درباره‌ فیلم «خروج» تازه‌ترین فیلم ابراهیم حاتمی‌کیا

درباره‌ فیلم «خروج» تازه‌ترین فیلم ابراهیم حاتمی‌کیا

دی ماه سال قبل حاتمی‏‌کیا به طرح دلخواهش رسید. طی این ده سال، او مدام روی طرح کار کرده بود؛ بعد اینکه گروه تحقیق‏ درباره‏ی یک طرح جذاب مستند به نتیجه‏ای نرسیدند، گروه سراغ ایده‏های تاریخی هم رفت، اینکه از وقایع تاریخی وام بگیرند و آن را معاصر کنند؛ در جایی از ایران، در یک شهر کوچک، اتفاقی افتاده بود که انگار براساس طرح حاتمی‏کیا طراحی شده بود.

کد خبر : ۷۱۸۵۷
بازدید : ۱۲۳۹۱
درباره‌ فیلم «خروج» تازه‌ترین فیلم ابراهیم حاتمی‌کیا
۱
ماجرا به حدود ده سال پیش برمی‏گردد، به اواخر دهه‏‌ی هشتاد، به سال‏های ۸۹- ۸۸، به وقتی که حاتمی‏ کیا فیلم‏‌هایی مثل «دعوت» و «گزارش یک جشن» را ساخته بود و برای دومی گرفتار کلی ماجرا شده بود. آن‏روز‌ها ایده‏ای کلی به ذهن‏اش خطور کرده بود، ایده‌‏ای گنگ که نمی‏دانست با آن چه می‏شود کرد.

همه ‏چیز ساده و البته مبهم بود؛ «اگر فردی، چه زن چه مرد، برای اعتراض به موضوعی از یک شهر ایران راهی جاده‌ها شود چه اتفاقی می‏افتد.» ماجرا مثل همیشه قصه‏ی رویارویی آدمی بود که ظلمی به‏ او شده بود و با جماعتی که انگار نمی‏خواستند حرف‏اش را بشنوند.

همه‏ چیز با همین ایده‏ی کلی شروع شد. حاتمی‏کیا هیچ‏چیز از جزئیات این طرح نمی‏دانست جز اینکه فرد معترضی قصد دارد صدایش را به گوش مسئولان برساند. او می‏خواست با تحقیق، همه‏ چیز را شفاف کند. می‏ دانست که قاعده ‏ی چنین طرحی ساخت یک فیلم جاده ‏ای است، فیلمی با یک مقدمه و یک مؤخره که میانه ‏اش با ماجرا‌های متعدد در دل جاده‏‌ها شکل می‏گرفت. به همین دلیل بود که به برخی دوستان‏اش رجوع کرد و از آن‌ها خواست تیمی تشکیل دهند و درباره‏‌ی اعتراض‏‌هایی شبیه آن‏چه در سر داشت تحقیق کنند.

ده سال پیش این گروه شروع به کار کردند و نمونه‏‌های مختلفی را در شهر‌ها و روستا‌ها بررسی کردند. فرقی نداشت که ماجرا کجا اتفاق افتاده بود، زن یا مردش اصلا مهم نبود، حتی مقصدش هم مسئله‏‌ی اصلی نبود؛ مهم این بود که یکی در جایی تصمیم گرفته باشد برای انتقال حرف‏اش از شهرش بیرون بزند و راهی جایی دیگر شود و اعتراض کند. این تحقیقات مدام دنبال شد، اما هیچ‏کدام به جایی نرسید، هیچ کدام آن مواد خام لازم برای نگارش یک فیلمنامه ‏ی جان‏دار را فراهم نکرد. بعد یک سال کلی اطلاعات به دست عوامل تحقیق رسیده بود که هنوز هیچ‏کدام مایه‏‌ی تهیه ‏ی یک فیلم گرم و اثرگذار را فراهم نکرده بود.

آن‏روز‌ها کلی ماجرا هم اتفاق افتاده بود؛ حاتمی‏ کیا برای ساخت فیلمی به نام «چ» با بنیاد سینمایی فارابی به توافق رسیده بود. خود او گمان می‏ کرد که بعد «چ» نوبت همین فیلم اجتماعی است. اما باید ده سال طول می‏کشید تا طراحی ایده ‏ی بهتری به ذهن او می ‏رسید.

۲
در این ده سال او سه فیلم پرهزینه و جنجالی و اعتراضی ساخت، دو فیلم اول‏ رنگ ‏ و ‏بویی سیاسی داشت، اما فیلم سوم مثل آثار قدیمی ‏ترش، جنگ را زیرورو می‏کرد. این وسط کلی طرح جذاب دیگر هم به ذهن ‏اش رسید، وقتی کتاب «من زنده ‏ام» را خواند فکر کرد ممکن است بشود از دل آن فیلم معرکه‏‌ای ساخت.

ماجرای یک دختر جوانی که در روز‌های اول جنگ در آبادان بود و اسیر بعثی‏‌ها می‏شد، کلی قصه‏ داشت برای روایت. «من زنده‏ ام» خاطرات دوران اسارت معصومه آباد بود؛ قصه‏‌ی او که همراه سه بانوی دیگر به نام‏‌های فاطمه ناهیدی، شمسی بهرامی و حلیمه آزموده ۳۳ روز پس از شروع جنگ در جاده ‏ی ماهشهر به آبادان، وقتی همراه نیرو‌های هلال احمر مشغول کمک‏ رسانی بود به‏ وسیله ‏ی نیرو‌های عراقی محاصره شده و به اسارت درآمده بود.

آباد آن زمان ۱۷ ساله بود و خودش هم فکر نمی ‏کرد که این جنگ هشت سال طول بکشد. خاطرات او که منتشر شد کلی هیاهو راه افتاد و او که آن روز‌ها عضو شورای شهر تهران بود چندباری درباره ‏ی دوران اسارت حرف زد. اما همین یکی دو سال اخیر بود که حاتمی‏ کیا با معصومه آباد دیدار کرد و حرف زد.

حاتمی‏ کیا حتی بی ‏سروصدا شروع به نوشتن طرح فیلمنامه کرد. ولی «من زنده ‏ام» آن‏جوری که می‏ خواست نوشته نمی‏ شد. شاید زمان‏اش نبود، شاید هنوز این ایده آن قدر در ذهن ‏اش جان نگرفته بود که بشود فیلمی هیجان‏ انگیز از روی آن ساخت.

دو هفته‏‌ی پیش بود که معصومه آباد در یک مصاحبه گفت که حاتمی ‏کیا مشغول نگارش فیلمنامه‏‌ای از روی «من زنده‏ ام» است؛ واقعیت ماجرا این بود که آباد خبر داشت کارگردان مشهور مشغول کار روی طرحی است، اما نمی‏دانست که آن طرح، نه داستان زندگی او، که یک طرح قدیمی است؛ طرحی درباره ‏ی یک اعتراض.

۳
دی ماه سال قبل بود که حاتمی‏ کیا به طرح دلخواهش رسید. طی این ده سال، او مدام روی طرح کار کرده بود؛ بعد اینکه گروه تحقیق‏ درباره‏‌ی یک طرح جذاب مستند به نتیجه‏‌ای نرسیدند، گروه سراغ ایده ‏های تاریخی هم رفت، اینکه از وقایع تاریخی وام بگیرند و آن را معاصر کنند.

در این سال‏ها بود که گفت‏ و گو‌هایی با جامعه ‏شناسان معترض و حتی فعالان سیاسی چپ‏ و ‏راست انجام شد تا زمینه‏‌های اعتراض هم مشخص شود که اعتراض اجتماعی، خالی و پوچ نباشد و «علت» آن در جامعه ‏ی ایرانی روشن شود.

هم‏زمان کار روی تحقیق تاریخی و مصاحبه و گفت: ‏وگو با استاد‌های تاریخ هم انجام شد، اینکه آیا طی سال‏های گذشته، ای‏بسا ۶۰ سال اخیر، واقعه ‏ای بوده که با طرح مدنظر ابراهیم حاتمی‏کیا همخوانی داشته باشد یا نه. واقعیت این بود که گروه به نتایجی هم رسید، خلاصه ‏ای از وقایع‏ نگاری حوادث آماده شد، اما حاتمی‏ کیا انگار مایل نبود که آن طرح‏‌ها را خودش به فیلمنامه تبدیل کند.

برای همین بود که چند فیلمنامه‏ نویس جوان که حاتمی‏ کیا از کارشان خوشش آمده بود به مجموعه اضافه شدند. هر کدام از آن‌ها اتود‌هایی را براساس داستان‏‌های واقعی، تحقیقات و البته تخیل خودشان آماده کردند. برخی فیلمنامه‏‌ی کامل نوشتند برخی سیناپس.

بین آن‌ها همه‏ جور طرحی هم بود؛ حاتمی‏ کیا هیچ‏ محدودیتی برای نگارش فیلمنامه در نظر نگرفته بود؛ بنابراین بین آن‌ها فیلمنامه ‏ی کمدی هم به چشم می‏ خورد، درست مثل طرح ‏هایی که وجه رئالیسم چرک آن‌ها چشمگیر بود. اما هیچ‏کدام از آن‌ها دل حاتمی‏ کیا را نبرد.

۴
پاییز سال ۹۷، درست در روز‌هایی که به‏ نظر می‏ رسید مسائل سیاسی و برجام و ترامپ مهم‏ترین مسئله‏‌ی روز مردم و کشور است یکی از اعضای گروه فایلی صوتی را برای حاتمی‏ کیا فرستاد که او را شوکه کرد.

در جایی از ایران، در یک شهر کوچک، اتفاقی افتاده بود که انگار براساس طرح حاتمی‏ کیا طراحی شده بود. آن دوست در فایل صوتی شرحی از ماجرا را به حاتمی‏ کیا گفت و حاتمی‏ کیا همان زمان تصمیم‏اش را گرفت.

او باید خودش فیلمنامه‏‌ی این فیلم را می‏ نوشت. گروه او تحقیق روی ماجرا را از همان زمان شروع کردند و با بیش از ۳۰ نفر از افراد مرتبط با آن واقعه مصاحبه کردند.

زمستان ۹۷ بود که حاتمی‏ کیا از همه‏ چیز دور شد و بی‏ سروصدا نوشتن فیلمنامه‏‌ی تازه ‏اش را شروع کرد.

وقتی در جشنواره‏‌ی جهانی فیلم فجر هوشنگ گلمکانی از او خواست که کمتر حرف بزند تا فیلم ‏هایش بهتر دیده شود حاتمی‏ کیا به درستی گفت که او دو سال است هیچ‏ چیزی نگفته است.

او آن روز‌ها پنج ماه بود که مشغول نگارش فیلمنامه‏‌ی فیلمی جاده‏ای به نام «خروج» بود، فیلمی درباره‏‌ی تعدادی کشاورز که زمین‏ های‏شان را سیل از بین برده است. وقتی معصومه آباد خبر داد که حاتمی‏ کیا احتمالا بخشی از خاطرات‏ او را به فیلم برمی ‏گرداند، نمی ‏دانست که نسخه‏‌ی اولیه‏‌ی فیلم‏نامه‏‌ی «خروج» آماده شده و سازمان سینمایی اوج قرار است آن را تهیه کند.

۵
ابراهیم حاتمی‏ کیا برای سومین‏ بار است که سراغ سازمان سینمایی اوج رفته؛ مؤسسه ‏ای که اصولا با تولید فیلم «بادیگاردِ» او وارد کار تولید حرفه ‏ای در سینمای داستانی شد و بعد‌ها روش مشخصی را برای ساخت فیلم در نظر گرفت: اوج طی این سال ‏ها هم‏زمان سراغ دو گروه رفت، هم جوان ‏ها هم حرفه‏ای‏‌های سینما.

روی جوان‏ها سرمایه‏ گذاری کرد و برای دومی‏‌ها بودجه‏‌ی لازم را فراهم کرد. این سرمایه‏ گذاری‏‌ها فقط یک شرط داشت؛ فیلم ‏هایی ساخته شود درباره‏‌ی مضامینی که اوج به آن‌ها علاقه دارد.

قهرمانان جنگ، حماسه‏‌ی عاشورا و آرمان‏ گرایی و عمل‏ گرایی مسئولان ایده‏‌ای بود که اوج دنبال کرده بود. اما حاتمی‏ کیا با «خروج» سراغ ایده ‏ای رفته که سازمان اوج تابه‏ حال به آن ورود نکرده، «ایده‏‌ی اعتراض مردمی به حاکمان».

از این جهت فیلم تازه‏ی ابراهیم حاتمی‏ کیا دستاوردی تازه برای اوج به ‏حساب می‏ آید، فیلمی که فارغ از وجوه داستانی احتمالا نوک تیز انتقادش به انفعال و بی ‏تحرکی و بوروکراسی دولتی‏ هاست و بیش از همه بی ‏عملی و باری ‏به ‏هرجهت بودن سیستم را نقد می‏ کند؛ همان مایه ‏هایی که در «آژانس شیشه ‏‏ای» هم دیده می ‏شد.

«خروج» البته با «آژانس شیشه ‏ای» متفاوت است و فیلم این زمانه است، اما ریشه‏‌های هر دوی آن‌ها نقد از درون است، اعتراض به وضع موجود.

۶
«خروج» فقط تجربه‏‌ی تازه‏‌ی حاتمی ‏کیا در ساخت یک درام اجتماعی نیست؛ فیلم، در ساخت هم تجربه ‏ای تازه خواهد بود. کافی است به انتخاب فرامرز قریبیان دقت کنیم، ستاره‏‌ی سال‏های دور که پنج سالی است هیچ پیشنهادی را نمی‏پذیرد حالا قرار است در فیلم معترض حاتمی ‏کیا نقشی اصلی را بازی کند. این شروع یک تغییر در سینمای ابراهیم حاتمی‏ کیاست؛ «خروج» او ‏بسا خروج از قاعده‏‌های معمول سینمای او هم باشد.
منبع: سازندگی
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید