زنان؛ حذفشده در تاریخ ایران؟!

در مطالعات جدید، منابع و مدارک با نگاهی تازه برای پیدا کردن ابعاد حضور زنان در تاریخ زیر و رو شد؛ بهطوریکه جایگاه زن را باید از میان نوشتار تاریخی، شعر و ادبیات و حتی افسانهها که مردان نوشته بودند، پیدا کرد.

در تاریخ ایران، زنان یکی از پرنفوذترین و تاثیرگذارترین اقشار اجتماعی بودند و در پشتصحنه بیشتر جریانهای اجتماعی، سیاسی و حتی نظامی نقش مهمی ایفا کردهاند، اما در تاریخنگاری مردانه اثری از آنان دیده نمیشود.
این مقاله درصدد است تا با ارائه چشمانداز کلی از پیشینه و جایگاه زنان در ایران با تاکید بر نقش زنان از دید مورخان بپردازد و با روش توصیفی- تحلیلی از لابهلای منابع دوره افشاریه و زندیه به این سوال پاسخ دهد که جایگاه زنان ایران در این مقطع زمانی چه بوده و مورخان، زنان را چگونه توصیف کردهاند؟
در مطالعات جدید، منابع و مدارک با نگاهی تازه برای پیدا کردن ابعاد حضور زنان در تاریخ زیر و رو شد؛ بهطوریکه جایگاه زن را باید از میان نوشتار تاریخی، شعر و ادبیات و حتی افسانهها که مردان نوشته بودند، پیدا کرد.
ادعای تاریخنگاری زنان این است که زنان در تاریخ به یک نوع فراموشی جمعی سپرده شدهاند یا تاریخ آنها در ذیل شرح کلی زندگی مردان گنجانده شده است. چراکه موضوع مهم تاریخ همواره مردان بودهاند؛ بنابراین در تاریخنگاری زنان، زنان بهعنوان موضوع تاریخ مورد توجه قرار میگیرند و همه مسائل زنان که مورد غفلت قرار گرفته است در این تاریخنگاری مطرح میشود. (فصیحی،۱۳۸۷، ۲۵-۲۶)
به گفتار زنان هرگز مکن کار
زنان را تا توانی مرده انگار (ناصرخسرو)
زنان، چون ناقصان عقل و دینند
چرا مردان ره آنان گزینند (همان)

پیشینه
دوره صفویه نزهت احمدی در مقاله «بازتاب زندگی زنان عصر صفوی در سفینه فطرت»، الهام ملکزاده در مقاله «جستاری بر تاریخنگاری رسمی زنان در دوره پهلوی اول»، سیمین فصیحی «از تاریخ مردان نخبه تا تاریخ زنان فراموش شده: علل تاخیر در پیدایش تاریخنگاری زنان»، همچنین کتاب ماه تاریخ و جغرافیا در گفتوگویی با منصوره اتحادیه، همچنین فصیحی و مریم عاملی به موضوع تاریخنگاری زنان پرداخته اند.
نگاه مورخان افشاریه و زندیه به «زنان»
«در این روزگار و در این انجمن/ شده مرد و نامرد مانند زن» (مروی، تصحیح دکتر محمد امین ریاحی ۱۳۷۴:ج۱، ۷۲)
در کتاب سه جلدی مروی، مانند همه مورخان سنتی چهره زنان مغفول مانده و جز در موارد انگشتشمار اسمی از آنان برده نشده است. زنان در کتاب عالمآرای نادری، مجلس گرمکن مجالس بزم و شادی بودهاند. البته این مورد فقط اختصاص به تاریخ ایران نداشته و در اروپای آن زمان نیز زنان وضعیت مشابه با زنان ایران داشتهاند؛ چراکه در همان زمان در میان هدایایی که ملکه روسیه برای نادر فرستاده بود، زنان هم دیده میشدند. (مروی،۱۰۷۵، ج۳)
مروی، هرگاه خواسته که شخصی را تحقیر کند و او را کوچک نشان دهد، او را زن خطاب کرده یا در مورد زمانی که اشتباهی از کسی سر میزد، مینویسد: ریش وی را میتراشیدند و به آن شخص لباس زنانه میپوشاندند تا وی را تحقیر کنند. (مروی، همان،۲/ ۷۸۳) در جنگهایی که افرادی کاهلی میکردند، خطاب به آنها گفته میشد: «یا مردانه بکوشید یا جامه زنان بپوشید» (همان۸۴/ ۱ و ۶۸۴/ ۲) و نیروهای دشمن که شکست میخوردند، برای عبرت دیگران و همچنین برای رسوا کردن آن طایفه، لباس زنانه به آنان میپوشاندند و در اردو در میان نظامیان میگرداندند. (مروی،۱/ ۹۶ و ۲/ ۷۸۳) (مستوفی، ۵۴)
وی درمورد سرنوشت زنان اسیر لزگی که آنها را در خرابات نشانده و رسوای خاص و عام شده بودند و میانجیگری غنیخان افغان نزد نادر برای اینکه از این کار دست بردارد. غنیخان زنان را ضعیفه خوانده که هیچ گناهی ندارند و قربانی جنگهای مردانه شدهاند و اصلا این کار را در شأن عظمت نادر نمیداند که چنین کاری را با زنان انجام بدهد که نادر زنان را مرخص میکند. (مروی،۲/ ۸۶۱)
مروی در چند مورد از زنانی نام میبرد که نشان میدهد آن دوره هم زنان، نقشهای مهمی داشتند؛ ولی در تاریخنگاری مردانه آن زمان به آنها توجه نشده است. وی در بیان تولد افسانهای نادر، از پیرزنی نام میبرد که وی را شیرزن مینامد که به نادر خدمت کرده بود. (مروی، ۱، ۹)
مروی درمورد زنان افغان میگوید که آنان پا به پای مردان به میدان جنگ میآمدند و میجنگیدند و از رشادت زنان افغان میگوید. مروی در این رابطه مینویسد که در محاصره هرات توسط نیروهای ایرانی، زنان افغان لباس مردان را پوشیده و میجنگیدند. (مروی،۱۷۸/ ۱)
وی همچنین از جسارت و وفادار بودن یکی از زنان ایل بختیاری تمجید میکند. این زن در زمان عصیان علیمراد خان همراه وی و طوایف بختیاری در کوهها، پنهان شده بود. نیروهای قزلباش هر چه دنبال آنها گشتند، نتوانستند آنها را پیدا کنند. تا اینکه به وسیله این زن که برای بردن آب رفته بود و دستگیر کردن و شکنجههای زیاد وی، حاضر نشد که مکان اخفای علیمراد را به آنها بدهد. با وجود شکنجه و سیخهای آهنین که به وی زدند، وی حاضر به اعتراف نبود؛ ولی در نهایت، زیر شکنجه زیاد مجبور به اعتراف میشود. (مروی،۴۷۵۲/)
نویسنده کتاب رستمالتواریخ نیز در سراسر کتاب هر جا خواسته از زنان نام ببرد عبارت «زنان و دختران ماه روی حورطلعت، صبیحه جمیله (۶۹)، زنان ماهپیکر سیماندام سروقد گلرخسار سمنبر (۷۴)، زنان ماهطلعت حور اطوارپری رفتار چشم جادوی هلال ابروی مشکین گیسوی مهر صباحت طناز پرناز غمزهگر عشوهپرداز (۷۵) دختر ماهروی مشکینموی لالهعذار گلاندام بادامچشم شکر لب (۸۱، ۱۰۶، ۱۰۷، ۱۴۰، ۲۵۸) را به کار میگیرد. آصف دارالسطنه اصفهان را بعد از حمله افغانها و سقوط اصفهان از لحاظ آشفتگی و بینظمی به حمام زنانه تشبیه کرده است. (۱۲۶)
در تاریخنگاری دوره زندیه نیز شرایط درمورد زنان همانند سابق است و زنان همچنان یا نادیده گرفته میشوند یا در مواردی که نویسنده مجبور میشود در مورد آنان چیزی بنویسد و نتوانسته واقعیت را انکار کند، به زنان اشاره شده است.
گلستانه، نویسنده کتاب مجملالتواریخ مانند همه نویسندگان سنتی اشاره ناچیزی به نقش پررنگ آنها داشته و فقط در مواردی که نمیتوانسته آن را نادیده بگیرد یا انکار کند، آن مورد را نوشته است. وی در بیان نقش زنان بعد از به اطاعت آوردن اکثریت ایلات و عشایر غرب ایران از طرف کریمخان مینویسد که کریمخان بدون نزاع از اصفهان با فرقه زندیه کوچ کرده روانه عراق و تهران و قزوین و همدان شده و همه آن نواحی را به تسخیر درآورد و ایلات آن نواحی همه قلاده انقیاد به گردن نهاده به اردوی کریم خان پیوستند.

حتی این مورد را هم که گلستانه در مورد آن نوشته سعی کرده است با دید مردانه به آن نگاه کند و وی را «عاجزه» بخواند که «لباس مردانه» بر تن کرده است.
نویسنده کتاب گیتیگشا، نوشته نامی اصفهانی نیز از این قاعده مستثنی نبوده است. اشاره وی نیز بسیار اندک و محدود به مواردی میشود که نیروهای زندیه در دست آزادخان افغان اسیر بوده و آنها را به ارومیه میبردند. اشاره وی به زنان در رابطه با آزادی مردان از دست نیروهای افغان است. (نامی اصفهانی، ۱۳۶۸: ۴۰) و مشخص نیست که اگر در این مورد هم بحث آزادی مردان در میان نبود آیا باز نویسنده این مورد را هم اشاره میکرد یا نه؟
محمدتقی ساروی، مورخ اواخر عصر زندیه و اوایل قاجار نیز مانند سایر مورخان در اثرش احسن التواریخ هیچ اثری از نقش زنان یادآور نشده است. غیر از مادر فتحعلیشاه زنان دیگر در کتاب وی هیچ اثری ندارند و اگر هم اشارهای شده فقط به زنانگی و جمال آنان بوده و لاغیر. وی زنان را با عناوینی مانند «شکرلبان»، «دلبران ملیح»، «نازنینان»،. تشبیه کرده و به تعصب و غیرت مردان نسبت به زنان مینویسد و اینکه «مردان زنان خود را مانند مادگی تکمه پیوسته... در دست داشتند...» (ساروی، همان: ۲۳۱-۲۳۰، ۲۵۴)
در کتاب گلشن مراد غفاری، از زنان جز در موارد نادر و انگشتشمار نامی نیست. در این موارد نادر هم غفاری از زنان بهعنوان «ضعیفه عاقله» (۱۳۲) «ضعیفه عاقله عادله و عفیفه صالحه» یاد کرده است (۱۴۱) در ذیل حوادث سال ۱۱۷۴ه. ق. غفاری، به یاری رساندن سلیمان پاشا حاکم بغداد به آزادخان افغان برای حمله به ایران بود.
آزادخان نیز به آذربایجان که آنجا را مسقط الرأس دولت خود میدانست، وارد شد که با مخالفت و مقابله فتحعلیخان افشار و همکاری خاندان دنبلی، شقاقی و قاجار توانست وی را شکست دهد. غفاری علت شکست وی را پس از «.. مشیت داور سبحان و اراده قادرمنان به استیصال جماعت افغان و انهدام بنای دولت آزادخان...»، استفاده از توپخانه و خمپاره در میان نیروهای افشار میداند که پس از آن آزادخان مجبور به فرار به گنجه و ایروان شده و در آنجا با استقبال والی گرجستان روبهرو میشود.
وی در ادامه به یافتن آن دختر و آزادی شخص گرفتارکننده بعد از «.. تحقیقات لازمه که آن مستوره را مُحلی به حلیه عصمت در دامن اوزبک مزبور را مبرا و منزه از لوث خباثت و تهمت دید...» میپردازد و کریمخان «با وجود آن همه محاربات و منازعات که از جانبین وقوع یافته بود باطنا از وی رضامندی و خرسندی تمام داشتند و نمیخواستند که چنان بزرگی با این همه پاکی نیت و صافی طویت در. مجالست گرجیان بیایمان باشد.» (همان، ۲۱۱- ۲۱۰)
از مقالهای به قلم زلیخا امینی