سریال "زیرخاکی"؛ موفق در کمدی کلامی
سه عنصر مهم بلاهت، بدشانسی و بستر زمانی و مکانیِ مناسب برای تحقق آن دو عنصر اول، از فرمولهای امتحان پسداده گونه طنز محسوب میشوند، سامان با بهکارگیری درست این سه مایه مهم کمیک، روایت خود را بنا نهاده و پیش برده است.
کد خبر :
۸۰۳۴۰
بازدید :
۸۱۴
مازیار معاونی | در طول ۲۷ سالی که تلویزیون ساخت سریالهای نمایشی مختص ماه رمضان را در دستور کار خود قرار داده است، سه گونه مشخص طنز، ماورایی و اخلاقگرا به عنوان گونههای نمایشی ویژه این ماه شناخته و تثبیت شدهاند.
تکرار مکرر و توفیق نسبی آثار متعلق به این سه گونه در کنار ناکامیهای پرداختن به سایر ژانرهای نمایشی در طول این بازه زمانی طولانی، وضعیتی را به وجود آورده که گویی تصمیم برای ادامه همین روند از سوی تصمیمگیران نمایشی تلویزیون از یکسو و انتظار مخاطبان برای تماشای آنها از سوی دیگر یک فرمول همیشگی و تخطیناپذیر است که تغییر و تنوع در آن جسارت و خطرپذیری فراوانی میطلبد.
تولید و پخش سریال در حال پخش «زیرخاکی» چهارمین و آخرین ساخته جلیل سامان را میتوان نتیجه خطرپذیری باسابقهترین شبکه تلویزیونی البته در شکلی حسابشده و محافظهکارانه دانست.
پس از ناکامی و دیدهنشدن تنها سریال تاریخی ویژه رمضان یعنی مجموعه الف. ویژه «نردبام آسمان» ساخته محمدحسین لطیفی که البته از ابتدا برای پخش رمضانی ساخته نشده بود و با وجود انتظارات بسیار در رقابت با دیگر مجموعههای رمضان ۸۸ نظیر «پنجمین خورشید» و «عبور از پاییز» شکست سختی خورد، این دومین باری بود که تلویزیون به انتخاب زمانی به جز مقطع زمانی کنونی برای روایت مجموعه رمضانیاش رضایت داد.
البته همانگونه که توضیح داده شد در تصمیمی هوشمندانه و عافیتطلبانه، زمان وقوع رخدادهای سریال نه چند سده که تنها چند دهه و تا نیمه دوم دهه ۵۰ خورشیدی به عقب کشیده شد و از سوی دیگر استفاده از فرمول جوابداده طنز در ماه رمضان هم در دستور کار قرار گرفت تا خطر ریزش مخاطب و دیدهنشدن کار به حداقل برسد.
البته همانگونه که توضیح داده شد در تصمیمی هوشمندانه و عافیتطلبانه، زمان وقوع رخدادهای سریال نه چند سده که تنها چند دهه و تا نیمه دوم دهه ۵۰ خورشیدی به عقب کشیده شد و از سوی دیگر استفاده از فرمول جوابداده طنز در ماه رمضان هم در دستور کار قرار گرفت تا خطر ریزش مخاطب و دیدهنشدن کار به حداقل برسد.
مهمترین دلیلی که میتوان برای موفقیت نسبی مجموعه «زیرخاکی» عنوان کرد زمان پخش آن است، سریالی که درست بعد از پایان پخش سریال درخشان «نون خ» ۲ و کمی بعدتر از فصل ششم سریال محبوب پایتخت (به رغم تمام اشکالات و نارساییهای آن) باز هم در گونه نمایشی طنز روی آنتن میرود و مخاطب را پای گیرندهها نگاه میدارد، بیتردید واجد ویژگیهای قابل اعتنایی است که نمیتوان از کنار آن به سادگی گذشت، به کارگیری طنزی متفاوت در مقایسه با آن دو مجموعه طنز مبتنی بر مایههای محلی/ بومی، کاربلدی جلیل سامان در درآوردن کارهایی که در بستر زمانی سالهای انتهایی رژیم پهلوی و اوایل انقلاب میگذرند، در کنار بازی درخشان بازیگران سریال از پژمان جمشیدی و ژاله صامتی گرفته تا گوهر خیراندیش باتجربه، سریال را از حد یک مجموعه متوسط به حد یک سریال قابل قبول ارتقا داد.
بشخصه اعتقاد دارم اگر در انتخاب هر یک از اضلاع این مثلث یعنی جنس طنز به کار گرفتهشده، کارگردان صاحب تجربه برای کار در فضای تاریخ معاصر و گزینش بازیگران تدابیر لازم به کار گرفته نمیشد، نتیجه نهایی تا این اندازه رضایتبخش نبود.
جلیل سامان که در ساختههای پیشین خود از «ارمغان تاریکی» تا «پروانه» و «نفس» که اتفاقا همگی آثار جدی و تلخ و تراژیکی هم محسوب میشدند مجموعهسازی قابل اعتنا نشان داده بود، در نخستین تجربه کاری در حوزه دشوار طنز هم عملکرد نسبتا موفقی داشته است؛ حوزهای که بر عکس ظاهر ساده و در دسترسش، از سختترین گونههای نمایشی است که کسب توفیق در آن و رسیدن به لبخند مخاطب زیرک و هوشمند امروزی آنقدرها هم آسان نیست.
به رغم برخی از اشکالات غیرقابل گذشت مجموعه در استفاده بیش از حد از تواناییهای بازیگران طنازش و تکرار گهگاه خستهکننده موقعیتهای کمیک مشابه که در جاهایی برای بیننده کار کسالتآور به نظر میرسد، رویکرد مجموعهساز در استفاده از مصالح دراماتیک و تواناییهای بازیگرانی که در اختیارش بودهاند تحسینآمیز است.
در «زیرخاکی» با وجود سنگینتربودن کفه ترازو به سمت کمدی کلامی و مبتنی بر تیپسازی بازیگران (بهویژه پژمان جمشیدی به عنوان بازیگر نقش اول) که با توجه به جنس بازی و تواناییهای این بازیگر و دیگر نقشآفرینان اصلی کار اجتنابناپذیر بوده، اما در مجموع میان طنز مبتنی بر کلام و تیپسازی با موقعیتهای کمیک تعادل خوبی برقرار شده است.
سه عنصر مهم بلاهت، بدشانسی و بستر زمانی و مکانیِ مناسب برای تحقق آن دو عنصر اول، از فرمولهای امتحان پسداده گونه طنز محسوب میشوند، سامان با بهکارگیری درست این سه مایه مهم کمیک، روایت خود را بنا نهاده و پیش برده است.
آدم عجول و دستپاچه و در عین حال سادهلوحی به نام فریبزر باغبیشه که دست به انجام کار دشوار و البته غیرقانونی درآوردن عتیقه از زیر خاک میزند که دشواری انجام این کار با بلاهت و دلهدزد مانند او تناسبی ندارد، بدبیاریهای مداومی که از همان شروع ماجرا دامان او را میگیرند و سرانجام موقعیت زمانی ملتهب و مستعد حادثه ماههای منتهی به پیروزی انقلاب همه و همه در راستای خلق یک کار طنز خوب بر پایه همان سه عنصری که ذکرشان رفت، عمل میکنند.
طنز خوبی که حاصل جسارت مدیران تصمیمساز برای خروج از یک دایره محدود در کنار جسارت یک مجموعهساز جدی برای کسب تجربه در فضاهای دیگر است و تردید ندارم که استمرار چنین تصمیمات شجاعانهای، بهبود کیفی و افزایش مخاطبان آثار نمایشی سیما با وجود تمام خطوط قرمز پیدا و پنهان آن را در پی خواهد داشت.
۰