خانه‌های مسلمانانِ دهلی چطور شناسایی شد و در آتش سوخت؟

خانه‌های مسلمانانِ دهلی چطور شناسایی شد و در آتش سوخت؟

«بالاخره بعد از یک عمر تلاش و تقلا توانسته بودم برای همسر و ۶ فرزندم یک آشیانه بسازم. این تنها چیزی بود که در زندگی می‌خواستم. این تنها رؤیای من در زندگی بود که محقق شد.» این رؤیا در یک سه‌شنبه صبحِ آفتابی در شعله‌های آتش سوخت و پایان یافت. خانه‌های مسکونی و مِلک به ارزشِ میلیون‌ها دلار تخریب شدند؛ و شواهدِ بسیاری وجود دارد که نشان می‌دهد مسلمانان با برنامه‌ریزیِ قبلی هدف قرار گرفته‌اند؛ برای مثال بی‌شمار مدرکِ مستند نشان می‌دهد که پلیس در حالِ کمک به شورشیان است یا فقط در کناری ایستاده و صحنه درگیری را نظاره می‌کند.

کد خبر : ۷۷۷۲۰
بازدید : ۷۶۰۰
خانه‌های مسلمانانِ دهلی چطور شناسایی شد و در آتش سوخت؟
فرادید | محمد منظیر بیش از ۱۰ سال پیش از محلِ تولدش در ایالتِ بیهار به دهلی آمد. پدرِ او از خودش مزرعه نداشت و بروی زمین‌های کشاورزیِ دیگران کار و حقوقِ بخور و نمیری دریافت می‌کرد. منظیر از فقر به دهلی گریخت.
او هم مانند میلیون‌ها مهاجرِ فقیرِ دیگر، ابتدا در یک چادرِ محقر در حاشیۀ این شهرِ وسیع زندگی می‌کرد. او در یک صحافی کار کرد و سپس به محلۀ خاجوری خاص در شمالِ شرق دهلی، جاییکه که میزانِ باسوادیِ جمعیت کمتر از میانگینِ ملی است، نقل مکان کرد.

وقتی مغازه صحافی تعطیل شد، محمد تصمیم گرفت کاری برای خودش دست‌و‌پا کند. او یک گاری، برنج و مرغ خرید و شروع کرد به فروختنِ بریانیِ خانگی. کار‌و‌کاسبیِ او رونق گرفت. منظیر می‌گوید: «من قهرمان بودم، همه در اینجا عاشقِ غذاهایم بودند. من روزی ۱۵‌کیلوگرم بریانی می‌فروختم و ۱۲.۲۶ دلار در روز درآمد داشتم. بالاخره اوضاع داشت بهتر می‌شد.

تقریباً ۳ سال پیش، منظیر و برادرش، که یک رانندۀ محلی است، ۲.۴ میلیون روپیه جمع کردند و با هم یک خانه خریدند. یک خانه دو طبقه در کوچه‌ای باریک. هر طبقه دو اتاقِ بدونِ پنجره و کوچک، آشپزخانه نقلی و حمام داشت. برای زندگی کردنِ دو خانواده فضای کوچکی بود، اما بالاخره خانه بود. آن‌ها حتی سیستمِ تهویه هوا هم برای خانه نصب کردند که خانواده در تابستان‌های شرجیِ دهلی آسایش داشته باشد.
خانه‌های مسلمانانِ دهلی چطور شناسایی شد و در آتش سوخت؟

منظیر می‌گوید: «بالاخره بعد از یک عمر تلاش و تقلا توانسته بودم برای همسر و ۶ فرزندم یک آشیانه بسازم. این تنها چیزی بود که در زندگی می‌خواستم. این تنها رؤیای من در زندگی بود که محقق شد.»

این رؤیا در یک سه‌شنبه صبحِ آفتابی در شعله‌های آتش سوخت و پایان یافت.

خانه منظیر را، که در محله‌ای مختلط (مذهبی) قرار گرفته بود، گروهی از مردانِ جوان که صورت‌هایشان را با ماسک و کلاه کاسکِت پوشانده بودند، غارت کردند و به آتش کشیدند. مردانِ جوان به چماق، چوبِ هاکی، سنگ و بطری‌های پر از نفت مسلح بودند و شعار می‌دادند «زنده باد ارباب راما»، دعایی که در سال‌های اخیر توسطِ اوباشِ لینچِ هندو (گروهی که افراد را بدونِ محاکمه مجازات می‌کنند) در هنگامِ صدورِ فرمانِ قتل استفاده می‌شود.

به دنبالِ تصویبِ یک قانونِ شهروندیِ بحث‌برانگیز در دهلیِ نو، محله خاجوری خاص، به صحنه یکی از مرگبارترین حملاتِ مذهبی تبدیل شد. در خاجوری خاص کسی کشته نشد، اما سه روز آتش‌سوزی و خشم در شمالِ شرقِ دهلی نهایتاً منجر به کشته شدنِ ۴۰ نفر، زخمی شدنِ صد‌ها نفر و مفقود شدنِ تعدادِ زیادی شد.
خانه‌های مسلمانانِ دهلی چطور شناسایی شد و در آتش سوخت؟

خانه‌های مسکونی و مِلک به ارزشِ میلیون‌ها دلار تخریب شدند؛ و شواهدِ بسیاری وجود دارد که نشان می‌دهد مسلمانان با برنامه‌ریزیِ قبلی هدف قرار گرفته‌اند؛ برای مثال بی‌شمار مدرکِ مستند نشان می‌دهد که پلیس در حالِ کمک به شورشیان است یا فقط در کناری ایستاده و صحنه درگیری را نظاره می‌کند.
بیشتر بخوانید:

در حدودِ ۲۰۰ خانه و مغازه در کوچه‌های غارت‌زدۀ محله خاجوری خاص قرا دارد که یک-پنجم آن‌ها متعلق به مسلمانان است. در محله‌ای که گاه خانه‌ها دیوار‌های مشترک دارند و سقف یک خانه امتدادِ سقفِ خانه‌ای دیگر است، به سختی بتوان مشخص کرد که کدام خانه‌ها متعلق به هندوهاست و کدام‌ها متعلق به مسلمانان. با این حال، درگیری‌های اخیر که توسطِ شورشیانِ هندو انجام شد، فقط خانه‌ها و مغازه‌های مسلمانان را هدف قرار داد.

خانه‌های دوداندود و درهم‌ریخته با در‌های شکسته، کابل‌های ذوب‌شده برق و دوربین‌های مداربستۀ شکسته در کنار خانه‌های تمیز، رنگ‌شده و سالمِ هندو‌ها دیده می‌شود. مغازه‌های مسلمانان شامل مغازه مرغ‌فروشی، خواروبار، موبایل‌فروشی، صرافی، مرکزِ تربیتِ مربی و یک مبل فروشی از بن سوخته‌اند. هندوها، اما، کم‌کم برای بالا کشیدنِ کرکره مغازه‌های خود آماده می‌شوند.

تنها نقطه مشترکِ دو جامعه اکنون خیابان‌های متروک و غم‌زده‌ایست که ردِ خشونت شاملِ شیشه‌های شکسته، خودرو‌های سوخته، کتاب‌های پاره و نان‌های سیاه شده در آن جاری است. چند عدد بز که فرصت یافته‌اند از میانِ زباله‌های به جای مانده از آتش‌سوزی غذایی پیدا کنند، یگانه نشانه‌های حیات در این منطقه هستند.
خانه‌های مسلمانانِ دهلی چطور شناسایی شد و در آتش سوخت؟

منظیر می‌گوید: «من نمی‌دانم یاغیان آشنا بودند یا بیگانه. ما نتوانستیم صورتشان را ببینیم. اما اگر کسی از اهالی محل به آن‌ها کمک نکرده، آن‌ها چطور توانسته‌اند خانه‌های ما را تشخیص دهند؟»

بی‌اعتمادی عمیق با فرا رسیدنِ شب دو جامعه را بیش از پیش فرا می‌گیرد. در مقابلِ خانۀ اکنون سوختۀ منظیر، یک ساختمانِ دو طبقه متعلق به یکی از همسایگانِ هندوست. صاحبخانه دو پسر دارد، خودش در کارِ تجارتِ نوعی فلفل است و دو پسرانش که با او در این خانه زندگی می‌کنند، برای شرکتِ حمل‌و‌نقل عمومی کار می‌کنند.

منظیر می‌گوید، دو همسایه سال‌ها همزیستیِ صلح‌آمیز داشته‌اند. «من حتی در خانه آن‌ها مستأجر بودم.» او ادامه می‌دهد: «اگر او از خانه‌اش بیرون می‌آمد و سعی می‌کرد یاغیان را متقاعد کند، شاید الان خانه من حفظ شده بود.»
آن روز که یاغیان به محله سرازیر شدند، منظیر با پلیس و آتش‌نشانی تماس گرفت. یکی از معلمانِ هندوی محله تلاش کرد جلوی مردانِ مسلح را بگیرد و آن‌ها را دور کند. او به مسلمانانِ مضطرب گفت: «نگران نباشید، اتفاقی نمی‌افتد، بروید خانه‌تان.»

یک مردِ هندوی دیگر تلاش کرد از ورودِ شورشیان به یکی دیگر از کوچه‌ها جلوگیری کند. اما یاغیان به التماس‌های هیچ‌کدامشان توجه نکردند و وارد کوچه‌ها شدند.

در این هنگام منظیر به خانه‌اش رفت و در را از پشت بست. شورشیان تلاش کردند در را بشکنند، اما بعد توجهشان به مسجدی که در نزدیکی بود جلب شد و بمب‌های بنزینی را به سمتِ ساختمان پرتاب کردند. منظیر می‌گوید، پلیس ۶ ساعتِ بعد از راه رسید؛ و مسلمانان را از محل تخلیه کرد تا به محلی امن ببرد، این درحالی بود که یاغیان به مسلمانان کِشیده می‌زدند و سنگ‌پراکنی می‌کردند.

با خارج شدنِ پناهجویانِ جدیدِ مذهبیِ هند از محل به هدایتِ پلیس، یاغیان واردِ خانه‌های مسلمانان می‌شوند و تمام خانه‌ها را غارت می‌کنند. یک پلیس به منظیر می‌گوید: «تو خوش‌شانسی که زنده‌ای. حالا می‌توانی هر جایی که می‌خواهی بروی.»

او به خانه یکی از خویشاوندانش که درست در خیابانِ روبرویی آن‌ها در محله‌ای که اغلب ساکنانش مسلمان هستند، قرار گرفته است، می‌رود. پیش از او ۷۰ مرد و زن و کودک از ۱۱ خانواده محلی در سه اتاقِ کوچکِ آن خانه پناه گرفته‌اند. در میانِ آن‌ها زنی است که نوزادِ ۶‌ماهه‌اش را به کمر بسته و می‌گوید از بالای سقف خانه‌ها فرار کرده تا زنده بماند. خانه همه آن‌ها ویران شده است.
خانه‌های مسلمانانِ دهلی چطور شناسایی شد و در آتش سوخت؟
مشتری خاتون

فیاض عالم، مهندسِ جوانی که به دهلی آمده تا کاری پیدا کند می‌گوید: «ما هنوز در تعجبیم که چرا پلیس به محل بازنگشت تا از خانه‌های ما محافظت کند. چرا آن‌ها برای نیروی کمکی تماس نگرفتند؟ آیا این کار عمدی بود یا نیروی کافی نداشتند؟»

این ۷۰ نفر زندگی خود را مدیونِ مشتری خاتون، زنِ نحیفی هستند که شجاعت به خرج می‌دهد و به آنسوی خیابان می‌رود تا در میانِ زد و خوردی که در کوچه‌های محله خاجوری خاص در جریان است، ۷۰ آواره را تا خانه‌اش هدایت کند. او ۴ تا ۵ بار به خیابان می‌رود و هر بار عده‌ای را به خانه‌اش که در فاصله یک‌کیلومتری قرار گرفته، می‌آورد. زنان و کودکان از سقفی به سقف دیگر می‌پریدند تا بالاخره جای امنی پیدا کنند.

خاتون، جانِ تعدادِ بیشتری را در مقایسه با پلیس نجات داده است.

او می‌گوید: «از این به بعد باید هوای همدیگر را داشته باشیم. دهلی دیگر از ما محافظت نمی‌کند.»

در صدای او صلابتِ اعتراض موج می‌زند نه لرزشِ تسلیم.

منبع: BBC
مترجم فرادید: عاطفه رضوان‌نیا
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید