دایی، خواهرزاده اش را به آتش کشید

دایی، خواهرزاده اش را به آتش کشید

البته من فقط می‌خواستم او را بترسانم، اما وقتی فندک را روشن کردم ناگهان مو‌ها و لباس‌های خواهرزاده ام شعله‌ور شد طوری که قابل کنترل نبود وقتی همسایه‌ها برای کمک آمدند من که به شدت ترسیده بودم فرار کردم.

کد خبر : ۹۵۶۵۲
بازدید : ۳۳۳۵

مرد جوان که به خاطر اختلاف خانوادگی خواهرزاده‌اش را با ریختن نفت به آتش کشیده و باعث مرگ وی شده بود، با پای خودش به اداره پلیس آگاهی غرب استان تهران رفت و اعتراف کرد.

رسیدگی به این پرونده از هشتم خرداد سال جاری به دنبال اعلام سوختگی شدید یک دختر ۲۴ ساله به نام افروز در یکی از محله‌های غرب استان تهران شروع شد پس از انتقال دختر جوان به بیمارستان اقدام‌های درمانی از سوی تیم پزشکی آغاز شد، اما شدت سوختگی به حدی بود که دو روز بعد با وجود تلاش پزشکان در بخش مراقبت‌های ویژه افروز جان باخت، اما دختر جوان قبل از مرگ دایی خود به نام مجید را عامل این آتش سوزی معرفی کرد.

پس از مرگ افروز در حالی که کارآگاهان جنایی تحقیقات خود را برای دستگیری متهم آغاز کرده بودند مرد جوان خودش را به اداره پلیس آگاهی معرفی و به قتل خواهرزاده‌اش اعتراف کرد.

مجید ۲۵ ساله در اظهارات خود به افسر پرونده گفت: خواهرم بیست سال قبل از شوهرش جدا شد و دو فرزندش نزد پدرشان زندگی می‌کردند در این چند سال گاهی بچه‌هایش را ملاقات می‌کرد تا اینکه افروز و برادرش وقتی بزرگتر شدند با پیدا کردن نشانی محل زندگی مادرشان به خانه ما آمدند تا با ما زندگی کنند مدتی بعد نیز خواهرزاده‌ام ازدواج کرد، اما زندگی مشترکش خیلی کوتاه بود و از همسرش جدا شد و دوباره به خانه ما برگشت.
اما بعد از بازگشت به خانه ما اختلافاتی بین او و مادرش ایجاد شد و من هم برای اینکه به او کمک کنم یک خانه اجاره کردم تا با هم زندگی کنیم پس از چند ماه من به خاطر یک نزاع خیابانی دستگیر شدم و به زندان افتادم، اما وقتی از زندان آزاد شدم و به خانه برگشتم متوجه شدم که خواهرزاده ام رفتارهایش تغییر کرده است و رفت و آمد‌های مشکوکی دارد.
چندباری به او تذکر دادم، اما بی فایده بود و بالاخره روز حادثه سر همین مسائل با هم درگیر شدیم. او به یکباره به سمت بالکن دوید و می‌خواست خودش را پایین بیندازد که من مانعش شدم.
می‌خواستم آرامش کنم، اما او مدام داد و فریاد می‌کرد بعد ظرف نفتی را که گوشه بالکن بود برداشت و روی سر و صورتش ریخت تهدید کرد که می‌خواهد خودش را بسوزاند این بار من به او گفتم که جرأت این کار را ندارد، اما مدام تهدید می‌کرد من که خیلی از دستش عصبانی بودم فندک را برداشتم و گفتم می‌خواهی من این کار را انجام بدهم؟
البته من فقط می‌خواستم او را بترسانم، اما وقتی فندک را روشن کردم ناگهان مو‌ها و لباس‌های خواهرزاده ام شعله‌ور شد طوری که قابل کنترل نبود وقتی همسایه‌ها برای کمک آمدند من که به شدت ترسیده بودم فرار کردم، ولی دو روز بعد فهمیدم افروز مرده است خیلی عذاب وجدان داشتم و تصمیم گرفتم خودم را معرفی کنم.
منبع: روزنامه ایران
۰
نظرات بینندگان
تازه‌‌ترین عناوین
پربازدید