ثبات بود (چیزی شبیه ساختار در مطالعه مک‌لین و همکارانش).

فیووریش و تیمش نتیجه گرفتند: «روشی که ما از طریق آن شرح‌حال خود را روایت می‌کنیم بازتاب دهنده بعد ثابت تفاوت‌های فردی است.»

نتیجه این تحقیق به یافته‌های مشابه قبلی افزوده شد، مانند اینکه محتوای داستان‌های شخصی ما باید دارای مولفه ثبات باشند، یعنی از سال‌های میانی نوجوانی این مولفه‌ها در داستان‌های ما وجود دارند تا وقتی که بزرگتر می‌شویم.

این نکته که داستان‌های زندگی ما بازتاب دهنده ثبات و بعد مهمی از شخصیت ما هستند، پیامد‌های مهمی می‌تواند داشته باشد. چند سال پیش، جاناتان ادلر، در دانشگاه کبک، ۳۰ تحقیق قبلی را که درباره داستان‌های زندگی شده بود، مرور کرد و دریافت ابعاد مختلفی از داستان‌ها به سلامت کلی فرد مرتبط هستند.
ما، داستان خود هستیم
افرادی که داستان‌هایی با بار مثبت بیشتر تعریف می‌کنند و مولفه رستگاری در داستان‌هایشان بیشتر شنیده می‌شود (به طور مثال، آن وقتی که شغلت را از دست دادی، ولی همین کار باعث شد که شغل دیگری پیدا کنی که لذت بیشتری از آن بردی) در زندگی از رضایت بیشتری برخورداند و سلامت روانی بهتری دارند.

به همین منوال، افرادی که عاملیت بیشتری در داستان‌هایشان احساس می‌کردند یا خود را بازیگر اصلی می‌دیدند و در داستانشان از ارتباطات معنادار با دیگران می‌گفتند، هم سلامت روانی و رضایت از زندگی را در سطح بالاتری دارا بودند. این افراد معمولا بخش‌هایی از زندگی را روایت می‌کنند که در آن عزیزان و دوستان نزدیکشان حضور دارند، مثل آن شب خوبی که در برایتون با دوستانم گذراندم؛ یا سرگرمی‌های مشترکی که با دوستانم دارم؛ یا وقتی که با عموزاده ام کلاس آشپزی رفتم. هر چه داستان‌ها حاوی استدلال آوری بیشتر باشد، و عنصر ساختار در آن پررنگ‌تر باشد، احساس سلامتی فرد بیشتر است.

به عکس، داستان‌هایی که در آن عنصر «آلایش» بیشتر است؛ و فرد عاملیت و استقلال و همدلی کمتری احساس می‌کند؛ با سطح پایین‌تری از رضایت و سلامتی مرتبط است.

البته شواهد کافی برای نشان دادن اینکه افزایش ویژگی‌های مثبت در داستان شخصی است که باعث بهبود سلامت فرد می‌شود، و در واقع اولی مقدم بر دومی است، وجود ندارد. ادلر و همکارانش نیز تاکید کرده بودند برای یافتن جهت علی باید تحقیقات طولانی‌تری انجام شود.
ما، داستان خود هستیم

آیا این به معنی خواهد بود که اگر شما داستان زندگی‌تان را تصحیح کنید، به طور مثال بیشتر تجربه‌های مثبت را به خاطر بیاورید تا تجربه‌های منفی، از شخصیت سالم‌تری برخوردار خواهید شد؟

چندان بعید نیست.

به این تحقیق توجه کنید که اخیرا انجام شده است. در این پژوهش از داوطلبان خواسته شد روایت‌هایی بنویسند که منجر به رستگاری شدند (مثلا یک‌بار که شکست خوردید، زندگی‌تان بهتر از قبل شد.)

و این روایت‌ها را با روایت‌هایی که داوطلبان گروه کنترل ارائه کردند، مقایسه کردند. از این افراد خواسته نشد که فقط داستان‌هایی را روایت کنند که شروع بد، اما عاقبت خوبی داشتند. آن دسته از شرکت‌کنندگان که تشویق شدند، داستان‌هایی مربوط به رستگار شدن را روایت کنند، گزارش دادند که تا چند هفته بعد از این تجربه هم هر کاری را که آغاز کردند تا پایان ادامه دادند.

محققان نتیجه گرفتند: «یافته‌ها نه تنها شاهدی است بر این ادعا که روایت‌های شخصی می‌توانند برساخته شوند، بلکه نشان می‌دهند که ایجاد تغییر در روش‌هایی که فرد درباره وقایع مهم زندگی‌اش فکر و صحبت می‌کند، می‌تواند روی زندگی‌اش تاثیر بگذارد.»

همانطور که فلاسفه همواره گفته‌اند، ما واقعیات زندگی‌مان را برمی‌سازیم. جهان همان جایی است که ما می‌سازیمش. این دیدگاه را روان‌کاوان برای کمک به افرادی که از ترس‌ها و نگرانی‌های خاص رنج می‌برند، استفاده می‌کنند. پژوهش‌های مربوط به داستان زندگی نشان می‌دهد، این روش می‌تواند در سطحی بزرگتر و هنگامی که داستان زندگی‌مان را می‌نگاریم، به ما کمک کند.

حالا می‌دانیم داستانی وجود دارد که ارزش اشتراک گذاری را دارد.

منبع: بی بی سی
مترجم فرادید: عاطفه رضوان‌نیا
۱
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید