چهار سوار آخرالزمان چه کسانی هستند؟
کتاب «مکاشفۀ یوحنا» بخشی از کتاب مقدس مسیحی است که اختصاص به پیشگوییهایی رازآلود دربارۀ پایان دنیا و رویدادهای آخرالزمانی دارد. یکی از مشهورترین مضامین این کتاب، مضمون «چهار سوار» است.
فرادید| چهار سوار آخرالزمان یکی از نمادینترین تصاویر کتاب مکاشفۀ یوحنا (آخرین بخش کتاب مقدس مسیحی) است که با وجود اینکه فقط چند خط دربارۀ آن صحبت میشود اما همواره تاثیری ماندگار در ذهن خوانندگانش داشته است.
به گزارش فرادید، نخستین سوار کمانی را حمل میکند. در روایت کتاب مقدس او با گشایش و فتح مرتبط است. اما برخی این سوار روی اسب سفید را آفت میدانند تا گشایش. سوار دوم جنگجو به نظر میرسد و سوار بر اسب قرمز است. اسب سیاه سواری را حمل میکند که روی دستش فلس یا پولک دارد. او با خود قحطی و کمبود میآورد. و آخرین سوار مرگ است که بر یک اسب رنگپریده سوار است.
توصیف چهار اسبسوار
در کتاب مکاشفه، نخستین سوار بر اسب سفیدی سوار است و تاج استفانوس را بر سر دارد (تاج پیروزی). او یک کمان هم در دست دارد. مکاشفه ۶:۲ میگوید: «او برای گشایش و پیروزی آمده است.» این جمله به این معناست که سوار در تعقیبهایش پیروز خواهد شد.
سوار دوم بر اسبی به رنگ قرمز آتشین سوار است و آرامش را از زمین میگیرد. نتیجه اعمال او اینست که مردم یکدیگر را سلاخی میکنند. سوار یک شمشیر بزرگ دارد که به مقیاس درگیریهای او اشاره دارد.
اسب سیاه سواری را حمل میکند که در دستش ترازو دارد. در روزگاران قدیم مانند امروز، مردم از ترازو برای اندازهگیری کمیتها استفاده میکردند. ترازو بهای تمامشده کالا را در خرید و فروش تعیین میکرد. در این مورد، گندم و جو مد نظر است که این اشاره نشانی از کمیاب بودن آنهاست؛ یا به تعبیر دیگر نشانهای از قحطی.
نخستین سوارکار، از برگ آخرالزمان بامبرگر ۱۴، بامبرگ، قرن یازدهم
چهارمین سوار بر اسب رنگپریدهای سوار است. نویسنده سوار را مرگ معرفی کرده و میگوید هادس که به معنای «قبر» است او را دنبال میکند. این اسب و سوارش این قدرت را دارند که یکچهارم مردم دنیا را بکشند. روش کشتن آنها شمشیر، قحطی، طاعون و موجودات وحشی است.
چهار روش اصلی و عمده برای تفسیر این نمادهای آخرالزمانی وجود داشته است که ما به طور خلاصه برخی از این تفسیرها را بررسی خواهیم کرد.
تفسیر ایدهآلیستی
شوالیه، مرگ و شیطان، اثر آلبرشت دورر، ۱۵۱۳
بر اساس تفسیر ایدهآلیستی «مکاشفه»، این سوارها نبرد میان خیر و شر را به تصویر میکشند. ایدئالیسم هیچ رویداد تاریخی، حال یا آیندهای را در نمادهای مکاشفه به رسمیت نمیشناسد. رویکرد ایدهآلیستی، اسبها را به شکل تمثیلی تفسیر میکند که میتوانند تقریباً نماد هر چیزی باشند که بتوانیم تصور کنیم.
رویکرد ایدهآلیستی برای هر اسب دوره خاصی را تعیین نمیکند. طبق این تفسیر نمادها بیزمان میشوند. آنها در همه زمانها برای همه افراد میتوانند وجود داشته باشند. به تعبیر دیگر هر کس در هر زمانی میتواند با هر یک از این چهار سوار مواجه شود؛ مسلماً این مثبتترین و تاثیرگذارترین جنبه روش تفسیر ایدهآلیستی است.
تفسیر آیندهنگر
مُهر دوم: اسب سرخ، از آخرالزمان بامبرگر، فولیو ۱۴، قرن یازدهم
تفسیر آیندهنگر همانطور که از نامش پیداست، مکاشفه را تصویری از رویدادهایی میبیند که در آینده قرار است رخ بدهند. بنابراین، چهار سوار نمادی از چهار رویداد آینده هستند.
دیدگاههای متناقضی درباره نخستین سوار در تفسیر آیندهنگر وجود دارد. مفسر میتواند اسب سفید را مثبت یا منفی ببیند. برخی ادعا میکنند سوار اسب سفید مسیح است و پیروزی او پیام انجیل است که قلب و ذهن مردم را تسخیر میکند. برخی دیگر او را یک شیاد معرفی میکنند که خود را شبیه مسیح کرده است. طرفداران این دیدگاه گاهی این سوار را «دجال» میدانند.
اما اسب قرمز جنگ و درگیریهای داخلی را در آخرالزمان به تصویر میکشد. کار آنها پیشرفت و نتیجه فتح نخستین سوار است. این سوار به معنی زمانی است که مردم یکدیگر را میکشند و آشوبهای مدنی برپا میشود.
برخی آیندهنگران اسب سیاه را سقوط نظام پولی و تورم افسارگسیخته میدانند که منجر به کمبود مواد غذایی میشود که حتی بر ثروتمندان هم اثر میگذارد.
به دنبال توالی اسبها و سواران، پایان منطقی این ماجرا مرگ خواهد بود. بنابراین مرگ نام سوار اسب چهارم است. البته کلمه «رنگپریده» به قدر کافی معنای اصلی کلمه یونانی chloros را بیان نمیکند که بیشتر سبزفام است.
تفسیر پریتریست (گذشتهگرایان)
سومین اسب سوار، قطعهای از پرده نقشدار انگرز
پریتریستها باور دارند آنچه کتاب مکاشفه میگوید وقایعی است که قبلا رخ دادهاند؛ به باور آنان این کتاب جزئیات وقایع قرن نخست پس از میلاد را شرح میدهد. برخی پریتریستها چهار سوار را چهار ژنرال امپراتور وسپاسیان معرفی میکنند. این مردان در طول لشکرکشی به یهودیه عبارت بودند از: آنتیوخوس، آگریپا دوم، سوهموس و مالخوس.
تعبیر دیگر، اسب سفید را یادآور کمانداران سواره اشکانی میداند که به سواری با اسبهای سفید شهرت دارند. اسب قرمز ناآرامیهای مدنی را به تصویر میکشد، چیزی که در امپراتوری روم در قرن نخست میلادی رایج بود. همینطور، قحطی و کمبود رایج بود که با اسب سیاه همسو است. مفسران دیگر قحطی را نتیجه مستقیم محاصره اورشلیم در سال ۷۰ پس از میلاد میدانند. پس از محاصره اورشلیم، تیتوس ۹۷۰۰۰ یهودی را به تبعید فرستاد. بسیاری از آنها یا با شمشیر یا توسط حیوانات وحشی در عرصههای امپراتوری روم کشته شدند.
دیدگاه پریتریستی تا حد زیادی از تفسیر تحتاللفظی نمادهای چهار سوار استفاده میکند. یعنی اسب سفید صرفاً یک اسب سفید را به تصویر میکشد. قحطی حقیقی است. شمشیر و حیوانات وحشی نیز به معنای واقعی کلمه شمشیر و جانوران وحشی هستند.
تفسیرهای پریتریستی زیادی از چهار اسب سوار وجود دارد و همه آنها چنین رویکرد تحتاللفظی ندارند. با این حال، پریتریستها همیشه تفسیر نمادهای مکاشفه را به قرن نخست میلادی محدود میکنند.
تفسیر تاریخگرایانه
مرگ سوارکار روی اسب رنگپریده، بنجامین وِست، ۱۸۱۷
تاریخگرایی بر این باور است که مکاشفه، تصویری از تاریخ کلیسا از زمان مسیح تا ظهور دوم و پس از آن را ارائه میکند. تایخگرایی مکاشفه را با استفاده از اشارات و تصاویر عهد عتیق تفسیر میکند. آنها معتقدند ۲۷۶ آیه از ۴۰۴ آیه کتاب مکاشفه برگرفته از عهد عتیق است. از منظر تاریخگرایی، چهار اسبسوار نمایانگر چهار مرحله اول تاریخ کلیسا هستند.
در کتاب مکاشفه، رنگ سفید همیشه با مسیح ارتباط دارد. اسب سفید و سوار آن نمایانگر خلوص انجیل در سالهای اولیه آن از روز پنطیکاست (عید پنجاهه) به بعد است. کمان در دست نخستین سوار احتمالاً بازتاب برخی از متون عهد عتیق است. حبقوق ۳:۸-۹، اشعیا ۴۱:۲، زکریا ۹:۱۳-۱۶ و مزمور ۴۵:۳-۵، خدا را سوار بر اسب با کمانی در دست نشان میدهند. در جامعهی رومی نیز رسم بود یک ژنرال پیروز رومی سوار بر اسب سفید شود. انجیل پیروزی مسیح بر گناه و مرگ را خبر میدهد.
قرمز یادآور ظلم و خون است و با آشوب و اینکه مردم در حال کشتن یکدیگر هستند، سنخیت دارد. استفاده از کلمه یونانی sphazō (قصابی کردن، قتل یا کشتن) نشان میدهد کشتهشدگان شهید هستند. از دیدگاه تاریخگرایی، سوارکار دوم نشاندهنده آزار و شکنجهایست که مؤمنان مدت کوتاهی پس از تأسیس کلیسا با آن مواجه شدند. چندین امپراتور روم به طرز وحشیانهای مسیحیان را آزار و اذیت دادند تا دین نوظهور را ریشهکن کنند.
چهار سوار آخرالزمان، از صفحات ۱۰۸v و ۱۰۹r از آخرالزمان سنت سیور، قرن یازدهم
سوار سوم نشاندهنده نایابی نور مسیح است و او را به شکل «نان زندگی» به تصویر میکشد. مورخان بیشتر این اسب را با نهادینه شدن کلیسا مرتبط میدانند. آن زمان بسیاری از اصول، مناسک و آموزههای بتپرستی در کلیسا نفوذ کرد. این سوارکار زمان کنستانتین و پس از آن را به تصویر میکشد.
اسب رنگپریده و سوارکار نمایانگر دوره چهارم تاریخ کلیسا هستند و برتری پاپ را به تصویر میکشند. این زمان، کتاب مقدس در دسترس مردم عادی نبود و تفسیر آن در انحصار کلیسای کاتولیک رومی بود.
چهار اسبسوار: نتیجهگیری
چهار سوارکار آخرالزمان، آندره فوجرون، ۱۹۳۷
درک مفسران از چهار سوار آخرالزمان در اصل به روش تفسیری بستگی دارد که استفاده میکنند. برای ایدهآلگرایان، سوارکاران نماد هیچ رویداد تاریخی یا آیندهای نیستند. برای پریتریستها، سوارکاران وقایع و مردم قرن نخست پس از میلاد را نشان میدهند. برای آیندهنگران، سوارکاران از چیزهایی صحبت میکنند که در آینده رخ میدهند، اندکی پیش از آمدن دوم مسیح. تاریخگرایان نیز سوارکاران را با دورههای متفاوتی که کلیسا تجربه کرده، هماهنگ میداند. آنها همچنین بر این باورند که چهار کلیسای اول توصیف شده در مکاشفه ۲ با چهار سوار آخرالزمان همسو هستند.
مترجم: زهرا ذوالقدر