دو خرس بر سر قلمرویشان با هم درگیر شده و کشتی میگیرند.
روز حادثه یکی از آشنایان خانوادگی ما بهنام ثریا با من تماس گرفت و گفت: مرد جوانی بهنام فرید برای او مزاحمت ایجاد کرده است. من هم برای حمایت از او به محل رفتم و با دیدن فرید درگیر شدیم.
ایست قلبی مأمور قانون بر اثر برخورد جسم سخت به قفسه سینه!
مرد و برادرش چندبار با مامور دادگستری درگیر شدند و ضربات محکمی به بدنش وارد کردند و بعد از یکی از همان ضربات مامور ٥٢ ساله روی زمین افتاد و بعد هم با آمبولانس به بیمارستان منتقل شد.
تیمهای ولورهمپتون و واتفورد در مرحله نیمه نهایی جام حذفی باشگاههای انگلیسی موسوم به FA Cup به مصاف هم رفتند. در این دیدار ولوز تا دقیقه هشتاد با دو گل از حریف خود پیش بود، اما در واپسین لحظات بازی گل تساوی را دریافت کرد و بازی به وقت اضافه رسید. گرگها با گلی که در وقت اضافه خوردند بازی پایانی را از دست دادند و تا واتفورد برای قهرمانی به مصاف منچسترسیتی برود. حال درگیری یک هوادار ولورهمپتون را در جمع زیادی از هواداران واتفورد مشاهده کنید.
عامل جنایت به نام «محمد» (۴۹ ساله) شناسایی و در تحقیقات از شاهدان صحنه درگیری مشخص شد قاتل و مقتول هر دو راننده تاکسی مسافری هستند که روز پیش از وقوع جنایت نیز بر سر سوارکردن مسافر با یکدیگر درگیر شده بودند.
از اتفاقی که افتاده بود، خیلی ترسیدم. بلافاصله از دفتر خارج شدم و چاقو را در یک سطل زباله انداختم و دوباره برگشتم و دیدم مأموران در دفترخانه هستند.
معترضان چشمهایشان را میدهند
کلمبیا حدود ساعت ۶ عصر به وقت محلی تعداد مجروحان این درگیری ها را ۳۰۰ نفر اعلام کرد.
چند روز گذشته نیز در فضای مجازی کلیپی مبنی بر کیف قاپی توسط یک دستگاه خودرو از یک خانم منتشر شد که پس از سرقت وی را چندین متر با خود کشیده و این خانم به شدت مجروح میشود پخش شد که پلیس نیز بلافاصله عملیات شناسایی سرنشینان خودرو را آغاز کرد.
بعد از مرگ پسرم حال شوهرم بدتر شد و بیشتر مواد میکشید؛ عصبی شده بود؛ مدام در خانه ما را کتک میزد و اذیت میکرد. پسر دیگرم را که حالا متهم است کتک میزد؛ روزی نبود که همسایهها به خاطر کارهای شوهرم شکایت نکنند.
قاتل جوانی ۲۶ ساله و معتاد به هرویین و شیشه است که مدتی قبل مستأجر این خانه بوده و نسبت به وضعیت خانواده و محیط خانه آشنایی کامل داشته است. وی به قصد کشتن اعضای این خانواده وارد خانه شده و هر سه نفر را در فاصله زمانی کمی به قتل رسانده و سپس با سرقت ۲ گونی برنج ۱۰ کیلویی، فرار کرده است.
از برادرم پول گرفته بود تا وی را به ایران بیاورد، اما وقتی برادرم منصرف شد و پولش را خواست وی گفته که پولش را پس نمیدهد. آنطور که من فهمیدم، این دانشجوی بنگلادشی ۲۰ میلیون تومان از کسانی که میخواستند غیر قانونی به ایران بیایند دریافت میکرد و آنها را برای کار به کارخانههایی که کارگرهای غیرقانونی و ارزان میخواستند معرفی میکرد.
در آخرین سرقتم قصد فرار داشتم که با شلیک پلیس دستگیر شدم. تیر به شکمم خورد و برای درمان باید به بیمارستان میرفتم. آخرین باری که دکتر مرا معاینه کرد گفت: دو ماه دیگر برای ادامه درمان بیا، اما این دو ماه به ۶ ماه رسید. از طرفی متوجه شدم که به خاطر پروندههای قبلیام به حبسهای طولانی مدت محکوم شدهام و باید سالها عمرم را در زندان سپری کنم. برای همین با برادرم تماس گرفتم و از او خواستم مرا فراری دهد.
مدتها قبل در شهرستانمان با دختر جوانی به نام مینا آشنا شده و به خواستگاریاش رفتم. بعد از مدتی هم نامزد کردیم و قرار و مدارهایمان را برای ازدواج گذاشته بودیم که به خاطر اختلافات خانوادگی و مشکلاتی که پیش آمد این نامزدی بهم خورد.
شهریار دنبال پولش بود و او حتی روزی که همسرم کشته شد با من تماس گرفت و تهدید کرد که اگر پول را به او ندهیم همسرم را به قتل خواهد رساند. من که از تهدید او ترسیده بودم با شوهرم تماس گرفتم که به او بگویم شهریار میخواهد او را بکشد، اما دیر شده بود.
هنگامی که مشروب خوردم عقل از سرم پرید دوستانم پیشنهاد دادند با هم کشتی بگیریم، اما سر همین موضوع دعوایمان شد و از آنجا که من یک چاقوی ضامن دار در جیب داشتم عصبانی شده و با چاقو ضربهای به سینه مصطفی زدم و از ترس فرار کردم.
همسرم چند وقتی بود که بخشی از لباسهای این خیاط را در خانه دور دوزی میکرد. روز حادثه وقتی آنجا رفت من هم بهدنبال او رفتم. دیدم همسرم پشت پیشخوان ایستاده با دیدن این صحنه دچار بد گمانی شدم و با خیاط که پیرمردی ۹۰ ساله بود درگیر شدم. وقتی قیچی را به طرف او پرتاب کردم او زخمی شد و بعد هم جان باخت. سپس فهمیدم که وقتی زنم به مغازه رفته بود تا دستمزدش را بگیرد پیرمرد برای اینکه مغازه کوچک بود به همسرم گفته پشت پیشخوان بایستد تا او برود و از مغازه کناری پول بگیرد و به او بدهد.
من و پدرم همیشه با یکدیگر جر و بحث داشتیم؛ پدرم همیشه از من ایراد میگرفت. شب جنایت من از ایراد گرفتنهای پدرم بشدت عصبانی شده بودم؛ با بالا گرفتن جر و بحث، به طبقه دوم خانه رفتم و با یک چکش در دست برگشتم؛ پدرم روی مبل نشسته و در حال تماشای تلویزیون بود و متوجه آمدن من به داخل خانه نشد؛ از پشت سر به او نزدیک شده و با چکش چندین ضربه به پشت سرش وارد کردم؛ روی زمین افتاد و جان باخت. بسرعت از خانه خارج شدم؛ به پمپ بنزین رفته و یک گالن بنزین خریدم. به خانه برگشتم و روی جنازه پدرم بنزین ریختم مابقی بنزین را نیز روی وسایل خانه پاشیدم. با یک فندک طبقه دوم خانه را به آتش کشیده و بسرعت، قبل از بالا گرفتن شعلههای آتش از خانه خارج شدم.
با سوئیچ یدک سوار ماشین شدم، اما از پارکینگ که بیرون آمدم با مینی بوسی تصادف کردم. چون ماشین خیلی آسیب ندیده بود توجه نکردم. کمی جلوتر یک راننده پژو ۴۰۵ طوری پارک کرده بود که باعث سد معبر شده بود. از دستش عصبانی شدم و سر همین موضوع باهم درگیر شدیم. او قمهای از داخل ماشینش بیرون آورد. درهمین هنگام ناگهان مرد جوانی از خودروی پرایدش پیاده شد و به هواخواهی راننده ۴۰۵ درآمد. من خواستم قمه را از دست راننده پژو بگیرم که نمیدانم چه شد به راننده پراید برخورد کرد.
گزارش پزشکی قانونی نشان میدهد، در ماههای فروردین، اردیبهشت و خرداد امسال ۲۵ هزار و ۵ نفر بهدلیل آسیبهای ناشی از نزاع به مرکز پزشکی قانونی استان مراجعه کردهاند که این تعداد در مقایسه با مدت مشابه سال قبل که تعداد مراجعان نزاع ۱۶ هزار و ۴۲۹ نفر اعلام شده بود، ۲ درصد افزایش یافته است.