رضا فیاضی؛ دوست خوب بچهها که کودکی نکرد
من وقتی از مدرسه برمیگشتم میرفتم دکان پدرم و او هم با تاکسی کار میکرد، یعنی ناهارم را در مغازه میخوردم و مشقهایم…
۶۸۵۶