حال خوب در گرو خرید؛ مصرف میکنم تا باشم
هیچ کدام مان ندانیم که نخستین بار چه کسی گفت: «خرید کردن حالم را خوب میکند» و ما باور کردیم که خرید کردن میتواند حالمان را خوب کند و شاید اگر در جغرافیایی دیگر زندگی میکردیم، معتقد بودیم که تولید کردن و خلاقیت حالمان را خوب میکند.
کد خبر :
۷۵۵۸۳
بازدید :
۶۲۸۹
فرزانه قبادی | قصه شاید از سالهای اوایل دهه ۵۰ شمسی شروع شد، همان روزهایی که درآمد سالانه ایران از فروش نفت به یک باره از ۵ میلیارد دلار به ۲۰ میلیارد دلار افزایش پیدا کرد. فوران درآمد نفتی ایران همان و سرازیر شدن سیل کالاهای تولید شده در اروپا و امریکا به سمت بنادر ایران همان، میگویند آن روزها کشتیهای باری ماهها برای تخلیه کردن کالاهای خود در بنادر ایران منتظر میماندند و ایران میلیاردها دلار خسارت انتظار این کشتیها را پرداخت میکرد.
از همان روزها بود که ایرانیها شدند مصرفکنندگان اصلی محصولات کارخانههایی که قرار بود اروپا را صنعتی کند و ایران را مصرفی؛ همان سالها بود که مصرف خوراکیها و حتی داشتن لوازم ضروری و غیرضروری زیبا و گاهی لوکس خارجی شد جزئی مهم از زندگی ایرانیان، همان لوازمی که امروز شدهاند ابزار خاطره بازیهای ما با خانه مادربزرگ، همان لوازم امریکایی، فرانسوی، انگلیسی و ژاپنی که بعضی هنوز دوام دارند، نیم قرن پیش خزیدند زیر پوست جامعه تا ایرانیها را به مصرف عادت دهند و ایران ثروتمند را که نفتش خریدار داشت تبدیل به مشتری وفادار تولیدات شرکتهای نوپا یا بزرگ دنیا کنند.
شرایط اقتصادی روزهای بعد از انقلاب و جنگ، در سالهای ابتدایی دهه شصت توانست این فرهنگ را که در بخشهای خاصی از جامعه هر روز پر رنگتر میشد، تا حدودی کمرنگ کند. کم کم، اما بعد از گذر سالیان از اوایل دهه ۸۰ چینیها باز هم ما را با فرهنگ مصرفگرایی آشتی دادند و بعد از چهاردهه کشتیهای چینی به جای کشتیهای امریکایی و اروپایی در بنادر ایران صف کشیدند برای پهلو گرفتن و لبریز کردن بازارهای ایران از کالا...
و ما با قدرت تمام رجوع کردیم به فرهنگ مصرف؛ فرهنگی که به شکلی لجام گسیخته خود را در ابعاد مختلف زندگی نمایان کرده است. شاهد این ادعا، «مال»ها و پاساژها و مراکز خرید رنگارنگی است که حتی در شهرهای بسیار کوچک نیز قد علم کردهاند و رونقی چشمگیر دارند؛ مالهایی که در شرایط رکود اقتصادی و ورشکستگی تولید، بازارشان گرم است و سهم چشمگیری در سبک زندگی ما پیدا کردهاند.
حال خوب در گرو خرید
پاساژها و مالها جایی برای تماشا، خرید و وقت گذرانی است، جایی برای مصرف و مصرف و مصرف، از غذاهای ساده و سرپایی تا لباس و کفش و لوازم تزئینی و کالاهای فرهنگی و... آدمها تماشاچی این همه زرق و برق و رونق نیستند، خریدار آنند. همه ما در دالانهای شبیه به هم مراکز خرید کوچک و بزرگ، علاقه بیمارگونهمان به مصرف را فریاد میزنیم. نتیجه این قدم زدنهای ناتمام، کمدهایی پر از لباس، اتاقهای لبریز از وسایل غیرضروری و خانههایی است که به انبار کالا طعنه میزند.
«دیوار»های مجازی پر است از ابزار و کالاهایی که بسیاری از ما در همین قدمزدنهای بیانتها خریداری کردهایم تا حالمان را خوب کنند و وقتی حالمان خوب شد، جایی برای نگهداری و منطقی برای استفاده از آنها نداریم. شاید هیچ کدام مان ندانیم که نخستین بار چه کسی گفت: «خرید کردن حالم را خوب میکند» و ما باور کردیم که خرید کردن میتواند حالمان را خوب کند و شاید اگر در جغرافیایی دیگر زندگی میکردیم، معتقد بودیم که تولید کردن و خلاقیت حالمان را خوب میکند، اما قرار است ما مصرفکننده باشیم، پس بهتر آن است که خرید کردن حالمان را خوب کند.
گذشته را دور بریز
خانههایمان همیشه در حال نو شدن و تازه شدن هستند. ما شاید از معدود شهروندان دنیا باشیم که چیدمان خانههایمان تا حد زیادی با کاتالوگهای روز در حوزه طراحی داخلی مطابقت دارد و مدام به روز میشود تا مبادا از این قافله جا بمانیم. بیشتر از تعمیر به تعویض اعتقاد داریم و دائم در حال دور ریختن گذشته هستیم؛ گذشتهای که چندان هم درخشان نبوده، اما حالمان هم دوامی ندارد با کالاهای یک بار مصرف و بیکیفیت داخلی و خارجی که از بازار به آشپزخانه و اتاق خواب و نشیمن و پذیرایی و... روانه میکنیم.
میل به مصرفگرایی پدیدهای مختص جامعه ما نیست، شهرنشینی و گسترش جوامع شهری تا حد زیادی شهروندان دنیا را به سمت این فرهنگ هدایت میکند. تب داغ خرید و صفهای طویل در مقابل مراکز خرید در غالب روزهای سال، مؤید این است که جهان با پدیده مصرفگرایی روبهرو است.
در دنیایی که تبلیغات کالا در آن حرف اول را میزند، محصول نمیتواند چیزی جز مصرف زدگی باشد. ایجاد نیاز در جامعه برای افزایش تقاضا و در نتیجه فروش محصول، سیاستی است که تولیدکنندگان برای حفظ و افزایش مشتریهای خود به کار میگیرند و این چرخه به چاقتر شدن واژه «مصرف» در ناخودآگاه ما کمک میکند. ما که وقتی از خرید به خانه میرسیم، در کیسه خریدمان چیزهایی داریم که نمیدانیم آنها را چرا خریدهایم.
منبع: روزنامه ایران
۰