پندهای فوکو، عاشقانههای کامو
بخش دیگر بهخاطر این است که آدمها دنبال یک چیز ساده فهم هستند و بهخاطر همین از توی کتابها و رمانها، یک جمله ساده و همه فهم را از بافت اصلی کتاب جدا و نقل میکنند که هم خودشان را در آن سطح فرهنگی جا بزنند و هم بگویند ما کتاب را خواندهایم.
کد خبر :
۷۴۸۷۸
بازدید :
۶۰۶۵
مریم طالشی | اگر میخواهید با افکار و عقاید میشل فوکو آشنا شوید، نیازی نیست کتاب بخوانید. حتی لازم نیست سری به صفحه ویکی پدیای فارسی او بزنید. فقط کافی است توی گوگل عبارت «جملات فلسفی قصار و زیبای میشل فوکو» را جستوجو کنید، آن وقت جملات پندآموز و حکیمانه همینطور پشت سرهم مقابل چشمتان ردیف میشود. مثل این: «ﺍﺯ هر ﺁﺩﻣﯽ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺷﻌﻮﺭﺵ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﺣﺪﺍﻗﻞ ﺍﯾﻨﻄﻮﺭﯼ ﮐﻤﺘﺮ ﻋﺬﺍﺏ ﻣﯽﮐﺸﯿﺪ.» یا این یکی: «همیشه سکوت نشانه تأیید حرف طرف مقابل نیست.
گاهی نشانه قطع امید از سطح شعور اوست.» میبینید فوکو چقدر حرف دل خودمان را میزده؟ لابد برای همین هم جملاتش اینطور به دل مینشیند. حالا با این جملات قصار باید چه کار کنیم؟ معلوم است دیگر، با یک عکس زیبا ترجیحاً یک فنجان قهوه کنار یک کتاب نیمه باز آن را در اینستاگرام منتشر میکنیم و یادمان هم نمیرود که حتماً هشتگ میشل فوکو را بزنیم. اصلاً اهمیتش به همین است.
اگر هم جملات حکیمانه داخلی را ترجیح میدهید، پیشنهاد ما به شما پروفسور سمیعی یا دکتر شریعتی است. در فضای وب تا دلتان بخواهد جملات قصار از جانب این دو بزرگوار یافت میشود. مثل این: «همیشه آنقدر به خودت اعتماد داشته باش تا بتوانی از کسی که تو را آزار میدهد دل بکنی- پروفسور سمیعی» این البته جزو جملات عاشقانه پروفسور سمیعی است و اگر در باب تنهایی و غم و جوانی و پیری و ... هم جمله بخواهید، فقط کافی است عین خود عنوان را جستوجو کنید. مثلاً این جمله از دکتر شریعتی درباره تنهایی است: «روزی برای آدمها فقط یک خاطره خواهید شد پس تلاشتان را بکنید که یک خاطره خوش باشید.»
بزرگان دیگری هم هستند که میتوانید از قول شان جملات زیبا نقل کنید؛ کسانی مثل آلبرکامو، گاندی، شاملو، چگوارا، صادق هدایت و سامرست موآم که اتفاقاً خیلی هم مد شده، چون برای عوام ناشناختهتر است و میتواند نشان از خاص بودن شما باشد.
ساموئل بکت را میشناسی؟ جوری نگاهم میکند که خودم جوابم را میگیرم. با مِن و مِن میگوید: «اسمش را شنیدهام، آشناست.» دیدم یک جمله از او نقل قول کردهای، توی اینستاگرام. «آهان، یادم آمد. خیلی قشنگ بود خوشم آمد. یک کانال تلگرامی هست که این جملهها را میگذارد. هر وقت میخواهم عکس بگذارم یک جمله از آنجا کپی میکنم. خیلی خوب است. بالای ۱۰ هزار تا هم عضو دارد، معتبر است.»
کسی که این را میگوید، یک زن تحصیلکرده سی و چند ساله و دارای شغلی خوب است. ساموئل بکت نمایشنامه نویس است و با توجه به سبک نوشتاریاش بعید به نظر میرسد چنین جملهای گفته باشد. این را من میگویم و دوستم درحالی که معلوم است به هیچ عنوان قانع نشده، ابرو بالا میاندازد: «به هرحال قشنگ است. خیلیها هم از روی پست من کپی کردهاند.»
نقل قولها یا در واقع جملات قصاری از این دست آنقدر تعدادشان زیاد شده و طوری در شبکههای اجتماعی درحال انتشارند که دیگر کمتر کسی به اصالتشان توجه میکند، حتی دیده شده کسانی که جایگاه اجتماعی مناسبی دارند چنین جملاتی را با تصور اینکه نقل قول از سوی فلان نویسنده، شاعر، فیلسوف یا دانشمند معروف است، منتشر میکنند. این را میشود به باقی اخبار و اطلاعات هم تعمیم داد. وقتی منبعمان یک کانال تلگرامی یا صفحه اینستاگرامی است که صرفاً پربازدید بودنش را ملاک صحت قرار میدهیم، چه انتظار دیگری میشود داشت؟
«من میبینم که حتی استادان دانشگاهم مطالبی را در کانال شان منتشر میکنند که جعلی است. دانشجویان هم به همین مطالب استناد میکنند. کمتر کسی را میبینم که درباره درستی اطلاعاتی که در شبکههای اجتماعی به دستش میرسد، تحقیق کند.»
این را مجید مؤسس، دانشجوآموخته ارتباطات میگوید. او که سابقه کار در کتابفروشی و مراکز فرهنگی دارد و خودش درباره انتشار مطالب جعلی مطالبی را بر اساس مشاهدات و جست وجوهایش نوشته، اینطور ادامه میدهد: «یک بار در صفحه اینستاگرامم شعری را منتشر کرده بودم.
یکی از همکلاسیهایم بعد از چند روز پیام داد که من هرچقدر جست وجو کردم نتوانستم پیدا کنم که این شعر از کیست. به او گفتم شعر را خودم گفتهام، تشکر کرد و گفت: اگر اشکالی ندارد به اسم خودت منتشر میکنم. راستش او تنها کسی بود که دیدم چنین واکنشی نشان داد و دنبال نام شاعر بود، ولی تقریباً ۹۰ درصد آدمهایی که میشناسم اینطور نیستند.
مطمئنم اگر همان شعر خودم را مثلاً بهنام پابلو نرودا منتشر میکردم، بقیه خیلی راحت میپذیرفتند و با همان اسم هم کپی و جاهای دیگر منتشر میشد. من در کتابفروشی کار کردهام و میبینم که مردم به کتاب خریدن و خواندن هم علاقه نشان میدهند و لزوماً اینطور نیست که، چون کتاب نمیخوانند هر مطلبی را بدون تحقیق منتشر کنند، اما بههرحال اگر مطالعه بیشتری داشته باشند، سبک نویسندهها را میشناسند و میدانند مثلاً فلان جمله به هیچ عنوان نمیتواند از سوی فلان نویسنده نوشته شود.
واقعیتش این است که خیلیها دوست دارند مطالبی را که خوش شان میآید و بخصوص همین جملات قصار را در شبکههای اجتماعی منتشر کنند و بخش زیادی از آن هم بهخاطر گرفتن لایک و جذب فالوئر است.
یک نفر را میشناسم کانالی درست کرده و چنین نقل قولهای کذبی را در آن از جانب افراد معروف با تنوع بالا منتشر میکند و بشدت هم فالوئرش بالا رفته، در مقابل یک نفر دیگر هم هست که خودش از کتابهای گوته ترجمه میکند و جملات درست را در کانالی میگذارد و به نسبت آن یکی کانال آنقدر دنبالکننده ندارد.»
محمدرضا معینی، دانشجوی دکترای جامعه شناسی که روی این پدیده مطالعاتی داشته هم نظرات جالب توجهی دارد: «بهنظر من بخشی از این مسأله بهخاطر این شکل گرفت که گروهی دنبال این بودند که روشنفکران را بکوبند و بهخاطر همین چنین نقل قولهایی از سوی برخی روشنفکران منتشر شد که به جامعه بفهمانند روشنفکری که مد نظر شماست عقایدش همینقدر سطحی و دم دستی است.
بخش دیگر بهخاطر این است که آدمها دنبال یک چیز ساده فهم هستند و بهخاطر همین از توی کتابها و رمانها، یک جمله ساده و همه فهم را از بافت اصلی کتاب جدا و نقل میکنند که هم خودشان را در آن سطح فرهنگی جا بزنند و هم بگویند ما کتاب را خواندهایم. از آنجایی که بیشتر وقتها حوصله ورق زدن کتاب را ندارند، به همان جملات کپی شده که به وفور یافت میشود و خیلیهایشان جعلی است، اکتفا میکنند.»
او به نکته دیگری هم اشاره میکند که قابل توجه است: «از قدیم الایام رسم بوده مردم جملاتی را از قول عرفا و بزرگان نقل میکردند که بخشی از رویدادی هم که حالا در حال وقوع است، از این علاقه دیرین ناشی میشود. مثلاً وقتی دست و پای حلاج را میبرند، خون را به صورتش میمالد و میپرسند چرا چنین میکنی و میگوید: «گلگونه مردم، خون ایشان است و، چون خون از من زیاد رفت ترسیدم که مرا به بیجرأتی متهم کنند.» چنین نقل قولی تا سالها بین مردم عنوان میشده و جلوتر میرود و تبدیل به جمله قصار میشود.
جمله قصار یک پیوستگی فرهنگی عمیق دارد یعنی عملاً خیلی وقتها ما با جمله قصار، خودمان را از دیالوگ معاف میکنیم و لازم نیست استدلال کنیم، چون جمله قصار یک جمله اصلی و نتیجه تمام بحثهاست. مثلاً با کسی بحث میکنید و میگویید چرا چنین حرفی میزنی یا چنین کاری میکنی و او میگوید فلانی گفته و آن فلانی آنقدر آدم مهمی است که گوینده را از بحث معاف میکند.»
آنها دوست دارند حرف دل شان را از زبان آدمهای معروف بشنوند. وقتی فوکو چیزی در باب بیشعوری گفته یا دکتر حسابی یک حرف عاشقانه ناب زده از معشوق بیوفا و عاشق دردکشیده، دیگر جای درنگی باقی نمیماند؛ حالا چه کسی اهمیت میدهد که این جمله قصار جعلی است یا واقعی؟
منبع: روزنامه ایران
۰